یک عضو
متواری حزب مشارکت، به عنوان سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب معرفی شد!
رسانه
های زنجیره ای وابسته به حزب مشارکت و مجاهدین که هم اکنون از آمریکا و اروپا
اداره می شوند، اعلام کردند سازمان مجاهدین (شاخه خارج کشور) با اکثریت آرا رجب
مزروعی را به عنوان سخنگوی این سازمان معرفی کرده است. این در حالی است که اعضای
شاخه مذکور هرگز معرفی نشده اند و درباره شاخه داخلی سازمان نیز پیش از این
حجاریان تصریح کرده که اعضای آن در یک فولکس واگن جا می شوند. پیش از این محمد علی
توفیقی تنها عضو نشاندار سازمان ضمن خروج از کشور، از سازمان اعلام استعفا کرده
بود.
رجب
مزروعی و پسر وی (حنیف) چند ماه پس از فتنه
سال 88 به طور مخفیانه از کشور گریختند و به اروپا رفتند. آنها به همراه برخی
عناصر مسئله دار که با سرویس های اطلاعاتی غربی وصل هستند، کوشیدند خلأ بازداشت
اعضای شورای مرکزی حزب مشارکت و سازمان مجاهدین را با صدور بیانیه های جعلی به نام
این دو حزب منحله پرکنند و از خارج کشور چنین القا کنند که مشارکت و مجاهدین در
داخل کشور فعال هستند. بنابر پاره ای اخبار،
مزروعی جزو تیم گرداننده تلویزیون نیمه تعطیل «رسا» می باشد.
همزمان
با معرفی شدن مزروعی به عنوان سخنگوی سازمان مجاهدین، نامبرده مصاحبه ای را نیز با
سایت وابسته به کدیور و حلقه لندن انجام داد تا این گمانه را که وی نیز جزو شورای
هماهنگی راه سبز در خارج کشور است تقویت کند. کدیور، امیر ارجمند و واحدی به همراه
چند روزنامه نگار زنجیره ای از دیگر اعضای این حلقه نقابدار هستند.
خاطرنشان
می شود 3 روز پیش نیز پیام تسلیتی خطاب به موسوی (به خاطر درگذشت پدر وی) تحت
عنوان «جمعی از نمایندگان او در خارج از کشور» منتشر شد که امضای علی اکبر موسوی
خوئینی، رجب علی مزروعی، فاطمه حقیقت جو، نورالدین پیرمؤذن و حسن یوسفی اشکوری پای
آن به چشم می خورد.
کلمات
قصار رجب مزروعی عضو فراکسیون مشارکت در مجلس ششم معروف است از جمله این عبارت که
گفته بود نمایندگان مجلس حوصله و وقت و تخصص لازم را ندارند که علاوه بر وظیفه
نمایندگی بر قراردادهای نفتی هم نظارت کنند! او هم چنین با اهانت به مردم گفته بود
اگر مرگ موش هم مجانی توزیع شود، مردم برای آن صف می کشند!
اکنون
باید دید با حل شدن مشکل سخنگویی سازمان مجاهدین، چه فیلی از فولکس واگن این
سازمان هوا می شود.
یک مجله آمریکایی از تشکیل جوخه های مرگ متشکل از جنایتکاران این کشور در
افغانستان خبر داد.
به
گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، مجله معروف آمریکایی «رولینگ استون» با انتشار
تصاویری مستند از جنایات آمریکایی ها در افغانستان، فاش کرد، ارتش ایالات متحده با
تشکیل جوخه های مرگ در افغانستان، غیرنظامیان بی گناه و حتی کودکان را توسط این
جوخه ها می کشد.
براساس
این گزارش، اعضای جوخه های مرگ را معمولا جانیان باسابقه و افراد روانی تشکیل می
دهند. این افراد با قربانیان خود عکس یادگاری می گیرند و کودکان را نیز پس از
پرتاب شکلات به سوی آنها، به رگبار می بندند. بیشتر اقدامات جنایتکارانه این جوخه
ها، برای خوشگذرانی و تفریح انجام می شود. مجله مذکور به تشریح کشتار عمدی
غیرنظامیان در قندهار و مثله کردن اجساد توسط آمریکایی ها پرداخت. این گزارش به
چگونگی کشته شدن نوجوان 15 ساله ای به نام «گلمدین» اشاره کرد و نوشت، این فرد
توسط گروه مرگ آمریکایی متوقف شده و بدون هیچ دلیل موجهی، هدف پرتاب نارنجک دستی و
شلیک بی وقفه مسلسل دستی آنان قرار می گیرد.
اعضای
این جوخه بعدا در توجیه علت حمله به این پسر بچه، به دروغ مدعی شدند که وی از
افراد طالبان بوده و قصد حمله به آنها را داشته است. به گزارش رولینگ استون، حداقل
چهار غیرنظامی قربانی شلیک رگبار این افراد شده اند.
این
افراد همچنین اجساد متعددی را نیز به طرزی فجیع صرفا برای تفریح و شادمانی مثله
کرده اند.
بر
اساس گزارش این مجله، این افراد در بازجوئی های انجام شده، به جنایات خود اعتراف
کرده اند. مجله رولینگ استون همچنین، مجموعه عکس های گرفته شده توسط اعضای این
جوخه طی پنج ماه اول سال گذشته میلادی را در پایگاه اینترنتی خود منتشر کرده است،
این مجموعه حاوی بیش از 150 عکس است. رولینگ استون در صفحه ای که به این موضوع
اختصاص داده است، به صراحت اعلام می کند که پنتاگون با اتخاذ اقداماتی فوق العاده
درصدد معدوم کردن این عکس ها برآمد و کوشش گسترده ای را برای یافتن هر فایل در این
زمینه و جلوگیری از دست به دست شدن این تصاویر، قبل از بروز افتضاحی همانند قضیه
ابوغریب معمول داشته است. مجله رولینگ استون می افزاید که این عکس ها؛ نمایانگر
فرهنگی بارز در میان نیروهای نظامی آمریکایی است که در این فرهنگ کشتار غیرنظامیان
بی گناه بهانه ای برای جشن گرفتن است. وزارت دفاع آمریکا ظاهرا پس از ناامید شدن
در مورد جلوگیری از افشای موضوع این جنایات و به دنبال انتشار مقاله مجله رولینگ
استون، طی بیانیه ای کوتاه با تصریح بر مغایرت قطعی تصاویر منتشر شده توسط مجله با
معیارها و ارزش های ارتش آمریکا، رسما پوزش خواسته است.
به
عقیده ناظران منطقه، اکثر اعضای جوخه های مرگ از محکومان زندان های طویل المدت
هستند که برای ارتکاب این نوع جنایت ها استخدام شده اند.
سربازان
آمریکایی در افغانستان با سنگدلی تمام با قربانیان خود عکس می گیرند و از این عمل
ضدانسانی خود لذت می برند.
آیا
با دیدن این تصاویر هولناک، آمریکا باز هم می تواند ادعا کند که حامی حقوق بشر
است؟
آیا
آزادیخواهان جهان نباید در قبال این جنایات مکرر آمریکا موضعگیری کنند؟ به عقیده
تحلیلگران سیاسی منطقه، جنایات آمریکا در عراق، افغانستان و سایر کشورها شباهت
زیادی به جنایات هیتلر دارد.
یک روزنامه آمریکا در گزارشی
تحلیلی با اشاره به تحولات اخیر منطقه تاکید کرد: آنها که فکر می کنند خطر
در غنی سازی ایران است به خیابان های منطقه نگاه کنند.
روزنامه نیویورک
تایمز در این تحلیل که به قلم دیوید سانگر تحلیلگر شناخته شده امور ایران
که روز یکشنبه 14 فروردین 1390 (3 آوریل 2011) منتشر شده با اشاره به
مباحثات درونی تیم امنیت ملی اوباما تاکید کرده است که قلب راهبرد اوباما
درباره تحولات منطقه این است که جلوی رشد قدرت ایران را بگیرد.
سانگر در
ابتدای این یادداشت می نویسد: «کنترل ایران، عاملی تعیین کننده در محاسبات
آمریکا درباره نحوه واکنش نشان دادن به شورش ها در سراسر کشورهای عربی
است.»
وی سپس با اشاره به اظهارات تام دانیلون مشاور امنیت ملی کاخ سفید
و بن رودز معاون وی، تاکید کرده است که هدف اصلی آمریکا از حمله به لیبی
هم این بوده که قدرت خود را به رخ ایران بکشد. سانگر می نویسد: «عصر روز سه
شنبه در اواسط ماه مارس اوباما در اتاق ویژه کاخ سفید شنونده بحث مشاوران
امنیت اش درباره موافقان و مخالفان استفاده از نیروی نظامی در لیبی بود.
بحثی که خیلی زود به نقطه ای از نظر استراتژیکی مهم تر سوق یافت: ایران.
توماس ائی دانیلون مشاور امنیت ملی گفت روحانیون تهران هر اقدام اوباما در
کشورهای عربی را به دقت زیر نظر دارند. آنها شکست در تحقق این سخنان اوباما
را که سرهنگ معمر قذافی مشروعیت رهبری را از دست داده است به عنوان نشان
هائی از ضعف و نشانه ای از ناتوانی اوباما در اجرای این وعده تعبیر می کنند
که ایران هرگز اجازه نخواهد یافت به توانایی ساخت سلاح های هسته ای دست
یابد.»
نیویورک تایمز با بیان اینکه «بحث ایران هر حرکت در این شطرنج
منطقه ای را پیچیده تر می کند»، می نویسد: «در پایان این دوره آشوب که کاخ
سفید تصور می کند تغییراتی فراگیر را مانند آنچه پس از فرو ریختن دیوار
برلین در اروپا ایجاد شد رقم بزند. موفقیت یا شکست ممکن است با این مسئله
ارزیابی شود که آیا ایران بلندپروازی هایش را قوی ترین نیروی منطقه می
شمرد».
دیوید سانگر در ادامه مقاله خود به صراحت اذعان می کند که
آمریکا اکنون به خوبی می داند که ایران خود را از دوران فشار سال 2010
بیرون کشیده است. وی می نویسد: «دو ماه و نیم پیش مسایل بسیار سخت به نظر
می رسید. مقامات آمریکایی در ماه ژانویه کاملا اطمینان داشتند که ایران را
به گوشه رانده اند. تحریم های تازه گزنده بود. روس ها از ارسال تسلیحات
پیچیده به ایران خودداری کردند و یک کرم رایانه ای به نام استاکس نت در
تلاش های ایران برای غنی سازی اورانیوم اخلال ایجاد کرد. اما این شرایط با
شروع خیزش عرب ها تغییر کرد. ناگهان حاکمان اقتدارگرای عرب که دو سال گذشته
را به توطئه چینی با واشنگتن برای مهار ایرانی ها سپری کرده بودند بیشتر
از آنکه نگران سانتریفیوژهای نطنز باشند نگران خیابان های خود شدند.»