شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

در افغانستان ما می جنگیم دوستی و شراکت اقتصادیش برای ایران است

نفوذ گسترده ایران در افغانستان سبب نگرانی دولت آمریکا شده که باید به حضور نظامی در آن کشور پایان دهد.

روزنامه لس آنجلس تایمز با درج این تحلیل نوشت: هر روز جمعیت انبوهی به کنسولگری ایران در هرات شهر مهم افغانستان در غرب که از ریشه های عمیق فرهنگ فارسی برخوردار است مراجعه می کنند. این در حالی است که آمریکا تازه می خواهد یک کنسولگری مجلل در محلی که سابقا هتل بوده برپا کند. دیپلمات ها مشغول کارند و رشد نفوذ تهران به روشنی و آشکارا ادامه دارد. در آستانه پایان حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان، ایران برای تثبیت قدرت خود در صف مقدم کشورهای همسایه قرار گرفته است و گوشه چشمی نیز به عصر جدید در این کشور دارد. همین مسئله سبب نگرانی دولت آمریکا شده است. دولتی که همین حالا از مداخله ایران در عراق، منطقه جنگی دیگر واشنگتن، نگران است. روزنامه آمریکایی اضافه می کند: دیپلمات های غربی می گویند نادیده گرفتن ارتباط ویژه با ایران در هرات کاری دشوار است. ایران در ساخت جاده و پارک های صنعتی مشارکت دارد و کالاهای متنوعی از سوپ گرفته تا آجیل ایرانی سرازیر شده اند. مساجد اینجا سر برمی آورند. نفوذ ایران حتی در زیربنایی ترین امور نیز قابل مشاهده است؛ تهران برای ساخت شبکه سراسری برق هرات کمک کرده است. از دید برخی ها، این روابط نزدیک نتیجه طبیعی قرابت زبانی، فرهنگی و پیوندهای فامیلی موجود میان دو کشور است. به هر حال این استان زمانی بخشی از ایران بوده و نظیر همسایه خود، اغلب دارای جمعیت شیعه است. اما از دید برخی دیگر، الگوی ایرانی پا به محدوده های وسیع تری گذاشته است.
لس آنجلس تایمز با وجود ادعای کمک ایران به تجهیز طالبان اذعان کرد: ایران مایل به بازگشت طالبان به حاکمیت نیست. این روزنامه همچنین از قول علی خاکسار یک تاجر ایرانی که اخیرا برای سازماندهی نمایشگاه کالا و خدمات ایرانی به هرات سفر کرده بود، می نویسد: «صلح برای افغانستان به منزله صلح برای خودمان است. ما نمی خواهیم همسایه خودمان را بی ثبات کنیم. این به ضرر ما و به ضرر تجارت ما خواهد بود.»

موسوی سرگردان به مراتب مفیدتر است تا رضا پهلوی گیج!

وزیر اطلاعات و جهانگردی رژیم پهلوی که خود از سران سلطنت طلبان به شمار می رود، از شدت همسویی با جریان نفاق جدید و فتنه گران سبز، به تخطئه رضا ربع پهلوی پرداخت!
داریوش همایون در گفت وگو با نشریه ضد انقلابی تلاش به این پرسش یک عضو گروهک متبوع خود- حزب مشروط (لیبرال- دموکرات)- پاسخ داد که «لطفاً تکلیف مرا روشن کنید. از قرار، حزب یار غار موسوی و دیگران شده، نقاط مشترک پیدا می کند، بعد پانزده سال می فهمد که لیبرال دموکرات بوده و حال با آقای پهلوی در می افتد لطفاً به من سردرگم و دست بر قضا عضو حزب بفرمایید.» این صهیونیست 85 ساله، در پاسخ گفت: ما هنگامی که حزب را ساختیم با منظره ای بسیار سرراست روبرو می بودیم. در ایران جمهوری اسلامی بود و تک و توک صداهای مخالف؛ شاهزاده ]رضا پهلوی[ تکرار کننده همه سخنان خوبی که ما همه می گفتیم. امید ما به آینده بیشتر بر کارهایی بود که از بیرون می شد کرد زیرا در درون چندان خبری نبود و بیشترین نیروهایی که در برابر تندروترین عناصر رژیم بر می خاستند ملی مذهبی ها و بساز و بفروشان بودند. امروز همه چیز دگرگون شده است. بجای ملی مذهبی ها و بساز و بفروشان یک نسل نوگرا به صحنه آمده است که ما به عنوان لیبرال دموکرات با آن هم سخنیم. نیروهای بیرون اگر به این جریان تازه نپیوسته اند یا خود را در بیهودگی مبارزات سردرگم شان فرسوده اند یا ناامیدوار در پی جانشین کردن خود هستند. از خود رژیم عناصر مؤثری جدا شده و روز به روز بیشتر سخن ما را می گویند. شاهزاده ]رضا پهلوی[ تازه از فدرالیسم دفاع می کند و دیگر سکولارها دنبال جبهه گسترده «کنگره ملیت ها» هستند و هر دو لابد خیال می کنند مردم پشت سر آنها گرد می آیند. اکنون به نظر دوست سردرگم، ما می باید کجا قرار بگیریم؟ اگر حزب ما پس از 16 یا 18 سال فهمیده که لیبرال دموکرات است، از این روست که منشور حزبی را دوباره با آگاهی بیشتری که در این مدت به دست آورده، خوانده است. یعنی باید شعار «ایران بی شاه هرگز» بدهیم و از دموکراسی لیبرال روی برگردانیم؟!
وی می افزاید: موسوی یار غار من نیست ولی من به نقش او در مقایسه با مدعیان اداره اپوزیسیون در بیرون نگاه می کنم. او علیه حکومت تند سخن می گوید و در دستگاه حکومتی یاران تازه ای برای جنبش می جوید. من با هیچ کدام از این ها مخالفتی نمی توانم داشته باشم. در نگاه من کسی که از فرزند خمینی بودن به سخنگویی جنبش سبز دگرگشت یافته، به مراتب باارزش تر است تا دگرگشت و موضع گیری هایی که قلم بیش از این در وصفشان نمی چرخد.
داماد فضل الله زاهدی- مجری نظامی کودتای 28 مرداد 1332- همچنین گفته است: در جنگ کسی به بدترین نیات و پیشینه ها نیز کاری ندارد. نقش ها مهم است؛ چرچیل و روزولت چند گاهی هم پیمان استالین می شوند. مائو کشتار کمونیست ها را به دست چیان کای شک فراموش می کند و در برابر هجوم ژاپن در کنار او قرار می گیرد. در جنگ حتی چرچیل دستور نابود کردن ناوگان فرانسه متحد خود را می دهد تا به دست آلمان ها نیفتند. در چنین اوضاع و احوال تعیین کننده ای سهم عواطف و عادت های ذهنی را در قضاوت می باید پایین تر و پایین تر آورد. تعهد ما به هیچ کس نیست.

امام فرموده بود همه با هم مقابل استکبار نه همراه استکبار

یک عضو فراکسیون اقلیت مجلس می گوید منشور برادری و وحدت ملی که از سوی مجید انصاری مطرح شد در راستای منویات حضرت امام(ره) است و امام تاکید داشتند همه با هم باشیم.
به گزارش «آفتاب» و «کلمه» محسن نریمان گفت: وقتی همه با هم بودیم توانستیم در مقابل استکبار و توطئه های آنان ایستادگی کنیم و نظام جمهوری اسلامی را در این نقطه از خاورمیانه مستقر کنیم.
وی افزود: اینکه برخی انحصارطلبان با این «با هم بودن» مخالف هستند نگرانی دارند زیرا ترس از تنگ شدن فضا برای آنها وجود دارد. آنها که منافع خود را در منشور برادری و وحدت ملی ندیدند لب به اعتراض گشودند زیرا می دانند در فضای آرام جامعه جایگاهی نخواهند داشت.
نریمان گفت: اگر در جامعه وحدت حاکم شود گروههای مختلف در اداره کشور سهیم می شوند و این یعنی گرفتن سهم عده ای. بنابراین، این عده همواره سعی دارند در برابر وحدت ایستادگی کنند.
این اظهارات مغالطه آمیز- که برآمده از برخی نشست های محفلی است- توضیح نمی دهد که آیا مراد امام از تعبیر «همه با هم بودن»، همدلی و هماهنگی باآ مریکا و اسرائیل و سلطنت طلبان و بهائیان و نهضت آزادی و منافقین بود؟ و آیا منظور از واژه استکبار همان «استکبار» مورد برائت و انزجار آمریکاست؟ چرا که مدعیان اصلاح طلبی- از جمله اغلب اقلیت های مجلس که از بیرون مجلس مدیریت می شوند- در جریان آشوب های سال گذشته، به طور کاملا اتفاقی! در جبهه ای ایستاده بودند که مستکبران آمریکایی و اسرائیلی و انگلیسی ایستاده بودند.
این عضو فراکسیون اقلیت همچنین توضیح نداده که آیا به بهانه مخالفت با انحصار می توان رویاروی جمهوریت و اسلامیت و قانون اساسی ایستاد و دست در دست منافقین و دشمنان قسم خورده انقلاب گذاشت؟! یعنی حضرات مدعی مبارزه با انحصار می خواستند از جمهوریت و اسلامیت نظام عبور کنند تا آنگاه با سلطنت طلبان و لیبرال ها و انجمن حجتیه و بهائیت و کمونیست های سرگردان و پشیمان شریک شوند و بدین ترتیب بگویند انحصار را کنار زدیم؟! آیا «انحصار» اسم رمز برگزیده دشمن برای «ملت»، «انقلاب اسلامی»، «جمهوری اسلامی» نیست همچنان که «تقلب» اسم رمز آشوب بود؟! و نهایتا اینکه امام خمینی(ره) در منشور برادری به دقت و درستی می فرمایند «اگر دیدید در گروه شما یا در گروه دیگر، از اصول تخطی می کنند باید با قاطعیت مقابلش بایستید.» بنابراین مقابله قاطع با دشمنان و معارضان اصول انقلاب و جمهوری اسلامی مبنای منشور برادری است.

در سوگ باقر ‌آل محمد (ص)

نهضت علمی امام باقر (ع) زنگار از رخ آینه اسلام زدود

در میان تیرگی‌ها و آشفتگی‌ها، عظمت امام باقر (ع) چون خورشید درخشانی بود که جهان اسلام از پرتو پرفروغش بهره می‌گرفتند، مهابتِ معنوی حضرت زبانزد خاصّ و عام بود، هرجا سخن از والایی هاشمیان، عَلَویان و فاطمیان به میان می‌آمد؛ آن وجود مقدّس را یگانه وارث آن همه کرامت، بزرگواری و شجاعت می‌شناختند، راستگوترین اشخاص، جذّاب‌ترین چهره‌ها، بخشنده‌ترین انسان‌ها و قوی‌تر از همه به لحاظ معرفت، بصیرت به همراه هاله‌ای از معنویت قدسی، از مختصّات پنجمین پیشوای شیعیان در میان جوامع اسلامی بود.
امام باقر (ع) حدود 4 سال از دوران امامت جدش حسین‌بن علی (ع) و حدود 37 سال دوران امامت پدر بزرگوارش را درک کرد، دوران زندگی او با حکمرانی 10 تن از خلفای اموی، از معاویه تا هشام مقارن بود و مدت 19 ساله امامتش با 5 خلیفه اموی از ولید تا هشام معاصر بود،پس از استمرار امویان، سیاست‌های ضدعلوی و ضداسلامی آنان شدت بیشتری پیدا کرد.
* اقدامات شیعیان در زمان امام‌باقر (ع) بنیان حکومت اموی را سست ‌کرد
در آن زمان گرایش‌های مختلف مذهبی در جامعه وجود داشت و پیروان هر یک، داعیه حکمرانی و خلافت داشتند.
1ـ یاران امویان که بیشتر آنان را اهل سنت و جماعت تشکیل می‌دادند، مؤید و کمک کننده خلفای اموی بودند.
2ـ شیعه و علویان که خلافت را در فرزندان امام علی (ع) منحصر می‌دانستند و برای احقاق حق از دست رفته، تلاش‌هایی انجام دادند؛ گرچه به دلایل مختلفی همواره ناکام ماندند، اما اقدامات آنها، بنیان دولت و حکومت اموی را سست می‌کرد.
3ـ خوارج، حکومت حاکمان و خلفای جور و فاسد را نامشروع می‌دانستند و برای سرنگونی آنان تلاش می‌کردند.
4ـ عباسیان، مقتدر ترین گروه مخالفانی بودند که با صبر و حوصله تمام، در طول 34 سال مبارزه پنهانی در جغرافیای سیاسی وسیع از خراسان گرفته تا عراق به تبلیغ پرداختند و با شعار گول زننده و زیبای « الرضا من آل محمد (ص)» توانستند بخشی از گروه‌های مخالف را به خود جذب کرده و سرانجام، با قیام سیاه جامگان بر دولت اموی غلبه کنند.
* پنجمین امام شیعه توانست خلاء فکری ـ فرهنگی جامعه را پر کند
در دوران امامت باقرالعلوم (ع)، رقابت افکار کلامی گمراه با مکتب اهل بیت (ع) به شدت زیاد بود. این رقابت در خارج از مرزهای معرفتی اسلام شکل گرفته بود و مقابله با آن، در جهت پاسخگویی به شبهه‌های وارده، به یک انسجام فکری درونی و رهبری مقتدرانه فرهنگی نیاز داشت که وجود پنجمین امام شیعه، توانست خلاء فکری ـ فرهنگی جامعه را پر کند، از طرف دیگر جریان‌های انحرافی، که در حوزه تشیع رخ می داد، آسیب و مانعی جدی به شمار می‌آمد.
هرچند که برخی از این جریان‌ها با تدبیر امامان معصوم (ع) در همان ابتدای راه در جا زدند؛ اما شیطنت‌های آنها در مقابله با تشیع راستین، در همان زمان‌های کوتاه، باعث ایجاد ضربه‌هایی به بدنه فکری جامعه شیعه شد، حضور به‌موقع امام باقر (ع) و امام صادق (ع) مانع گسترش و استحکام پایه‌های فکری و اجتماعی آن فرقه‌ها شد،همچنین بنی‌امیه نیز با دامن زدن به انحرافات عقیدتی و سختگیری‌های سیاسی علیه امام باقر (ع) عرصه را برای انجام فعالیت‌های ایشان تنگ کرده بود، در ذیل به معرفی هرچه بیشتر این فرقه‌ها می‌پردازیم:
* امام‌باقر (ع) با اتخاذ موضعی تند و آشکار با «مرجئه» مخالفت کرد
1ـ فرقه مرجئه:
این فرقه در پایان نیمه اول قرن اول هجری پدید آمد، آنان بر این باور بودند که مرتکب گناهان کبیره، مخلّد در دوزخ نمی‌ماند، بلکه کار او را به خدا وا می‌گذاشتند و به این دلیل آنان را مرجئه می‌خواندند که آنان نیت را کافی می‌دانستند و بر این باور بودند که خدا نیز بر آن بسنده می‌کند و عذابشان نخواهد کرد.
این فرقه مرجئه از چهار گروه تشکیل شده که عبارت اند از: «یونسیه»، «عبدیه»، «فسانیه» و «ثوبانیه» که هر یک اعتقادات خاص خود را دارند، این فرقه در دوره امامت امام باقر (ع) نیز به فعالیت خود ادامه داد.
امام با اتخاذ موضعی تند و آشکار با آنان مخالفت کرد و هر جا سخنی از آنان به میان می‌آمد، آنان را لعن و نفرین می‌کرد و می‌فرمود: «پروردگارا، پیروان گروه مرجئه را از رحمت خود دور فرما که آنان دشمنان ما در دنیا و آخرت هستند».
2ـ فرقه جبریه و قدریه:
جبریه بر این باور بودند که انسان از خویش هیچ گونه اختیاری ندارد و مجبور است، در مقابل آن، فرقه قدریه بر این اعتقاد بودند که هر بنده‌ای به وجود آورنده فعل خود است و خدا، کار او را به خودش وا نهاده و انسان حتی در اسباب کار یا انگیزه آن هم مختار است. این فرقه، درست در مقابل جبریه قرار داشت.
این دو مسلک نیز در زمان خلافت امویان و در دوران حکمرانی معاویه به وجود آمدند و نزاع این دو، در تاریخ، پیشینه ای دراز دارد و در دوران حکمرانی «معاویة‌بن‌یزید» و «یزید‌بن‌ولید» به اوج خود رسید.
3ـ فرقه خوارج:
این گروه نیز پس از داوری بین امام‌علی (ع) و معاویه در جنگ صفین پدید آمد، هنگام بازگشت امام‌علی (ع) از صفین به کوفه، عده‌ای از لشگریان بر او شوریدند و حکمیت را بر خلاف اسلام دانستند و شعار «لا حکم الا لله» سر دادند.
در دوران امامت امام‌باقر (ع) نیز مناظراتی بین آن‌ها و امام در گرفت. امام در رد مبانی و باورهای اعتقادی شان، آنان را «خُسران‌زده‌ترین آفریدگان خدا» دانسته که «دنیا و آخرت خود را تباه کرده‌اند» و به اصحاب خود می‌فرمود: به این پیمان‌گریزان «خوارج» بگویید: چگونه بر جدایی از علی(ع) گردن نهادید؛ با وجود این که خونتان را پیش‌تر در راه فرمان‌برداری از او ارزانی داشتید و در خشنود کردن خدا بر هم پیشی می‌گرفتید و اگر به شما گفتند که ما بر حکم الهی گردن نهاده‌بودیم و شعار «لا حکم الا لله» سر دادند، در پاسخ بگویید: مگر خدا حکمیت را در دین خود نپذیرفته‌است؟ و مگر آن را به داوری دو نفر وانگذارده که فرموده: «فَابَعثوا حَکَماً مِن أَهلِهِ وَ حَکماً مِن أهلها إن یُریدا اِصلاحاً یُوَفِّقِ اللهُ بَینَهما»؛ [هر‌گاه میان زن و شوهر اختلاف‌ افتاد] یک نفر از جانب شوهر و یک نفر از جانب زن [به عنوان] داور برانگیزید تا اگر اصلاح را خواستند، خدا آنان را بر آن موفق سازد، آیا رسول‌خدا (ص) در ماجرای «بنی‌قریظه»، سعد‌بن‌معاذ را داور معرفی نکرد تا بر آن چه مورد پذیرش خداست، حکم کند؟ آیا نمی‌دانید که امیرالمؤمنین (ع) با این شرط حکمیت را پذیرفت که آن دو حَکَم بر اساس کتاب خدا حُکم کنند و از آن فراتر نروند؟ آیا نگفت که اگر حکم آن‌ها بر خلاف کتاب‌ خدا باشد نخواهد پذیرفت؟ وقتی داوری به پایان رسید، به علی (ع) گفتند: کسی را داور خود ساختی که بر ضد تو حکم داد، آیا امیرالمؤمنین (ع) نفرمود: من به داوری کتاب خدا تن دادم، نه داوری یک شخص؟ حال باید گفت، در کجای این حکمیت انحراف از حکم قرآن است؟ و این در حالی است که امام‌علی (ع) فرموده بود که حکمی را که خلاف قرآن باشد؛ نخواهد پذیرفت، اتهام آنان به امیرالمؤمنین (ع) پوچ و بی‌اساس است».
در مناظره‌ای دیگر، یکی از بزرگان خوارج که به برتری امیرالمؤمنین اقرار داشت، او را به کفر پس از ایمان در فرمان‌برداری از خدا و رسولش متهم کرد، امام‌باقر (ع) به او فرمود: «آیا آن روز که خدا علی (ع) را دوست داشت، نمی‌دانست که او روزی به دست یکی از اهل نهروان (خوارج) کشته می‌شود؟» مرد خارجی پذیرفت.
امام پرسید: «آیا محبت خدا به علی (ع) از روی فرمان‌برداری او از دستورهای خدا بود یا از روی گناه و سرکشی او؟» مرد گفت: «پیداست که از روی بندگی و اطاعت علی (ع) بوده». امام فرمود: [پس حال که علی (ع) از روی اطاعت و فرمان‌برداری مورد محبت خدا واقع شده و خدا او را دوست می‌داشته، واضح است که تمامی اعمالش مورد پسند خدا بوده‌است] اینک بر خیز و برو!» مرد خارجی که در میدان بحث و مناظره با امام به سادگی شکست خورده بود، زیر لب گفت: «الله أعلَم حیث یَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛ خدا بهتر می‌داند که رسالت خود را بر دوش که نهد».
4ـ فرقه غُلات:
غلات به معنای «گزافه‌گویان» است. ایشان فرقه‌ای از شیعه هستند که درباره امامانِ خودگزافه گویی کرده و آنان را تا سرحد خدایی رسانیده‌اند و یا قایل به حلول جوهر نورانی الهی در امامان شده‌اند یا به تناسخ قایل گردیده‌اند.
5ـ فرقه مغیریه:
آنان پیروان «مغیرة بن سعید عجلی» و فرقه‌ای از غلات بودند که اعتقاد به رؤیت و تجسیم و نیز امامت او (مغیره) پس از امام‌باقر (ع) داشتند و می‌گفتند: او منجی آخرالزمان است؛ نمی‌میرد و ظهور خواهد‌کرد. هنگامی که او به قتل رسید، در بین یاران و پیروانش اختلاف افتاد و دسته‌ای از آنان در پندار انتظار ظهور او و رجعتش باقی ماندند و دسته‌ای دیگر قائل به انتظار ظهور امام‌باقر (ع) شدند، او فتاوی عجیبی در احکام دین از خود صادر کرد، مغیره در ابتدا قایل به امامت امام‌باقر (ع) بود، ولی پس از مدتی، به غلو روی آورد و به خداوندی امام‌باقر (ع) معتقد شد، گاه نیز به یارانش در مورد امام می‌گفت: «منتظر ظهور او باشید که او باز خواهد گشت و جبرئیل و میکائیل با او بین رکن و مقام بیعت خواهند نمود».
امام‌باقر (ع) در روایات بسیاری او را لعن کرده، فرمود: «خداوند و رسول اکرم، مغیرة بن سعید را از رحمت و دوستی خود دور گردانند که او دروغ‌های بسیاری بر ما اهل بیت بست».
6ـ فرقه جارودیه:
«جارودیه» یکی از فرق «زیدیه» است که رهبری آن را «ابوالجارود زیاد بن منذر سرحوب» بر عهده‌داشت، او از دانشمندان و شاگردان امام‌باقر (ع) بود؛ او نابینای مادر‌زاد بود و لقب سرحوب را امام‌باقر (ع) به او داد که نام شیطانی نابیناست که در دریاها زندگی می کند، از این رو، نام دیگر این فرقه را «سرحوبیه» نیز گفته‌اند.
آنان پس از شهادت امام‌حسین (ع) امامت را در فرزندان او و امام‌حسن (ع) می‌دانند و هر که از فرزندان آن دو امام به پا خیزد و قیام کند، پیروی‌اش را در مقام امام، واجب می‌دانند.
امام‌باقر(ع) در دوران زندگانی خود، هر گاه ابوالجارود را می دید، او را ارشاد می‌کرد و شیعیان را از نزدیک شدن به او باز می‌داشت و می‌فرمود: «او شیطانی نابیناست. او کورچشم و کوردل است».
* تعدادی از مجموعه بزرگ «اصول اربعمأة» شیعه در زمان امام‌باقر (ع) تدوین شد
بررسی اوضاع این دوران، از لحاظ فرهنگی نیز در خور اهمیت است. یکی از مسایل مهم فرهنگی آن روز، موضوع منع کتابت حدیث است. این موضوع از زمان خلفای نخستین با انگیزه سیاسی و در پوشش انگیزه دینی و دلسوزی در مورد قرآن و حفظ آن از آمیختگی با حدیث آغاز و در اجرای آن با شدت عمل رفتار شد.
بسته شدن راه دسترسی به احادیث نبوی، میدان را برای حدیث‌سازان و دروغ‌پردازان باز کرد و آنان با انگیزه‌های عمدتا سیاسی، مذهبی، شخصی و مادی و از همه مهمتر به سفارش حاکمان و خلیفگان، حدیث‌هایی را جعل کردند و پراکنده ساختند.
در دوره امام باقر (ع) با توجه به تعداد شاگردان و فراوانی موضوع‌ها و علوم تدریس شده و عنایت و توجه امام به احادیث پیامبر (ص) به ویژه در این دوره که رفع ممنوعیت کتابت حدیث شده بود، شاهد تعداد فراوانی از کتاب‌ها و رساله‌ها از شاگردان حضرت هستیم که تعدادی از آن مجموعه بزرگ، بخشی از اصول اربعماة است، این اصول که در ابواب مختلف فقه و معارف اسلامی بود، بعدها مرجع و مستند اربابان حدیث در تاریخ و فقه شیعه قرار گرفت.
فعالیت‌های علمی و فرهنگی امام سجاد (ع)، زمینه‌ساز تاسیس مکتب و مدرسه‌ای جامع و یا به تعبیر دقیق‌تر، دانشگاه اهل بیت (ع) در زمان امام باقر (ع) شد؛ دانشگاهی که فقیهان دوران را تحت تاثیر خویش قرار داد و شاگردانی تربیت کرد.
امام‌باقر (ع) که در شما شاگردان پدر بود، پس از شهادت آن حضرت (ع) به جای وی بر کرسی استادی آن تکیه زد، تعداد فراوان دانشجویان و شاگردان و معلمان در آن حوزه درسی و نیز تنوع چشمگیر علوم و دانش‌های تدریس شده، از اهمیت و گستردگی سیطره علمی و فرهنگی امام حکایت می‌کند.
* نهضت علمی امام باقر(ع) سنگرهای جهل و نادانی را یکی پس از دیگری فتح کرد
فعالیت فرهنگی امام، نهضت علمی مقدسی بود که در صحنه جهاد فرهنگی به پرچمداری امام معصوم، آگاه و باقر‌العلوم، ‌سنگرهای جهل و نادانی را یکی پس از دیگری فتح کرد و زنگار از رخ آیینه اسلام زدود.
امام‌باقر (ع) برای کسب موفقیت بیشتر در این جبهه، لازم دانست شیوه تقیه را در مبارزات سیاسی پیشه سازد تا از این ناحیه آسیبی به آن جهاد مقدس وارد نیاید.
برخی از رهاوردهای این نهضت علمی عبارت است از:
1- استوار کردن پایه‌های عقیدتی و باورهای دینی مردم و امت اسلامی
2ـ بسط و گسترش فرهنگ دینی و فقهی و تبیین احکام شرعی
3ـ تربیت شاگردانی کارآمد و نقش‌آفرین در صحنه‌های فقهی، کلامی، اخلاقی،‌ اجتماعی و سیاسی.
4ـ حفظ تشکیلات شیعی از خطر نابودی کامل به دست امویان
5ـ نقد و بطلان اندیشه‌های انحرافی و شبهه‌های وارد شده در قلمرد عقاید مسلمانان
امام باقر (ع) پس از عمری با برکت و تلاش‌های مستمر و پیگیری برای احیای دین اسلام و ترویج علم و تبیین معارف اسلامی و تثبیت مبانی اعتقادی و اندیشه‌های شیعی در روز هفتم ذی‌الحجه سال 114 قمری به وسیله سمی که به دست ابراهیم‌‌بن ولیدبن عبدالمالک به حضرت خورانده شد، به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
نویسنده: آزاده‌لرستانی

حلقه لندن: کسانی که می گویند قطعا تقلب شده سلامت عقلی ندارند!

باید در سلامت عقلی کسی که قاطعانه بگوید در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته تقلب شده، شک کرد.
این عبارت نه از اکبر گنجی که اخیرا ادعای تقلب را به چالش کشید، بلکه تحلیل سایت جرس وابسته به حلقه لندن است. جرس ضمن اشاره به پیروزی نامزد مورد حمایت لولا داسیلوا (دیلما روسف) در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری برزیل، مدعی شده که در ایران هم باید انتخابات به دور دوم می کشید و این نشانه ای است از این که «احتمال» تقلب وجود دارد! جرس در عین حال اشتباها دیک چنی (و نه مک کین) را رقیب اوباما در انتخابات 2 سال پیش ریاست جمهوری آمریکا معرفی می کند و می نویسد: در آن انتخابات هم مانند نمونه برزیل، با وجود غلبه گسترده شعار تغییر، فاصله آرای اوباما و دیک چنی ]؟![ مشابه با وضعیت برزیل بود.
نویسنده جرس با اذعان به اینکه به تدریج واژه تقلب از بیانیه ها و سخنرانی های کسانی چون موسوی حذف شد و «مهندسی انتخابات» جای آن نشست، اضافه می کند: زیر سؤال رفتن بحث تقلب یا تشکیک در ابعاد و مختصات آن، به ماهیت وجودی و ایجابی جنبش سبز لطمه ای وارد نمی کند. کسانی که عامل تقلب را مردود می دانند باید توضیح دهند چه عاملی سبب برانگیختن 10میلیون رای دهنده جدید شده که 7 میلیون آن طریق فعلی را برگزیده اند؟
جرس همچنین نوشت: هیچ شخصی نمی تواند وقوع تقلب را قاطعانه اعلام کند و در صورت وجود چنین شخصی باید در سلامت عقلی او شک کرد.]!![ قضاوتی که در این باب شده و می شود از روی شواهد و مدارک متقن یا تحلیلی ]!؟[ است که بسیاری از آن به شیوه برخورد حاکمیت با معترضین بازمی گردد.
تحلیل اخیر ارگان حلقه لندن (اتاق فکر فتنه سبز در خارج) در حالی است که سازمان دهندگان فتنه در داخل و خارج، قطعیت وقوع تقلب را مبنای ایجاد آشوب و اردوکشی خیابانی قرار داده بودند و با ضرس قاطع از تقلب 11میلیونی!! سخن می گفتند که بنابر حکم اخیر جرسی ها، باید قبل از هر بحث دیگری در سلامت عقلی آنها شک کرد (همچنان که چندی پیش تاج زاده تصریح کرد من به عنوان کسی که در برگزاری انتخابات سابقه دارد می گویم ما انتخابات را باخته ایم و 11میلیون تقلب امکان ندارد).
از سوی دیگر باید پرسید چه کسی گفته امر واقع و حقیقت رای مردم را باید با تحلیل های قالبی و توهم آمیز ذهنی محک زد و مثلا نتیجه انتخابات ایران باید عین نتیجه انتخابات برزیل را تداعی کند؟! آیا مثلا انتخابات برزیل که به دور دوم رفت، با انتخابات آمریکا که در همان مرحله اول پایان یافت عینا یکسان بود؟! و اگر قرار باشد نتایج انتخابات یک خط مستقیم از پیش طراحی شده باشد- آن گونه که جرسی ها ادعا می کنند- دیگر چه نیازی به انتخابات است؛ طبق همان فرمول می شود منتخب جدید را «منصوب» کرد! همچنین باید گفت «شواهد تحلیلی» چه صیغه ای است که با آن می توان جلوی رای اکثریت 25میلیونی ایستاد و استبداد رای و آشوب و قانون شکنی را توجیه کرد؟!
اما درباره افزایش مشارکت عمومی و نیز افزایش رای رئیس جمهور منتخب به نسبت آرای دوره قبل، سند روشن، خدمتگزاری و عدالت خواهی و آمیختگی دولت و رئیس جمهور با مردم است که طبیعتا باعث امید و اطمینان و اعتماد عمومی- هم نسبت به اثرگذاری انتخابات و هم نسبت به عملکرد دولت و رئیس جمهور- شد. چطور وقتی رای آقای خاتمی از 20 میلیون به حدود 22 میلیون رسید کسی از همین حضرات فتنه گر نگفت تقلب شده اما حالا که همان جریان، خیانت خود را بعد از یک دهه علنا آشکار کرده و شکست خورده اند، باید گفت تقلب شده؟ چه کسی این منطق یک بام و دو هوا را باور می کند؟
اصل سخن همان است که جرسی ها - با وجود هو شدن اکبر گنجی- به آن اشاره کرده اند «باید در سلامت عقلی کسی که قاطعانه می گوید تقلب شده شک کرد». اما اگر احتمال تقلب جای قطعیت تقلب نشانده شد باید پرسید چگونه می توان با طرح یک احتمال بی پایه 8 ماه تنش و اغتشاش و آشوب را به یک کشور و ملت تحمیل کرد و درباره مستند آن مثلا گفت که معنی ندارد وقتی شوهر من فرزند آذربایجان و داماد لرستان است، مردم این مناطق به کس دیگری رای داده باشند!

پیدا کنید بقیه هواداران را !

رسول منتجب نیا قائم مقام حزب اعتماد ملی در واکنش به اخباری که از توبه برخی اعضای این حزب حکایت داشت، گفت؛ «ما نشنیدیم کسی از افراد حزب اعتماد ملی توبه کند. از چی توبه کنند؟ حزب کاری نکرده که توبه کند». منتجب نیا در ادامه گفت: «اعضای شورای مرکزی حزب مشخص هستند و شامل 64، 65 نفر اعضای اصلی، علی البدل و بازرسی ها می شوند- اعضای تهران و شهرستان ها هم مشخص هستند».
قائم مقام حزب اعتماد ملی در همین گفت وگو تعداد اعضا و هواداران حزب را بین 2 تا 3 میلیون نفر اعلام کرد!
آقای قائم مقام حزب توضیح نداد که اگر تعداد اعضا و هواداران حزب 2 تا 3 میلیون نفر است چرا آراء دبیرکل حزب در انتخابات ریاست جمهوری فقط 300 هزار رای بوده است؟! زیرا انتظار آن است که لااقل اعضا و هواداران حزب در انتخابات ریاست جمهوری دهم به آقای کروبی یعنی دبیرکل حزب خود رای داده باشند! که نداده اند. بنابراین اگر ادعای آقای منتجب نیا درباره تعداد 2 تا 3 میلیون نفری اعضا و هواداران حزب اعتماد ملی صحیح باشد- صرفنظر از فاصله تخمینی 2 تا 3 میلیون که از زبان قائم مقام یک حزب سیاسی عجیب به نظر می رسد- باید نتیجه گرفت که دست کم یک میلیون و 700 هزار نفر از اعضا و هواداران حزب به دبیرکل خود رای نداده اند- و اگر رقم 3 میلیون را بپذیریم، نتیجه می گیریم که 2 میلیون و 700 هزار نفر از اعضا و هواداران به دبیرکل حزب رای نداده اند!- آیا این تعداد را باید به حساب توبه کنندگان گذاشت؟ اگر چنین است، ادعای منتجب نیا که هیچیک از اعضای حزب توبه نکرده اند، نادرست است و اگر ادعای ایشان را بپذیریم، ناچارا باید گفت ادعای وی درباره اعضا و هواداران 2 تا 3 میلیونی حزب غیرقابل قبول است.
از آقای منتجب نیا بعید است که متوجه واقعیت تلخ عبور کروبی از اسلام و انقلاب و امام(ره) نشده باشد و البته عجیب است که چرا به جای تخطئه توبه کنندگان، خود توبه نمی کنند تا از سقوط قطعی خود در همراهی با کروبی پیشگیری کرده باشند.

جرمش که یکی دو تا نیست!

   

سخنگوی قوه قضائیه اتهامات مهدی هاشمی را مالی و غیرمالی اعلام کرد و گفت به محض ورود به کشور، به پرونده وی رسیدگی می شود.
غلامحسین محسنی اژه ای که در یاسوج با خبرنگار ایرنا مصاحبه می کرد، گفت: اتهامات مهدی هاشمی فقط مربوط به اغتشاشات و حوادث پس از انتخابات نیست.
وی اضافه کرد: به محض ورود متهم به کشور، با او همانند سایر متهمان برخورد و پرونده اش در دستگاه قضایی بررسی می شود.
در همین حال یک منبع آگاه گفت: اطلاعات تازه و مهمی در خصوص سفرهای منطقه ای- اروپایی و حتی شبه قاره مهدی هاشمی پس از انتخابات ریاست جمهوری کشف و رمزگشایی شده است که حجم بالایی از پرونده وی را تشکیل می دهد.
این منبع آگاه که با باشگاه خبرنگاران جوان گفت وگو می کرد اضافه کرد: اطلاعات به دست آمده در مورد شیوه فعالیت و ارتباطات گسترده مهدی هاشمی در خارج از کشور و عناصر مرتبط با او نشان می دهد که وی پس از انتخابات فعالیت های گسترده ای را داشته و اقدامات گوناگونی انجام داده که ماهیت این اقدامات برای نهادهای مسئول کاملا واضح و روشن است و وی باید در دادگاه پاسخگوی آنها باشد.
براساس تاکید این منبع آگاه، در صورت گشایش این پرونده ها بخش های مهمی از ابعاد عملیاتی جنگ نرم دشمن علیه نظام جمهوری اسلامی برای مردم کاملا روشن خواهد شد چرا که این اطلاعات، شاه کلید قفل پروژه های سر به مهر سال های اخیر است.
این گزارش حاکی است در این بین طی هفته های گذشته برخی مرتبطین خارجی مهدی هاشمی، پیام، توصیه و راهنمایی هایی به او داده اند که در صورت ورود به ایران چه روندی را در پیش گیرد، و البته ماهیت و جزئیات این پیام ها نیز توسط نهادهای مسئول کشف و رمزگشایی شده است.
این مقام آگاه در این زمینه به هماهنگی حلقه لندن با رسانه های داخلی و خارجی و برخی محکومان حوادث بعد از انتخابات اشاره کرد و گفت: جعل برخی اخبار مبنی بر فشارهای وارد شده به برخی متهمان در جریان بازجویی و در دادگاه ها، نامه نگاری و دادخواهی های زنجیره ای از جمله مواردی است که اجرایش طی هفته های گذشته بارها تمرین شده است و قرار است در زمانی خاص به صورت همه جانبه تر اجرایی شود.
وی همچنین خبر داد: به مدت یک ماه است برخی کارشناسان حوزه حقوقی و امنیتی، کلاس های آموزشی ویژه ای را در لندن برای مهدی هاشمی گذاشته اند، در این کلاس ها نوع پاسخ های حقوقی و چگونگی شرکت در بازجویی ها به مهدی هاشمی آموزش داده می شود. اسامی افرادی که طی هفته های اخیر برای متهم مذکور کلاس آموزشی توجیهی، حقوقی و امنیتی گذاشته اند بزودی افشا می شود.