شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

چه کسانی باید عزل شوند ؟!/کیهان

عزل آقای مصلحی از وزارت اطلاعات که در پوشش «استعفاء» صورت گرفته بود و مخالفت رهبر معظم انقلاب با عزل ایشان که بازگشت وی به وزارت را در پی داشت با حاشیه های ناگفته ای همراه بود که بایسته نبود ولی این حاشیه های ناشایست با نگاهی دقیق تر و از زاویه ای دیگر، نه فقط نگران کننده نیستند بلکه هشدار دهنده اند و شکرانه نیز دارند. مانند آژیر خطری که از ورود «دزد» خبر می دهد و صدای آن اگرچه گوشخراش است اما هیچ صاحبخانه ای از شنیدن این صدا آزرده خاطر نمی شود و یا از نصب آژیر، ابراز پشیمانی نمی کند. شاید نگارنده را بیش از اندازه خوشبین تلقی کنید! ولی...
1- فرض کنید دوران تبلیغات انتخاباتی است و یکی از نامزدها در سخنرانی ها، مصاحبه ها و پوسترها و برگه های تبلیغاتی خود اعلام می کند که؛ «از نظر من دوران اسلامگرایی گذشته است! به جای مکتب اسلام باید از مکتب ایران به عنوان نسخه و الگوی حکومتی استفاده کنیم! صهیونیست هایی که به بهای قتل عام مردم و آواره کردن آنها در فلسطین اسکان داده شده اند «مردم اسرائیل»! و مستحق دوستی هستند! هرکس با خواست و نظر من موافق نباشد در دولت من جایی ندارد! تنها معیار و ملاک من در به کارگیری افراد، اطاعت بی چون و چرا از دستورات و خواسته های من است! مبالغ کلان و نجومی بیت المال مسلمین را هر طور که بخواهم و در هر کجا که مایل باشم هزینه می کنم و در مقابل هیچ کس هم پاسخگو نیستم! ایجاد تفرقه در میان جریانات ارزشی و متعهد را به عنوان یک هدف استراتژیک دنبال می کنم! هروقت که بخواهم به آمریکا و انگلیس و سایر کشورها سفر می کنم و با هر یک از مقامات سیاسی خارجی و یا ایرانی فراری که مایل باشم به گپ وگفت می نشینم و اگر مثلاً در وزارت اطلاعات کسی بخواهد از علت این سفرها و ماهیت آن ملاقات ها سر در بیاورد بلافاصله او را عزل می کنم و...»
خب! حالا بر فرض نامزدی با این خصوصیات از فیلتر شورای نگهبان عبور کرده باشد! آیا حدس می زنید بیشتر از آقای کروبی - یعنی کمتر از آراء باطله- رأی بیاورد؟ به یقین نه!
2- حالا اگر مردم متعهد و پاکباخته ایران اسلامی به یک نامزد متعهد، مردم دوست، پاک دست و مقاوم در برابر باج خواهی قدرت های استکباری رأی بدهند و این نامزد منتخب و محبوب، بعد از حضور در رأس قوه مجریه، فرد یا افرادی با خصوصیات یاد شده در بند اول این نوشته را نه به عنوان «رئیس دفتر» و یا صاحب دهها پست کلیدی دیگر، بلکه در جایگاهی نظیر «قائم مقام» و «همه کاره دولت» بنشاند و هشدار دلسوزانه و مستدل دیگران را درباره خطر حضور او در کنار خود نپذیرد آیا به رای صادقانه مردم بی اعتنایی نکرده و اعتماد خالصانه آنها را نادیده نگرفته است؟! می دانیم و بر این باور خود اصرار داریم که شائبه و تردیدی درباره احترام و اعتقاد رئیس جمهور محترم به رأی و نظر مردم وجود ندارد ولی متاسفانه با به کارگیری باند منحرف و نفوذی مورد اشاره، این بی توجهی چه بخواهند و چه نخواهند- و صد البته که نمی خواهند- صورت پذیرفته است و البته بدیهی است از آنجا که این انقلاب به قول حضرت امام(ره) «کشتی نوح است و خدایش پشتیبان و کشتی بان است» و مخصوصا، از آن روی که نگاه توده های عظیم مردم به رهبر انقلاب است و جایگاه و وزن هر کس را در میزان نزدیکی به آن رهبر فرزانه و نایب امام زمان(عج) ارزیابی می کنند، به یقین باند منحرف کذایی راه به جایی نخواهد برد و ضربه اصلی را به جایگاه مردمی رئیس جمهور و تلاش درخور تقدیر و خستگی ناپذیر ایشان وارد می کند و دلشوره دلسوزان این است که چرا؟!
3- سال گذشته- شهریورماه 89- در حالی که باند مورد اشاره یکی از پروژه های خود را برای محاصره بیشتر آقای دکتر احمدی نژاد تدارک دیده و در دست اجرا داشت، اطلاعات مربوط به پروژه یاد شده و شماری از جزئیات آن را که از طریق برخی اعضای همان باند به دست آورده بودیم فاش کردیم و انتظار آن بود که رئیس جمهور محترم با مشاهده آن نشانه ها از اجرای پروژه جلوگیری کنند ولی متاسفانه چنین نشد و باند نفوذی، آقای احمدی نژاد را به مصاحبه مفصلی با روزنامه دولتی ایران کشاند- و همانگونه که کیهان پیش بینی کرده و خبر داده بود- تلاش کرد میان ریاست محترم جمهوری و دوستان وفادار و اصولگرای ایشان مرزبندی کند.
همان روز در بخشی از یک یادداشت و با نگاهی دلسوزانه خطاب به رئیس جمهور محترم نوشتیم؛ «کاش برادر عزیزمان جناب آقای دکتر احمدی نژاد نگاهی به اطراف خویش می انداخت و مشخصات و هویت برخی از این اطرافیان را که امروزه در شمار نزدیکترین افراد به ایشان هستند، با کسانی که طی چند سال گذشته در کنار وی بوده اند به مقایسه می نشست. برخی از آنان- تاکید می شود که فقط برخی از آنها نظیر آن آقای اخراجی فلان وزارتخانه و...- چگونه آمده اند؟ و برخی از یاران فداکار، اصولگرا و کارآمد قبلی چرا در کنار ایشان نیستند؟! بی آن که - خدای نخواسته- قصد مقایسه مثل به مثل در میان باشد، و فقط به عنوان یک هشدار منطقی باید گفت که ماموریت عوامل نفوذی دشمن تنها ترور و انفجار نیست، بلکه مهره چینی بی خاصیت های گوش به فرمان و دور کردن کارآمدهای متعهد از کنار مسئولان، یکی از اصلی ترین و شناخته شده ترین ماموریت آنهاست. اینگونه نفوذی ها را چگونه می توان شناخت؟! به یقین نباید در جیب و کیف آنها، کارت شناسایی سازمان های ماموریت دهنده را جستجو کرد! آنان بعد از نفوذ و جایگزینی دست به کار ماموریت خود می شوند، و از جمله با اهمیت ترین و شناخته شده ترین انواع ماموریت آنها علاوه بر خالی کردن اطراف یک مسئول بلندمرتبه از نیروهای وفادار و متعهد که به آن اشاره شد، تنگ کردن دایره دوستان، متهم کردن یاران متعهد و دلسوز به دشمنی، دست زدن به اقدامات ضد ارزشی و نسبت دادن آن به مسئولان و هنجارشکنی های دیگری از این دست نیز هست.»
اکنون باید پرسید که آیا در ماجرای اخیر یعنی عزل آقای مصلحی بار دیگر پای همان باند منحرف در میان نبوده است؟!
رئیس باند مورد اشاره بعد از اطلاع از مخالفت رهبر معظم انقلاب با عزل آقای مصلحی، حاضر نشد این خبر در خبرگزاری ایرنا که مدتی است مانند برخی دیگر از مراکز و نهادها به طور کامل در اختیار عوامل سرسپرده او قرار گرفته است، درج شود و در حالی که یادداشت کتبی رهبر معظم انقلاب حاوی دستور ایشان مبنی بر لغو عزل آقای مصلحی به دست رئیس جمهور محترم رسیده بود و ایشان دستور را ابلاغ کرده بود، رئیس باند بهانه می آورد که باید این دستورالعمل از طریق منابع رسمی بیت معظم له اعلام شود!! و حال آن که، پیش از این اعتراض داشت که چرا دستور حضرت آقا مبنی بر ضرورت عزل وی از معاون اولی رئیس جمهور، رسانه ای شده است!! طرفه آن که ایشان در همان هنگام نیز قبل از رسانه ای شدن دستور آقا، گلایه داشت که چرا این دستور رسانه ای نمی شود؟!
بعد از صدور دستور آقا مبنی بر بازگشت آقای مصلحی به وزارت اطلاعات و ابلاغ این دستور از سوی آقای احمدی نژاد، روزنامه ایران، خبر قبلی خود مربوط به استعفای ایشان را حذف کرده و خبر بعدی یعنی، مخالفت حضرت آقا با عزل وزیر اطلاعات را تیتر کرده بود. اما رئیس باند یاد شده ضمن تماس با عوامل خود در روزنامه دولت به آنها دستور می دهد که همان خبر استعفا را چاپ کنند و روزنامه ایران به فرموده!! ایشان و در حالی که چند هزار نسخه از آن چاپ شده بود، چرخه چاپ را متوقف کرده و دستور ابلاغ شده را اجرا می کند!!
قلم را در این باره به نیام و زبان را به کام می کشیم، زیرا شنیدن همین اندازه نیز برای توده های عظیم مردمی که همواره از امام راحل(ره) و خلف حاضر او به یک اشاره بوده است و از آنان «به سر دویدن»، سخت و آزاردهنده است. و این پرسش برخاسته از ژرفای دل آنان را پیش می کشد که حضور تحمیلی این باند در کنار رئیس جمهور منتخب با کدام توضیح قابل توجیه است و چرا آقای احمدی نژاد به عنوان کسی که مردم با اعتقاد به پیروی بی چون و چرای وی از رهبر و مقتدای خویش به ایشان رأی داده اند، دست این باند منحرف و نفوذی را کوتاه نمی کند؟!
4- خوشبختانه جناب آقای احمدی نژاد، رئیس جمهور محترم، همانگونه که از ایشان انتظار می رفت با دریافت نظر رهبر معظم انقلاب، فرمان واجب الاطاعه حضرتش را به اجرا درآورد و نشان داد که بر عهد دیرین با خدای خویش، مردم و مقتدای خود پابرجا و استوار است اما، گلایه ای برادرانه از ایشان نیز در میان است و آن این که، چرا علی رغم هویت برملا شده باند مورد اشاره باز هم برای چندمین بار فریب حرکت سالوسانه آنها را خورده است؟! و به آنان اجازه سوءاستفاده از جایگاه مورد احترام خویش در میان مردم را داده است؟!
اگرچه گفتنی است خبرگزاری دولت- ایرنا- بعد از آن که با تاخیر چند ساعته خبر مخالفت رهبر معظم انقلاب با عزل مصلحی را روی خروجی خود گذاشت، بعدازظهر دیروز مجدداً این خبر را حذف کرد و مطابق یک گزارش موثق که به کیهان رسیده است، دستور حذف دوباره خبر را مدیرعامل ایرنا که در هند به سر می برد با اشاره رئیس باند یاد شده و از طریق تماس تلفنی به خبرگزاری تحت مدیریت خود صادر کرده است!!... که امید است آقای احمدی نژاد از آن بی خبر باشد.
5- نگارنده سال های متمادی است که برادر عزیزم حجت الاسلام والمسلمین مصلحی را از نزدیک می شناسد و همواره به مراتب بالای ایمان، تقوی، شجاعت و پاکباختگی ایشان غبطه خورده است و می داند که جناب مصلحی تنها به عنوان ادای وظیفه و انجام تکلیف حاضر به پذیرش وزارت شده است. این نگاه در تمامی کسانی که طی سه دهه گذشته با فراز و نشیب های انقلاب همراه بوده و عبور از عقبه های تند و نفس گیر را شاهد بوده اند، مشترک است ضمن آن که کارآمدی و مدیریت ایشان بر کسی پوشیده نیست و موفقیت های چشمگیر و بعضاً حیرت انگیز وزارت اطلاعات در دوران تصدی ایشان نظیر دستگیری عبدالمالک ریگی، نفوذ در شبکه موساد، بازداشت عوامل ترور دانشمندان هسته ای، مقابله سایبریک با ویروس استاکس نت، ریشه کنی شبکه های هرمی و شاید بااهمیت تر از همه، برخورد با جریان فتنه 88 و... شاهدی بلامنازع بر این کارآمدی هوشمندانه است. از این روی اگرچه می دانستم و می دانم که برکناری ایشان از وزارت اطلاعات برای شخص ایشان نوعی سبکبار شدن است ولی این برکناری حیرت انگیز و غیرقابل توجیه بود. مخصوصا آن که چندی قبل رهبر معظم انقلاب بر جلوگیری از ورود افراد منحرف به وزارت، پیشگیری از دخالت در امور وزارت از سوی جریانات بیرونی و حساسیت در مقابل نفوذ دشمن تاکید ورزیده و فرموده بودند وزارت اطلاعات متعلق به هیچ دولتی نبوده و به اصل نظام تعلق دارد و جناب مصلحی به گواهی کارنامه درخشان ایشان، مجری همین رهنمودهای حکیمانه در وزارت اطلاعات بوده اند و دقیقا با نگاه از همین زاویه، عزل ایشان تعجب مضاعف همگان را در پی داشت که خوشبختانه با تدبیر حکیمانه رهبر معظم انقلاب منتفی شد.
6- و بالاخره، ماجرای اخیر با ذوق زدگی فراوان دشمنان بیرونی و برخی از دنباله های داخلی آنان روبرو شد که سال هاست اختلاف و تفرقه در میان خیل عظیم اصولگرایان را به عنوان یک آرزوی دور و دراز در سینه های پرکینه خود حمل می کنند. آنان به خوبی می دانند که اولا؛ باند منحرف مورد اشاره حساب جداگانه ای از حساب رئیس جمهور مکتبی و مردمی دارد و توده های عظیم مردم باز هم مثل همیشه اجازه سوءاستفاده از گلایه های درونی و خانوادگی خویش را به دشمنان بیرونی و دنباله های درونی آنها نمی دهند و ثانیا؛ مردم همانگونه که دشمن، بارها آزموده است، چشم جان و گوش دل به نگاه و نظر رهبری دارند و در ماجرای فتنه 88 همگان شاهد بودند که با همین اعتقاد و با پیروی مومنانه از ولی امر خویش بر توطئه فراگیر و همه جانبه دشمن پیروز شدند.
حسین شریعتمداری

رهبر انقلاب به دولت اجازه ندادمصلحی را عزل کند

پس از آنکه غروب روز یکشنبه حیدر مصلحی وزیر اطلاعات از سوی رئیس جمهور به طور ناگهانی برکنار شد، رهبر معظم انقلاب اسلامی با صدور دستوری خطاب به آقای احمدی نژاد وی را مجدداً در سمت خود ابقا فرمودند.
یکشنبه شب و در حالی که روزنامه در مراحل پایانی قرار داشت پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری با انتشار خبری ناگهانی از «پذیرش استعفای حیدر مصلحی» توسط رئیس جمهور و سپس انتصاب وی به عنوان مشاور امور اطلاعاتی آقای احمدی نژاد خبر داد. کیهان با توقف چاپ ، این خبر را بدون هیچ گونه تحلیلی منتشر کرد اما ساعتی پس از چاپ روزنامه خبرگزاری های منتشر کننده این خبر به جز ایرنا یکی یکی این خبر را از روی خروجی خود حذف کردند و به تدریج اخبار دیگری منتشر شد که نشان می داد عزل مصلحی با دستور مستقیم رهبری منتفی شده است.
پی گیری های بعدی کیهان نشان داد قضیه از این قرار است که مصلحی روز شنبه یکی از معاونان خود را پس از مدت ها اختلافات کاری برکنار کرده و از آنجا که این معاون از چهره های بسیار نزدیک به جریان مشایی بوده، رئیس جمهور پس از اطلاع از این تصمیم وزیر اطلاعات از وی خواسته به «علت عزل بدون هماهنگی معاون خود» استعفا بدهد و خبر استعفای ایشان را در جلسه همان شب هیئت دولت اعلام می کند اما، از آنجا که برکناری وی کاملاً بدون هماهنگی و حتی اطلاع رهبر معظم انقلاب بوده، ایشان با ارسال پیامی برای رئیس جمهور مخالفت خود را با این تصمیم اعلام و دستور منتفی شدن آن را صادر کرده اند.
خبر پذیرش استعفای مصلحی از سوی رئیس جمهور حدود ساعت 21 یکشنبه شب در سایت ریاست جمهوری و ایرنا منتشر شد.
پس از اطلاع از این جریانات، انتظار محافل اصولگرا تا پایان روز یکشنبه این بود که فرمان رهبری از سوی رئیس جمهور هر چه سریع تر اجرایی شود اما نه فقط این اتفاق نیفتاد بلکه علی اکبر جوانفکر مدیرعامل ایرنا - که به تازگی روزنامه ایران را هم تصاحب کرده- هم در وبلاگ شخصی خود و هم در سایت خبرگزاری رسمی دولت به انتشار مطالبی پرداخت که ثابت می کرد جریان انحرافی درون دولت باز هم مانند ماجرای انتصاب اسفندیار مشایی به معاونت رئیس جمهور قصد بازیگری های آنچنانی دارد. خبرگزاری ایرنا در ساعت 25/2 دقیقه پس از نیمه شب در گزارشی مدعی شد که اساسا تا پایان روز یکشنبه هیچ دستوری از جانب رهبری مبنی بر مخالفت با برکناری مصلحی به دولت واصل نشده است! جوانفکر هم که مثل همیشه در مقام یگانه مدافع سینه چاک مشایی که خود را موظف به دفاع از هر چیزی می داند ظاهر شده بود در مطلبی روی وبلاگ خود انتشار اخباری مبنی بر مخالفت رهبری با برکناری وزیر اطلاعات را توطئه رسانه های «دروغ پرداز» و «اقتدارگرا» (صفت مورد علاقه باند مشایی برای مخاطب قرار دادن اصولگرایان) علیه دولت خواند و با این بهانه که هنوز سایت رسمی رهبری خبری در مورد دستور ایشان خطاب به دولت منتشر نکرده، نتیجه گرفت «حرکت هایی مشکوک» علیه دولت در حال رخ دادن است.
این ماجرا تا ظهر روز دوشنبه ادامه یافت تا این که در ساعت 20:13 روز دوشنبه ایرنا به ناگهان خبری منتشر کرد که در آن آمده بود موضوع دستور رهبری به دولت را پی گیری کرده و برایش «محرز» شده که رهبری مخالف عزل مصلحی بوده اند. اگرچه این خبر بسیار دیرهنگام بود ولی با انتشار آن این امید به وجود آمد که دولت تصمیم به اطاعت سریع و بی حاشیه از فرمان رهبری گرفته و ماجرای معاون اولی مشایی تکرار نخواهد شد. اما پس از حدود یک ساعت این امید به طور کامل ناامید شد چرا که ایرنا این خبر را به طور کامل از خروجی خود حذف کرد!
انتشار و سپس حذف این خبر حاوی معانی بسیار مهمی بود. اصل انتشار این خبر نشان می دهد بهانه هایی مانند این که سایت رهبری مطلب را منتشر نکرده و... کاملا بی وجهه است و جریان انحرافی درون دولت کاملا نسبت به دستور رهبری آگاهی دارد و حذف آن علامت مهم تری بود که ثابت می کرد بازی های دیگری در راه است. برخی منابع به کیهان گفتند حذف این خبر به دستور مستقیم جوانفکر- که در خارج از کشور به سر می برد- صورت گرفته است. از لحظه حذف این خبر تا زمان تنظیم این گزارش هیچ اتفاق خاصی رخ نداده و دولت خبر یکشنبه شب خود مبنی بر عزل مصلحی را اصلاح نکرده است. آخرین پدیده قابل ذکر یادداشتی است که سایت محرمانه نیوز(وابسته به مشایی) غروب دوشنبه منتشر کرد در اظهارنظری نبوغ آمیز به مصلحی حمله نمود که چرا بدون هماهنگی با رهبری استعفا کرده است!!

آرایش انتخاباتی همراهان سابق فتنه

بر طبق اعلام رسمی مسئولان وزارت کشور، انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی 12 اسفندماه امسال برگزار خواهد شد؛ این اولین انتخابات پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و فتنه محسوب می شود.

اگرچه همواره با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات ها، ناظران سیاسی منتظر شکل گرفتن آرایش انتخاباتی جناح های مختلف کشور و مواضع علنی سران جریان ها هستند اما حوادث سال 88 سبب شده تا آرایش انتخاباتی امسال تغییرات محسوسی را تجربه کند.

تاثیر همین واقعیت حتی در فاصله 12 ماه تا انتخابات هم در رفتار احزاب و سیاسیون همسو با جریان آشوب قابل تشخیص است.

یک روایت معتبر از رویکرد اصلاح‌طلبان

در جریان آشوب‌های خیابانی سال 88، اگرچه تمامی جریانات ضدانقلاب و اپوزیسیون خارجی و همچنین کشورهای بیگانه و مخالفان جمهوری اسلامی ایران حضوری بسیار پررنگ و موثر داشتند و زمینه‌ساز حوادثی مانند حرمت‌شکنی روز عاشورا و همچنین توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران شدند اما تمامی این جریانات حول محور گروه‌های سیاسی موسوم به اصلاحات در داخل ایران فعالیت می‌کردند.

این محوریت از آنجا ناشی شده بود که دو نامزد طیف اصلاح‌طلب که نتوانستند رای مردم برای کسب عنوان ریاست جمهوری را جلب کنند، پس از اعلام نتایج انتخابات دست به طراحی اجرای پروژه‌های فشار سیاسی و آشوب های خیابانی زدند تا بتوانند با طرح مساله غیرواقعی تقلب در انتخابات، ناکامی خود را پنهان کنند.

تقریبا اغلب گروه ها و شخصیت های اصلاح طلب هم از این آشوب ها حمایت و حتی در تقویت و هدایت آن نقش آفرینی کردند.

گرچه با آشکار شدن پشت پرده آشوب ها و منشا غربی آن، عده ای از اصلاح طلب ها راه خود را از جریان آشوب جدا و از آن اعلام برائت کردند اما سایرین نه تنها نسبت به آن ابراز برائت نکردند بلکه همراهی با این جریان را مایه افتخار خود نیز عنوان کردند.

احزاب مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب، مجمع روحانیون مبارز، کارگزاران و اعتماد ملی از جمله شناخته‌شده‌ترین گروه‌هایی بودند که به گفته فعالان سیاسی در پازل سناریوی انقلاب مخملی علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت کردند.

آنان به دنبال آن بودند تا با اجرای نظریه «فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا»، خواسته های غیرقانونی خود را به نظام تحمیل و با کسب قدرت سیاسی شکست در انتخابات را جبران کنند.

با این حال، کنار رفتن پرده های تبلیغاتی و شفاف شدن چهره جریان فتنه بویژه در جریان وقایعی چون دادن شعار به نفع آمریکا و رژیم صهیونیستی در روز قدس و 13 آبان، هتک حرمت امام راحل و جسارت به روز عاشورا به ریزش شدید هواداران این جریان و زمین گیر شدن آن شد.

همچنین راهپیمایی ده ها میلیونی مردم در 9 دی و 22 بهمن 88 نه تنها آشوب ها را از خیابان ها برچید که جریان آشوب را در رسیدن به اهدافش ناکام گذاشت.

البته اجرای برنامه آشوب اسرائیلی روز 25 بهمن 89 عملا نشان داد که از جریان فتنه سابق تنها عده ای ضدانقلاب باقی مانده است.

اعلام برائت

پس از ناکامی های مختلف جریان آشوب و آگاهی قطعی از اینکه این جریان دیگر جایگاهی در جامعه ندارد، برخی فعالان این طیف کوشیدند با انجام مصاحبه هایی راه خود را از آن جدا اعلام کنند و زمینه را برای بازگشت خود به عرصه سیاسی کشور فراهم کند.

اعلام برائت از جریان آشوب از سوی کسانی چون حسن روحانی، برخی اعضای فراکسیون اقلیت که همراه فتنه بودند، در همین راستا ارزیابی شد.

با این حال طیف دیگر اصلاح طلبان که نقش بارزی در جریان آشوب های سال 88 داشتند، حتی حاضر به انجام چنین مصاحبه هایی هم نشدند.

به عنوان نمونه مجمع روحانیون مبارز که اتهامات مختلفی از جمله ایجاد آشوب شب 30 خرداد 88 را در کارنامه دارد، تاکنون حاضر به اعلام برائت از سران و جریان آشوب نشده که حتی بخشی از اعضای مجمع همچنان حامی آن محسوب می شوند.

با این وجود، این عده و برخی دیگر از اصلاح طلبان تندرو با اتخاذ تاکتیک فرار به جلو فعالیت انتخاباتی خود را با هدف شرکت فعال در انتخابات مجلس نهم کلید زده و درصدد تعیین گزینه های مناسب کاندیداتوری هستند!

به همین دلیل موضوع "ابراز برائت رسمی از جریان آشوب" بار دیگر در فضای سیاسی مطرح شده است.

کار‌شناسان سیاسی معتقدند با توجه به تنفر عمومی جامعه نسبت به سران فتنه، اگر همراهان سابق آنان خواستار فعالیت سیاسی در چارچوب نظام هستند، حتما باید از سران و جریان آشوب دوری و این موضوع را هم رسما اعلام کنند.

شرط حضور در انتخابات

البته عدم امکان حضور و شرکت اصلاح‌طلبانی که خط خود را از آشوب‌طلبان جدا نکرده و نسبت به آنان اعلام موضع صریح و شفاف نداشته‌اند، در همان سال 88 از سوی رهبر معظم انقلاب بیان شد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درآذرماه آن سال و در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان فرمودند کسانی که حاضر نیستند قانون و رای مردم را قبول کنند، در واقع دارند خودشان را از یک کشتی نجات - که نظام اسلامی است - بیرون می‌اندازند و صلاحیت حضور در چارچوب نظام اسلامی را از دست می دهند که از دست داده‌اند.

بر همین اساس بود که فعالان سیاسی و نمایندگان مجلس پس از این سخنان رهبر انقلاب، صراحتا از خروج اکثر افراد و گروه های اصلاح طلب از فضای فعالیت درون نظام خبر دادند و تنها راه بازگشت این افراد را اعلام برائت رسمی از جریان آشوب و جبران گذشته عنوان کرده اند.

به عنوان نمونه، حجت الاسلام حسن سبحانی نیا، عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی به شبکه ایران گفت که "جمهوریت و اسلامیت از لوازم نظام ماست و هر کسی این دو را زیر سوال ببرد موجبات حذف خود را پدید آورده است. رهبر معظم انقلاب با روشن ساختن مسیر، این هشدار را از مدت‌ها قبل به سران فتنه و قانون‌گریزان دادند که اگر رای اکثریت را نپذیرند صلاحیت ماندن در نظام را از دست می‌دهند.

حجت الاسلام محمد غروی، عضو ارشد جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هم عنوان کرد "ممکن است کسانی اعتراضاتی داشته باشند که این در چارچوب قانون قابل پیگیری است ولیکن آن دسته از افرادی که هم قانون را زیر سوال بردند و هم اصل نظام را صلاحیت حضور در نظام را ندارند."

حدود یک سال پیش هم 212 نماینده مجلس در بیانیه ای تاکید کردند: "کسانی که از ملت بریده‌اند و به دشمنان ملت پیوسته‌اند باید بدانند که صلاحیت همراهی با کاروان انقلاب اسلامی را از دست داده‌اند مگر آنکه از کج راهه‌ای که تاکنون طی کرده‌اند به صراط مستقیم انقلاب اسلامی باز گردند."

یک «سازمان» مگر چند بار می تواند خودکشی کند؟!

با وجود تلاش گروهک تروریستی منافقین برای مظلوم نمایی، حتی اغلب محافل ضدانقلاب هم اذعان دارند که این گروهک سابقه سراسر مزدورمآبانه داشته و حمله اخیر نیروهای نظامی عراق به پادگان اشرف امری مشروع بوده است.
در پی استنکاف منافقین از تخلیه پادگان نظامی اشرف که در 80 کیلومتری شمال بغداد قرار دارد، نیروهای نظامی عراق به این پادگان حمله کردند که طی آن 3 تن از تروریست ها به هلاکت رسیدند. به دنبال این ماجرا که از سوی کارشناسان به عنوان صحنه سازی عامدانه سران «سازمان» ارزیابی شده، رسانه های نزدیک به گروهک تروریستی منافقین اقدام به مظلوم نمایی کردند و در این میان حتی رسانه های دولتی آمریکا و انگلیس (نظیر صدای آمریکا و بی بی سی و دویچه وله و رادیو فرانسه) نیز در کنار سایت هایی نظیر بالاترین به همراهی پرداختند.
با این حال سایت گویانیوز در مطلبی یادآور شده است: در ماجرای اخیر واقعیتی هرچند تلخ برای مجاهدین [منافقین] وجود دارد و آن این است که دولت عراق در پی اعمال حاکمیت ملی خود بر اردوگاه اشرف است. این حق هر دولتی بویژه دولتی که مشروعیت خود را از آرای مردمش گرفته هست که بر تمام خاک خود اعمال حاکمیت کند.
گویانیوز با مرور تاریخ نوشت: هنگامی که مجاهدین خلق در اوایل سال 86 میلادی فرانسه را به قصد عراق ترک کردند، بسیاری از ناظران سیاسی استقرار این سازمان در کشور در حال جنگ با ایران را خودکشی سیاسی ارزیابی کردند. تصور پیامدهای مهلک چنین تصمیمی برای کسانی که با الفبای سیاسی آشنا بودند، چندان مشکل نبود. اما کمتر کسی می توانست در آن سالها پیش بینی کند که سرنوشتی چنین تراژیک در انتظار سازمان خواهد بود.
این رسانه ضدانقلابی می افزاید: 26 سال پیش آنها ظاهرا «برای مدتی کوتاه به عراق رفتند تا به زعم خویش طی چند سال مبارزه و در سایه ارتش صدام، جمهوری اسلامی را ساقط کنند. در میان سازمانهای سیاسی در تاریخ ایران معاصر کمتر نیرویی می توان یافت که به اندازه سازمان مجاهدین دچار اشتباهات مهلک سیاسی و نظامی و حتی فرهنگی شده باشد. ارزیابی شتابزده و غیرواقعی سران سازمان از تعادل نیروها، آنها را به تظاهرات مسلحانه در بهار سال 1360 واداشت که به کشته شدن هزاران نفر از اعضا منجر شد. بعد از خروج مسعود رجوی و بقیه نیروهای سازمان از کشور، ماجرای شخصی ازدواج مسعود رجوی با مریم عضدانلو قاجار در نمایشی مضحک، امری سیاسی- ایدئولوژیک نام گرفت. بار دیگر با محاسبه ای غلط، در اوج جنگ ایران و عراق مسعود رجوی در لباس رهبری نظامی سازمان سرنوشت خود و سازمانش را با سرنوشت رژیم بعث عراق گره زد و راهی عراق شد. در تابستان 67 در پی موافقت ایران با قطعنامه 598 شورای امنیت و صلح میان ایران و عراق، رجوی که خود را بازنده بزرگ صلح می دید، با فراخواندن هزاران نفر از هواداران سازمان از سرتاسر اروپا و آمریکای شمالی، حمله ای در پناه نیروی هوایی ارتش صدام به ایران سازمان داد. خوش خیالی سیاسی نشأت گرفته از ارزیابی هایی سخت دور از واقعیت باعث گشت تا چند هزار عضو با شعار از «مهران تا تهران» چند شهر مرزی را به امید رسیدن چند روزه به تهران، آن هم از راه جاده، پشت سر بگذارند. عملیاتی که فروغ چندانی نداشت اما جاویدان شد.
گویانیوز همچنین نوشت: این عملیات جاویدان شد از آن جهت که در تاریخ عملیات جنگی، خطاهایی چنین فاحش از نظر نظامی و ارزیابی های کودکانه از توان خویش، امکانات دشمن و این چنین به قربانگاه فرستادن نیروهای خودی، بی سابقه است.
این رسانه وابسته به اپوزیسیون ادامه می دهد: اگر عملیات «فروغ جاویدان» و کشته شدن بیش از هزار نفر از نیروهای سازمان در دشت حسن آباد و تنگه چهارزبر، اوج تراژدی سیاست های مجاهدین خلق است، اعتراض این سازمان به تصمیم دولت قانونی عراق در مورد بستن اردوگاه اشرف و امتناع مجاهدین از ترک خاک این کشور، سوی کمدی این تراژدی است. آن روز که همه صاحب نظران سیاسی، سازمان را از رفتن به عراق، به خاک دشمن در حال جنگ با ایران، برحذر داشتند، گوش شنوایی در این سازمان وجود نداشت. امروز نیز که دولت قانونی عراق از این سازمان می خواهد، به هر دلیل، خاک عراق را ترک کند، آنها کودکانه با این درخواست کشور میزبان مخالفت می کنند. آن روز که نمی بایست می رفتند، رفتند و امروز که می بایست حال که میزبان عذرشان را خواسته، محترمانه خاک عراق را ترک کنند، قصد ماندن دارند. (!)
گویانیوز در پایان تاکید کرده است: حتی اگر دولت عراق، خواهان بستن اردوگاه اشرف و ترک خاک عراق ازسوی مجاهدین خلق نباشد، به خاطر منافع ملی خویش و برقراری روابط دوستانه با همسایه بزرگ شرقی خود، با فعالیت های سیاسی مجاهدین خلق علیه ایران مخالفت خواهد کرد تا چه رسد به فعالیت های نظامی. معلوم نیست سازمانی که حتی امکان فعالیت سیاسی علیه نظام جمهوری اسلامی در خاک عراق ندارد، به چه علت بر ماندن خود، آن هم علیرغم میل صاحبخانه اصرار دارد؟ این نیز حتما یکی دیگر از شاهکارهای سیاسی این سازمان است.

کلاهبرداری ضدانقلاب در خارج کشور به بهانه ندا آقاسلطان

«عبداللطیف-ع» که بنابر ادعای خودش مدتی در بازداشت به سر برده، مدت ۱۰ سال است که در لندن اقامت دارد. وی با انتشار گزارشی در وبلاگ خود (روزنامه نگار آزاد)، به راه اندازی بنیادهایی به نام ندا آقاسلطان برای کلاهبرداری و اخاذی پرداخته و می نویسد: ندا آقاسلطان عمراً سیاسی نبود ولی اسم او برای خیلی ها در خارج از ایران تبدیل به دکانی دو نبش و وسیله کسب و درآمد و شغل های نان و آبدار شد. یکی از اولین دکان هایی که به نام او باز شد، «بنیاد خیریه ندا» در لندن بود. این بنیاد البته صرفاً در یک وبسایت خلاصه می شد و هدف خودش را روشنگری، دفاع از حقوق بشر و حمایت از جنبش آزادیخواهانه مردم ایران و از همه جالبتر، جمع آوری پول برای کمک به «فعالین حقوق بشری، روزنامه نگاران و فعالین سیاسی تبعیدی» اعلام کرد و نوشت «بعد از این خیزشی که در ایران اتفاق افتاده است، حکومت خیلی ها را به جرم شرکت در اعتراض های اخیر از محل کارشان اخراج کرده است، کودکان و زنان زیادی در ایران گرسنه مانده اند و هیچ درآمدی برای تامین حداقل مایحتاج زندگی شان را ندارند، میلیونها (!) جوان تحت شکنجه هستند و خانواده هایشان گرسنه مانده اند، هزاران(!) روزنامه نگار و فعال حقوق بشر از طریق کوههای مرزی ایران و ترکیه از کشور فرار کرده اند و اکنون در خارج از کشور شبها گرسنه می خوابند، وزارت اطلاعات حکومت ایران روزانه به هزاران تن از فعالین حقوق زنان و بخصوص اعضای کمپین یک میلیون امضا تجاوز می کند (یا حضرت عباس!). ای انسان های آزاده برای کمک به مبارزان در ایران، به ما کمک مالی کنید» و خوشمزه تر اینکه اعلام کرده بودند فقط به ما اعتماد کنید، ما با دیگران تفاوت داریم و غیرانتفاعی هستیم و در لندن مستقریم.
وی اضافه می کند: اینکه در طول مدتی که بنیاد ندا دایر بود چه حجم پولی به حسابش ریخته شد، نمی دانم. اما چندی که از کار بنیاد ندا گذشت، بنیانگذارانش کیسه های پول را برداشتند و الفرار. یعنی اینکه ناگهان غیبشان زد. سایتشان را هم از روی اینترنت حذف کردند و بطور کامل ناپدید شدند. البته آثار سایت و مطالب سابقشان را هنوز هم می توان با استفاده از ذخیره گوگل (گوگل کش) پیدا کرد و خواند، کما اینکه لینکی که در بالا گذاشته ام نیز یکی از همانهاست. اما اگر الان آدرس بنیاد ندا را تایپ کنید با وبسایتی حذف شده روبرو میشود که دامین و نشانی اینترنتی اش هم برای فروش ارائه شده است. بعد از آن، از بنیاد ندا خبری نشد تا اینکه بنیاد ایران ندا ظهور کرد.
این اپوزیسیون مقیم لندن ادامه می دهد بعد از ماجرای بنیاد ندا، جمعی دیگر که مقیم خارج از کشور هستند و هشت شان گروی نه شان بود و شدیداً دچار مضیقه و کمبود و مشکل مالی شده بودند، تصمیم گرفتند با استفاده از اسم و رسم ندا آقاسلطان برای خود کسب و کاری مختصر راه بیندازند. این بزرگواران عقل هایشان را روی هم گذاشتند و قرار شد که تلویزیونی را برپا کنند تحت عنوان تلویزیون ندا یا ایران ندا. اینکه آیا بنیاد ایران ندا ادامه کار همان بنیاد ندای قبلی هست یا خیر، را نمی دانم، اما می دانم که هر دو بنیاد در لندن براه افتاده اند و هر دو هم ادعا کرده اند که موسسه ای خیریه خواهند بود. هر چه هم در عالم اینترنت گشتم که کوچکترین رد و اثر و نشانه ای از قانونی بودن کار بنیاد ایران ندا و مشخصات ثبت شده اش در سازمان ثبت ایالت کالیفرنیای آمریکا را پیدا کنم، موفق نشدم.
وی همچنین نوشت: مشخصاتی که بنیانگذاران بنیاد و تلویزیون ایران ندا از نحوه کارشان ارائه کردند، نشان می دهد آنها بجای بنیادی خیریه، یک شرکت سهامی خاص برای درآمد مالی و سرمایه گذاری و افزایش سود و خرید و فروش سهام راه انداخته اند. و من تصور می کنم عوامل اصلی بنیاد و تلویزیون ایران ندا سه نفر به نامهای مهدی جامی، نیک آهنگ کوثر و معصومه (مصی، مسیح) علی نژاد بوده اند و سایر اسامی اعضای این بنیاد را تزیینی می دانم. البته نقشه ها و کسب و کار این بنیاد و تلویزیون ایران ندا نگرفت و همه برنامه ها و آرزوهایشان روی همان کاغذی که در لندن زیرش را امضا کرده بودند باقی ماند.مهدی جامی قبل از اعلام شروع به کار تلویزیون ایران ندا- که هیچوقت هم شروع به کار نکرد- در مصاحبه ای با رادیو دویچه وله گفته بود « در بین ایرانیان خارج از کشور مساله مالی وجود ندارد. مساله اصلی این بوده که برای هر سرمایه گذاری شما نیاز به اعتمادسازی دارید. یعنی همانطور که اگر در بازار اعتماد وجود نداشته باشد، سرمایه گذاری نمی شود، برای یک ساختار مدنی مثل بنیاد یا شرکت هم اگر اعتمادسازی نشده باشد، طبعاً نمی تواند جلب کمک کند، وگرنه پول وجود دارد. مطمئن باشید در میان ایرانیان خارج از کشور پول بسیار زیاد است» البته مهدی جامی اولین کسی نبود که تصور می کرد با یک چنین طرح و برنامه هایی می تواند به گنج بزند و این «پول های بسیار زیاد» را تبدیل به حقوق مدیران ارشد کند. پیش از او، شیادهای حقوق بشری و کاسبان و روزنامه نگاران جعلی و تبعیدی، با راه انداختن ده ها و بلکه صدها و حتی هزاران سازمان سیاسی، حقوق بشری، کمیته، انجمن، وبسایت و نشریه آنلاین و حزب و گروه و دسته و رادیو تلویزیون ماهواره ای، شروع به استخراج از این معدن طلا کرده بودند. نکته رقت انگیزی که این افراد در اساسنامه بنیاد و تلویزیون ایران ندا نوشته بودند، پیشنهاد فروش خودشان بود.
همکار سابق گروهک ملی-مذهبی در پایان خاطرنشان کرد: دلم برای خانواده ندا آقاسلطان می سوزد. نمی دانم مادر او با دیدن این کاسبی هایی که به نام فرزندش در خارج از کشور راه افتاده چه حس و حالی پیدا می کند؟ چندی پیش هدا آقا سلطان-خواهر مرحوم ندا آقا سلطان- در مطلب کوتاهی که خطاب به مسیح علی نژاد نوشت از او خواهش کرد دست از سر اسم نداآقا سلطان بردارد و برای کسب و کارش راه دیگری را پیدا کند.

دلال رابطه با آمریکا از روابطش با مشایی می گوید

هوشنگ امیراحمدی درباره میزان ارتباطاتش با رحیم مشایی گفت: درباره این رابطه اغراق و بی انصافی می شود. 
به گزارش جهان وی در گفت وگو با سایت انتخاب اظهار داشت: من آقای مشایی را یک بار در ایران و چند بار در آمریکا دیده ام و با هم حرف زده ایم. از نظر من ایشان آدم معتدل، متعهد، و مردمداری است و همیشه سعی دارد کمک کند و مشکل را حل کند. من هیچ همکاری اقتصادی با ایشان یا دولت نداشته ام. من برای بازاریابی مناطق آزاد کیش و انزلی به مدیریت های این مناطق طرحهای مفصل و مهمی داده ام و برای تهیه این طرحها هم مبالغی هزینه کرده ام اما در ازاء آنها از دولت و از این مناطق دیناری دریافت نکرده ام و پروژه ای هم نگرفته ام.
وی اضافه کرد: گاهی هم شباهت در نظرات من و آقای مشایی باعث شبهه می شود. مثلا، من ۱۵ سال پیش در یک مقاله درباره جامعه مدنی در ایران که در مجله «ایران فردا» چاپ شد، نوشته بودم که جمهوری اسلامی از مراحل «اسلام-اسلام» و «اسلام-ایران» گذشته و دارد وارد مرحله «ایران-اسلام» می شود، و پیش بینی کرده بودم که در دوره تکمیلی خود، جمهوری اسلامی وارد مرحله «ایران-ایران» خواهد شد. حالا عده ای بحث «مکتب ایرانی» آقای مشایی را به این ایده من نسبت می دهند در حالیکه ما در این باره با هم هرگز سخنی نگفته ایم. این را هم بگویم که با بخشی از دیدگاه های آقای رحیم مشایی، مخصوصا در ارتباط با همزیستی مسالمت آمیز با دنیا و همکاری با ایرانیان خارج از کشور، موافق هستیم.
این دلال بد سابقه مقیم آمریکا با معرفی خود به عنوان فردی فراجناحی، به موضوع همایش ایرانیان خارج کشور در تهران (مردادماه ۸۹) گفت: من گفته بودم اظهارنظر درباره اینکه من به کنفرانس دعوت شده بودم یا نه را به مسئولان سپرده بودم. متاسفانه به خاطر انتقاد کیهان محافظه کاری و ملاحظه کاری کردند. واقعیت این است که مسئولین کنفرانس عمدا و یا سهوا از پیشنهاد من برای شرکت در کنفرانس استقبال کردند ولی متعاقبا بدلیل نگرانی هایی که بوجود آمده بود، دعوت کتبی خود را پس گرفتند و از من خواستند که در کنفرانس شرکت نکنم که من هم استقبال کردم.
وی با تکذیب دریافت هزینه های سفر به تهران نوشت: مدارک منتشره تنها نشان می دهد که قرار بود هزینه ها پرداخت شود. در رابطه با طرح بازاریابی کیش و انزلی هم که در نامه ام آمده هیچ شرطی مطرح نشده است و می خواستم کمکی به پیشرفت این مناطق کنم!

گزارش کیهان : ظهور نزدیک است یا انتخابات !؟

این روزها، تهیه یک فیلم به اصطلاح مستند با عنوان «ظهور نزدیک است» و توزیع رایگان و گسترده آن در سطح کشور- سی دی- به یکی از مسائل بحث انگیز تبدیل شده است. این فیلم که دست اندرکاران تهیه و تولید آن کوشیده اند نام و نشان و رد پای مشخصی از خود باقی نگذارند- و البته کیهان از هویت و انگیزه آنان باخبر است- از یکسو با مخالفت شدید و هشدار مراجع عظام تقلید و عالمان و کارشناسان برجسته دینی روبرو شده است و از سوی دیگر زمینه ای برای سوءاستفاده دشمنان فراهم آورده است. در پی توزیع گسترده سی دی های این فیلم، مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم در یک نشست علمی تخصصی و با حضور اساتید برجسته از جمله حضرت آیت الله طبسی به نقد مستند و عالمانه آن پرداخته و نشان داده است تهیه کنندگان این فیلم به اصطلاح مستند تا چه اندازه از آموزه های اسلامی دور و بی خبر- و یا، باخبر و خدای نخواسته فتنه گر- بوده اند. این مرکز تخصصی در حوزه علمیه قم، اگرچه مانند تهیه کنندگان «ظهور نزدیک است» بودجه های کلان و بی حساب و کتاب در اختیار ندارد ولی امید است سی دی نشست تخصصی مورد اشاره را در همان حد و اندازه بضاعت خود که می دانیم اندک است، تکثیر کرده و توزیع کند، تا خیل عظیم حزب الله که علی رغم تهی دستی، هیچگاه آبروی فقر و قناعت را نبرده اند، بازتولید و توزیع بعدی آن را با بضاعت نفر به نفر خود برعهده بگیرند.
این یادداشت اما، نگاه دیگری به ماجرا دارد و هر چند ترجیح می دهد انگیزه تهیه کنندگان فیلم «ظهور نزدیک است» را دغدغه امام زمانی(عج) آنها و «شوق ظهور» تلقی کند ولی برخی از شواهد و قرائن موجود، نه فقط جایی برای خوش بینی باقی نمی گذارد، بلکه متاسفانه این احتمال را قوت می بخشد که فیلم یاد شده یک ترفند تبلیغاتی است و با هدف زمینه سازی انتخاباتی برای یک جریان منحرف سیاسی تولید و توزیع شده است. جریان مرموز و مشکوکی که چندان ناشناخته نیست و طی سال های اخیر، بارها از نام مبارک مراد غایبمان، حضرت بقیه الله الاعظم-ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- سوء استفاده کرده و می کند و دراین باره گفتنی هایی هست؛
1-از حضرت امیر علیه السلام است که «باطل از هر چیز دیگری به حق شبیه تر است» و اساساً اگر حق و باطل همانگونه که هستند ارائه می شدند، هیچکس به اشتباه دچار نمی شد. ولی به قول حضرت(ع)، فتنه انگیزان، اندکی از حق و بخشی از باطل را درهم می آمیزند و چنین است که بدعت ها را شکل می دهند، فتنه ها بر پا می کنند و نهایتاً گمراهی می آفرینند. (خطبه 50 نهج البلاغه). در سی دی موسوم به «ظهور نزدیک است» نمونه های فراوانی از اینگونه آمیختگی حق و باطل به چشم می خورد که با توجه به نوع این آمیختگی ها به سختی می توان احتمال تصادفی بودن آنها را باور کرد!
2- با توجه به نکته مورد اشاره، در پی آن نیستیم که همه آنچه در سی دی یاد شده آمده است را نفی کنیم، بلکه سخن از آمیختگی حق و باطل در میان است و فتنه و بدعتی که این آمیختگی می تواند در پی داشته باشد. به عنوان مثال، دراین باره که آیا «ظهور نزدیک است»؟ باید گفت؛ براساس آموزه های اصیل اسلامی، منتظران امام عصر- ارواحنا له الفداء- نه فقط در فلان سال و فلان دوره، بلکه هر صبح و شام- صباحاً و مسائاً- در انتظار ظهورند و منتظر واقعی و راستین باید که از همه آلودگی ها، گناهان و دلبستگی های این جهانی دور بوده و هر صبح و شام، ظهور حضرتش را چشم به راه باشد. بنابراین، سخن درباره نزدیکی ظهور نیست که آرزوی همگان است، بلکه بنا به دلایل بسیار روشن دینی و عقلی تعیین وقت ظهور- توقیت- و نیز انطباق شخصیت های یاد شده در احادیث و روایات با شخصیت های حاضر در هر عصر و زمان، منع شده است، نه آن که چنین آرزو و احتمالی در میان نباشد، مگر نه این که همه مردم ایران و شیعیان جهان از ژرفای دل آرزو می کردند و براین باور بودند و بودیم که حضرت امام راحل(ره) پرچم انقلاب را به دست صاحب اصلی آن می سپارند و بعد از رحلت ایشان در این آرزو به سر می بریم و با تمام وجود از خدای مهربان می خواهیم که این مهم به دست مبارک رهبر معظم انقلاب به انجام برسد.
3- گفتنی است در طول تاریخ نه یک بار و دوبار، بلکه بارها اتفاق افتاده است که برخی از شخصیت ها را با شخصیت هایی که از آنها در احادیث و روایات به عنوان شخصیت های زمان ظهور یاد شده است، انطباق داده اند و این انطباق دادن ها برای جهان اسلام و عالم تشیع بی هزینه و خالی از آسیب نیز نبوده است. به عنوان یک نمونه نزدیک؛ در سال های اولیه جنگ تحمیلی از برادر عزیزمان سردار رحیم صفوی با عنوان شعیب بن صالح و یکی از سرداران سپاه امام زمان
- ارواحنا له الفداء- یاد می کردند و مدتی بعد آیت الله هاشمی رفسنجانی را شعیب بن صالح نامیدند و... درباره «سفیانی»، «سید یمنی»، «دجال» و برخی دیگر از شخصیت های زمان ظهور نیز نمونه هایی از این دست را می توان در تاریخ مکتوب- و نه حتی شفاهی- ملاحظه کرد. نمونه هایی که در زمان خود، باورهای کاذبی را در برخی از اذهان شکل دادند و بعضاً نیز بی آسیب نبوده اند.
4- تهیه کنندگان سی دی موسوم به «ظهور نزدیک است» بیشترین تلاش خود را به انطباق شخصیت «شعیب بن صالح» با آقای دکتر احمدی نژاد اختصاص داده اند که صرفنظر از شخصیت مردمی و قابل احترام آقای احمدی نژاد باید گفت:
الف: بررسی ها و تحقیقات مستند اسلام شناسان و عالمان برجسته دینی نشان می دهد در مجموعه احادیث و روایات، فقط 17 حدیث درباره «شعیب بن صالح» نقل شده است که غیر از 3 روایت، بقیه از طریق علمای عامه و اهل سنت روایت شده. و از 3 حدیثی که راویان شیعه نقل کرده اند، دو حدیث، فاقد رجال معتبر و اهل ثقه است و تنها یک حدیث که از حضرت امام رضا علیه السلام نقل شده مورد پذیرش قرار گرفته که در آن روایت نیز فقط به نام شعیب بن صالح و این که از یاران حضرت امام زمان- ارواحنا له الفداء- و از طایفه «بنی تمیم» است، اشاره شده و دیگر هیچ! (از تحقیقات مستند مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم با ذکر اسناد مربوطه). اکنون باید پرسید ویژگی ها و خصوصیاتی را که تهیه کنندگان سی دی «ظهور نزدیک است» به شعیب بن صالح نسبت داده و آن را در انطباق با آقای احمدی نژاد می دانند، از کجا آورده اند؟!
ب: بر فرض که آنچه در روایات غیرمعتبر درباره خصوصیات شعیب بن صالح آمده است، صحت داشته باشد! در این حالت، پرسش بعدی آن است که چه رابطه و مشابهتی میان ویژگی های «شعیب بن صالح» و «آقای احمدی نژاد» وجود دارد؟
تهیه کنندگان فیلم به اصطلاح مستند «ظهور نزدیک است» برای انطباق این خصوصیات به استدلال های دم دستی و متأسفانه بی پایه و اساسی متمسک شده اند. به عنوان مثال می گویند در روایات - همان روایات که شرح آن گذشت- آمده است که شعیب بن صالح یک فرمانده نظامی است و برای انطباق این ویژگی با آقای دکتر احمدی نژاد، استدلال می کنند که ایشان هم در جنگ تحمیلی حضور فعال داشته است! و یا وقتی در روایات مورد اشاره، شعیب بن صالح را با دکتر احمدی نژاد همنام نمی بینند، به این تفسیر من درآوردی متوسل می شوند که «شعیب» در لغت، مصغر - کوچک شده- کلمه «شعب» است و شعب به معنی مردم و خلق است و از آنجا که آقای احمدی نژاد یک رئیس جمهور مردمی است، بنابراین باید همان شعیب بن صالح باشد! این تفسیر به رای در حالی است که حتی در تفسیر آیات شریف قرآن نیز، ظاهر آیه، «سندیت» و «حجیت» دارد و کسی نمی تواند مفهوم و تفسیری را به آن نسبت بدهد که باظاهر آیه، مغایرت داشته باشد. بنابراین اگر مقصود از شعیب بن صالح، همان آقای احمدی نژاد بود باید نام ایشان در روایت می آمد و حال آنکه نام آقای احمدی نژاد «محمود» است و نام پدر مرحوم ایشان نیز «صالح» نبوده است. مطابق فرمول من درآوردی تهیه کنندگان سی دی یاد شده می توان گفت «سید» در لغت به معنی «آقا» است. آیا با این حساب می توان نتیجه گرفت که مثلاً «سید یمنی» ذکر شده در روایات ظهور، می تواند «سید» به معنای «از نسل رسول خدا(ص)» نباشد؟!... و قس علیهذا... این چه نوع استدلالی است؟!
گفتنی است در روایات ظهور نام خاص «سید خراسانی» و «سید یمنی» نیامده است و تنها به این که آن دو بزرگوار از نسل رسول خدا(ص)- سید- و از اهالی «خراسان» و «یمن» هستند اشاره شده و این دو فقره با «شعیب بن صالح» که نام ایشان آمده است- البته براساس همان روایات که به آن اشاره شد- متفاوت است.
5- در سی دی «ظهور نزدیک است» با همان استدلال کذایی از «ملک عبدالله» پادشاه اردن به عنوان «سفیانی» یاد شده است که دشمن قهار حضرت صاحب الزمان- ارواحنا له الفداء- است و مطابق روایات معتبر اساساً برای جنگ با آن حضرت خروج می کند.
خب! حالا باید از تهیه کنندگان سی دی «ظهور نزدیک است» پرسید؛ در کجای روایات آمده است که «شعیب بن صالح» از «سفیانی» برای حضور در جشن های نوروزی دعوت می کند؟! مگر قرار نیست شعیب بن صالح، فرمانده یا یکی از فرماندهان سپاه حضرت ولی عصر(عج) باشد بنابراین باید با «سفیانی» سر جنگ و ستیز داشته و او را یکی از اصلی ترین دشمنان حضرت بداند، پس چرا با این دشمن خونی حضرت صاحب الزمان- ارواحنا له الفداء- نرد دوستی می بازد و از وی به عنوان میهمان و برای حضور محترمانه در ایران اسلامی دعوت به عمل می آورد؟! با پوزش از برادر عزیزمان جناب آقای احمدی نژاد و صرفا از باب مزاح؛ باید گفت که ظاهرا «سفیانی» سی دی یاد شده بیشتر از شعیب بن صالح مورد اشاره در همان سی دی، به روایاتی که در سی دی آمده است اعتقاد دارد که- به قول آقای احمدی نژاد- اولا؛ دعوت شعیب بن صالح را نمی پذیرد! و ثانیا؛ به وزیر خارجه و رئیس مجلس حکومت خود دستور می دهد که علیه جمهوری اسلامی ایران و رئیس دولت آن موضع گرفته و بد و بیراه بگویند!!
6- تهیه کنندگان سی دی «ظهور نزدیک است» دست به اقداماتی زده اند که نشان می دهد این فیلم را با اغراض خاص و آلوده ای تهیه کرده اند. از جمله
- و فقط یکی از آن نمونه ها- حذف بخشی از کلام رهبر معظم انقلاب است. آنها در سی دی مورد اشاره برای اثبات نظر خود از کلام حضرت آقا مایه گذاشته و به نقل از ایشان آورده اند؛ «من با اطمینان کامل می گویم تحقق وعده الهی در راه است» و حال آن که رهبر معظم انقلاب بعد از اشاره به بیداری جهان اسلام می فرمایند؛
«من با اطمینان کامل می گویم این هنوز آغاز راه است و تحقق کامل وعده الهی یعنی پیروزی حق بر باطل و بازسازی امت اسلامی در راه است. نشانه این وعده تخلف ناپذیر در اولین و مهم ترین مرحله، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بنای بلند آوازه نظام اسلامی بود. احساس هویت و تشخص در اقلیت های مسلمان در بیشتر کشورهای غربی همه و همه نشانه های آشکار پیروزی اسلام در هماورد با دشمنان یعنی در قرن 51 هجری است، ملت های مسلمان هنوز گردنه های دشواری پیش روی دارند».
همانگونه که ملاحظه می کنید، تهیه کنندگان سی دی یاد شده، بخش هایی از کلام رهبر معظم انقلاب را حذف کرده اند تا بتوانند از بخش تحریف شده، برای اثبات منظور خود استفاده کنند. توجه کنید آقا تاکید می کنند که «این هنوز آغاز راه است» و می فرمایند «ملت های مسلمان هنوز گردنه های دشواری پیش روی دارند»و این همه در همان پاراگراف از بیانات ایشان آمده است. اکنون باید گفت که آیا می توان تحریف سخنان رهبر معظم انقلاب را- که در همان سی دی از ایشان با عنوان «سید خراسانی» یاد شده است- اقدامی برخاسته از شوق ظهور و عشق به حضرت بقیه الله الاعظم(عج) دانست؟! و آیا نباید این اقدام و اقدامات مشابه دیگری از این دست را نشانه سوءنیت تهیه کنندگان و ترویج کنندگان سی دی «ظهور نزدیک است» تلقی کرد؟!
7- اشاره کردیم که طی 23 سال گذشته، از برخی شخصیت ها به عنوان «شعیب بن صالح» یاد شده بود، از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی، سردار رحیم صفوی و... البته هیچیک از کسانی که بر این باورها بودند مانند تهیه کنندگان سی دی «ظهور نزدیک است» برای اثبات نظر خود به تولید فیلم و توزیع گسترده آن در سطح کشور دست نزدند، بلکه تنها حدس و گمان خود را در محافل خصوصی مطرح می کردند و بدیهی است که نمی توان انطباق دهی آنان را ناشی از سوءنیت دانست و اگر چنین بود و قصد و غرض خاصی را دنبال می کردند، به تهیه فیلم و آسمان ریسمان کردن های آنچنانی روی می آوردند.
و اما، به عنوان یک نمونه، فرض کنید آنهایی که آیت الله هاشمی را با توجه به مواضع آن دوران ایشان، شعیب بن صالح می دانستند برای اثبات نظر خود فیلم و سی دی تهیه کرده و در سطح گسترده ای پخش می کردند و باز هم فرض کنید
- بر فرض محال- هیچکس هم به آن اعتراض نمی کرد. و نتیجه آن که آیت الله هاشمی رفسنجانی در اذهان عمومی با عنوان شعیب بن صالح یعنی یکی از فرماندهان سپاه حضرت حجت- روحی له الفداء- تلقی می شد. خب! با این حساب می توانید حدس بزنید که در جریان فتنه 88 چه اتفاقی می افتاد؟! آیا کسانی که باور کرده بودند آقای رفسنجانی شعیب بن صالح است، نظر و دیدگاه
- متاسفانه غیرقابل قبول ایشان- را نظر و دیدگاه حضرت صاحب الزمان(عج) تلقی نمی کردند؟!... بگذریم که... .
8- با توجه به هویت تهیه کنندگان و توزیع کنندگان سی دی «ظهور نزدیک است» که شواهد و قرائن فراوانی از وابستگی آنها به «حلقه حاشیه ساز دولت» حکایت می کند و نیز، با توجه به نکته ای که در بند 7 آمده است و سابقه شناخته شده ای که حلقه یاد شده دارد، به نظر می رسد فیلم «ظهور نزدیک است» یک ترفند سیاسی است که با هدف تبلیغات انتخاباتی برای یک جریان انحرافی تهیه و در سطح گسترده ای توزیع شده است. و تهیه کنندگان سی دی که از بی اعتمادی مردم نسبت به خود باخبرند، قصد داشته اند با توزیع گسترده آن ابتدا آقای دکتر احمدی نژاد را در اذهان عمومی همان «شعیب بن صالح» معرفی کنند و بعددر دوران انتخابات مجلس، ریاست جمهوری و یا... با استناد به این که از افراد نزدیک به آقای احمدی نژاد و مورد وثوق و اطمینان ایشان هستند، لیست نامزدهای مورد قبول خود برای مجلس و یا نامزد ریاست جمهوری مورد نظر خود را، نامزد و نامزدهای مورد تایید حضرت بقیه الله الاعظم- ارواحنا له الفداء- جا بزنند!!
خوشبختانه دیروز حجت الاسلام والمسلمین آقاتهرانی، نماینده مجلس شورای اسلامی از مخالفت آقای دکتر احمدی نژاد با معرفی ایشان به عنوان شعیب بن صالح خبر دادند که از رئیس جمهور محترم جز این نیز انتظاری نمی رفت.
و بالاخره این که، براساس آموزه های غیرقابل تردید و مستحکم اسلامی و مخصوصاً دستور صریح و مکتوب- توقیع شریف- حضرت صاحب الامر ارواحنا له الفداء، ورودیه آن حضرت در دوران غیبت کبری، ولی فقیه است و مردم ایران با لطف و عنایت خدای مهربان نشان داده اند که در همه حال چشم دل و گوش جان به رهنمودهای آن بزرگوار دارند و همه جا از او به یک اشاره بوده است و از مردم به سر دویدن، از این روی مدعیان دروغین ارتباط با امام زمان(عج)، را به هیچ نمی انگارند. مردم مسلمان ایران و امروزه، همه ملت های مسلمان نه فقط به فراست و دیانت بلکه به تجربه نیز دریافته اند که تنها در رکاب ولی فقیه از بد حادثه و ترفندهای شیطانی در امانند...
حسین شریعتمداری