شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

ژنرال پترائوس:اگر قرآن سوزی شود گور خود را در خاورمیانه کنده ایم

فرمانده نیروهای اشغالگر افغانستان نسبت به قرآن سوزی در یک کلیسای آمریکایی در آستانه 11 سپتامبر (20 شهریور) هشدار داد.
ژنرال پترائوس فرمانده جدید نیروهای اشغالگر هشدار داد تدارک یک کلیسا برای آتش زدن کتاب مقدس مسلمانان ممکن است جان نیروهای آمریکایی حاضر در افغانستان و تمام تلاش های واشنگتن در این کشور و دیگر کشورهای اسلامی را در معرض خطر قرار دهد و تمام موفقیت های کسب شده را نابود کند.
وی افزود: این اقدام می تواند مشکلات زیادی به بار آورد. نه فقط اینجا در افغانستان بلکه در سراسر جهان که ما با جوامع اسلامی سر و کار داریم.
کلیسایی در شهر گینزویل ایالت فلوریدا قصد دارد در نهمین سالگرد حملات 11 سپتامبر نسخه هایی از قرآن را آتش بزند. همزمان با هشدار پترائوس روز دوشنبه تظاهراتی اعتراض آمیز در کابل برگزار شد و تظاهرکنندگان مسلمان این اقدام را محکوم کردند.
همچنین در برخی دیگر از کشورهای اسلامی نیز تظاهراتی علیه این اقدام صورت گرفته و احتمال می رود که در صورتی که این کلیسا دست به چنین اقدامی بزند انتشار تصاویر و فیلم های آن موجی از خشم را در کشورهای اسلامی سبب شود.
در همین حال ژنرال ویلیام کالدویل فرمانده کمیته آموزشی نیروهای ناتو در افغانستان در مصاحبه با شبکه سی.ان.ان گفت انتشار خبر تصمیم کلیسای فلوریدا در سوزاندن قرآن باعث خشم شدید مردم افغانستان شده است.
وی افزود: «قرآن کتاب مقدس آنها است و طبیعی است هنگامی که کسی از نابود کردن و توهین به آن صحبت کند، نگرانی های شدیدی در میان مردم ایجاد شود.»
کالدویل گفت: «ما به شدت نگران این موضوع هستیم که سوزاندن قرآن باعث شود جان مردان و زنان آمریکایی که در افغانستان خدمت می کنند جداً به خطر بیافتد.»
یادآور می شود جرج بوش حمله به افغانستان را آغاز دور تازه جنگ های صلیبی علیه اسلام خوانده بود.

تاکتیک فتحعلی شاهی کروبی و موسوی در روز قدس!

دوی علی گلابی... زلزله 12 ریشتری... بن بست راهپیمایی... رفتار فتحعلی شاهی...
اینها تعابیری است که در بگومگوی بقایای فتنه سبز و اپوزیسیون خارج نشین پس از سپری شدن روز قدس و نمایش مجدد مرگ فتنه رد و بدل می شود.عناصر ضدانقلاب معتقدند فتنه گران طی چندماه گذشته فقط خالی بسته و باعث سردرگمی و یأس بیشتر شده اند. سایت صهیونیستی بالاترین که خود یکی از معرکه گیران اصلی هفته های اخیر بود، اکنون از قول علیرضا-ر (یکی از عناصر فراری) می نویسد «من به اندازه و سهم خود فقط یک خواهش از بدنه جنبش دارم: برادر جان اینهمه شعارهای بالاترین پسند نده که روز قدس تهران را زیر پایمان 12 ریشتر زلزله می کنیم. نگو که 13آبان سفارت آمریکا را میگیریم دوباره پس میدهیم به خودش. نگو اگر کروبی تهدید بشود ایران را جهنم میکنیم. (که دیدی که شد و هیچکاری هم نکردی). حالا که کروبی اینطور تهدید شد دوباره بلند نشو نگو که پس حالا که اینطوری شد اگر کروبی را بکشید پس من آنوقت دنیا را گل افشون میکنم. من از امروز آن شکل خیابانی جنبش را کلاً فراموش می کنم.
ذیل این نوشته، شماری از اظهارنظرهای عناصرضدانقلاب به این شرح آمده است «این حرف ها که اله می کنیم و بله می کنیم بیشتر از ناحیه کاربران وزارت اطلاعاتی است تا با انجام نشدن تجمع و تظاهرات، تخم یأس بکارند... 4 تا جوون 16 ساله میشن همه کاره و پیام صادر می کنن و قرار تظاهرات می گذارن... اینجا در بالاترین اگه بگی تا آزادی ایران فقط 12 روز مونده، سریع می بینی همه میان کلی تعریف می کنن و کلی حال میکنند. سر همین قضیه کروبی، من به تو قول میدم اگر کروبی دستیگر بشه و یا حتا اگر کشته بشه هیچ کس نه میاد تو خیابون و نه کاری می کنه، ولی اینجا تو بالاترین یارو تیتر می زنه «وای اگر تار مویی از سر شیخ ما کم بشه ایران را کربلا می کنیم» بعدش میری پروفایلشو می بینی که اصلا از ایران نیست! من نمیتونم بگم که این تیترا و کارا همه مال عوامل اطلاعاتی هستش. باید قبول کنیم که بعضیها که مخصوصا از ایران دور هستن از نظر درک سیاسی در توهم به سر میبرن. خود من هم خارج از ایران هستم. اینو گفتم که به کسی الکی بر نخوره».
سایت ضدانقلابی خودنویس هم که از خارج کشور مدیریت می شود با اشاره به حضور شکوهمند ملت ایران در راهپیمایی روز قدس و ناپیدایی فتنه گران نوشت: صحبت از ایجاد تفرقه یا ریختن آب به آسیاب جمهوری اسلامی نیست. صحبت از واقعیتی شدیداً تلخ و گزنده است که بسیاری از ما از بیان آن هراس داریم. آنچه در روز قدس اتفاق افتاد یکبار دیگر گمانه زنی ها درباره غلبه کامل جمهوری اسلامی بر جنبش سبز را تایید می کند. هر قدر هم فضای اینترنت پرجوش و خروش باشد آنچه تعیین کننده مسیر اوضاع است واقعیت واقعی است که در خیابان ها روی می دهد. امسال حکومت با شتاب فراوان عوامل خود را به خیابان ها ریخت و نفس معترضان را گرفت و به خانه کروبی حمله کرد]!؟[ تا باز هم موسوی فقط بتواند «بیانیه» بدهد. بیانیه هایی که به هیچ دردی نمی خورد و فقط و فقط امتیاز کاربری کاربران بالاترین را بالا می برد. روز قدس امسال درست در نقطه مقابل مراسم پارسال برگزار شد. برخلاف سال قبل دنیا اهمیتی به این موضوع نداد. چون صدایی از مخالفان نشنید. به نظر می رسد کسی دیگر برای جار و جنجال های فضای مجازی اینترنت هم اهمیتی قائل نیست و آنچه که قرار بود به اطلاع رسانی درست تبدیل شود به بازیچه ای کودکانه برای کسب امتیاز بیشتر در سایت ها بدل شد. برخلاف بسیاری از گمانه زنی ها مبنی بر اینکه ریزش از درون حکومت آغاز شده است درست در نقطه مقابل ریزش در میان معترضان شروع شد. عده ای گفتند سرکوب ها کارساز نبوده است ولی اشتباه می کردند چون اگر کارساز نبود همان معترضان سال قبل را دوباره در خیابان ها می دیدیم.
سایت بالاترین هم در مطلبی تحمیق آلود و تحریک آمیز خطاب به کروبی نوشت: ما ]!؟[ را ببخشید که دست و زبانمان خشکیده است و راحت در خانه نشسته ایم. ما را ببخشید که به خیابان نرفتیم و به شما خیانت کردیم. ما را ببخشید اگر ترسیدیم و نیامدیم. ببخشید که فقط بلدیم حرف بزنیم و شما را قربانی کردیم. ما بی معرفتیم و پشت به شما کردیم. ما را ببخشید، ما می ترسیم. ما را ببخشید که انقلاب کردیم ]!؟[ و ایران را به این روز انداختیم. ما را ببخشید که شما را جلو انداختیم و از پشت به شما خنجر زدیم. ای شیخ شجاع ]![ وضعیت همین است که می بینی. از دست ما کاری برنمی آید. همین نامه را هم که نوشتم فردا شب باید در اوین بخوابم ]نویسنده مطلب مقیم خارج کشور است![ باور کن که آن روزهای خوب که به خیابان می آمدیم، گذشته است. ما امروز توان فتح کوچه شما را هم نداریم. من یا فردا مهمان خانه شما می شوم و این وضع را می کنم یا از شرمساری و غصه، همین فردا دق می کنم و راحت می شوم حتی اگر به جهنم بروم»!
اما «دوی علی گلابی چه بود». نویسنده وبلاگ محسن کردی با ابراز ناراحتی از هیاهوی توأم با هیچ فتنه گران می نویسد «کروبی در یک پیام کوتاه بر حفظ جان و امنیت مردم تاکید کرده و از آنان درخواست نمود که از حرکت به سمت منزل ایشان خودداری کنند. والله خوب شد آقای کروبی این پیام را دادند اگر نه سیل ساندیس خورها و خانه ایشان را با هم برده بود.
این گونه مواضع حضرات سبز مرا بیاد ماجرایی میاندازد؛ فتحعلی شاه پیش از امضای قرارداد درباریان را به نزد خویش فرا خواند. آنگاه با اعتماد به نفسی مثال زدنی گفت اگر شمشیر شاهنشاهی ام را از غلاف سمت راست بیرون کشم چه می شود؟ همه درباریان جملگی گفتند بدا به حال روس، بدا به حال روس! آنگاه فتحعلی شاه با لحنی سرشار از غرور گفت اگر خنجر شاهنشاهی ام را از غلاف سمت چپ بیرون کشم چه می شود؟ همه درباریان جملگی گفتند بدا به حال روس بدا به حال روس! او هم دست بر غلاف برد و کمی شمشیر را بیرون آورد که ناگاه درباریان دست به دامان قبله عالم شدند در حالی ملتمسانه می گفتند قبله عالم رحم کن به حال روس. این بار را رحم کنید! آنگاه فتحعلی شاه شمشیر را به طور کامل درون غلاف کرد و سپس با اعتماد به نفسی مثال زدنی قرارداد را امضا کرد».
این وبلاگ اضافه می کند: در فرهنگ اهل دعوا و بزن بزن تهرونی این گونه جهت گیری ها به «دوی علی گلابی» معروف است. میگویند فلانی برای فلانی «دوآمد»، یعنی بطور تهدیدآمیزی دوید طرف حریف فکر می کنم که جریان سبز سنگین تر است اگر واقعیت را بپذیرد که کسی حاضر نیست جانش را بخاطر این جنبش به خطر بیندازد.
در همین زمینه سایت خودنویس در تحلیل دیگری تصریح کرده است« تاکتیک راهپیمایی به بن بست رسیده است. این مسئله در روز قدس باز هم اثبات شد. رژیم بالاخره کارآزموده شده است. دیگر لزومی به پافشاری روی این کار نیست. آیا جنبش شکست خورده است؟» وبلاگ «انقلاب سبز هم نوشت: در سایت هایی مثل بالاترین، عده ای ناامید شده اند و حتی به مردم فحش و بد و بیراه می گویند. خب مردم عقل دارند و به دعوت این و آن که به خیابان نمی ریزند.
اماسایت صهیونیستی ایران گلوبال مشکل را نه در سایت هایی نظیر بالاترین بلکه دو رگه بودن کسانی چون موسوی و کروبی می داند که هنوز تظاهر به اسلام می کنند. اتفاق روز قدس بیش از آن که نشان شکست باشد نشانه بلوغ است. وقتی سران خودخوانده جنبش، سکولارها را سانسور و سرکوب می کنند قابل پیش بینی است که آنها هم به خیابان نمی آیند. اصلاح طلبان معامله گر و غیرقابل اعتمادند. آنها می گفتند این بار بیایید شعار هم غزه هم لبنان بدهید.
سایت بالاترین در تایید ضد دین بودن آشوبگران، خطاب به موسوی و کروبی نوشت: آقایان موسوی و کروبی! از شما می خواهم دیگر در مورد راهپیمایی در زمان راهپیمایی دولتی سخن نگویید خود دیدید که امسال بازیچه رژیم نشدیم و نیامدیم. اصلا خیلی ازما به این گونه راهپیمایی ها اعتقادی نداریم.
مگر جنبش راهش با حکومت یکی است؟
اما پایان یک ماه چشم بندی و سیاه بازی رسانه ای، شاید خبری باشد که خودنویس درباره بالاترین نوشت: پارسال در 22 بهمن، بالاترین 12 هزار کاربر داشت اما اکنون این رقم به 3 هزار نفر رسیده است. آنها واقعا خسته شده اند.

اسرائیل در حلقه تنگ محاصره

«مبارزه ما علیه فلسطینی ها مبارزه ای از پیش باخته است، از همان آغاز روز انتفاضه- زمستان سال 1366- این مبارزه شکست خورده بود و بطور حتم باعث از بین رفتن ما می شود از این رو من به شهروندان اسرائیلی ساکن در شهرک های کرانه باختری و شهر قدس می گویم سریعتر منازل خود را ترک کنید و به عمق اسرائیل در سرزمین های 48 بروید.»
این بخشی از سخنان پروفسور «وان کلیفیلد» از چهره های شاخص رژیم صهیونیستی است. وی کسی است که بعد از فروپاشی بلوک شرق و تحت تاثیر ادعای آمریکایی ها مبنی بر اینکه جهان در قرن 21تک قطبی و تحت سیطره آمریکاست، پیشنهاد کرد که اسرائیل باید همه اعراب ساکن اسرائیل را در یک روز قتل عام کند و یک شوک زودگذر بین المللی را پذیرا شود ولی برای همیشه خود را از شر اعراب مسلمان رها کند. موضع و اندرز امروز کلیفیلد به خوبی وضعیت بحرانی رژیم صهیونیستی و چشم انداز آینده آنان را به تصویر می کشد.
تردید نسبت به آینده و نگرانی توام با وحشت در همه اجزای رفتار و تاکتیک های اسرائیل قابل مشاهده است و از این رو می توان با قاطعیت گفت، اینک رژیم صهیونیستی امروز را برای زنده ماندن سپری می کند در حالیکه امیدی به «فردا» ندارد. موارد زیر می تواند بخشی از مستندات و استشهادات این چشم انداز تلقی شوند:
1-نتانیاهو دو روز پیش در آغاز دور جدید مذاکرات سازش در واشنگتن رو به باراک اوباما و محمود عباس کرد و گفت: «مشروعیت و امنیت باید دو پایه اصلی مذاکرات واشنگتن باشد» عبارت نخست وزیر رژیم غاصب درباره امنیت مفهوم بود ولی درباره مشروعیت کمی ابهام داشت از این رو خانم کلینتون به کمک نتانیاهو آمد وگفت «حماس هم باید به جرگه مذاکرات بپیوندد.» در واقع اسرائیلی ها از یک سو می دانند که این مذاکرات گرهی را از مشکلات عظیم رژیم تل آویو باز نمی کند چرا که گم شده اسرائیل -یعنی امنیت که براساس آن به مذاکرات مادرید و اسلو تن داد- با امضای آقای عباس و تایید اوباما، ملک عبدالله و حسنی مبارک پیدا نمی شود، امنیت اسرائیل از سوی مردمی-در فلسطین و کشورهای مسلمان- تهدید می شود که امضاکنندگان بیانیه واشنگتن هیچ جایگاهی در میان آنان ندارند. در واقع نتانیاهو با پیش کشیدن موضوع مشروعیت و امنیت می خواهد بگوید اسرائیل ناچار است راه خود را برود و حضور او در میزگرد واشنگتن یک انتخاب- بخوانید استراتژی- نیست. انتخاب واقعی اسرائیل تلاش برای تامین امنیت از طریق مواجهه - نظامی و سیاسی- با کسانی است که با روش هایی شرافتمندانه امنیت و آینده اسرائیل را سلب کرده اند. با این وصف می توان با قاطعیت و بدون تردید گفت که در روند منازعه اسرائیلی- اسلامی، حرکت استراتژیک در اختیار کسانی است که به یک اندازه اسرائیل، حکومت خودگردان، حکومت های مصر و اردن را نامشروع می دانند.
2- روند جمعیتی در درون سرزمین های اشغالی 1948 بیانگر آن است که در وضع فعلی نسبت جمعیت عرب به جمعیت یهودی اگرچه با برتری یهودی ها توام است ولی رشد جمعیتی 7/4عرب نسبت به رشد جمعیتی 2/1 یهودی روند را طی کمتر از یک دهه به نفع فلسطینی ها و به ضرر اسرائیلی ها تغییر می دهد. اینک جمعیت عرب فلسطینی ساکن در سرزمین های 1948از مرز 5/1میلیون نفر فراتر رفته است. این اعراب که «اعراب اسرائیلی» خوانده می شوند از حق رای برخوردارند و در یک فرایند انتخاباتی می توانند در آینده دولت را به نفع خود تغییر بدهند. جمعیت عرب سرزمین های 1948 یک دغدغه مهم امنیتی برای رژیم تل آویو به حساب می آید بر همین اساس یک عضو عالی رتبه ارتش اسرائیل- سرلشکر دایان- می گوید: «توازن جمعیت تا چند سال دیگر در داخل فلسطین به نفع اعراب تغییر می کند و ما در خوشبینانه ترین حالت شاهد یک تغییر و تحولاتی همانند آفریقای جنوبی در فلسطین خواهیم بود». براساس همین ابراز نگرانی شدید، نتانیاهو در مذاکرات واشنگتن اصرار دارد که موضوع اسرائیلی کردن همه 78درصد سرزمین های 1948 را به ثبت برساند. اسرائیل حداقل دو دهه است که اخراج عرب های ساکن سرزمین های 48 را مد نظر دارد ولی هیچگاه نتوانسته است به آن دست یازد. امروز هم اسرائیلی کردن شمال و مرکز فلسطین یک درخواست است که اسرائیل از آن حرف می زند اما آیا اسرائیلی ها واقعا جرات دست زدن به آن را دارند؟ در واقع اسرائیل در شرایط ضعیفی قرار دارد و جرات ورود به یک بازی پرمناقشه را ندارد. اگر این رژیم بخواهد موج تازه ای از آوارگی فلسطینی ها را آغاز کند اولین سؤال این است که این یک فرایند مسالمت آمیز نخواهد بود. ثانیا نه در فلسطین و نه در کشورهای همجوار امکان انتقال نزدیک به یک میلیون و نیم جمعیت و حتی ثلث آنان وجود ندارد پس برای این جمعیت چاره ای جز «مقاومت به هرقیمت» وجود ندارد و این یعنی تن دادن رژیم صهیونیستی به یک انتفاضه بسیار بزرگ در شهرهای تل آویو، حیفا، نهاریا، صفه و دهها شهر دیگر! کاملا واضح است که رژیم صهیونیستی هرگز یارای چنین ریسکی را ندارد. این ریسکی است که به فلسطینی های ساکن در اراضی فلسطین- یعنی 5/5میلیون جمعیت- اجازه می دهد تا در یک اقدام هماهنگ، استراتژی محو اسرائیل را عملیاتی نمایند. پس می توان با قاطعیت گفت که استراتژی عاری سازی سرزمین های 48 از اعراب که مقامات مختلف اسرائیلی از آن حرف می زنند، به هیچ وجه عملی نیست.
3- راهپیمایی های بزرگ جهان اسلام- بخصوص تظاهرات عظیم روز قدس- که هر سال گسترش بیشتری پیدا می کند بخوبی نشان می دهد که سررشته فلسطین دیگر در دست چهار شخصیت وابسته عربی نیست. اینک این جهان اسلام است که برای آزادی کامل فلسطین و محو سازشکاران خیز برداشته است. جالب این است که اینک 31سال از نامگذاری جمعه آخر ماه مبارک رمضان به «روز قدس» می گذرد و جمعیت شرکت کننده هر سال بیشتر شده است و حال آنکه صهیونیست ها و آمریکایی ها گمان می کردند به زودی مسلمانان این گونه اقدامات را بی نتیجه دیده و کنار می کشند. حالا این حضور، اقداماتی نظیر راه اندازی کاروان های دریایی و زمینی برای شکستن محاصره غزه را در پی داشته است. این همه در حالی است که حامیان غربی رژیم صهیونیستی- و بطور خاص دولت های آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان- قادر نیستند به گرمی گذشته از این رژیم حمایت کنند. در واقع به میزان تردیدی که غربی ها پیدا کرده اند، امت اسلام برای رهایی فلسطین راسخ تر شده است.
4- هیچ چیزی به اندازه اقدامات 10سال اخیر رهبران تل آویو به اسرائیل ضربه نزده است، اسرائیل در سالهای 2000 و 2005 از لبنان و غزه گریخت بدون آنکه بتواند پیش بینی کند که چه پیش می آید، اسرائیل که رفته بود در سال 2006 هوس کرد که به لبنان بازگردد بدون آنکه آمادگی لازم را داشته باشد، اسرائیل پایان جنگ 33 روزه را پذیرفت بدون آنکه تکلیف بعدی خود را در مواجهه با حزب الله بداند، اسرائیل سال 2008 به غزه بازگشت بدون آنکه از میزان توانایی حماس و جهاد در مقاومت اطلاع داشته باشد، اسرائیل 22روز بعد توقف جنگ را پذیرفت و از غزه رفت، بدون آنکه برنامه جدیدی در مواجهه با حماس داشته باشد، تل آویو غزه را محاصره کرد و 4سال آن را ادامه داد بدون آنکه قادر به پیش بینی تاثیر این محاصره در افکار عمومی باشد. رژیم صهیونیستی با ابتکار بین المللی شکست محاصره غزه- کاروان آزادی- برخورد خونین نظامی کرد بدون آنکه بداند تیرهای او به سمت خود کمانه می کند. مقامات تل آویو از سال 2000 دچار اقدامات عجولانه، بی برنامه و غیراستراتژیک بوده اند و البته هر اقدام آنان تاثیری استراتژیک و درازمدت را در پی داشته است. «اسرائیل امروز» برخلاف «اسرائیل دهه های 50، 60 و 70میلادی» مملو از اشتباه است و از این رو می توان آن را به ورطه هایی کشاند و به آن ضربات پی درپی وارد کرد. نتانیاهو ثابت کرده است که از یک دهم عقل نصرالله و هنیه هم برخوردار نیست. در این 10سال هرچه این دو حکیمانه تصمیم گرفته اند، نتانیاهو و... احمقانه رفتار کرده اند.

سعدالله زارعی

چگونگی دعا در شب قدر در بیان آیت‌الله مجتبی تهرانی

راه دعا را گم نکنید

خبرگزاری فارس: آیت‌الله مجتبی تهرانی گفت: امام صادق (ع) می‌فرماید که «دعا راه دارد». پس اگر راه دعا را گم کنیم، دعایمان اجابت نمی‌شود؛ اما اگر از راه دعا از خدا تقاضا کنیم، اگرچه گناهکار هم باشیم جوابمان را می‌دهد.

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله مجتبی تهرانی، این استاد اخلاق سلسله مطالبی درباره دعا و شرایط آن دارد که در ایام ماه رمضان بیان می‌کند. این عالم ربانی در مراسم شب قدر در شب بیست‌و‌یکم ماه رمضان (9 شهریور) در سخنانی به توصیف «چگونگی دعا در شب قدر» پرداخت که مشروح آن در پی می‌آید؛
گفته شد که ماه مبارک رمضان، ماه بازگو کردن کلام ربّ، یعنی تلاوت قرآن است و ماه سخن گفتن عبد با ربّ خود است که عبد خواسته‏هایش را با خداوند مطرح می‏کند و از آن تعبیر به دعا می‏شود. در باب ادعیه هم مأثور و غیرمأثور داریم که آداب و شرایطی دارد. بحث ما در این بود که اموری هستند که این‏ها بر روی اجابت دعا اثر می‏گذارند؛ یکی از آن عوامل، عامل «زمان» است و در بین زمان‏ها، «ماه مبارک رمضان» است که در روایات متعدد و بلکه در ذیل آیه شریفه‏ای که صوم را تشریع می‏کند هم همین مطلب را داریم. یعنی هم مسأله نزول قرآن را و هم مسأله اینکه عبد در این ماه با ربّ خود سخن می‏گوید و از او درخواست می‏کند.


* شب قدر؛ قلب رمضان


در بین ایام و لیالی ماه مبارک رمضان، شب‏های قدر آن از نظر اجابت دعا مورد تأکید خاص قرار گرفته است. حتّی تعبیری داریم که در روایتی امام صادق (علیه‏السلام) فرمودند: «قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَیلَةُ الْقَدْرِ». یعنی آن شبی که از نظر آثار در پذیرش درخواست‏های عبد توسط ربّ برجسته‏ترینِ شب‏ها است، شب قدر است. لذا می‏بینیم در روایات متعدد بر این مطلب و آثار آن سفارش شده است که: «مَنْ أَحْیا لَیلَةَ الْقَدْرِ غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ». یعنی هر که شب قدر را اِحیا بدارد، گناهان او آمرزیده شده است.


* شب قدر کدام شب است؟


در بین این سه شب، یعنی شب نوزدهم و بیست‏ویکم و بیست‏و‏سوم، روی دو شب بیشتر تکیه شده است؛ یکی شب بیست‏و‏یکم و دیگری شب بیست‏و‏سوم. در روایات متعددی داریم که نسبت به شب قدر از حضرات معصومین (علیهم‏السلام) سؤال می‏کنند. یکی موثّقه زراره است که می‏گوید: «سَأَلْتُهُ عَنْ لَیلَةِ الْقَدْرِ قَالَ هِی لَیلَةُ إِحْدَى وَ عِشْرِینَ أَوْ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ»؛ از امام باقر (علیه‏السلام) سؤال کردم شب قدر کدام شب است؟ حضرت فرمودند یا شب بیست‏و‏ یکم است و یا شب بیست‏و‏سوم؛ «قُلْتُ أَ لَیسَ إِنَّمَا هِی لَیلَةٌ»؛ به حضرت عرض کردم مگر شب قدر یک شب نیست؟ «قَالَ بَلَى»؛ حضرت فرموند بله، یک شب است. «قُلْتُ فَأَخْبِرْنِی بِهَا»؛ عرض کردم پس شما بفرمایید کدام یک از آن‏ها است؛ چرا می‏فرمایید یا این یا آن؟! «قَالَ مَا عَلَیکَ أَنْ تَفْعَلَ خَیراً فِی لَیلَتَینِ».

در یک روایت دیگر که راوی‏اش شخص دیگری است، او هم همین سؤال را می‏کند. می‏گوید من به حضرت عرض کردم شب قدر چه وقت است؟ ایشان فرمودند شب بیست‏و‏یکم یا شب بیست‏وسوم؛ گفتم: «أَفْرِدْ لِی إِحْدَاهُمَا»؛ یعنی مشخص کنید که کدام یک از این دو شب است؛ حضرت فرمودند: «وَ مَا عَلَیکَ أَنْ تَعْمَلَ فِی لَیلَتَینِ هِی إِحْدَاهُمَا». چه می‏شود که تو در دو شب اعمالی را که وارد شده است انجام دهی و در آن دو شب دعا کنی!؟

* درجه‏بندی شب‏های قدر از نظر اهمیت


این‏هایی را که گفتم، برای روشن شدن اهمیت شب‏های قدر بود. شب بیست‏ویکم اهمیتش بیشتر از شب نوزدهم است و شب بیست‏وسوم اهمیتش از شب بیست‏ویکم بیشتر است. با توجه به آن روایتی که شب نوزدهم عرض کردم که می‏فرمایند شب نوزدهم، شبی است که بررسی می‏کنند و شب تقدیر و اندازه‏گیری کردن امور نسبت به سال آینده است. امّا این‏طور نیست که این بررسی بدون توجه به مسائل گذشته باشد؛ چون بحث این است که وقتی خداوند بخواهد امر فرماید که امور را تقدیر و ترسیم و اندازه‏گیری کنند و بعد هم ثبت و ضبط کنند، با توجه به سابقه رابطه‏ای است که عبد با مولایش داشته است. پس شب نوزدهم، شبِ بررسی سوابق است. شب بیست‏ویکم، شبی است که بعد از آنکه امور و سوابق آن بررسی شد، در آن شب ثبت و ضبط می‏شود؛ یعنی امور سال آینده را می‏نگارند. شب بیست‏وسوم هم شبِ توشیح است که جلسه گذشته عرض کردم.


* در شب قدر چگونه دعا کنیم؟


چون بحث ما راجع به دعا است، عرض کردم که در دعا سه چیز مطرح است؛ یکی «داعی» یعنی درخواست‏کننده و کسی که صدا می‏کند دیگری را و تقاضا می‏کند، دوم خودِ «دعا» و درخواست است، سوم هم «مدعوّ» یا درخواست‏شونده است که طرف مقابل است. این جلسه می‏خواهم بروم سراغ «درخواست». جلسه گذشته گفتم که وقتی وضع «درخواست‏کننده» را بررسی می‏کنیم، می‏بینیم وضع خراب است. یعنی رابطه بین درخواست‏کننده و درخواست‏شونده سال گذشته رابطه خوبی نبوده است. این جلسه ما می‏خواهیم وارد شویم در اینکه حالا چه می‏خواهی بگویی و از خدا چه می‏خواهی؟ پس این جلسه دنبال خواسته‏هایمان هستیم.

من یک مسأله عرفی را مطرح می‏کنم و بعد می‏روم سراغ روایاتی که روش دعا کردن را به ما می‏آموزند. سؤال من که عرفی هم هست، این است که اگر من با کسی رابطه‏ای داشتم و رابطه‏ام هم یک چنین رابطه‏ای بود که او به من محبّت می‏کرد و من در ازای محبّت‏هایش به او بد می‏کردم و هرچه روش او دوستانه بود، روش من ــ ‏نعوذبالله ــ دشمنانه بود، حالا اگر بخواهم از او درخواستی کنم، باید چه کار کنم؟ کارمان هم گیر کرده و سروکارمان هم با همان شخص است. حالا چه کار کنیم؟

* اوّل به بدی‏هایت اعتراف کن!


حالا فرض کنید من می‏روم پیش او؛ شرمنده و سرافکنده هم هستم. وقتی می‏روم آنجا، اوّلین چیزی که به او می‏گویم چیست؟ اوّلین حرفی که به او می‏زنم چیست؟ خودتان پیش خودتان جواب این سؤال را بدهید؛ چه کار می‏کنید؟ غیر از این است که اوّلین حرفی که به او می‏زنم، این است که می‏گویم «فلانی، من به تو بد کردم»؟ با این سوابق سوئی که پیش او دارم، اوّلین حرفم باید همین باشد دیگر؛ باید به او بگویم من بد کردم؛ امّا تو بیا ما را ببخش و ندیده بگیر. باید این اعتراف و عذرخواهی را بکنم تا بعد از آن رو داشته باشم که آن چیزهایی را که می‏خواهم با او مطرح کنم و تقاضاهایم را از او درخواست کنم.


* راه دعا را گم نکنی!


حالا می‏رویم سراغ روایات؛ این‏ها معارف ما است. روایات متعددی داریم که این بحث را مطرح کرده‏اند. کسی می‏آید خدمت امام صادق (علیه‏السلام) و می‏گوید: آقا، من دعا می‏کنم ولی دعاهایم به اجابت نمی‏رسد؛ چه کار کنم؟ مگر خدا نگفته است «اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُم»؟ خودش این حرف را گفته است. این همه آیات قرآنی در این باب وارد شده است؛ پس چرا با این حال، وقتی ما خواستیم به ما نمی‏دهد؟ حضرت نکته‏ای را به او می‏فرماید و آن این است که به او می‏گوید: تو باید از جهت دعا وارد شوی و دعا کنی؛ می‏گوید: «وَ لَوْ دَعَوْتُمُوهُ مِنْ جِهَةِ الدُّعَاءِ لَأَجَابَکُمْ»؛ یعنی تو راه دعا را گم کرده‏ای؛ دعا راه دارد. «وَ لَوْ دَعَوْتُمُوهُ مِنْ جِهَةِ الدُّعَاءِ لَأَجَابَکُمْ وَ إِنْ کُنْتُمْ عَاصِینَ». اگر از خدا تقاضا کنی، امّا از همان راه دعا، اگرچه گناهکار هم باشی، جوابت را به تو می‏دهد.


* توبه کن و پوزش بطلب!


بعد حضرت به او دستورالعمل می‏دهد؛ ابتدا مسأله حمد و ثنای الهی را مطرح می‏فرماید که خودش بحث جداگانه دارد و بعد این جمله را دارد: «ثُمَّ تَعْتَرِفُ بِذُنُوبِکَ ذَنْبٍ ذَنْبٍ»؛ یعنی پیش خدا که رفتی، به یکایک گناهانت اعتراف کن و بگو بد کردم. «وَ تُقِرُّ بِهَا»؛ یعنی اقرار کن. بعد دارد: «أَوْ بِمَا ذَکَرْتَ مِنْهَا»؛ یعنی مگر تو می‏توانی خطاهایت را بشماری؟ نمی‏توانی! پس همان مقدار که یادت می‏آید چه کردی را اقرار کن. بعد می‌فرماید: «وَ تُجْمِلُ مَا خَفِی عَلَیکَ مِنْهَا»؛ یعنی آن چیزهایی که بر تو پوشیده است را اجمالاً اعتراف کن؛ یعنی همان جمله‏ای که من مکرّر گفته‏ام؛ این شب‏ها، شب‏هایی است که انسان برود درِ خانه خدا و بگوید خدایا، بد کردم؛ خیلی هم بد کردم. بدی‏هایم را هم نمی‏توانم بشمرم. امّا اجمالاً اعتراف می‏کنم. «فَتَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَعَاصِیکَ»؛ بعد آنجا عذرخواهی کن و بگو حالا از ما چشم‏پوشی کن. این یک نکته بود که امام صادق (علیه‏السلام) اشاره فرمودند.


* در دلت تصمیم بگیر که دیگر گناه نکنی!


امّا نکته دوم این است که حضرت در ادامه می‏فرمایند: «وَ أَنْتَ تَنْوِی أَلَّا تَعُودَ»؛ یعنی عذرخواهی کن و پوزش بطلب؛ بعد هم در دلت، نه زبانت، واقعاً بنا بگذار که دیگر این کارها را نکنی. «وَ تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهَا بِنَدَامَةٍ وَ صِدْقِ نِیةٍ وَ خَوْفٍ وَ رَجَاءٍ»؛ یعنی پوزش هم که می‏طلبی، با حالت پشیمانی و صدق نیت و با خوف و رجا باشد. در بهترین ایام و بهترین موقعیت‏ها که دعا به اجابت می‏رسد، آن هم در حالی که خودش مرا دعوت کرده و گفته بیا و من هم آمده‏ام و سرافکنده هم هستم، اعتراف هم ‏می‏کنم به اینکه من بد کرده‏ام، تصمیم هم می‏گیرم که دیگر بد نکنم؛ این‏ها همه مقدمه این است که بتوانم از خدا درخواست کنم.


* از خدا کمک بخواه که مطیع او شوی!


آن وقت، حضرت این را در یک قالب می‏ریزند و می‏فرمایند: «وَ یکُونُ مِنْ قَوْلِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَذِرُ إِلَیکَ مِنْ ذُنُوبِی وَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیکَ»؛ یعنی حالا که می‏خواهی با خدا حرف بزنی، بگو خدایا من معذرت می‏خواهم از گناهانم؛ من از تو می‏خواهم که از من بگذری و توبه‏ام را بپذیری. امّا تنها خواسته‏ات این نباشد؛ از خدا فقط نخواه که از گناهانت بگذرد؛ بلکه در دعاهایی که این شب‏ها می‏کنید، از خدا بخواهید که خدا کمکتان کند که سال آینده مطیع خدا باشید. «فَأَعِنِّی عَلَى طَاعَتِکَ وَ وَفِّقْنِی لِمَا أَوْجَبْتَ عَلَی مِنْ کُلِّ مَا یرْضِیکَ». از خدا این‏ها را بخواه. مغفرت بخواه، تصمیم هم بگیر که دیگر دستت را به آن خطاها آلوده نکنی، بعد هم بگو ای خدا، حالا کمکم کن که سال آینده من دیگر این‏طور گناه نکنم.


* یک توجه، فقط یک توجه کافی است!


آن‏وقت مطمئن هم باش که او می‏گذرد. من یقین دارم؛ اصلاً اعتقادم این است که آن‏هایی که امشب «یک توجه» به خدا کرده‏اند، همه آن‏ها آمرزیده هستند. «یک توجه»، بیشتر هم نه! همین یک توجه به اینکه «خدایا ما بد کردیم»، همه چیز تمام می‏شود؛ او هم کار را تمام می‏کند. پس اوّل معذرت‏خواهی کن؛ بعد هم طلب کمک کن که سال آینده دیگر من این‏طور عمل نکنم و بگو خدایا، تو خودت دستم را بگیر. این روند دعا را به ما یاد داده‏اند. چون من بحثم امشب همین بود که درخواست کننده، درخواستش در این شب‏ها چه باشد، گفتم که اوّل مغفرت، امّا با اعتراف به گناهان؛ بعد هم طلب کمک از خدا برای اینکه سال آینده من آلوده به گناه نشوم و مطیع او باشم.


* حالا دعا کن!


این تازه مقدمه درخواست‏های بعدی ما است. اینجا است که خطاب می‏رسد حالا چه می‏خواهی؟ درخواستت چیست؟ در عرف خودمان هم همین‏طور هستیم که اگر طرف مقابلمان یک انسان کریم باشد، وقتی برویم پیش او و بگوییم آقا، ما معذرت می‏خواهیم، ما به شما بد کردیم، ولی کارمان گیر کرده، او چه جواب می‏دهد؟ می‏گوید: «سَلْ حَاجَتَک»! حالا حاجت‏هایت را از من بخواه! بگو ببینم از من چه می‏خواهی؟ این عین تعبیری است که در روایات ما هست. خدا خطاب می‏کند بگو؛ سؤال کن؛ بخواه؛ چه دنیوی، چه اخروی. حالا من چه بخواهم؟

در اینجا یک مطلبی را عرض کنم. ما چون مخلوقیم، همه ما تنگ‏نظریم. یعنی چون محدودیم، ــ ‏نعوذبالله ــ خدا را هم مثل خودمان فرض می‌کنیم. امّا این تصور اشتباه است. در معارف ما این‏ هست که آنچه را که به ذهنت می‏آید از خدا بخواه، امّا به این بسنده نکن. بگو خدایا، این‌‌هایی که به ذهن من می‏رسد، همین است؛ امّا سال آینده ما نمی‏دانیم چه گرفتاری‏هایی ممکن است برای ما پیش بیاید. یک چیزهایی هست که ما به آن‏ها محتاج می‏شویم و الآن به فکرمان هم نمی‏آید. لذا بسنده کردن و اکتفا کردن به این گرفتاری‏هایی که در ذهنمان هست یا احتیاجات فعلیه‏ای که الآن داریم، اشتباه است.

* فَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ


روایت از پیغمبر اکرم (صلّی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلّم) است که حضرت فرمود: «إِنَّ الرِّزْقَ لَینْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى عَدَدِ قَطْرِ الْمَطَرِ»؛ یعنی روزی‏ها از جهت عِلوی به عدد قطره‏های باران به سوی بندگان می‏آید؛ این عنایت الهی است. «إِلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا قُدِّرَ لَهَا»؛ به سوی هر انسانی به همان اندازه‏ای که برای او تقدیر شده نازل می‏شود. فرض بفرمایید امشب از خدا می‏خواهیم که مقدّرات سال آینده ما را از هر جهت خوب رقم بزند. ولی این را هم بدان: «وَ لَکِنْ لِلَّهِ فُضُولٌ»؛ خیال نکنی که فقط همین است و به همین اندازه مقدّر می‏توانی از او بخواهی؛ نخیر، خدا زیادتی دارد که من و تو آن زیادتی را اصلاً نمی‏توانیم درک کنیم. «فَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ». از خدا نسبت به اضافه‏هایش و زیادتی‏هایش درخواست کن. برو سراغ اضافه‏هایش؛ نه تنها آنچه را که برای هر کس مقدّر کرده است.


* برای دیگران هم دعا کن!


آن وقت اینجا می‏خواهم یک نکته را هم عرض کنم؛ ما در روایات بسیار داریم که برای دیگران خواستن و در حقّ دیگران دعا کردن، موجب می‌شود که برای من هم فزونی پیدا کند و خدا برای من را هم بیافزاید. یکی از عواملی که در زیادتی نسبت به حاجات مؤثر است، همین دعا کردن برای غیر است. پس اوّلاً ما در خواسته‏های مربوط به خودمان نباید نظرتنگی کنیم؛ از آن طرف هم اکتفا و بسنده نکنیم به خودمان؛ بلکه باید برای دیگران هم دعا کنیم.

من برای شما مثال می‏زنم؛ بسیاری از گرفتاری‏ها هست که من ندارم، ولی مسلّماً افرادی هستند که مبتلا به آن گرفتاری‏ها هستند. عکس آن هم همین‏طور است. اگر من برای همه دعا کنم، اثرش این است که اوّلاً آن گرفتاری‏ها از او برطرف می‏شود و ثانیاً دیگر به سراغ من نمی‏آید. این‏ها همه معارف ما است. اینکه ما در روایاتمان داریم که لیالی قدر، اطراف این مجالس را فرشتگان الهی گرفته‏اند و نازل شده‏اند و برای ما دعا می‏کنند، چه بسا اشاره به همین باشد. چه بسا این داعی خودش به آنچه که محتاج است، اصلاً توجه ندارد تا درخواست کند؛ اینجا اگر ما برای دیگران دعا کنیم، آن فرشته‏ها که از احتیاجات ما آگاهند، برای ما دعا می‏کنند. این‏ها را می‏گویم تا بفهمید که از خدا چه بخواهید و از این موقعیت بهترین استفاده را بکنید.

* اصلاً روی نماز و روزه ‏هایت حساب نکن!


موقعی که این روایات را می‏دیدم، گفتم نسبت به گناهانمان که شُبهه‏ای نیست؛ سراپای ما را خطا گرفته است. امّا بالأخره ما در عرض این یک سال گذشته، طاعات و عبادات ظاهری هم انجام داده‏ایم. فرض کنید در این ماه رمضان به حسب ظاهر روزه هم گرفته‏ایم و کارهایی را که صورت طاعت داشت، انجام داده‏ایم. ولی این را به شما بگویم که این طاعت‏ها اصلاً قابل ارائه نیست تا مثلاً بخواهی بگویی خدایا، من برای تو یک‏چنین کاری را هم کرده‏ام. آن‏قدر این طاعات ما آفات دارد که کار به اینجا نمی‏رسد که بتوانیم یک چنین حرفی را هم بزنیم. من این‏ها را می‏گویم برای اینکه یک‏وقت کسی پیش خودش فکر نکند ما این همه نماز خواندیم، روزه گرفتیم، کذا و کذا و کذا ...! بگو ببینم، کدام‏یک از این اعمالت خالصاً مخلصاً لِوجه‏الله بود!؟ می‏توانی بگویی!؟ من که نمی‏توانم بگویم! نور به قبرش ببارد، استاد ما ــ ‏رضوان الله تعالی علیه‏ ــ را که فرمود: «من دو رکعت نماز برای خدا نخوانده‏ام». وقتی او چنین می‏گوید، ما چه می‏توانیم بگوییم!؟ البته فرمایش ایشان در یک سطح بالای معرفتی بود؛ در سطح ما اصلاً کار به آنجاها نمی‏کشد!


* حُبّ علی (علیه‏السلام) به طاعاتت جان می‏بخشد


امّا روایتی از پیغمبر اکرم (صلّی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلّم) است که دل‏گرمی ما به همان روایت و امثال این روایت است. حضرت فرمود: «مَنْ أَحَبَّ عَلِیاً قَبِلَ اللَّهُ تَعَالَى مِنْهُ صَلَاتَهُ وَ صِیامَهُ وَ قِیامَهُ وَ اسْتَجَابَ دُعَائَهُ». یعنی اگر کسی علی (علیه‏السلام) را دوست بدارد، ــ ‏نفرمود شیعه علی باشد؛ بلکه فرمود همین که علی (علیه‏السلام) را دوست داشته باشد ــ این محبّت علی (علیه‏السلام) به اعمال و طاعاتش جان می‏بخشد و اسکلت اعمال ظاهری‏اش را زنده می‏کند؛ خدا نماز‏هایش را قبول می‏کند؛ روزه‏هایی که گرفته است را خدا از او قبول می‏کند؛ عبادت‏هایی را که کرده است، همه را می‏پذیرد. بعد هم دارد: «وَ اسْتَجَابَ دُعَائَهُ»؛ عجب! پس معلوم می‏شود یکی از عوامل اجابت دعا، حُبّ علی (علیه‏السلام) است. این جزء معارف ما است.

من که خودم را نگاه کردم، دیدم من علی را دوست دارم؛ خدا که از دل من آگاه است. من بعید می‏دانم در این جمع ما کسی باشد که علی را دوست نداشته باشد. مگر می‏شود!؟ بدانید که معصیت‏ها با یک توجه و یک معذرت‏خواهی تمام است و بخشوده می‏شود؛ از آن طرف، اطاعت‏های دست‏وپا شکسته ما را هم حُبّ علی (علیه‏السلام) جان می‏بخشد و روح می‏دهد و آنها را زنده می‏کند. خدا هم این‏ها را قبول می‏کند.

* امشب در خانه علی(علیه‏السلام) چه خبر است؟


التماس دعا دارم؛ برویم خانه علی(علیه‏السلام). برویم آنجایی که همه چیزمان را از آنجا داریم. در روایات می‏نویسند علی (علیه‏السلام) امشب در بستر بود. اطراف بستر علی (علیه‏السلام) فرزندانش بودند. حضرت ابتدا رو کرد به پسر بزرگترشان امام حسن(علیه‏السلام) و با او شروع کرد صحبت کردن و وصیت‏هایی به فرزندش کرد؛ بعد خطاب کرد به همه فرزندانش؛ یعنی امام حسن، امام حسین، ابوالفضل(علیهم‏السلام)؛ همه نشسته‏اند؛ حتّی دخترها از جمله زینب (سلام‏الله‏علیها) هم نشسته‏اند. به آن‏ها فرمود بعد ازمن فتنه‏ها از هر طرف به سمت شما می‏آید. اینجا شخص خاصی را جدا نکرد؛ همه بچه‏ها را گفت. یعنی یا حسن، یا حسین، یا ابالفضل، یا زینب این را بدانید که فتنه‏ها از هر طرف به سوی شما می‏آید و منافقین این امّت کینه دیرینه خود را از شما طلب می‏کنند و می‏خواهند انتقام بکشند؛ بر شما باد به صبر!

یک‏وقت دیدند علی (علیه‏السلام) صورتش را کرد سمت حسین (علیه‏السلام) و گفت در خصوص شما، ای حسین، فتنه‏ها از هر سو و از هر جانب به سمت تو می‏آید؛ بر شما باد به صبر! تا اینجا باز هم کلّی فرمود؛ امّا در روایت دارد حضرت دو مرتبه رویش را کرد به حسین (علیه‏السلام) و گفت: یا اباعبدالله، این امّت تو را شهید می‏کنند؛ بر شما باد به تقوا و صبر! در اینجا می‏نویسند وقتی علی (علیه‏السلام) این جمله را گفت بی‏هوش شد. چه شد که علی (علیه‏السلام) بی‏هوش شد؟ من می‏گویم صحنه روز عاشورا نزد علی (علیه‏السلام) تمثّل پیدا کرده بود؛ امّا کدام صحنه از عاشورا؟ صحنه شهادت حسین (علیه‏السلام). آن صحنه چه موقعی بود؟ «و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه»؛ آن موقعی که شمر روی سینه حسین (علیه‏السلام) نشسته بود ... ولی آن موقع شهادت حاصل نشد؛ می‏دانید شهادت در چه موقعی حاصل شد؟ می‏نویسند آن خبیث یک جسارتی کرد؛ حسین (علیه‏السلام) را برگرداند ... صورت حسین (علیه‏السلام) به زمین آمد ....
در روایت دارد علی (علیه‏السلام) به هوش آمد؛ نگاهی به فرزندانش کرد و شروع کرد این جملات را گفتن: «اینک رسول خدا آمده است؛ عمویم حمزه آمده است؛ برادرم جعفر آمده است؛ به من می‏گویند علی بشتاب! ما منتظر تو هستیم». علی (علیه‏السلام) چهره‏اش را برگرداند به طرف تمام فرزندانش و گفت شما را به خدا می‏سپارم؛ «السَّلَامُ عَلَیکُم یا مَلَائِکَةَ اللهِ؛ لِمِثْلِ هذا فَلْیعْمَلِ الْعامِلُونَ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُون». در روایت دارد عرق به چهره علی (علیه‏السلام) نشست؛ دیدگانش را روی هم گذاشت؛ پاها را به سوی قبله کشید؛ این جملات را می‏گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه وَحْدَهُ ...»

درس هایی از سوخت گذاری بوشهر

راه اندازی نیروگاه بوشهر اگرچه هنوز کامل نشده، تنگناهای استراتژیک بسیار جدی برای آمریکایی ها به وجود خواهد آورد که هنوز به طور کامل درک نشده است. در حالی که آمریکایی ها سعی می کنند راه اندازی بوشهر را یک پدیده عادی و کم اهمیت جلوه بدهند، دقت بیشتر نشان می دهد سوخت گذاری نیروگاه بوشهر بسیاری از معادلات کلیدی در مورد پرونده هسته ای ایران و فراتر از آن معادلات کلان امنیت منطقه ای را به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد. مقام های آمریکایی به دلیل استراتژی خاصی که با هماهنگی روس ها تعریف کرده اند -و درباره آن بحث خواهیم کرد- فعلا ترجیح داده اند به اظهارنظر های کلی در تایید راه اندازی نیروگاه بوشهر بسنده کنند ولی دور نیست آن روز که دریابند این بار هم در محاسبات خود دچار خطاهای فاحش شده اند.
ابتدایی ترین مسئله ای که آمریکایی ها و به دنبال آنها فرانسوی ها در مورد راه اندازی نیروگاه بوشهر مطرح کرده اند این است که با وجود یک قرارداد 10 ساله برای تامین سوخت بوشهر میان ایران و روسیه، ایران دیگر نیازی به غنی سازی در داخل خاک خود نخواهد داشت. ظاهرا این تصمیم مشترک روس ها و آمریکایی هاست که با تکرار این استدلال، مبنایی برای احیای دوباره درخواست تعلیق غنی سازی در مذاکرات آینده فراهم کنند. واقعیت این است که تا آنجا که به ایران مربوط می شود موضوع کاملا برعکس است. تا امروز به جز راکتور تحقیقاتی تهران، هیچ راکتور دیگری در ایران وجود نداشت که از اورانیوم غنی شده به عنوان سوخت استفاده کند. اکنون اما ایران یک راکتور قدرت 100 مگاواتی دارد که سالانه چیزی حدود 80 تن اورانیوم 5/3 درصد غنا مصرف می کند. درست است که روس ها متعهد شده اند برای 10سال سوخت این نیروگاه را تامین کنند اما سوال این است که حقیقتا چه تضمینی وجود دارد که روسیه به این تعهد خود پای بند بماند. روسیه بنا بود نیروگاه بوشهر را در 1999 به ایران تحویل بدهد اما این کار را با 11 سال تاخیر انجام داد. این مهم نیست که بهانه های این تاخیر چه بوده بلکه مهم این است که این تاخیر در هر حال رخ داده است. روسیه قراردادی مکتوب با ایران امضا کرده است که سامانه پدافند هوایی اس 300 را به ایران تحویل بدهد اما می دانیم و روس ها هم اعلام کرده اند که این کار را لااقل به این زودی ها انجام نخواهند داد. برای ایران این موضوع روشن شده است که برای روس ها اصل بر این است که بر سر آنچه میان آنها و ایران وجود دارد با غرب معامله کنند و تنها زمانی به تعهدات خود عمل می کنند که امکان هیچ نوع معامله ای با غرب وجود نداشته باشد. تا امروز خود نیروگاه بوشهر موضوع معامله روسیه و غرب بود و از این به بعد سوخت این نیروگاه می تواند موضوع چنین معامله ای باشد. آنچه این نگرانی را اضافه می کند تحلیل های برخی منابع روس در همین 2-3 روز گذشته است که تاکید می کنند تامین سوخت نیروگاه بوشهر ابزاری برای اعمال نفوذ روسیه بر ایران در مذاکرات آینده خواهد بود. بنابراین کاملا منصفانه است اگر نتیجه بگیریم ایران حق دارد به روسیه اعتماد نکند و از همین حالا به دنبال تامین مطمئن سوخت برای نیروگاه بوشهر از طریق غنی سازی و تولید سوخت در داخل خاک خود باشد تا این موضوع تضمین شود که بوشهر به طور مستمر فعایت خواهد کرد و وقفه ای در کار آن ایجاد نخواهد شد.
مسئله بعدی که دارای اهمیت عمیق راهبردی است، این است که سوخت گذاری راکتور بوشهر هرگونه حمله به تاسیسات هسته ای ایران را به طور کامل منتفی می کند. پیش از این مکررا استدلال کرده ایم که حمله نظامی به دلایل اطلاعاتی، عملیاتی و دلایل مربوط به تبعات و نتایج، هیچ وقت یک گزینه واقعی روی میز آمریکایی ها نبوده و این اواخر هم فقط به دو دلیل 1- جلب حمایت لابی صهیونیستی از دموکرات ها در انتخابات نوامبر و 2- کمک به موثر واقع شدن تحریم ها در تغییر رفتار ایران برجسته شده بود. اما اکنون و با سوخت گذاری نیروگاه بوشهر می توان با اطمینان کامل گفت که این گزینه از هرگونه محتوای واقعی به طور کامل تهی شده است.
موضوع به طور ساده از این قرار است که در شرایط فعلی هر طرفی که بنای حمله به تاسیسات هسته ای ایران را داشته باشد، دچار یک پارادوکس استراتژیک غیر قابل عبور خواهد بود. اگر بنا بر حمله به کل تاسیسات هسته ای ایران از جمله بوشهر باشد، همه کارشناسان اجماع دارند که با وجود چیزی حدود 82 تن اورانیوم غنی شده در قلب راکتور بوشهر، هرگونه حمله منجر به نشت فاجعه بار موارد رادیو اکتیو و از بین رفتن کامل اکوسیستم خلیج فارس خواهد شد. دقیقا به همین دلیل بود که جان بولتون اصرار داشت اگر اسراییل می خواهد کاری در زمینه حمله به تاسیسات ایران انجام بدهد باید این کار را حتما تا قبل از سوخت گذاری راکتور به سرانجام برساند وگرنه بعد از آن دیگر امکانی برای انجام آن وجود نخواهد داشت. تحلیلگران در ایران اکنون با اطمینان عقیده دارند که تهدید نظامی فاقد هرگونه کارکرد بر تاثیرگذاری بر اراده ایران است چرا که نیروگاه بوشهر درست مانند فردو به عنوان یک پدافند غیر عامل برای نطنز عمل خواهد کرد و برعکس نطنز هم اهرمی خواهد بود که از هرگونه تعرض به بوشهر جلوگیری می کند.
موضوع دیگر درباره بوشهر که درباره آن بسیار کم سخن گفته شده این است که سوخت گذاری این نیروگاه- چه آمریکایی ها بخواهند و بپسندند یا نه - فضایی را که آنها بعد از قطعنامه 1929 و اعمال تحریم های یک جانبه اروپا و چند کشور دیگر علیه ایران ساخته بودند به طور اساسی تعدیل می کند. همه آنچه در ذهن آمریکایی ها بود، این بود که تحت فشار خرد کننده از خارج، تنگناها و مشکلات داخلی ایران هم به طور برجسته ای تشدید شود (تقسیم کاری نمایانی از این حیث میان آمریکا و اسراییل از یک طرف و برخی سران داخلی فتنه انجام شده بود) و ایران برای خلاص شدن از این وضع چاره ای جز تغییر محاسبات خود درباره برنامه هسته ای و امتیاز دهی نبیند. سوخت گذاری نیروگاه بوشهر این فضا را اساسا تغییر داد. راه اندازی این نیروگاه مستلزم انتقال حجم زیادی از مواد و قطعات بسیار حساس به ایران بود که اکنون به طور کامل انجام شده است. مهم تر از این، آمریکایی ها از روسیه خواسته بودند با توجه به فضای روانی ایجاد شده در اثر تحریم ها تصمیم خود به راه اندازی فیزیکی نیروگاه بوشهر را لااقل اندکی به تعویق بیندازند تا این فضا آسیب نبیند. روس ها اما عمدتا به این دلیل که نمی خواستند اعتبار خود در بازار جهانی تامین قطعات و خدمات هسته ای را بیش از این به خطر بیندازند و در کنار آن به این علت که تاخیر بیشتر در راه اندازی نیروگاه هیچ بهره اقتصادی برای آنها نداشت، تصمیم گرفتند به این درخواست آمریکا اعتنا نکنند. ایران اکنون هیچ شباهتی به آن کشور منزوی و تحت فشار که آمریکایی ها می خواستند ندارد بلکه برعکس برنامه هسته ای ایران اکنون از فاز امنیتی به طور کامل خارج شده و یک برنامه صلح آمیز و تجاری است.
ایران به عنوان تنها دارنده یک نیروگاه هسته ای در خاورمیانه اکنون بدل به الگویی شده است که بی گمان بسیاری از کشورهای منطقه مایل خواهند بود پشت سر آن حرکت کرده و راه آن را ادامه بدهند. این موضوع اولا نوعی مسابقه هسته ای منتها از نوع تجاری و صلح آمیز آن در منطقه به راه خواهد انداخت که بدون شک برای شرکت های غربی بسیار شیرین و رویایی است!! همین حالا مثلا در عربستان یک جنگ پنهان میان فرانسه و آمریکا بر سر اینکه کدام یک از آنها طرف قراردادهای هسته ای پر سود ریاض باشد وجود دارد.
بنابراین صرف نظر از تبلیغات گمراه کننده برخی رسانه های غربی کشورهای منطقه به زودی درخواهند یافت که بایت بوشهر چیز زیادی به ایران بدهکارند. وجود این نیروگاه هم پای شرکت های بزرگ دارای فناوری هسته ای را به منطقه باز خواهد کرد و هم سطح انرژی فعال برای درگیری در منطقه را به طور اساسی پایین می آورد ونوعی امنیت پایدار را در آبراه حساس خلیج فارس مستقر خواهد کرد.
این نوشته فقط مدخلی بر یک نگاه راهبردی به سوخت گذاری نیروگاه بوشهر است. برخی مطالب بسیار مهم در این باره در این نوشته بسط داده نشده است به این دلیل که هر یک را باید در فرصتی جداگانه و به تفصیل مورد تامل قرار داد. با این حال این پیامی بسیار بزرگ است که ایران یک گام بلند به جلو برداشته و مهارت در فناوری نیروگاهی همزمان با تسلط بر چرخه سوخت، جایگاهی غیر قابل خدشه به آن اعطا می کند.

مهدی محمدی

«این نامه سندی است در تاریخ تا فردا جای هیچ عذری نباشد»

کسی شکی در نقش آمریکا و انگلیس در جریان کودتای ۲۸ مرداد ندارد و بسیاری از دست اندرکاران کودتا در خاطرات یا مقالات خود، به نقش دو قدرت بزرگ اعتراف کرده اند.
به گزارش «تابناک»، «سی.ام.وودهاوس» مأمور ارشد سازمان جاسوسی انگلیس اینتلیجنت سرویس که در مرداد ماه سال ۱۳۳۰ به عنوان مأمور به ایران آمد و سپس یکی از طراحان توطئه کودتا شد٬ خاطراتش را منتشر کرده است.
وی به روشنی از توطئه انگلیس پرده برداشته و به نقش خود در کودتا اعتراف می کند:
«بر خلاف باور عمومی٬ نقشه سرنگونی مصدق٬ نخست توسط وزارت امور خارجه بریتانیا طراحی شد... و این نقشه به وسیله دولت کارگری بریتانیا به مرحله اجرا گذاشته شد.» (1)
وی همکاران خود را در ایران برای اجرای این توطئه چنین معرفی می کند:
«برجسته ترین همکاران ما «رابین زینر» بود که بعدا پروفسور ادیان شرقی در دانشگاه آکسفورد شد. او چند هفته پیش از من به تهران آمده بود. در زمان جنگ در ایران کار کرده و ارتباطات بسیار خوبی برقرار کرده بود و حالا به تجدید آنها مشغول بود. یکی رابطه او با «ارنست پرون» سوئیس که پیشتر معلم شاه و حالا هم یکی از دوستان نزدیک او بود. دیگر٬ یک خانواده تاجر ثروتمند بود که دو نفر از آنها برای ما به صورت برادران (رشیدیان) معرفی شده بودند.» (2)


یکی از دست اندرکاران آمریکایی کودتا٬ «کرملیت روزولت» بود. وی نیز در خاطراتی که در همین زمینه منتشر کرده، جزییاتی را فاش می کند:
«نام رمز عملیات آژاکس بود... سیا نام رمز را برای شناسایی عملیات خلاف و خاص به کار می برد. قصد از برنامه آژاکس یک اقدام مشترک بود. این برنامه٬ شاه ایران٬ وینستون چرچیل نخست وزیر انگلیس٬ آنتونی ایدن وزیر امور خارجه٬ آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا٬ جان فاستر دالس وزیر امور خارجه و سیا را در بر می گرفت. مقصود این اتحاد بر انداختن نخست وزیر ایران٬ دکتر محمد مصدق بود» (3)
البته نباید فراموش کرد که دخالت عوامل خارجی، یکی از عوامل رخداد این کودتاست، چرا که یکسری عوامل داخلی نیز یاری دهنده این موضوع بوده اند.
بنا بر این گزارش، کودتا مصادف بود با گذشت بیش از دو سال از حکومت مصدق و وضعیت نابسامان اقتصادی و سیاسی به شدت موجب دلسردی مردم شده بود. اشتباه جبهه ملی در کنار گذاشتن آیت الله کاشانی، رفتاری مهم در بی تفاوتی مردم نسبت به دولت مصدق بود و شکی نیست که درصد مهمی از مردم ایران تابع عالمان مذهبی خود بودند و در آن روز آیت الله کاشانی، مظهر روحانیت سیاسی بود که مومنان حساس به مسائل سیاسی از او پیروی می کردند و اینک جبهه ملی رودر روی او ایستاده بود.
در روز بیست‌ و هفتم‌ مرداد، آیت الله‌ کاشانی‌ در‌ نامه‌ای‌ به‌ دکتر مصدق‌ او را از شرایط‌ جدیدی‌ که‌ کودتاچیان‌ تدارک‌ دیده‌ بودند، آگاه ساخت‌ و از او خواست‌‌ با همکاری‌ با او تصمیمات‌ لازم‌ برای‌ جلوگیری‌ از کودتا را تدارک‌ ببیند که دکتر مصدق در پاسخ نامه، آیت‌الله‌ کاشانی‌ را از دخالت‌ در رخدادهای آینده‌ منع‌ کرد.
آیت الله کاشانی در این نامه با یادآوری مظالمی که به او و یارانش شده تعطیلی مجلس توسط مصدق را به یادش می آورد. لب مطلب نامه که پیش بینی آیت الله کاشانی را در تاریخ ثبت کرده است:

«...همان‌ طور که‌ گفتم،‌ آمریکا ما را در گرفتن‌ نفت‌ از انگلیسی‌ها کمک‌ کرد حالا به‌ صورت‌ ملی‌ و دنیاپسندی‌ می‌خواهد به‌ دست‌ جنابعالی‌ این‌ ثروت‌ ما را به‌ چنگ‌ آورد و اگر واقعاً‌ با دیپلماسی‌ نمی‌خواهید کنار بروید، این‌ نامه‌ من‌ سندی‌ است‌ در تاریخ‌ ملت‌ ایران‌ که‌ من‌ شما را با وجود همه‌ بدی‌های‌ خصوصی‌تان‌ نسبت‌ به‌ خودم‌ از وقوع‌ حتمی‌ یک‌ کودتا توسط‌ زاهدی‌ که‌ مطابق‌ با نقشه‌های‌ خود شماست،‌ آگاه‌ کردم‌ که‌ فردا جای‌ هیچ‌ گونه‌ عذری‌ نباشد...»
گزارش دکتر غلامحسین صدیقی، وزیر کشور دولت دکتر مصدق از خواندنی‌ترین گزارش‌های کودتاست. وی از نزدیکترین دوستان مصدق بود که حوادث و حال و هوای کابینه دکتر مصدق و چگونگی واکنش آنها در برابر کودتا را چنین توصیف می‌کند:

«صبح زود روز ۲۸ مرداد دکتر مصدق من را خواست تا راجع به رفراندوم شورای سلطنت تصمیم‌گیری کنیم و پس از آن، موضوع را با تیمسار ریاحی رئیس ستاد ارتش در میان گذاشته تا با بی‌سیم ارتش به فرمانداران و استانداران ابلاغ شود... ناگهان رئیس اداره آمار وارد اطاق شد گفتند: دسته‌ای از مردم شعار «زنده باد شاه» می‌گویند و شعار‌هایی در ضد دولت می‌‌‌دهند. عده‌ای پاسبان نیز با آنها هماهنگی می‌کردند. در میدان سپه نیز وضع چنین بود.
بعد به سرتیپ «مدبر» رئیس شهربانی تلفن کردم و راجع به حضور پاسبان‌ها پرسیدم، متوجه شدم که تجاهل می‌کند. در همین موقع، تیمسار ریاحی تلفن کردند که نخست وزیر دستور دادند حکم ریاست شهربانی به نام سرتیپ شاهنده صادر کنید... من حکم را امضا کردم. تظاهرات در شهر و مناطق گوناگون ادامه داشت.

ساعت یازده نخست وزیر تلفن کردند که حکم را به نام سرتیپ محمد دفتری که فرمانداری نظامی بر عهده اوست، صادر کنید تا حکم را صادر کنم. سرتیپ دفتری در شهربانی حضور یافت... تظاهرات به جلوی وزارت کشور کشیده شد... ساعت پانزده وارد منزل نخست وزیر شدم دیدم جمعی همه در حال انتظار و تفکر نشسته‌اند دکتر مصدق پرسید: اوضاع چگونه است؟ گفتم: اوضاع خوب نیست... پس از چند دقیقه رئیس شهربانی و فرماندار نظامی سرتیپ دفتری به نخست وزیر تلفن کرد که «اعلامیه حمایت از شاه صادر نماید» در اطاق دیگر آقایان کاظم حسیبی، سید علی شایگان، احمد رضوی و حسین فاطمی نشسته و یا دراز کشیده بودند. بعد اعلام کردند مخالفین رادیو را اشغال کردند و مهدی میراشرافی و پیراسته سخنرانی می‌کردند بعد... حال آقای نخست وزیر به هم خورده و به شدت گریه می‌کردند.
با تشدید تیراندازی، مهندس رضوی ملحفه‌ای را به علامت تسلیم بیرون برد و بر بام نصب کردند.»

و اما هزینه های کودتا...

شاه در یک اعتراف صادقانه یا احمقانه که تلاش می کند هزینه کودتا را کم نشان دهد٬ می گوید:
 «بعضی گفته اند انگلستان و به ویژه ایالت متحده آمریکا از نظر مالی به سرنگونی مصدق کمک کرده اند. در این مورد، مدارک دقیقی وجود دارد که ثابت می کند سازمان سیا در آن زمان بیش از ۶۰۰۰۰ دلار خرج نکرده بود.» اشرف نیز این موضوع را تأیید می کند. (4)
اما اسنادی که به تازگی در سیا منتشر شده، نشان می دهد مبلغ یک میلیون دلار برای برای عملیات سرنگونی مصدق تخصیص داده اند. (5)

نکته جالب توجه دیگر، مقدار پولی است که دکتر امینی پس از صدارت در وزارت اقتصاد و دارایی ـ پس از کودتا ـ برای سامان دادن! به وضع اقتصاد از زاهدی درخواست می کند که آیزنهاور به عنوان اقدام عاجلی برای تخفیف بحران اقتصادی در تاریخ ۵ سپتامبر ۱۹۵۳ (چهاردهم شهریور۱۳۳۲)٬ با تقاضای سپهبد زاهدی مبنی بر ۴۵ میلیون دلار کمک اضطراری به ایران موافقت نمود.
«دو روز بعد ویلیام وارن٬ رئیس اصل ۴٬ یادداشتی به دکتر امینی نوشت که در آن نحوه پرداخت و استفاده از کمک اضطراری دولت آمریکا مشخص شده بود. دکتر امینی با امضای این یادداشت به آن صورتِ موافقت نامه داد! فردای آن روز وارن به دیدار دکتر امینی آمد و چکی به مبلغ ۵۴۰۰۰۰۰ دلار، صادره از خزانه داری ایالات متحده به او تسلیم کرد. امینی این چک را که نخستین قسط کمک مالی آمریکایی ها به دولت سپهبد زاهدی بود، به بانک ملی فرستاد و بلافاصله مبلغ ۵۰۸۰۰۰۰۰۰ ریال به حساب وزارت دارایی واریز شد.» (6)
این کمک مالی را نیز می توان به عنوان هزینه های بعدی کودتا مورد برسی قرار داد. به هر حال، حفظ کودتا از انجام کودتا مشکل تر می نماید.
پی نوشت ها:
1. سی.ام.وودهاوس٬ عملیات چکمه٬ ترجمه فرحناز شکوری٬ نور٬ ۱۳۶۷٬ ص۲۲.
2. همان.
3. کرمیت روزولت٬ کودتا در کودتا٬ ص۶.
4. اشرف پهلوی٬ من و برادرم٬ ص۲۵۹.
5. اسناد محرمانه سیا درباره عملیات سرنگونی دکتر مصدق٬ ترجمه حمید احمدی٬ ص۳۱.
6. بر بال بحران، خاطرات دکتر علی امینی٬ نوشته ایرج امینی٬ نشر ماهی٬ ص۱۰۴.

مولای پاسداران (ویژه 3 شعبان)

1- سال چهارم هجری است. چند روزی بیشتر به سوم شعبان نمانده. این روزها و شب ها مدینه فرشته باران است. عطر یک بشارت بزرگ در شهر پیچیده است؛ بشارتی سبز و سرخ!
ام ایمن این شبها خواب و خوراک ندارد. گریه، امان از کف اش ربوده است. ثانیه ها و دقیقه ها برای او سنگین و سخت می گذرند. دلهره و تردید تمام وجودش را گرفته؛ خدایا! این چه خوابی است که من دیده ام؟!... او در عالم رویا «پاره های تن پیامبر» را در خانه خود یافته است؛ خدایا اعضای تن پیامبر خدا(ص) در خانه من چه می کنند؟!
ام ایمن وحشت زده است. آشفتگی و پریشان حالی او، همسایه ها را به سراغ پیامبر(ص) می فرستد؛ ام ایمن تمام دیشب را نخوابیده و لحظه ای گریه اش بند نیامده است...
رسول خدا(ص) ماجرا را که می شنود، پاره ای درنگ می کند و لبخندی که به چشمه رحمت الهی متصل است، بر لب می نشاند. پیامبر این روزها منتظر است. چشم به راه طاووس اهل بهشت، کشتی نجات و امان اهل زمین. پیامبر خواب او را اینگونه تعبیر می کند؛ «ای ام ایمن! به زودی دخترم فاطمه فرزندی به دنیا خواهد آورد که تو دایه او می شوی. بدین سان پاره تن من در خانه تو خواهد بود». ام ایمن آرام می گیرد. با لبخند پیامبر خدا، می خندد. خوشه های تردید و اضطراب در دل ام ایمن، شکوفه بشارت تولد فرزند رسول الله(ص) می دهد.
کار نزدیک است. جبرییل امین از خدا فرمان می گیرد؛ همراه با ملکوتیان نزد محمد(ص) شو و تهنیتش بگو. جبرییل و فرشتگان، صف در صف رو به حضرت رسول می آورند. در وقت فرود به «صلصائل» می رسند، فرشته ای که حق تعالی بر او خشم گرفته و از صف فرشتگان رانده شده بود. صلصائل چون جبرییل را در آن حال می بیند که همراه با ملائکه مقرب تسبیح گو و تهلیل کنان می روند و وقتی از ماجرای تولد فرزند رسول خدا با خبر می شود، می گوید؛ ای جبرییل! محمد (ص) را سلام برسان و از وی بخواه مرا شفاعت کند تا حق تعالی از تقصیر من درگذرد.
جبرییل به حرکت می آید. سر راه «فطرس» را می بیند که پر و بالش سوخته و در جزیره ای افتاده و 70 سال است به امید آنکه خدا را خشنود کند، سر به سجده دارد و عبادت می کند. ماجرا را می شنود و به امید شفاعت «رحمه للعالمین» همراه جبرییل و فرشتگان می شود و نزد پیامبر(ص) می آید.
... وقت سحر است. زمین شانه های خود را برای قدوم فرزند آفتاب آماده کرده است. فرشتگان دور فاطمه حلقه زده اند. زمین تندتند نفس می زند. حالا خانه علی، مرکز عالم شده. معجزه الهی است که آن خانه کوچک، خیل فرشتگان را در خود جای داده! ضربان قلب عالم تندتر می شود. پاهای زمین می لرزد. احساس تشنگی دارد دریا را می کشد. هلهله فرشتگان هر لحظه بیشتر و بیشتر می شود. لحظه حلول نزدیک است...
صدای «یا علی» فاطمه با «الله اکبر» اذان درهم می آمیزد. «خورشید» متولد می شود. حالا دیگر نور «حسین» که سالها پیش از خلقت آدم در افلاک غوطه می خورد، در قاب جسم خویش حلول می کند. عطر «حسین» در ایوان ملائک می پیچد. ملائک، تبریک گوی پروردگار می شوند. ذرات جهان به سجده درمی آیند و ذکر «یاحسین» می گیرند. خدا از رعد گریه های شبانه علی(ع)، باران رحمت خود را بر عالمیان می باراند.
اما، هیچ کس نمی داند چرا بغض و لبخند فرشته ها درهم آمیخته؟! اسماء، فرزند علی و فاطمه را در پارچه ای سفید می پیچد و در آغوش پیامبر می گذارد. رسول خدا، اذان و اقامه در گوش «جان عالم» می خواند. دردانه فاطمه را می بوید و می گرید و در جواب تعجب اسماء و هنگامه فلق شعبان المبارک، خبر از محرم الحرام می دهد، خبر از یک روز؛
روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزه ها گل کرد خورشید
شید و شفق را چون صدف در آب دیدم
خورشید را بر نیزه گویی خواب دیدم
فریادهای خسته سر بر اوج می زد
وادی به وادی خون پاکان موج می زد...
از همان روز که حسین(ع) آمد، شمشیرهای حقد و فرومایگی با چرب و شیرین دنیای مفلوک، آخته و زهرآگین شدند. لب ها برای تشنگی آبدیده شده و کافران کوردل دست به کار تیز کردن تیغ کینه کهنه خود گشتند. مولود عشق امروز در آغوش پیامبر، مهیای فردای مجاهده و «هل من ناصر» خویش است. حقیقت تلخی است اما؛ زمین رسم مهمان نوازی آسمانیان را نمی داند.
2- امروز، روز پاسدار است. دیروز رهبر معظم انقلاب در آستانه سالروز ولادت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و روز پاسدار در جمع صمیمی فرماندهان و پرسنل این نهاد انقلابی با اشاره به چگونگی شکل گیری سپاه پاسداران، سپاه را نهادی جوشیده از دل مساجد، مدارس، دانشگاهها و برآمده از خانه ها و دل های مومن مردم برشمردند و فرمودند: «کسی سپاه را خلق نکرد، بلکه این نهاد به اقتضای نیاز زمان شکل گرفت و هرجا و هر عرصه ای که لازم بود به پاسخگویی به نیازهای انقلاب و کشور پرداخت.»
بی تردید یکی از کلیدی ترین عناصر شکل گیری و حیات نهاد انقلابی سپاه، وجهه و خاستگاه مردمی آن است. سپاه جمعی خستگی ناپذیر و خلاق است که با تکیه بر مبانی اعتقادی و ارزشی به اقتضای پاسداشت انقلاب و آرمانهای امام و رهبری، در هر عرصه ای که لازم بوده وارد شده و ویژگی خط شکنی خود را همواره حفظ کرده است.
پس از دفاع مقدس و نقش محوری سپاه در اداره جنگ، این نهاد توانست امکانات و شرایط خود را با اقتضائات پس از جنگ منطبق کرده و با اقتدار وارد عرصه تولید و سازندگی - خصوصا در مناطق محروم - شود. صدها پروژه بزرگ راه سازی، پل سازی، ساخت تونل، آب رسانی، سدسازی و ... حاصل تلاش خالصانه فرزندان انقلاب است. فرماندهی کل قوا با اشاره به درخواست مسئولان دولت وقت پس از جنگ برای ورود سپاه به عرصه سازندگی می فرمایند: «در این عرصه نیز سپاه هر جا حضور یافت بهترین اقدامات سازندگی را انجام داد و این واقعیات نشان می دهد که این نهاد مردمی در پرتو وفاداری به شاکله معنوی خود، از سازمانی منعطف برخوردار است که براساس نیازهای زمان، روز به روز متحول و متکامل نیز شده است.»
شاید سپاه به اقتضای شرایط جنگ، وجهه نظامی اش غلبه پیدا کرد وگرنه شاکله اصلی آن آمیزه ای از دلاوری در جنگ، دلدادگی به مردم، بصیرت در فتنه، تیزبینی در کارزار نرم، کارآمدی در سازندگی و... است که نمی توان آن را با هیچیک از سازمانهای نظامی جهان مقایسه کرد. بسیاری از فعالیت های سپاه در عرصه های علمی، تکنولوژیک، ارتباطات، امور فرهنگی و اجتماعی صورت گرفته و می گیرد و در این میان نخبه های زیادی که وفادار به انقلاب هستند را تقدیم نظام کرده است.
سپاه روزگاری برای مهار تروریسم و جنگ های داخلی، در شرایط بحرانی اوایل دهه 60 وارد عرصه امنیت داخلی کشور می شود و روزی در کارزار سازندگی و توسعه کشور قدم به مناطق محروم و روستاها می گذارد. روزی هم در کنار پذیرش مسئولیت و مدیریت شهری به ویژه در مناطق مرزی و جنگی، مجلات فرهنگی و جزوات تحلیل سیاسی منتشر می کند. نگاه حق بین سپاه و بصیرت پاسداران انقلاب باعث شد تا در فضای غبارآلود و پرابهام وقایع فتنه انگیزی چون 18تیر و فتنه 88 واقعیات و مصالح نظام و کشور را به درستی تشخیص دهد و در عمل به وظایف خود سربلند و استوار بیرون آید.
فرمانده معظم کل قوا با اشاره بر لزوم حفظ هویت نهادی سپاه، این نهاد را شجره طیبه ای خواندند که به فرموده قرآن کریم در هر دوره، ثمره خاصی بروز می دهد و تاکید فرمودند که این عملکرد و ویژگی تحسین برانگیز باید ادامه یابد.
3- شاید اگر بالهای فطرس ملک در آتش قهر الهی نمی سوخت، هیچگاه لطافت دستهای حسین(ع) را پیدا نمی کرد. شاید اگر در آن جزیره دورافتاده و در پس تاریکی ها، هفتاد سال خدا را صدا نمی زد، هیچ وقت توفیق حضور در ساحت قدسی آن حضرت را نمی یافت؛ فطرسی که با بالهای شکسته و چشمان اشک آلود بر شانه های فرشتگان نشست و به امید شفاعت به پابوس فرزند رسول خدا آمد و قنداقه حسین مرهم بالهای شکسته و پرهای سوخته اش شد.
یا اباعبدالله! بیا و چشم های زیبا و مهربانت را به روی ما بگشا!
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفت وگوی تو خیزم به جست وجوی تو باشم
سلام ما بر تو، روزی که متولد شدی و روزی که از دنیا رخت بر بستی و روزی که دوباره زنده و مبعوث می شوی.


حمید امیدی