شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

جزئیات هدایت سران فتنه از سوی عوامل خارجی

حجت الاسلام والمسلمین حیدر مصلحی در دیدار با جمعی از پرسنل نیروهای مسلح ناگفته هایی از حوادث و فتنه پس از انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری بیان کرد.
به گزارش مشرق، وزیر اطلاعات عمده ترین موضوع مورد توجه در سخنرانی خود را «موانع ولایت محوری» معرفی کرد و افزود: مقوله ولایت محوری و ولایت مداری موضوعی است که در دوران ائمه معصومین و بعد از آن، مورد توجه است.
وزیر اطلاعات، اولین مانع در ولایت محوری و ولایت مداری را ناآگاهی از جایگاه ولایت دانست و افزود: بعد از رحلت پیامبر یک مشکل جدی و اساسی که پیش آمد، همین مقوله ولایت بود؛ خیلی ها دنبال حکومت و خلافت رفتند، نه ولایت. امروز هم ما در جامعه خودمان خصوصاً در این فتنه یک ساله گذشته، (که این فتنه را نباید فتنه سال گذشته بنامیم) این مسئله را مشاهده می کنیم.
وی تصریح کرد: در فتنه یک سال گذشته خیلی از افراد دخیل در این قضیه در مقوله ولایت دچار مشکل شدند. یکی از کسانی که در همین مقوله فتنه یک جایگاهی دارد، در یکی از صحبت هایی که دارد بیان می کند که «من زمان حیات امام هم برای ایشان نامه نوشتم و به امام اعلام کردم که ولایت فقیه این چنینی جواب نمی دهد. ما اگر بخواهیم حکومت به جایی برسد- دقت کنید می گوید حکومت- باید یک مجموعه کنترلی برای آن قرار بدهیم. مثلاً در حوزه های علمیه به یک جمعی بگوییم که آنها هشدارهایی را بدهند، در موقعیت های مختلف تذکرهایی بدهند که مراقبت از حکومت بکنند لذا ولایت فقیه لازم نیست.»
شناسایی منابع درآمدی سران فتنه و نزدیکان آنها
مصلحی گفت: «ما براساس برخی سر خط های ارائه شده، متوجه شدیم که از اول انقلاب تا به حال، یک جریانی فتنه های مختلفی که در این کشور و انقلاب شکل گرفته را هدایت و مدیریت می کند. این جریان تاکنون شناسایی دقیق نشده است. 30 سال هم از عمر انقلاب می گذرد و با کمال تأسف این کار صورت نگرفته است. اکنون مصداق های روشنی وجود دارد که سران فتنه و مرتبطین آنها چگونه مدیریت می شوند و در موقعیت های مختلف قبل چگونه مدیریت شدند که نکته بسیار قابل توجهی است.»
وزیر اطلاعات از بررسی دقیق وضعیت اقتصادی سران فتنه و اطرافیان آنها در بیرون و داخل کشور خبر داد و افزود: این وضعیت اقتصادی در دوران سازندگی، اصلاحات و دیگر موقعیت ها بررسی شده و فهمیدیم که آنها با چه تدبیری در مسائل اقتصادی (تحت عناوین مختلف حتی خیرخواهانه) حرکت کرده اند.
وی نتیجه این بررسی ها را بسیار قابل توجه و اسف بار توصیف کرده و افزود: برای ارائه این بررسی ها، برنامه های خاصی داریم. اگر اکنون عدد هزینه شدن 17میلیارد و 700 میلیون دلار توسط استکبار در جنگ نرم مطرح می شود، این رقم منهای هزینه هایی است که منافقین، گروه هایی مثل گروهک ریگی، سلفی و گروه های مختلفی غرب و شرق کشور از غرب دریافت می کنند و این هزینه ای است که در جنگ نرم پرداخت شده است و هزینه مستقیم نیست.
مصلحی مانع دوم در مقوله ولایت محوری و ولایت مداری را جاه طلبی خواند و گفت: جاه طلبی یعنی چه؟ یعنی فرد می داند حقیقت و واقعیت چیست اما حرص و طمعش نسبت به پست و جایگاه مانعش می شود. در این فتنه یکی از اشکالاتی که عده ای نتوانستند انقلاب و ولایت را همراهی کنند و کم آوردند همین جاه طلبی آنها بود که این عمدتاً در خواص است.
وزیر اطلاعات یادآور شد: مانع بعدی، تعلقات دنیوی و خودداری از مبارزه در راه خداست. این افراد ممکن است در موقعیتی، در مبارزه نقش های بزرگی داشته باشند. تحجر و ظاهربینی هم یکی از موانع در بحث ولایت محوری است.
وی پنجمین مانع در ولایت پذیری را عدالت ناپذیری عنوان کرد و اظهار داشت: متأسفانه برخی، سفرهای استانی دولت را علی رغم تأییدات مکرر مقام معظم رهبری، توزیع فقر نامگذاری کرده اند.
آرزوی سران فتنه دستگیر شدن است
وی در پاسخ به سؤال یکی از فرماندهان که درباره جایگاه اطلاعاتی کشورمان بر روی ارکان فتنه سؤال کرد، گفت: به حول و قوه الهی مجموعه دستگاه ها و سیستم اطلاعاتی کشور از یک موقعیت بسیار خوب و بالایی برخوردار بوده و سلطه بسیار خوبی بر این مجموعه ها دارد.
وی افزود: ممکن است عده ای از برخی اقدامات ما گله داشته باشند که مثلاً چرا در بحث سران فتنه اقدامی انجام نمی گیرد؟ اتفاقاً آنها آرزویشان همین است.
مصلحی خاطرنشان کرد: اوباما در گزارشی که به کنگره آمریکا داد در رابطه با بحث فتنه و هزینه ای که برای بحث فتنه انجام داد، اذعان و اعتراف کرد که سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران به ما اجازه نداد تا بتوانیم از شبکه مجازی برای فعال کردن شبکه های اجتماعی مان استفاده کنیم. آنها هزینه سنگینی در این جهت انجام دادند.
وزیر اطلاعات تأکید کرد: به حول و قوه الهی سیستم اطلاعاتی ما اشراف بسیار خوبی بر این مجموعه ها پیدا کرد و تمام خط و ربط های آنها هم شناسایی شد.
ماجرای رمزگذاری ایمیل های فتنه گران
وی با بیان ناگفته ای از تسلط اطلاعاتی ایران برگردانندگان اصلی فتنه گفت: پس از آنکه آمریکایی ها متوجه شدند که ما سرخط های مجازی فتنه را شناسایی کرده ایم، سریعاً تمام ایمیل ها را کدگذاری و تبدیل به رمز کردند. البته به لطف خدا ظرف 24 ساعت تمام این رمزها باز شد.
مصلحی با اشاره به اینکه سر حلقه های فتنه گران از فضای فرهنگی و دانشگاهی در این جهت استفاده می کردند، گفت: به جز درصدی بسیار کم، دیگران از آنها استقبالی نکردند ولی آن هایی هم که استقبال کردند استکبار هزینه قابل توجهی برای آنها پرداخت؛ بعضاً در قالب خبرنگار، وکیل یا مجموعه های اینچنینی.
وزیر اطلاعات یادآور شد: در حرکت فتنه از انجمن حجتیه تا بهاییت و حتی مسیحیت تبشیری را می بینید. حتی کمونیست ها و نفاق هم فعال بودند.
وی در پاسخ به سؤال دیگری در خصوص اینکه چرا به وضعیت سران فتنه رسیدگی نمی شود، گفت: ما نیاز به روشنگری داریم. اتفاقاً آنها دنبال همین می گردند که دستگیر شوند. حتی برخی شب ها جلسه خداحافظی می گذارند و می گویند فردا ما را می گیرند! البته روشنگری به این معنا نیست که اینها را رها کنیم. به هیچ وجه اینگونه نیست.
وزیر اطلاعات همچنین همراهی قوه قضائیه در این زمینه را مناسب ارزیابی کرد.
تامین مالی اقدامات فتنه گران از طریق زمین خواری
مصلحی همچنین از پیوند برخی اقدامات زمین خواری با تأمین مالی برخی حرکات ضدنظام خبر داد و افزود: آنهایی که پشتوانه های اقتصادی خودشان را با همین کارها، رانت خواری و زمین خواری به وجود آورده اند، قوانینی را هم در این خصوص وضع کرده و بخشنامه هایی نیز در زمان مسئولیت خود داده اند.
وی همچنین اعلام کرد که به عنوان یک وظیفه شرعی باید تاکید کنم که بدنه وزارت اطلاعات یک بدنه متدین و حزب اللهی است.
وزیر اطلاعات در خصوص وضعیت فعلی سران فتنه نیز گفت: سران فتنه و افرادی که آنها را مدیریت می کردند در حال بازسازی خودشان هستند. برخی می خواهند به نوعی درون نظام بازگردند که این مایه خوشحالی است اما بعضی دنبال بازسازی برای تغییر تاکتیک هستند.
مصلحی در خصوص فرقه هایی چون بهائیت نیز گفت: این موضوع، یک موضوع پیچیده ای است. به خاطر اینکه سرویس های اطلاعاتی قوی چون CIA و موساد پشت سر آنهاست. در حال حاضر سران و سررشته های آنها شناسایی و دستگیر شدند.

اوباش سبز و نقاشی گل و بلبل معاون وزیر خاتمی !

قلمفرسایی یکی از عناصر اطلاعاتی حزب مشارکت درباره خاطرات زندان و برخورد وی از موضع بالا باعث بگومگوهای تازه میان فتنه گران و آشوبگران شده است.
محسن امین زاده (معاون وزیر خارجه دولت اصلاحات و از عوامل فتنه 88) در این خاطره نویسی آشوبگران جوان و بازداشت شده را که در دادگاه حضور یافته بودند اراذل و اوباش خطاب کرده و نوشته بود «شنبه 10مرداد 88؛ امروز ما را برای شرکت در دادگاه رسیدگی به جرایم متهمین حوادث بعد از انتخابات به کاخ دادگستری بردند. صبح یک دست لباس نو زندانیان را دادند که بپوشم و بعد در یک مینی بوس به همراه آقای صفایی فراهانی و عده ای جوان دستگیر شده در خیابان، ما را به دادگاه بردند. در سالن دادگاه، پیش از آنکه دوربین های تلویزیون را روشن کنند، در فضایی وهم انگیز و آکنده از رعب و وحشت، ما را مثل وسایل نمایشی چیدند. عده ای اوباش را با دستبند آورده بودند. عده ای جوان هم بودند و اکثر مسئولین سابق که سپاه آنها را دستگیر کرده بود، نیز حضور داشتند. سعی داشتند این 3 دسته را به صورت درهم بنشانند تا هم به تصور خودشان ما را تحقیر کرده باشند و هم نگذارند کسی عکس یادگاری بگیرد. من را میان اوباش نشاندند. به مسئول خشنی که کارش چیدن متهمین بود گفتم: «تو را به جدت دیگه ما را وسط اوباش ننشان. رفت و مشورت کرد و پذیرفت که اوباش را در کنار هم پشت سر ما و جوانها بنشانند.»
در پی انتشار این ادبیات توهین آمیز، برخی عناصر ضدانقلاب که در فضای مجازی فعالیت می کنند، نسبت به اظهارات معاون وزیر خارجه دولت اصلاحات ابراز خشم و انزجار کردند. در همین زمینه یکی از نویسندگان سایت بالاترین نوشت: دیروز داشتم خاطرات محسن امین زاده معاون سابق وزیر امور خارجه را می خواندم که هر دو کلمه ای که نوشته یک اشاره ای کرده به اوضاع زندان و بعد هم آن پوشه نقاشی شده اش که حالا آن را قاب گرفته اند بابت چهار ماه زندان. فکر کردم ایشان اگر چلوکبابی داشتند چطور حساب می کردند با مردم. بعد از نامه های عاشقانه تاج زاده و همسرش حالا باید اشک و خونمان درهم بریزد بابت پوشه نقاشی های امین زاده. آقای امین زاده! وسط آن «عشق» و «مهناز» و چپ و راست قلب کشیدن های روی پوشه که یکی شان برای چهار تا سیلی توی بازداشتگاههای نیروی انتظامی کافی ست، یک «ببخشید» هم نیست. لابد «فلان خوردم» را گذاشته اید برای همان هایی که بابت جلوس دوباره شما به کرسی دولت توی خیابانها کتک خورده اند و حالا در سلول بغلی تان دارند روزی صدبار می گویند «... خوردم» که بلکه برگردند سر عملگی روزانه شان.
بالاترین می افزاید: امین زاده در شرح دادگاه نوشته «سعی داشتند این سه دسته (یعنی اوباش، جوان های تظاهراتی و مسئولین سابق) را به صورت درهم بنشانند تا هم به تصور خودشان ما را تحقیر کرده باشند.» خجالت نمی کشید به مامور دادگاه گفته اید «تو را به جدت دیگه ما را وسط اوباش ننشان؟» آقای امین زاده شما چه تخم دو زرده ای کرده اید که این آدم ها توی دادگاه هم باید دور از شما بنشینند؟ همه را فراری داده اید بعد توی این قحط الرجال شده اید معاون وزیر خارجه که برای ترجمه کردن هم دیکشنری لازم دارید. باز دماغ تان را بالا نگه داشته اید که کنار مردم عادی و دستپخت های خودتان ننشینید؟ این آدم های عادی، جوانهایی هستند توی دوران خود شما به این حال و روز افتاده اند. اگر همین اراذل و اوباش همه شان به شما رای بدهند و بتوانید انتخابات را ببرید رای شان را پس می دهید چون اراذل و اوباشند؟ این نقاشی های شما با عشق و مهناز و تیر و تخته های روی آن که حالا قابش گرفته اید روی دست و بازوی چهار تا آدم عادی جامعه باشد همین نیروی انتظامی اسم شان را می گذارد اراذل و اوباش.
نویسنده کلافه بالاترین اضافه می کند: آقای امین زاده! چرا اینقدر ننرید؟ در تمام این خاطراتی که با اشک و آه درباره آن پوشه نوشته اید یک جمله وجود ندارد که به خودت یک سوزن زده باشی. آقای امین زاده ورودتان را به جمع خود خوش آمد نمی گوییم. با این خاطراتی که نوشتید معلوم شد شما هنوز هم از ما نیستید.
یادآور می شود عمده تاکید امین زاده در این خاطره نویسی، پوشه ای بوده که نزد خود نگاه می داشته و روی صفحه شطرنجی آن انواع نقاشی ها را می کشیده است!

یک کابوی آمریکایی مست و لایعقل وارد کاباره ای شد و فریاد زد؛ آهای خوک هایی که کنار پنجره نشسته اید و خرس هایی که کنار دیوار نشسته اید... در همین حال یکی از آنها که کنار پنجره نشسته بود به او نزدیک شد و گفت؛ چشماتو باز کن! من خوک نیستم و کابوی مست با خونسردی گفت؛ پس برو کنار دیوار بشین!

وارونه نمایی که ابتکار نیست!

معصومه ابتکار در مغالطه ای آشکار گفت: شخصیت های بارز و اثرگذار تسخیر لانه جاسوسی آمریکا نظیر میردامادی و امین زاده به خاطر پایمردی به راهی که هیچ وقت از آن جدا نشدند یعنی انقلاب 57 و انقلاب 58 در زندان هستند و این جای نگرانی دارد.
این عضو دولت خاتمی در گفت وگو با سایت شبه اصلاح طلب جماران اظهار داشت: ما امروز به نقطه ای رسیده ایم که شخصیت های بارز و اثرگذار این جریان نظیر دکتر میردامادی و دکتر امین زاده در زندان هستند. عده ای اصرار دارند بگویند آن طیف پشیمان شده اند و این را انکار می کنند که بخش عمده ای از این جریان به طیف اصلاحات پیوند خورده است. از طرف دیگر کسانی که طیف اصلاحات را به وادادگی به غرب متهم می کنند، تحلیل شان بسیار سطحی است. چطور می شود جریانی که ریشه در چنین اقدامی دارد با گذر زمان بیاید و کاملاً در نقطه مقابل قرار بگیرد.
وی گفت: دولت آقای خاتمی در طول دوران بعد از انقلاب تنها دولتی است که سه نفر از دانشجویان خط امام را به عنوان وزیر و معاون وزیر انتخاب کرد؛ مرحوم دادمان، مهندس بیطرف و من. هیچ کس این کار را نکرد. ما هم هیچ وقت مسأله لانه را انکار نکردیم. من کتابم را چاپ کردم. اگر قرار بر پشیمانی بود این موضوع را قایم می کردیم. چرا کتاب منتشر کنیم. دولت آقای خاتمی تنها کابینه ای است که رئیس جمهورش با افتخار این افراد را برمی گزیند و هیچ نگرانی و ابراز پشیمانی هم ندارد و البته این مسأله تکرار نشد.
خانم ابتکار توضیح نداده که چگونه می توان به راه انقلاب اسلامی و دانشجویان پیرو خط امام (فاتحان لانه جاسوسی) وفادار ماند و در عین حال از حمایت های صریح و مکرر دولتمردان جبهه استکبار- که به همان رویه خصومت و زورگویی وتوطئه گری علیه ملت ایران ادامه می دهند- برخوردار شد. از دو حال خارج نیست؛ یا دولتمردان آمریکایی که طی 30 سال گذشته علی الدوام به شیوه های ترور و تحریم و فشار سیاسی- اقتصادی، آشوب آفرینی و تهدیدهای مکرر به حمله نظامی علیه ملت ایران متوسل شده اند، تغییر ماهیت داده اند که نداده اند یا اینکه جماعتی نظیر امین زاده و میردامادی چنان در نقشه و زمین استکبار عمل کرده اند که حمایت و ستایش و تمجید دشمنان را برانگیخته اند. اگر این طیف پشیمان نشده بودند علناً نمی گفتند ما دیگر نمی توانیم مقابل آمریکا بایستیم و بدتر از آن، تبدیل به پیاده نظام ناتوی فرهنگی و سازمان سیا در اجرای شبیخون فرهنگی و براندازی سیاسی نمی شدند.
یعنی ملاقات آقای خاتمی با سوروس صهیونیست و سرمایه گذار کودتای مخملی و ارتباط عمیق برخی از مشارکتی ها و مجاهدین های فراری با مراکز رسمی براندازی در غرب، به معنای پایمردی با راه انقلاب است؟! و آیا عمل کردن به شیوه های آشوب و کودتایی که توسط گروهک های وابسته به سفارت از سال های آغازین انقلاب اجرا می شد و با انتشار اسناد لانه جاسوسی لو رفت، جز معنای خیانت و مزدوری می دهد؟ مگر خیانت گروهک هایی نظیر نهضت آزادی، جنبش خلق مسلمان، جبهه ملی و... غیر از همین روش هایی بود که جریان نفاق جدید مدعی اصلاحات طی دهه گذشته به ویژه یک سال اخیر به کار بست و خیابان را عرصه اردوکشی گروهک های ضدانقلاب کرد؟!
گفتنی است که به قول حضرت امام(ره) تاریخ پر است از اینگونه خیانت ها. مگر برخی از کسانی که در جنگ صفین در رکاب علی(ع) بودند، روز عاشورا در سپاه عمر سعد به روی امام حسین(ع) تیغ نکشیدند؟!

حباب ترکید !

جمعه گذشته نهمین نشست بررسی دوره ای و جهانی حقوق بشر در ژنو برگزار شد که طی آن وضعیت حقوق بشر در آمریکا مورد بحث و بررسی قرار گرفت و دولت این کشور با انتقادات فراوان و مستدلی درباره نقض حقوق بشر روبرو شد.
شورای حقوق بشر یک سازمان بین المللی دولتی است که براساس قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2006 و در راستای مراقبت از حقوق بشر تاسیس شده است. آن زمان آمریکا و رژیم صهیونیستی به تاسیس این شورا رای منفی دادند و تا پایان ریاست جمهوری جرج بوش نیز ایالات متحده نامزد عضویت در شورا نشد. شورای حقوق بشر در پنجمین نشست خود در 28 خرداد 1386 و با اجماع اعضا، رویه ای دایمی به نام «بررسی دوره ای و جهانی حقوق بشر» (UPR) را بنیان گذاشت که در چارچوب آن، وضعیت حقوق بشر تمام کشورها به ترتیب و در دوره های مشخص مورد بررسی قرار می گیرد.
در نشست روز جمعه UPR نمایندگان بسیاری از کشورها از جمله کوبا، سوئیس، روسیه، ونزوئلا و جمهوری اسلامی ایران از دولت آمریکا به دلیل نقض آشکار حقوق بشر به شدت انتقاد کردند و از آمریکا خواستند به کنوانسیون های بین المللی چون حقوق کودک، حقوق زنان، حقوق مهاجرین، سازمان بین المللی کار، میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ملحق شود.
در این نشست همچنین سفیر سوئیس در سازمان ملل خواست که دولت آمریکا به وعده اش درباره تعطیلی زندان گوانتانامو عمل نماید. علیرغم وعده انتخاباتی که اوباما چند سال پیش مبنی بر تعطیلی این زندان داد، هنوز اقدامی در این رابطه صورت نگرفته و بیش از 140 نفر در آن به بدترین شکل محبوس بوده و شکنجه می شوند.
ونزوئلا خواستار محاکمه شکنجه گران آمریکایی شد. کوبا از جنایات جنگی و کشتار غیرنظامیان به دست نظامیان آمریکایی حرف زد و روسیه نیز نقض حقوق بشر توسط آمریکا در طول جنگ های عراق و افغانستان را بسیار نفرت انگیز خواند.
از سوی دیگر مقامات آمریکایی انتقادات مطرح شده در این نشست را رد کردند. مشاور حقوقی وزارت خارجه آمریکا مدعی شد؛ اجازه بدهید بدون هیچ تردیدی اعلام کنم که آمریکا هیچکس را شکنجه نکرده و نخواهد کرد! مقامات کاخ سفید بعد از نشست جمعه مدعی شده اند مساله نقض حقوق بشر در آمریکا به خودشان مربوط است!
این در حالی است که اسناد موجود و مشاهدات در زندانهای گوانتانامو، بگرام و ابوغریب حاکی از خوی وحشی گری آمریکایی ها و شکنجه زندانیان به بدترین شکل ممکن است.
وزارت خارجه آمریکا بطور سالانه گزارش مفصلی درباره وضعیت حقوق بشر در بیشتر کشورهای جهان منتشر می کند که در آن به بهبود و یا بدتر شدن وضعیت حقوق بشر در کشورها می پردازد. با اسناد و شواهدی که طی سالهای اخیر برملا شده، حالا دیگر خود آمریکایی ها هم می دانند که نقض حقوق بشر در این کشور وسعت و عمق فاجعه آمیزی یافته است.کاخ سفید با مقصر جلوه دادن کشورهای دیگر در این زمینه به عنوان ابزاری سیاسی، بهره برداری کرده و تلاش می کند تا از این طریق سرپوشی بر بی عدالتی های خود بگذارد. تنها موردی که طی سالهای اخیر یک مقام رسمی آمریکایی اعتراف به نقض حقوق بشر در این کشور کرده، از زبان کاندولیزا رایس- وزیر سابق خارجه آمریکا- شنیده شده که یک بار، آن هم تحت فشار و انتقادات شدید محافل گوناگون سیاسی و حقوقی، هنگام ارائه گزارش سالانه حقوق بشر وزارت خارجه، به وجود نقض حقوق بشر در آمریکا اشاره می کند.
حقیقت آن است که نقض حقوق بشر در آمریکا به امروز و دیروز برنمی گردد. پایه ظهور آمریکای جدید بر کشتار سرخ پوستان بومی این منطقه و نادیده گرفتن ابتدایی ترین حقوق بشر برای ساکنان اولیه این سرزمین، بنا نهاده شده است. نظام برده داری و نژادپرستی علیه سیاه پوستان این کشور، دوره ای ننگین در سابقه آمریکاست که هیچگاه از حافظه تاریخ پاک نمی شود. اما ظلم، تعدی و بی عدالتی آمریکایی ها بعد از واقعه خودساخته 11سپتامبر شکل دیگر و البته علنی تری به خود گرفت. آنان پس از آن حادثه با بهره گیری از پوشش مبارزه با تروریسم توانستند رکورد بی سابقه ای از نقض حقوق بشر -خصوصا در خارج از مرزهای خود- به جای بگذارند.
بعد از 11سپتامبر، پدیده حقوق بشر، آلت دست کاخ سفید در جهت تامین منافع خود شد، بطوری که این مقوله به عنوان یک استراتژی مهم برای آمریکایی ها به منظور انجام پروژه های سلطه جویانه و اشغالگرانه در نقاط مختلف دنیا، از جمله خاورمیانه شد.
سیاست های ظالمانه آمریکا، بالاخره صدای رئیس سازمان عفو بین الملل را درآورد. وی در سال 1384 با ارائه گزارشی درباره نقض حقوق بشر از سوی آمریکایی ها این چنین موضع می گیرد؛ سیاست های آمریکا در مبارزه با تروریسم جهانی و تلاش برای ایجاد امنیت، به دور از هرگونه اصول است و نقض حقوق بشر در داخل و هتک این حقوق و نیز چشم پوشی از نقض حقوق بشر در خارج، همچون استفاده از قدرت بی رویه در هر زمان و مکان، ضررهای جبران ناپذیری به عدالت و آزادی در جهان وارد ساخته و جهان را به محل امن و خطرناک تری نسبت به سابق تبدیل کرده است. سیاست های آمریکا برای محقق ساختن امنیت به دور از هرگونه آینده نگری است.
مساله زندانهای مخفی آمریکا بعد از حادثه 11سپتامبر به شکل جدی تری دنبال شد. نیروهای امنیتی و پلیس آمریکا هرکس را اراده می کردند به بهانه فعالیت تروریستی بازداشت کرده و به صورت محرمانه به دهلیزهای مخوف این زندانهای مخفی منتقل می کردند. چندی پیش یکی از اعضای سازمان دیده بان حقوق بشر با فاش کردن نقش سیا و FBI در دستگیری و حمل مظنونین به بازداشتگاههای پنهان در گفت وگو با روزنامه تاگس اشپیگل، چاپ آلمان می گوید: این زندانیان برای زمان نامشخص در زندانها مورد بازجویی قرار گرفته و مورد شکنجه واقع شده اند. مامورین سیا از فنونی استفاده می کنند که نام آن را «روش های بازجویی توسعه یافته» گذاشته اند، اما در واقع شکنجه است. وی تخمین می زند که هم اکنون آمریکا در زندانهای مخفی خود در خارج کشور بیش از 27هزار زندانی داشته باشد.
یکی از اساسی ترین وعده های انتخاباتی اوباما، تعطیلی زندان گوانتانامو و بطور رسمی پایان دادن به شکنجه در زندانهای تحت امر آمریکا بود. اما بعد از پیروزی در کنار کمرنگ شدن سراب «تغییر» این وعده ها هم به باد فراموشی سپرده شد. یکی از قضات دادستانی فدرال آمریکا می گوید: با وجود اینکه تداوم فعالیت زندانهای سری سیا توسط افکار عمومی، رسانه های جهان و حتی برخی از مردم و مقامات آمریکایی کاملا رد شده و بدنامی بسیاری برای دولت ایالات متحده به بار آورده است، امّا دولت اوباما قصدی برای تعطیلی این زندانها ندارد. زندانهایی که اکنون در سراسر جهان وجود دارد. افراد به آنجا برده و پس از مدت نامعلومی ناپدید می شوند!
طبق ماده 7 اعلامیه جهانی حقوق بشر، هیچکس را نمی توان مورد آزار و شکنجه و یا مجازات های ظالمانه و خلاف انسانی قرار داد. اما دولت آمریکا با نقض صریح و مکرر حقوق بشر خصوصا بعد از 11سپتامبر و اشغال عراق و افغانستان، هزاران نفر را به بهانه اینکه مظنون به اقدامات تروریستی هستند دستگیر و روانه زندانهای مخفی خود کرد؛ عده زیادی که هیچکس از سرنوشت آنان خبر ندارد و معلوم نیست که تا به حال از زیر شکنجه های قرون وسطایی و نوظهور نظامیان آمریکایی زنده بیرون آمده باشند.
نیویورک تایمز در شماره چهارشنبه 29 ژوئن 2005 مقاله ای به قلم «آرلی اشمیت» استاد جامعه شناس دانشگاه برکلی کالیفرنیا در مورد اسرای کودک در بازداشتگاههای آمریکا در عراق و افغانستان به چاپ رساند. وی در قسمتی از مقاله اش به گزارش « سیمور هرش» اشاره می کند و در آن از یادداشتی که اندکی بعد از اشغال عراق برای رامسفلد -وزیر وقت دفاع آمریکا- ارسال شده بود نام می برد که حاوی یک آمار تکان دهنده است؛ 800 تا 900 نوجوان 13 تا 15ساله در بازداشتگاههای آمریکا اسیر بوده اند.
بعد از شکست اوباما در انتخابات اخیر میان دوره ای کنگره و پیروزی جمهوری خواهان، وی روز گذشته سفر 10روزه خود را به آسیا آغاز کرده است. پیش از آنکه رئیس جمهور آمریکا نیویورک را به مقصد هند ترک کند، هزاران نفر از فعالان حقوق بشر در اعتراض به این سفر مقابل مقر سازمان ملل تجمع کرده و علیه سیاست های اوباما شعار دادند. مردم هند روز گذشته نیز در تظاهرات گسترده ای نسبت به حضور رئیس جمهور آمریکا در کشورشان اعتراض کردند. گزارش های رسیده حاکی از آن است که مردم اندونزی نیز در آستانه سفر اوباما به کشورشان تظاهرات گسترده ای را در اعتراض به این سفر آغاز کرده اند.
این روزها جدای از اقتصاد ورشکسته و بیمار آمریکا و مشکلات داخلی که مردم این کشور را مقابل سردمداران کاخ سفید قرار داده، بواسطه موج بیداری که ریشه در ملتهای مسلمان داشته و برخاسته از انقلاب بزرگ اسلامی ایران است، آمریکا دیگر هیچ جایگاه و منزلتی بین ملتهای جهان ندارد.
حباب ترکید ! آمریکایی که روزگاری خود را متولی حقوق بشر در جهان می دانست و داعیه دفاع از حقوق بشر این کشور گوش فلک را کر کرده بود و اساسا چیزی به نام « شورای حقوق بشر» را قبول نداشت و خود را محک و میزان این میدان قلمداد می کرد، این روزها در بخشی از رویه و وظیفه ادواری همان شورا (UPR) به خاطر نقض پیوسته حقوق بشر به شدت مورد انتقاد قرارمی گیرد.آمریکا به ابرقدرتی پوشالین بدل شده که دیگر هیچکس از هیبت مترسک گونه آن نمی ترسد.

حمید امیدی

استراو:با دعوت لاریجانی می آیم/لاریجانی: مقام ارشد دولتی دعوت کرد

روز گذشته خبری در خصوص سفر جک استراو به ایران و با دعوت علی لاریجانی منتشر شد که به سرعت دفتر لاریجانی این دعوت نامه را تکذیب کرد.
این درحالی است که خبر سفر جک استراو وزیر امور خارجه پیشین انگلیس در اخبار رسانه های خارجی انعکاس گسترده ای داشت.
به گزارش جهان جک استراو اعلام کرده است که علی لاریجانی از وی دعوت کرده است که به ایران سفر کند.این در حالی است که دفتر لاریجانی اصل سفر را تکذیب نکرده، اما گفته است این سفر با دعوت لاریجانی نیست.
نکته جالب در تکذیبیه این است که گفته شده است، یکی از مقامات ارشد دولتی دو سال پیش با استراو دیداری داشته است، که در صورت صحت دعوت از استراو به ایران، احتمال می‎رود این دعوت از سوی همان مقام دولتی صورت گرفته باشد.
از سوئی به دنبال انتشار گزارشی درباره دعوت علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی از جک استراو برای سفر به ایران، یکی از اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، وزیر امور خارجه پیشین انگلیس را خائن به جمهوری اسلامی دانست و خواستار پاسخگویی رئیس مجلس به خاطر این دعوت شده است. 
محمود احمدی‌بیغش، یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی از علی لاریجانی، رئیس مجلس به سبب دعوت از جک استراو برای سفر به ایران انتقاد کرده است.
این نماینده اصولگرای مجلس با بیان این که «آقای لاریجانی باید پاسخگو باشد و برای کارش دلیل بیاورد»، در توجیه مخالفتش با سفر وزیر امور خارجه پیشین انگلیس به ایرنا گفت: «خیانت‌های جک استراو نسبت به جمهوری اسلامی ایران بر همگان واضح و مبرهن است و فراموش شدنی نیست.»
جک استراو، وزیر امور خارجه پیشین انگلیس و نماینده کنونی مجلس عوام این کشور، روز جمعه اعلام کرده است،‌به دعوت علی لاریجانی،  اوایل سال آینده میلادی در راس یک هیات پارلمانی به تهران سفر خواهد کرد. 
در این میان محمود احمدی‌بیغش، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با انتقاد از سفر استراو به ایران گفته است: «اگر جک استراو در جایگاه نماینده فعلی مجلس بخواهد به ایران سفر کند و از کردار گذشته خود نسبت به جمهوری اسلامی ایران عذرخواهی کند، منعی ندارد، ولی اگر او بخواهد بر سیاست‌های قبلی خود علیه ایران ادامه دهد پذیرفتنی نیست.» 
گفتنی است جک استراو در دفاع از سفرش به ایران و نیز لزوم گفت و گو با جمهوری اسلامی گفته است: «به نظر من بهتر است، ما همیشه بالاترین نماینده دیپلماتیک خود را در کشورهای مختلف و به خصوص کشورهایی که به نوعی جزو حوزه‌های سخت و مشکل‌دار هستند داشته باشیم...»

روایت سیاستمدار آمریکایی از تسخیر لانه جاسوسی

کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا در سال 2008، علی رغم تحلیل های رسمی غرب علیه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، در این باره نظرات متفاوتی را ارائه کرد.
«گلوریا لاریوا» از رهبران برجسته ائتلاف «انسر» (ANSWER) و کاندیدای ریاست جمهوری سال 2008 در آمریکا، در گفت وگو با فارس با اشاره به عصبانیت دولت آمریکا از مقاومت مردم ایران در مقابل سلطه گری های این کشور گفت: ایران به نماد مقابله با سلطه گری در جهان تبدیل شده است و به همین خاطر آزادیخواهان جهان باید از ایران و انقلاب آن حمایت کنند.
وی افزود: دولت و شرکت های بزرگ رسانه ای آمریکا از تسخیر سفارت این کشور در ایران برای ایجاد یک جو پرسروصدای ضدایرانی در آمریکا استفاده کردند که این اقدامات رسانه ای توانست تا حدود زیادی روی جمعیت زیادی از مردم آمریکا تاثیر بگذارد، تاثیری که باعث حملات زیادی علیه ایرانیان مقیم آمریکا و منجر به کشته شدن تعدادی از آنها شد.
لاریوا اضافه کرد: در پاسخ به اقدامات رسانه ای آمریکا مقاومت هایی در این کشور شکل گرفت که می توان به راهپیمایی نیویورک در دسامبر 1979 اشاره کرد که برخی از افرادی که در آن حضور داشتند در حال حاضر از اعضای ائتلاف انسر هستند. معترضان در این راهپیمایی خواستار تحویل شاه به ایران بودند تا به خاطر در اختیار قرار دادن نفت و سایر منابع طبیعی ایران به آمریکا و سایر قدرت های امپریالیست دنیا محاکمه شود. در زمان این راهپیمایی شاه ایران در یکی از بیمارستانهای آمریکا بستری بود.
این کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا ادامه داد: سفارت های آمریکا در جهان کارکنان و مقامات زیادی دارند که اقدام به جاسوسی و جمع آوری اطلاعات برای دولت آمریکا و شرکتهای مطبوع دولت می کنند. آمریکا به سفارتش در ایران برای نفوذ در کشورهای خاورمیانه به عنوان یک سفارتخانه استراتژیک نگاه می کرد. برای مثال می توان به نقش سفارت آمریکا و سازمان سیا در کودتایی که باعث کنار رفتن مصدق از قدرت شد اشاره کرد.
وی تاکید کرد: رفتار دانشجویان ایرانی در تسخیر سفارت آمریکا و درخواست آنها برای تحویل شاه به ایران برای محاکمه در دادگاه به ایران با توجه اقدامات سفارت آمریکا در ایران قابل توجیه است. دانشجویان ایرانی با تسخیر سفارت و انتشار اسناد به دست آمده خواستند تا از برنامه های آمریکا علیه انقلاب ایران پرده بردارند.
این سیاستمدار آمریکا خاطرنشان کرد: ما به عنوان فعالان مخالف سیاست های سلطه گرانه دولت آمریکا وظیفه داریم تا از حاکمیت و انقلاب ایران دفاع کنیم و وظیفه داریم که مردم آمریکا را مطلع سازیم که ایران دشمن ما نیست و برای برداشته شدن تحریم ها علیه ایران تلاش کنیم.
لاریوا در ادامه گفت: برخی معتقدند که آمریکا بعد از تسخیر سفارت کشورش در ایران قصد کودتا در این کشور را داشت من از جزئیات این موضوع خبری ندارم ولی شواهد نشان می دهد که انجام این کار توسط آمریکا دور از ذهن نبوده است و بدون شک دولت آمریکا از اینکه بتواند دست به چنین اقدامی بزند بسیار خوشحال می شد. دولت آمریکا هیچگاه مردم ایران را به خاطر ملی شدن صنعت نفت و در کل خارج شدن کنترل ایران از دست آمریکا نمی بخشد. علت به قدرت رسیدن شاه و پدرش در ایران هم تسلط آمریکا بر ایران بود.
وی افزود: آمریکا هر لحظه تلاش می کند به خاطر مقاومت 30 ساله انقلاب ایران از مردم این کشور انتقام بگیرد. آمریکا می خواهد ایران را بی ثبات کند و مردم ایران را کوچک نشان دهد به دلیل اینکه ملت ایران به نماد مقاومت و مبارزه با سلطه آمریکا تبدیل شده اند. این مساله خیلی مهم است که مردم دنیا بدانند مقاومت و مقابله مردم ایران علیه سلطه جهانی باید توسط مردم آزادیخواه سایر نقاط جهان حمایت شود.
وی همچنین در رابطه مسئله تحریم ها نیز گفت: تحریم های غرب علیه ایران یک جنایت علیه انسانیت است که این اقدام ها برپایه دروغ شکل گرفته است. تنها دلیل این تحریم ها مجازات دولت و مردم ایران است و تنها کسانی که از این تحریم ها سود می برند دولت آمریکا است و شرکت های چند ملیتی مانند شرکت های تسلیحاتی هستند.

پای درس 13 آبان ......

 

نوامبر 1979-13آبان 1358- وقتی سفارت آمریکا در تهران که جاسوسان در آن لانه کرده بودند به تسخیر دانشجویان جوان ایرانی و پیرو خط امام(ره) درآمد جیمی کارتر رئیس جمهور وقت ایالات متحده گمان نمی کرد که دقیقاً یکسال بعد یعنی در 4 نوامبر 1980 تحت تاثیر این رویداد در انتخابات ریاست جمهوری طعم تلخ شکست را بچشد.

بطوریکه بعدها کارتر در کتاب خاطراتش از 4 نوامبر 1979 (13 آبان58) به عنوان تاریخی فراموش نکردنی یاد کرده و می نویسد: «... در روزهای نخست تصور می کردم گروگان ها به زودی آزاد خواهند شد اما پس از آنکه بازرگان نخست وزیر وقت دولت موقت در کوشش های اولیه خود برای آزادی با شکست مواجه شد نگرانی ها افزایش یافت...».
اما آنچه در 13 آبان 58 رقم خورد تنها به شکست جیمی کارتر منتهی نشد و فراتر از ساقط شدن دولت کارتر در آمریکا و دولت بازرگان بود.
تسخیر لانه جاسوسی سرمنشأ رویدادها و وقایعی شد که درهم شکسته شدن ابهت و هیمنه پوشالین آمریکا را در پی داشت. اینجاست که می توان به رمز و راز نامگذاری این روز از سوی امام راحل عظیم الشأن به «انقلاب دوم» پی برد.
اگر با پیروزی انقلاب اسلامی نظام سلطه و استکبار به چالش کشیده شد و طنین «نه شرقی، نه غربی» برای اولین بار بر محیط جامعه بین الملل استوار گشت تنها پس از چند ماه این بار نماد سلطه و استکبار و افزون خواهی ضرب شست محکمی را از نظام نوپای جمهوری اسلامی دریافت کرد. از 31 سال پیش که در چنین روزی خبر تسخیر سفارت آمریکا بر صدر اخبار جهان نشست تا به امروز که کماکان منازعه نفس گیر ایدئولوژیک و سیاسی میان ایران و آمریکا جریان دارد در ابعاد و زوایای مختلف از این رویداد تاریخی، تحلیل های فراوانی توسط تحلیلگران داخلی و خارجی مطرح شده است اما آنچه در این نوشته موضوع اصلی بحث را تشکیل می دهد اشاره ای به عبرت نیندوختن آمریکایی ها نسبت به گذشته و در مواجهه با ایران اسلامی است.
سفارت آمریکا در تهران در شرایطی به تسخیر دانشجویان پیرو خط امام(ره) درآمد که آمریکایی ها در نظام دوقطبی آن روزگار به عنوان یکی از دو ابرقدرت جولان می دادند و دولت و حکومتی در اقصی نقاط عالم یارای رودررویی و یا دست کم ایستادگی در برابر افزون طلبی ها و زیادت خواهی های ایالات متحده را نداشت.

از همین روی، تسخیر لانه جاسوسی اولین گوشمالی آمریکایی ها از سوی نظام جمهوری اسلامی ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود که بنابر اوضاع و احوال زمانه انتظار می رفت واکنش به اصطلاح سهمگین و شدیدی را از جانب دولت آمریکا در پی داشته باشد ولی داستان اشغال سفارت تا 444 روز به طول انجامید و در همین ایام بود که علی رغم تهدیدهای رنگارنگ کاخ سفید و شاخ و شانه کشیدن های فراوان آنها، امام خمینی(ره) آن جمله تاریخی و ماندنی را فرمودند که «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» که همه دیدند چنین است.    

البته به تعبیر دیگر می توان گفت، آمریکایی ها در کارزار مواجهه با جمهوری اسلامی طی سه دهه گذشته یک غلطی کرده اند و آن محاسبات غلط در برآورد توانمندی اصلی و اقتدار واقعی ایران اسلامی است.
این محاسبات و برآوردهای غلط از همان روز تسخیر لانه جاسوسی تا اکنون تداوم داشته است.
آمریکایی ها با محاسبه ای که خود آن را جامع و بی عیب و نقص می پنداشتند برای آزادی گروگان ها دست به کار شدند اما آنچه را که در محاسبه ندیدند و به حساب نیاوردند شن های صحرای طبس بود که کماندوهای آمریکایی موسوم به نیروهای دلتا را زمین گیر کرد. آیا در عملیات پنجه عقاب آمریکایی ها قدرت فائقه و مطلقه الهی و معنوی محاسبه شده بود؟
مگر در قاموس آمریکایی ها «ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم» آمده است؟
اگر فهمیده بودند که چند ماه بعد جنگ و نبرد نظامی به راه نمی انداختند. آمریکایی ها گزینه نظامی را با اجیر کردن صدام علیه ایران برگزیدند اما واقعیت آن است که ایران به عنوان مثال - و تنها مثال- «پاناما» نیست که نیروهای ایالات متحده به آن کشور حمله کنند و «مانوئل نوریگا» رئیس جمهور پاناما را دستگیر و به زندانی در آمریکا منتقل نمایند. همچنانکه امروز ایران اسلامی، افغانستان، فلسطین و یا عراق نیست. آمریکایی ها با قانون داماتو و سپس موج تحریم ها بر ضد ایران اسلامی از اهرم اقتصادی نیز در 30 سال گذشته بهره جستند اما طرفی نبستند و اکنون داستان بلند تحریم ها به فصلی رسیده است که حتی رسانه ها و تحلیلگران غربی بر ناکارآمدی و بی خاصیتی آن تأکید دارند. و این تحلیل- بخوانید اعتراف- فقط در دو، سه نشریه تخصصی آمریکا مثل «فوربس» مشاهده نمی شود بلکه از نیویورک تایمز، واشنگتن تایمز، وال استریت ژورنال گرفته تا روزنامه های صهیونیستی جروزالم پست، یدیعوت آحارونوت و... ناگزیر اصل قصه را بازگو نموده و می نمایند.
جالب است که حتی در مقوله به اصطلاح استراتژیک- به زعم آمریکایی ها- «تحریم بنزین» نیز راه به جایی نبرده اند. همین دیروز نشریه تخصصی سیاسی و اقتصادی «فوربس» نوشت: «طرح ضربتی تولید بنزین نشان داد تهران بامدیریت خود برنامه ر یزی های واشنگتن برای توقف فعالیت هسته ای ایران را ناکام گذاشت و به خودکفایی رسید و در آینده از صادر کنندگان نمونه خواهد شد.»
آمریکایی ها پس از امتحان کردن گزینه ها و تاکتیک های مختلف و به تعبیری آزمون و خطاهای بسیار درباره مواجهه با ایران اسلامی، سالهاست بر گزینه تهاجم فرهنگی و به عبارت دقیق تر، ترفند و دسیسه «جنگ نرم» با هدف واهی براندازی خاموش نظام دست یازیدند.
علی رغم هجمه و تهاجم آمریکایی ها در جنگ نرم علیه نظام جمهوری اسلامی کماکان آنچه که آنها از آن هراس دارند قدرت و توان فزاینده ایران در معادلات منطقه ای و فرامنطقه ای است.
در سال های گذشته این هراس آمریکایی ها نیز شدت یافته است به گونه ای که کاندولیزا رایس وزیر خارجه دولت بوش دو سال پیش صریحاً و بی پرده بیان می دارد «نفوذ ایران از پرونده اتمی خطرناک تر است» این تصریح «رایس» البته این تلویح را در پی دارد که اساساً موضوع برنامه هسته ای ایران و نظایر آن(همچون حقوق بشر) تنها یک بهانه است و آنچه کاخ سفید را به جنب و جوش واداشته قدرت و نفوذ ایران در معادلات منطقه ای و فرامنطقه ای است.
طرفه آن که همین چندی پیش، روزنامه آمریکایی هافینگتون پست در مقاله ای به قلم مشترک فلینت و هیلاری من لوورت نفوذ و توانمندی ایران را به عنوان «قدرت نرم» توصیف کرده و می نویسد: «یکی از نشانه های برتری ایران بر آمریکا در عرصه قدرت نرم در خاورمیانه آن است که ایران همواره متحدان پیروز و قدرتمندی دارد که همگی قادرند با حمایت مردمی در انتخابات مختلف پیروز شوند.»
در همین راستا، حتی بنیامین نتانیاهو نخست وزیر افراطی رژیم صهیونیستی که گنده گویی و لاف زنی در آرشیو اظهارات و ادعاهای او به فراوانی دیده می شود عاجزانه اقرار می کند: «امروز نفوذ حکومت ایران را از غزه تا لبنان، از افغانستان تا آمریکای جنوبی و آفریقا می بینم.»
اکنون سؤالی که به پیش کشیده می شود این است که چرا علی رغم آن که آمریکایی ها فهمیده اند ایران اسلامی به مانند کشورهایی نیست که آنها هر موقع اراده کردند آنجا را تصرف نمایند یا بر آن سیطره بیابند، باز هم به ترفندهای نخ نما شده و تاکتیک های تکراری خود اصرار و پافشاری می کنند؟
به قول «نوام چامسکی» زبان شناس برجسته و سیاستمدار خبره و شهره، «آمریکا نمی تواند، خواسته های خود را به ایران تحمیل کند»، خب؛ با این وضعیت علت خطای تحلیل آمریکایی ها در رویارویی با ایران اسلامی ناشی از چیست؟
پاسخ ساده است و آن این که آمریکایی ها عقبه توانمندی ایران را که ماهیت و هویت دینی است درنیافته اند و درک نکرده اند که اگر امروز ایران اسلامی طلایه دار نهضت بیداری اسلامی در منطقه است ناشی از نیروی فزاینده معنوی «اسلام» است.
به تعبیر حکیمانه رهبر خبیر انقلاب اسلامی، هنر بزرگ امام راحل(ره) این بود که دین را به صحنه آورد.
و آیا فهم این هنر سترگ و بزرگ در مخیله کوچک میلیتاریست ها و ماتریالیست ها که تنها در پی جنگ افروزی و زیاده خواهی هستند می گنجد؟ درس 13 آبان و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا این بود که در عصر حاکمیت دین و زمانه ای که رشد اسلام خواهی شتاب گرفته است جایی برای قلدرمآبی و چپاولگری سلطه خواهان و مستکبران زورگو و زیاده خواه نیست و همچنان که حضرت امام(ره) آمریکا را ام الفساد قرن دانستند این نوید را هم دادند که این قرن، قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین است.
آمریکایی ها باید بدانند که توانمندی اصلی نظام جمهوری اسلامی علاوه بر قدرت نظامی، سیاسی، دیپلماسی و اقتصادی، ماهیت دینی و ایدئولوژیک است و باید در تحلیل و برآوردهایشان از ایران تجدیدنظر جدی نمایند چرا که به قول معروف:
چراغی را که ایزد برفروزد
هر آنکس پف کند ریشش بسوزد

حسام الدین برومند