برای بندگان خدا امام حسین (ع) در آخرین لظات زندگی خود رو به شمر بن
ذیالجوشن فرمود: «وای بر شما! اگر دین ندارید و از روز معاد نمیهراسید،
دست کم در دنیایتان، آزاده و بزرگمنش باشید.»
به گزارش باشگاه
خبرنگاران، پیمان امام حسین (ع) برای دفاع از آخرین و کاملترین دین توحیدی
و الهی، هیچگاه نشکست و آن امام همام با ریختن خون خود و همچنین
جانفشانیهایی که یاران و اصحاب باوفا و کمتعدادش کردند و اسارتی که زنان
و دختران اهل حرمش کشیدند، آبروی تمام بشریت در تمام طول تاریخ شد.
حدود
۱۴۰۰ سال است که قلمهای دوست و دشمن، موافق و مخالف، مسلمان و غیرمسلمان
در نگاشتن ظلمهای بیحد و حصر یزیدیان در دشت کربلا در کار است و تا کنون
نتوانسته گوشهای از جنایاتی که بر اهل بیت پیامبر رفت را به دوستداران حق
و حقیقت و عدالت و آزادیخواهی بشناساند.
شاید دردآورترین بخش از
این نوشتهها مربوط شرح شهادت سیدالشهدا (ع) باشد که در هر بخش آن میتوان
حزن بی حد را درک کرد. این نوشتار هم گوشهای از مطالب بیان شده در
کتابهاب تاریخی و مقاتل است که در دانشنامه ۱۴ جلدی امام حسین (ع) چاپ و
منتشر شده است که آنها را مرور میکنیم.
امام لباسی را میطلبد که کسی بدان رغبت نکند
«الملهوف»: امام حسین فرمود: «برایم لباسی بیاورید که کسی به آن رغبت نکند تا زیر لباسهایم بپوشم و مرا برهنه نکنند.»
برای امام شلوارکی آوردند. امام نپذیرفت و فرمود: «این لباس خواری است.»
سپس
خود امام لباس کهنهای را برداشت و آن را پاره کرد و زیر لباسش پوشید اما
هنگامی که شهید شد آن را نیز بردند و امام را برهنه رها کردند.
آنگاه
امام شلوارهایی پنبهای را ـ که بافت یمن بود ـ خواست و آن را پاره کرد و
پوشید و از آن رو پاره کرد تا آن را نبرند، اما هنگامی که کشته شد، بحر بن
کعب ـ که خداوند لعنتش کند ـ آن را هم برد و حسین را برهنه رها کرد.
دستان
بحر، پس از این کار در تابستان مانند چوب خشک میشد و در زمستان از آنها
چرک و خون تراوش میکرد تا آن که خدای متعال او را هلاک کرد.
«المناقب»
ابن شهر آشوب: آنگاه امام حسین (ع) فرمود: «لباسی برایم بیاورید که کسی به
آن رغبت نکند و زیر لباسهایم بپوشم تا برهنهام نکنند؛ چرا که من کشته
میشوم و لباس و سلاحم را میبرند.»
برای امام شلوارکی آوردند؛ اما نپذیرفت و فرمود: «این لباس اهل ذمه است.»
سپس لباسی بلندتر را که از شلوار، کوتاهتر و از شلوارک بلندتر بود آوردند و امام آن را پوشید.
«تاریخ
الطبری» به نقل از ابو مخنف: سلیمان بن ابی راشد، از حمید بن مسلم برایم
نقل کرد که: چون حسین با سه یا چهار نفر، تنها ماند شلوار یمانی محکمش را
که چشم را خیره میکرد خواست تا آن را زیر لباسش بپوشد. آن را پاره پاره و
رشته رشته کرد که پس از شهادتش به غارت نبردند.
یکی از یاران او گفت: «کاش زیر آن، شلوارک می پوشیدی!»
فرمود: «شلوارک لباس خواری است و برای من شایسته نیست که آن را بپوشم.»
اما هنگامی که حسین به شهادت رسید، بحر بن کعب آن را نیز از [تن] ایشان درآورد و ایشان را برهنه رها کرد.
نیز
عمرو بن شعیب از محمد بن عبدالرحمان برایم نقل کرد که هر دو دست بحربن کعب
در زمستان آب ترشح میکرد و در تابستان مانند چوب خشک میشد.
خداحافظی امام با زنان
«المناقب» ابن شهر آشوب: سپس حسین با زنان، وداع کرد. سکینه، شیون میکرد. امام او را به سینهاش چسباند و فرمود:
«ای سکینه! بدان که پس از من، گریهات طولانی
خواهد بود، هنگامی که مرگ، مرا دریابد.
با اشک حسرتت، دلم را آتش مزن
تا آنگاه که روح در بدن دارم
و چون کشته شدم، تو سزامند گریستنی
ای بهترین زنان!»
وصیتهای امام
«اثبات
الوصیه»: حسین (ع) ، سپس علی بن الحسین (ع) را که بیمار بود، فرا خواند و
اسم اعظم و میراثهای پیامبران را به او وصیت کرد و او را آگاه کرد که علوم
و نوشتهها و قرآنها و سلاح را به امسلمه ـ که خدا از وی خشنود ـ باد
سپرده و به وی فرمان داده است که همه آنها را به او بدهد.
«الکافی»
به نقل از ابوجارود: امام باقر (ع) فرمود: «حسین بن علی (ع) هنگامی که آنچه
باید برسد به او رسید، دختر بزرگش فاطمه بنت الحسین را فراخواند و
نوشتهای در هم پیچیده و وصیتی آشکار به او داد. علی بن الحسین (ع) درد
شکم داشت و با آنان بود؛ اما او را به خودش واگذاشته بودند و فکر نمیکردند
که از آن بیماری جان سالم به در برد. فاطمه آن نوشته را به علی بن الحسین
(ع) داد و سپس ـ به خدا سوگند ای زیاد ـ که آن نوشته به ما رسیده است.»
گفتم: «خدا مرا فدایت کند در آن نوشته چیست؟»
فرمود:
«به خداسوگند، همه نیازهای فرزندان آدم از روز خلقت آدم تا فنای دنیا در
آن آمده است. به خدا سوگند در آن حدود هم هست حق [مقدار] دیه یک خراش.»
«الکافی»
به نقل از ابوحمزه ثمالی از امام باقر (ع): چون هنگام وفات پدرم علی بن
الحسین (ع) فرا رسید، مرا به سینه اش چسباند و سپس فرمود: ای فرزند عزیزم!
تو را به آنچه پدرم هنگام فرا رسیدن وفاتش به من وصیت کرد، وصیت میکنم و
نیز به آنچه پدرش به وی وصیت کرده است.»
سپس فرمود: «ای پسر عزیزم! مبادا بر کسی ستم کنی که در برابر تو هیچ یاوری جز خدا ندارد!»
اجازه خواستن فرشتگان برای یاری کردن امام
«کمالالدین
و تمام النعمه» به نقل از اَبان بن تغلب از امام صادق (ع): چهار هزار
فرشته فرود آمدند و قصد نبرد در کنار حسین (ع) را داشتند که به آنها اجازه
داده نشد. بالا رفتند تا [از خداوند] اجازه بگیرند؛ اما هنگامی که پایین
آمدند حسین (ع) کشته شده بود و آنان پریشان و غبارآلوده تا روز قیامت نزد
قبر حسین میگریند.
«الغیبة» نعمانی به نقل از اَبان بن تغلب، از
امام صادق (ع) درباره نزول فرشتگان: چهار هزار فرشته نشاندار ـ که با
پیامبر خدا (ص) بودند ـ و سیصد و سیزده فرشتهای که در جنگ بدر با پیامبر
خدا (ص) بودند و نیز چهار هزار فرشته دیگر، با آنان به آسمان عروج کردند تا
اجازه بگیرند که همراه حسین بن علی (ص) بجنگند؛ اما چون بازگشتند، حسین
(ع) به شهادت رسیده بود و آنان، پریشان و غبارآلود، تا روز قیامت نزد قبر
حسین (ع)، میگریند و همگی آنان، انتظار قیام قائم (عج) را میکشند.
آخرین یاری خواهی امام (ع) برای اتمام حجت
«الملهوف»:
هنگامی که حسین (ع)، شهادت جوانان و محبوبانش را دید، تصمیم گرفت که خود
به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر خدا (ص) دفاع
کند؟ آیا یکتاپرستی هست که در کار ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسی هست که به
خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا باریدهندهای هست که به خاطر خدا، ما را
یاری دهد؟».
پس صدای نالهزنان برخاست.
«مقتلالحسین(ع)»
خوارزمی: آنگاه حسین (ع)، به چپ و راستش نگریست و هیچ مردی را ندید. علی
بن الحسین، زینالعابدین(ع) ـ که سنش از علی [اکبر] شهید، کمتر و بیمار
بود و نسل خاندان محمد (ص) از طریق او استمرار یافت ـ بیرون آمد؛ ولی
نمیتوانست شمشیرش را حمل کند و ام کلثوم، پشت سر او فریاد میزد: «ای پسر
عزیزم! بازگرد.»
علی گفت: «ای عمه! بگذار پیش روی فرزند پیامبر خدا (ص) بجنگم.»
حسین(ع) فرمود: «ای ام کلثوم! او را بگیر و بازگردان تا زمین، از فرزندان خاندان محمد (ص)، تهی نماند».
نبرد انفرادی امام (ع) با دشمنانش
«الارشاد»:
هنگامی که جز سه تن از یاران حسین (ع) باقی نماندند، امام (ع) به دشمن،
حمله برد و آنان را از خود، دور میکرد و آن سه تن، از او حفاظت میکردند
تا آن که آنان نیز کشته شدند. امام (ع) که از زخمهای تن و سرش، سنگین شده و
تنها مانده بود، آنان را با شمشیر میزد و آنها، از چپ و راست او
میگریختند.
حمید بن مسلم میگوید: «به خدا سوگند، آن وقت، شکست
خوردهای را ندیده بودم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند، اما
این گونه استوار و پر دل و جسور مانده باشد. پیادگان، بر او یورش میبردند و
او هم بر آنان، یورش میبرد و چپ و راست او، مانند فرار بزها به هنگام
حمله گرگ، از هم شکافته میشدند.»
«الملهوف»: راوی میگوید: آن گاه
حسین (ع)، دشمن را به نبرد تن به تن فرا خواند و همه کسانی را که به جنگش
میآمدند، از میان برمیداشت تا آن جا که تعداد فراوانی از آنها را کشت و
در این حال، میفرمود:
«مرگ، از ننگ، بهتر است و ننگ، از ورود به آتش».
یکی
از راویان میگوید: «به خدا سوگند، تاکنون شکستخوردهای را ندیده بودم که
فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند؛ اما اینگونه استوار و پردل
مانده باشد. پیادگان، بر او یورش میبردند و او هم بر آنان، یورش میبرد و
آنان، مانند فرار بزها به هنگام حمله گرگ، از هم شکافته میشدند.»
او
بر آنان، حمله میبرد و درحالی که آنان، بالغ بر سی هزار نفر بودند، از
پیش پای او، مانند ملخهای پراکنده، میگریختند و او، دوباره به جای خویش،
باز میگشت و میگفت: «هیچ نیرو و توانی، جز از جانب خداوند والا مرتبه
بزرگ، نیست».
«الفتوح»: آنگاه، حسین(ع) [دشمن] را به نبرد تن به
تن، فرا خواند و همه قهرمانانی را که به جنگ او میآمدند، میکشت تا آن که
تعداد فراوانی را از آنها کشت.
شمر بن ذیالجوشن ـ که خدا لعنتش کند
ـ پیشاپیش دسته بزرگی، جلو آمد. حسین(ع) با همه آنها جنگید و آنها نیز با
او جنگیدند ... آن گاه حسین (ع)، مانند شیر شرزه به آنها حمله برد و در پی
کسی نمیرفت، جز آن که او را با ضربه شمشیرش به زمین میانداخت. تیرها از
هر سو به طرف او میآمدند و به گلو و سینه او میخوردند. و او میفرمود:
«ای امت بدکار! پس از محمد، چه بد کردید در حق امت و خاندانش. هان! شما پس
از من، دیگر از کشتن هیچ بندهای از بندگان خدا، هراس نخواهید داشت؛ بلکه
چون مرا کشتید، کشتن هرکس دیگری بر شما گران نخواهد بود و ـ به خدا سوگند ـ
امید میبرم که خدا، مرا با خواری شما، گرامی بدارد و انتقام مرا از شما
به گونهای که نمیدانید، بگیرد».
حُصَین بن نُمَیر سَکونی، بر حسین (ع) بانگ زد: «ای پسر فاطمه! خدا چگونه انتقام تو را از ما میگیرد؟»
حسین(ع) فرمود: «میانتان، ترس و درگیری میاندازد و خونتان را [به دست خودتان] میریزد و آنگاه، عذاب را بر شما سرازیر میکند».
امام(ع) در پی آب
«الاخبار
الطوال»: حسین (ع) تشنه شد و کاسه آبی خواست. هنگامی که آن را به دهان
برد، حصین بن نمیر، تیری به سوی او انداخت که به دهانش فرو رفت و میان او و
آب نوشیدن، مانع شد و حسین (ع)، کاسه را از دست، فرو گذاشت.
هنگامی که
دید دشمنان از او پس میکشند برخاست و بر تل و سیل بند کنار فرات، به سوی
آب رفت که جلویش را گرفتند و او به همان جا که بود، بازگشت.
«منیرالاحزان»:
سپس، نبرد را متوجه حسین (ع) کردند و او را از فراوانی زخمها و ضربهها،
مانند تکه گوشتی کردند. امام (ع)، آبی برای نوشیدن میجویید و نمییافت و
۷۲ زخم، برداشته بود.
«بستان الواعظین»: حسین (ع) به هنگام شهادتش
آبی طلبید، اما از او باز داشتند و تشنه به شهادت رسید و بر خدا وارد شد تا
از شراب بهشتی، سیرابش کند.
«الملهوف»: نبرد را متوجه او کردند و او بر آنان، و آنان بر او حمله میبردند و او با وجود آن، آبی برای نوشیدن میجویید و نمییافت.
«الفتوح»:
دشمنان بر او حمله بردند و پیوسته، او بر آنان و آنان بر او حمله میبردند
و او در این میان، آبی میجست تا از آن بنوشد و هر بار که به تنهایی به
سوی فرات، یورش میبرد، به او حمله میکردند تا او را از آب، باز دارند.
«الارشاد»:
هنگامی که شمر بن ذی الجوشن، شجاعت حسین (ع) را دید سواران را فرا خواند و
در پشت پیادگان قرار گرفتند و به تیراندازان فرمان تیر داد. آنان، او را
تیر باران کردند و از فراوانی تیرها، مانند خارپشت شده بود. امام (ع) عقب
کشید و آنان در برابر موضع گرفتند.
«مثیرالاحزان»: هنگامی که حسین (ع) از شدت جراحات زمینگیر شد و دیگر توان حرکت نداشت. شمر، فرمان داد که او را تیر باران کنند.
«الفتوح»:
تیرها را از هر سو به طرف حسین (ع) میآمدند و به گلو و سینه او
میخوردند. و او میفرمود: «ای امت بدکار جه بد جانشینانی برای محمد، در
میان امت و خاندانش بودید. هان! شما از من، دیگر از کشتن هیچ بندهای از
بندگان خدا، هراس نخواهید داشت؛ بلکه چون مرا کشتید کشتن هر کس دیگری بر
شما، گران نخواهد بود و ـ به خدا سوگند ـ مرا با خواری شما، گرامی بدارد و
انتقام مرا از شما، به گونهای که نمیدانید، بگیرد.»
«تاریخ
الطبری» به نقل از سعد بن عبیده: حسین (ع) جلو آمد و با نمایندگان ابن
زیاد، گفتوگو کرد. گویی اکنون به ردای خط دار او مینگرم، هنگامی که با
آنان، سخن گفت، بازگشت. مردی از قبیله بنی تمیم ـ که به او عمر طُهَوی
میگفتند ـ تیری به سوی او انداخت گویی اکنون آن تیر را میبینم که میان
شانههایش به رادیش آویخته است.
اصابت تیری به پیشانی امام
«الفتوح»:
هر گاه حسین (ع) به تنهایی به سوی فرات یورش میبرد، به او حمله میکردند
تا او را از رسیدن به آب، باز بدارند. آن گاه، مردی از آنان ـ که کینهاش
ابو حُتوف بود ـ تیری انداخت و بر پیشانی حسین (ع) نشست. حسین (ع) تیر را
کند و آن را انداخت. خون به صورتش و محاسنش سرازیر شد.
سپس حسین (ع)
گفت: «خدایا! تو میبینی که من از دست این بندگان نافرمان و طغیانگرت، در
چه حالی هستم. خدایا! یک یک آنان را به شمار آور و جدا از هم و متفرق
هلاکشان ساز و هیچ یک از آنان را بر روی زمین، باقی مگذار و هرگز، آنان را
میامرز!»
اصابت تیری به سینه امام
«مقتلالحسین» خوارزمی:
حسین (ع) که بر اثر نبرد، کمتوان شده بود، ایستاد و به استراحت پرداخت.
همان هنگام که ایستاده بود، سنگی آمد و به پیشانیاش خورد.
خون از
پیشانیاش، سرازیر شد. پارچهای را گرفت تا خون از پیشانیاش پاک کند که
تیری با پیکان سه شاخه آهنین و مسموم آمد و در قلبش نشست.
حسین (ع) گفت: «به نام خدا و یاری خدا، و بر دین پیامبر خدا.»
آن
گاه، سرش را به سوی آسمان، بالا برد و گفت: «خدای من! تو میدانی که آنان،
مردی را میکشند که جز او، فرزندی پیامبری بر روی زمین نیست.»
سپس،
تیر را گرفت و آنان را از پشت خود، بیرون کشید. خون، مانند ناودان، از آن
سرازیر شد. حسین (ع) دستش را بر زخم نهاد و چون از خون پر شد، آنان را به
آسمان پاشید. قطرهای از آن بازنگشت ... دوباره، دستش را به زخم نهاد و چون
از خون پر شد، بر سر و محاسنش کشید و فرمود: «به خدا سوگند، این گونه
خواهم بود تا جدم محمد (ص) را با خضاب خون، دیدار کنم و بگویم ای پیامبر
خدا! فانی و فلانی، مرا کشتند.»
اصابت تیری به گلوی امام
«الامالی»
صدوق به نقل از عبدالله بن منصور، از امام صادق (ع)، از پدرش امام باقر
(ع)، از جدش امام زین العابدین (ع): حسین (ع) به چپ و راست نگریست و کسی را
ندید. سرش را به سوی آسمان، بالا برد و گفت: «خدایا! تو میبینی که با
فرزند پیامبرت چه میکنند.»
قبیله بنی کلاب، میان حسین (ع) و آب، مانع
شدند. تیری به سوی او پرتاب شد که به گلویش نشست و از اسبش به زمین افتاد.
امام (ع) تیر را گرفت و بیرون کشید.
سپس، خون را با کف دستش میگرفت و هنگامی که پر میشد، به سر و صورتش میمالید و میگفت: «خدای را مظلوم و خونی، دیدار خواهم کرد.»
«الملهوف»:
سپس سنان نیز تیری به سوی امام حسین (ع) انداخت. تیر، بر گلویش نشست. امام
(ع) بر زمین افتاد. سپس راست نشست و تیر را از گلویش بیرون کشید و دو دستش
را کنار هم گرفت و هر گاه از خونش پر میشدند، سر و صورتش را با آن، خصاب
میکرد و میفرمود: «خدا را این گونه، خضاب کرده از خونم و با حق عصب
شدهام، دیدار خواهم کرد.»
«الفتوح»: سنان بن انس نخعی، تیری به سوی
حسین (ع) انداخت. تیر، بر گلویش نشست. صالح بن وهب یَزَنی هم نیزهای به
پهلوی حسین (ع) زد. حسین (ع) از اسبش به زمین افتاد. سپس، راست نشست و تیر
را از گلویش بیرون کشید. کف دستانش را کنار هم میگرفت و هر گاه از خونش پر
میشدند، آنها را به سر و صورتش میمالید و میگفت: «این گونه خدایم را با
خونم و با حق غصب شدهام، دیدار خواهم کرد.»
اصابت تیر بر دهان امام (ع)
«الکامل
فی التاریخ»: تشنگی حسین (ع) شدت گرفت. نزدیک فرات شد تا آبی بیاشامد.
حصین بن نمیر، تیری به سوی ایشان انداخت که به دهانش اصابت کرد. حسین (ع)
خون با دستش میگرفت و به سوی آسمان، پرتاب میکرد. سپس حمد و ثنای الهی را
به جای آورد و آن گاه گفت: «بار خدایا! از رفتاری که با پسر دختر پیامبر
میکنند، به تو شکوه میبرم. بارخدایا! یکایکاشان را به شمار آور و یکایک
آنان را بکش و هیچ یک از ایشان را باقی مگذار.»
نیز گفتهاند، کسی که به حسین تیر انداخت مردی از قبیل بنی اَبان بن دارِم بود.
«تذکرةالخواص»
به نقل از هشام بن محمد: حصین به تمیم، تیری به سوی حسین (ع) انداخت که به
لبهایش خورد و خون از آنها، سرازیر شد. حسین (ع) در حالی که میگریست
میگفت: «خدایا! من از آنچه با من، برادرانم، فرزندانم و خاندانم میکنند،
به تو شکوه میبرم.»
سپس، تشنگیاش شدت گرفت.
«المناقب» ابن شهر
آشوب به نقل از ابن عُیَینَه: دو تن از قاتلان حسین (ع) را دیدم یکی از
آنها ...، ظرف آب را میگرفت و آن را تا آخر، سر میکشید؛ اما سیراب
نمیشد. این، از آن رو بود که [روز عاشورا] دید که حسین (ع) ظرف آبی را
نزدیک دهان برد، از آن مینوشد پس تیری به سوی او انداخت. حسین (ع) فرمود:
«خداوند تو را از در دنیا و آخرت، سیراب نکند.»
«مجابو الدّعوة» ابن
ابی الدنیا به نقل از محمد کوفی: مردی از قبیله ابان بن دارم به نام زرعه
در کشتن حسین (ع) حاضر بود. او تیری به سوی حسین (ع) انداخت که به گلویش
اصابت کرد. حسین (ع) خون را میگرفت و به سوی آسمان میپاشد. این، از آن رو
بود که حسین (ع) آبی طلبید تا بنوشد و هنگامی که آن مرد تیر زد، میان او و
آب، جدایی انداخت [و نتوانست آب بنوشد].
حسین (ع) گفت: «خدایا! او را تشنه بدار. خدایا! او را تشنه بدار»
یکی
از شاهدان مرگش برایم نقل کرد که: آن مرد، از احساس حرارت در شکمش و سردی
پشتش، فریاد میکشید و جلوی او، یخ و بادبزن و در پشت او، آتشدان بود و
میگفت: «به من آب بدهید. تشنمگی مرا کشت!»
کاسه بزرگی برایش میآورند
که در آن شربت یا آب و شیر بود و اگر پنج تن از آن مینوشیدند، سیراب
میشدند؛ ولی او مینوشید و دوباره میگفت: «به من آب بدهید. تشنگی مرا
کشت!»
سرانجام شکمش، [به سبب بسیار نوشیدن آب] مانند شکم شتر شکافته شد.
سخن گفتن زینب (س) با عمر بن سعد
«تاریخ
الطبری» به نقل از عبدالله بن عمار: زینب دختر فاطمه (س) و خواهر حسین (ع)
بیرون آمد ... و این گونه میگفت: «کاش آسمان، خراب میشد و بر زمین
میافتاد!»
عمر بن سعد، به حسین (ع) نزدیک شده بود. زینب (ع) به او گفت: «ای عمر بن سعد! آیا اباعبدالله را میکشند و تو، نگاه میکنی؟!»
گویی اشکهای عمر را میبینیم که بر گونهها و محاسنش روان است. آن گاه، عمر از او روی گرداند.
«الارشاد»:
خواهر امام، زینب (س) به درگاه خیمه آمد و عمر بن سعد بن ابی وقاص را ندا
داد: «وای بر تو، ای عمر! آیا اباعبدالله را میکشند و تو نگاه میکنی؟»
عمر، پاسخش را نداد. زینب (ع) بانگ زد: «وای بر شما! آیا مسلمانی میان شما نیست؟! هیچ کس، پاسخی به او نداد.»
سخنان زینب (س) هنگام شهادت برادر
«الملهوف»:
زینب (ع) از در خیمه بیرون آمد و فریاد میزد: «وای، ای برادر! وای، ای
سرو من! وای، ای خاندان من! کاش آسمان، خراب میشد و به زمین میافتاد و
کوهها، خاک و در دشتها، پراکند میشدند!»
هجوم بردن به خیمهها
«تاریخالطبری»
به نقل از ابو مخنف: سپس شمر بن ذی الجوشن، با تنی چند (حدود ده) تن از
پیادگان سپاه کوفه، پیشروی کردند و به سوی خیمهای که اثاث و خانواده حسین
(ع) در آن بود، رفتند و میان او و خیمههایش، مانع شدند.
حسین (ع)
فرمود: «وای بر شما! اگر دین ندارید و از روز معاد نمیهراسید، دست کم در
دنیایتان، آزاده و بزرگمنش باشید. خیمه و خانواده را از دستبرد اراذل و
اوباشتان دور بدارید.»
ابن ذیالجوش گفت: «این حق برای تو هست، ای پسر فاطمه!»
«مثیرالاحزان»:
حسین (ع) پیوسته میجنگید تا آن شمر بن ذیالجوشن آمد و میان او و
خیمهاش، مانع شد. امام (ع) فرمود: «به زودی خیمهام برای شما مباح خواهد
شد؛ ولی نابخردان و سرکشانتان را از آن، بازدارید و اگر دین ندارید، دست کم
در دنیا، آزاده باشید.»
شمر به او گفت: «ای فرزند فاطمه! چه میگویی؟»
فرمود: «میگویم من با شما میجنگم و شما با من میجنگید؛ ولی زنان که گناهی ندارند.»
شمر گفت: «این حق برای تو هست.»
1- امروز سالروز حماسه 9 دی است. روزی که مردم خداجو و آرمان خواه ایران با تکیه بر ولایتمداری و در پاسداشت ارزشهای اسلامی و انقلابی با حضوری بی نظیر در صحنه دفاع از نظام حاضر شدند و بساط فتنه 88 را برچیدند. 9 دی نقطه عطفی در تاریخ ملت ایران شد و به تمامی اجانب و جیره خواران آنان فهماند که با مقدسات و اعتقادات این مردم نمی توان بازی کرد. مردان و زنان ایران اسلامی با حضور آگاهانه و هوشیارانه خود، زیباترین تجلی بصیرت دینی را به نمایش گذاشتند و حماسه ای جاوید آفریدند.
9 دی روز مجاهدت بود. روز تهذیب روح ملت از زنگاره های
شبهه و انگاره های فتنه گرانی که در سایه تلاش دشمنان و بداندیشان، سعی
می کردند بین مردم و نظام فاصله انداخته و آنان را از آرمانهای امام و
انقلاب دور سازند. 9 دی روز کشف و شهود ملت ایران بود؛ در مقابل کسانی که
خود را متعلق به انقلاب و فرزند آن معرفی می کردند و صدالبته دانسته و
عامدانه تیشه کین و حقد خود را به ریشه های استوار آن می کوبیدند و از سوی
دیگر فریاد وا مظلوما در مقابل مردم سر می دادند. 9 دی روز تبلی السرائر
انقلاب بود. روزی که پرده ها فرو افتاد، غبار فتنه خوابید و فتنه گران
رسواتر از همیشه به کنج تنهایی و بی هویتی خویش خزیدند.
رهبر معظم
انقلاب حضور عظیم و تعیین کننده ملت مومن، با بصیرت و غیرتمند ایران را در
راهپیمایی سراسری 9دی، تجلی دست قدرت خدا و حرکتی ماندگار در تاریخ انقلاب
خوانده و تاکید می کنند: «سلطه گران و جریانهای ضددین که امروز در شرایط
غبارآلود فتنه در مقابل نظام و انقلاب شعار می دهند، همان کسانی هستند که
سالها زیر پرچم مبارزه با امام و انقلاب صف آرایی کرده بودند و مردم نیز با
درک همین شاخص و حقیقت، حضور تعیین کننده خود را در حفظ نظام و انقلاب بار
دیگر ثابت کردند.»
بعد از آن که مردم به عمق توطئه دشمنان خارجی و فتنه
گران داخلی و سران فتنه جوی آنان پی بردند، برای حفظ دین، کشور و ارزش های
انقلاب، لازم دیدند که گسترده و پرتوان به صحنه بیایند. مردم بارها ثابت
کرده اند که با درایت و بصیرت، در خط اسلام و انقلاب، امام(ره) و رهبرمعظم
انقلاب حرکت کرده و در شرایط حساس و دشوار بهترین موضع را گرفته و دست به
انتخابی صحیح می زنند. 9 دی 88 «احساس مسئولیت» حرف اول را می زد. مردم
دیدند که حضور جانانه تنها راه اعلام وفاداری به انقلاب و رهبری و شکست
کینه جویان و فتنه انگیزان است. آمدند و حماسه ای بزرگ خلق کردند.
حوادث
تلخ 88 عبرت آموزی های زیادی برای همه داشت. هرچند در روزهای نخست، حوادث
آنچنان پیچیده نمی نمود، اما خیلی طول نکشید که در سایه بصیرت نافذ
رهبرحکیم و فرزانه انقلاب، پرده ها از توطئه ای هدفمند و برنامه ریزی شده
کنار زده شد. فتنه گری ها چیزی فراتر از یک اعتراض بود. هدف اصلی نظام،
ارزش های اسلامی و ثقل انقلاب یعنی ولایت فقیه بود.
قدری به روزهای
حادثه برگردیم. اتفاقات بعد از انتخابات در حالی شکل می گرفت که عناصر
خودفروخته و عده ای هم از سر بی خبری و بی بصیرتی، دشمن را در هدف شوم
خود کمک می کردند. برخی مواضع عجولانه خواص و یا سکوت مهلکی که هیچ توجیهی
برای آن نمی توان یافت، خواه ناخواه قطعات پازل و نقشه دشمن را به مرور
کامل می کرد.
آنان که دشمن بودند با نقشه ای از پیش طراحی شده با تمام
قوا توسط ایادی فتنه نقشه های خود را دنبال می کردند. عده ای نیز خواسته
یا ناخواسته در دام دسیسه دشمن افتاده، برخی با شک و شبهه روزگار را سپری
می کردند و گروهی نیز در میانه غبارآلودگی و مجهول بودن مرز حق و باطل،
مات و مبهوت بودند. اگر هوشمندی و هوشیاری رهبری انقلاب نبود و بصیرت
دلسوزان انقلاب 9 دی را رقم نمی زد، چه بسا بساط فتنه و فتنه گری ها به این
زودی ها جمع نمی شد.
اما حوادث دردناک عاشورای 88 و اهانت به ساحت
قدسی حضرت سیدالشهدا(ع) آخرین حلقه عملیات میدانی فتنه گران بود. مردم
مسلمان و عاشورایی ایران که جسارت به عزیزترین مقدسات خود را شاهد بودند،
به خشم آمده و به فاصله چند روز پس از این واقعه، با شور حسینی در دفاع
از انقلاب و نظام و رهبری به پاخاستند.
2-انقلاب اسلامی، انقلابی
عاشورایی و مبتنی بر ارزشهای اسلامی و دغدغه های اخلاقی است. انقلاب
خمینی(ره) برگرفته از همان مطالبات و با پیروی از قیام حضرت اباعبدالله(ع)
آغاز و به پیروزی رسید. حماسه حضور 50 میلیونی مردم در راهپیمایی 9 دی 88،
بار دیگر خاستگاه عاشورایی و ماهیت معنوی انقلاب را یادآور شد. مردم با
همان شور حسینی که در میدان جنگ علیه دشمن کافر می جنگیدند، به میدان دفاع
از نظام و انقلاب آمدند و کید و فتنه دشمنان را به خودشان بازگرداندند.
رهبر
معظم انقلاب 9 دی را حاصل هوشیاری مردم و درک آنان از شرایط برشمرده و
تاکید می کنند: «اگر صدها بار برای نعمت هوشیاری این ملت، سجده شکر به جا
آورده شود، باز هم کم است.»
مردم به درستی اطاعت از ولی امر خود را
اطاعت از رسول خدا(ص) و ائمه(ع) و تضعیف این رکن رکین را تضعیف ولایت
معصومین(ع) می دانند. نوک پیکان فتنه 88 بدون تردید بیش از هر چیز و هرکسی
به سمت «ولی فقیه» نشانه رفته بود.
پاره کردن و آتش زدن تمثال حضرت
امام(ره) و شعارهایی که با صراحت، تنفر آنان را از ولایت فقیه علنی می کرد،
به خوبی نشان می داد که در پس فتنه گریها، دشمن دنبال زدن عمود خیمه
انقلاب است. 9 دی نشان داد پندارها و اوهام باطل فتنه گران که تصور می
کردند رهبری انقلاب از پشتوانه مردمی برخوردار نیست، خیال خامی بیش نبوده و
سربازان ولایت در دفاع از «ولی» خود کوچکترین تردیدی را جایز نمی دانند.
3-
غبار فتنه فرو نشست اما فتنه فتنه گران تمام نشده است. این روزها که دولت
دست به جراحی بزرگ اقتصاد کشور زده و قانون هدفمندی یارانه ها را اجرا می
کند، کار عمده سایت ها و روزنامه های وابسته به سران فتنه، سمپاشی علیه
دولت، ناکارآمد جلوه دادن دستگاه اجرایی کشور و ایجاد هراس و شکاف بین مردم
و حاکمیت است.
امروز هر کاری که بتواند به اجرای قانون هدفمندی یارانه
ها لطمه بزند، مطلوب و مورد طمع دشمن است. آنان باجوسازی ها و ایجاد جنگ
روانی طی ماههای گذشته تلاش کردند تا دولت را ضعیف جلوه داده و با القای
نگرانی بی حد وحصر و تورم 60درصدی و...اجرای قانون هدفمندی را به محاق
ببرند. هرچند از عزم دولت اصولگرا و اقتدار آن برای عملیاتی کردن این قانون
خبر داشتند و تصور می کردند می توانند بار دیگر پروژه اعتراضات خیابانی را
کلید بزنند، ولی همراهی و همدلی مردم با دولتمردان در اجرای قانون
هدفمندی، همه تیرهای آنان را به سنگ جهالتشان برگرداند.
مردم نیز باید
با هوشمندی و درایت مبالغ دریافتی یارانه ها و مصرف خود را مدیریت کنند تا
بتوانند از نظام اقتصاد یارانه ای به سلامت عبور کرده و بستر لازم را برای
تحقق عدالت اقتصادی فراهم نمایند.
4- از نامه نگاری ها، صدور بیانیه و
سایر اظهارات برخی از سران فتنه برمی آید که قصد دارند با ظاهرفریبی،
بازگشت خود را به آغوش نظام اعلام نمایند. مهمترین هدف پروژه جدید، علم
کردن دوباره اردوگاه اصلاح طلبان و بازسازی مجدد آنان است. سال آینده
انتخابات مجلس شورای اسلامی را در پیش داریم. به نظر می رسد که آقای خاتمی
با ابراز برائت از دیگر سران فتنه و به عنوان کسی که روزگاری خود را رهبر
اصلاح طلبان قلمداد می کرد، بار دیگر با نگاه به انتخابات آتی مجلس، سودای
تجدید حیات سیاسی خود و دوستانش را در سر می پروراند.
آقای خاتمی باید
قبل از هر چیز پاسخگوی نقش آفرینی خود در ماجرای فتنه 88 بوده و درباره
نسبت خویش با سرخط های خارجی جریان فتنه در پیشگاه ملت توضیح بدهد.
مسئولیت
خونهای بی گناهانی که به زمین ریخته شد و خسارتهای مادی و معنوی بی شماری
که به کشور و نظام وارد آمد، بدون تردید بر گردن سران فتنه است. آقای خاتمی
یا هر کدام دیگر از آنان، پیش از هر چیز باید درپیشگاه عدالت و مردم
پاسخگوی این موارد باشند.
5- رهبر معظم انقلاب 9 دی را یوم الله
خواندند. راه انقلاب، راه خدایی و برگرفته از عاشورا و نهضت معصومین(ع)
است. راهی است که- انشاءالله- به ظهور حضرت حجت(عج) ختم خواهد شد. این راه
با دسیسه و سنگ پرانی کسی مسدود نمی شود. چراغ پرفروغ انقلاب اسلامی با
این باد های مسموم خاموش نخواهد شد. انقلاب باقی خواهد ماند تا به انقلاب
جهانی منجی عالم(عج) پیوند بخورد، تا روزی که مظلومان و مستضعفان جهان بر
تارک رفیع شرف و کرامت انسانی بنشینند.
اهمیت واقعه مباهله
پس از فتح مکه در سال هشتم هجرى و
درخشش قدرت اسلام در جزیرةالعرب، پیروان دیگر ادیان و مذاهب و رهبران و
رجال سیاسى و مذهبى توجه خاصى به اسلام و مسلمانان و به کانون این قدرت
عظیم یعنى مدینةالرسول پیدا کردند. این امر زمینه مناسبى را براى نشر و
گسترش شعاع اسلام تا اقصى نقاط حجاز و حتى خارج از آن فراهم آورد و پیامبر
اسلام توانست از این فرصت بخوبى استفاده کند و با ارسال نامه ها و
نمایندگان ویژه به رؤساى بلاد و زمامداران کشورها آنها را به پذیرش اسلام و
یا به رسمیت شناختن دولت اسلامى و التزام به مقررات آن فرا خواند .
در
سال نهم هجرى به تدریج هیئتهاى نمایندگى طوائف و قبائل عرب به حضور
رسولخدا مىرسیدند و این سال را مورخین «عام الوفود» نام نهادهاند. نامه
رسولخدا به مسیحیان نجران از جمله نامههاى ارسالى آن حضرت بود که گروهى
از بزرگان و اشراف نجران را به مدینه کشاند. پیام اصلى این نامه اعلام
رسالت رسولخدا و دعوت از اسقف یا اسقفهاى نجران و مردم مسیحى آن منطقه به
آیین اسلام بود. اما در صورتى از پذیرش اسلام امتناع ورزند یا باید مقررات
ویژه پرداخت جزیه به حکومت اسلامى را بپذیرند و یا آماده جنگ شوند.
در
زمان کتابت نامه رسولخدا به اسقف نجران، مردم این منطقه دو دسته بودند
مسیحیانى که پیامبر نمایندگان خود را به همراه نامهاى به سوى آنان فرستاد و
مشرکانى که خالدبن ولید از جانب پیامبر به سوى آنها آمد و این گروه از
ساکنین نجران سرانجام مسلمان شدند و به حضور رسولخدا نیز رسیدند
مخاطب
مستقیم این نامه اسقف یا اسقفهاى نجران بودند و این لفظ از آن رو بر آنها
اطلاق مىشد که سمت پیشواى دینى بودن مردم را بر عهده داشتند و اسم خاص
براى شخص یا اشخاصى به شمار نمىآمد.
در زمان کتابت نامه رسولخدا
به اسقف نجران، مردم این منطقه دو دسته بودند مسیحیانى که پیامبر نمایندگان
خود را به همراه نامهاى به سوى آنان فرستاد و مشرکانى که خالدبن ولید از
جانب پیامبر به سوى آنها آمد و این گروه از ساکنین نجران سرانجام مسلمان
شدند و به حضور رسولخدا نیز رسیدند(1)
این هیئت بلندپایه چون در
مذاکرات شفاهى با آن حضرت به تفاهم نرسیدند و از سر لجاجت پاسخ آن حضرت به
سؤالات اعتقادى خود را قانع کننده ندانستند .
پیشنهاد دیگرى از سوى
رسولخدا دریافتند مبنى بر این که اکنون که هر طرف خود را محق و دیگرى را
باطل مىشمارد بیایید عزیزان خود را جمع کنیم و دست به دعا برداریم و خداى
خویش را بخوانیم و هر یک بر دیگرى نفرین کند تا ببینیم خداوند نداى کدام
طرف را پاسخ میدهد و آشکار شود چه کسى در ادعاى خود دروغگویى بیش نیست.
این عمل که در لغت عرب مباهله نامیده مىشود، راهى جدید بود که به نص آیه
61 سوره آلعمران انجام شد .
«فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من
العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و
انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنةالله على الکاذبین »
پیامبر اسلام از
سوى خداوند بدان مأمور گشت و براى پایان بخشیدن به مجادلات هیئت نصارى با
آن حضرت و اقناع عوام و خواص از مسلمانان و مسیحیان از هر منطق و استدلالى
بهتر و رساتر بود. ولى به گواهى همه منابع تاریخى مسیحیان نجران پس از قبول
این پیشنهاد چون به میعادگاه وارد شدند و نشانههاى حقانیت رسولخدا را در
دعوت خویش مشاهده کردند از اقدام بدین کار منصرف شدند و به پرداخت جزیه و
امضاى صلحنامهاى که رسولخدا شروط آن را مشخص مىساخت، تن در دادند. مباهله در عرف و لغت عرب
واژه
مباهله مشتق از ماده «بهل» است. گفته مىشود «بهلهالله» یعنى «لعنهالله»
(2) ولى مباهله با ملاعنه این تفاوت را دارد که «لعن » عبارت است از دعا
به ضرر شخص که از رحمت الهى دور باشد و «بهل» اجتهاد در لعن است و لذا کسى
که اصرار و التماس در دعا و نفرین داشته باشد «مبتهل» است.(3)
در
ذیل آیه 61 سوره آلعمران در تفسیر واژه «نبتهل» مفسرین متقدم گفتهاند که
در معناى ابتهال دو قول است : اول آن که به معناى التعان است و دوم آن که
به معناى دعا کردن بر ضد شخص دروغگو و طلب هلاکت اوست که این شبیه لعن است.
(4) و روشن است که این دو معنا بسیار نزدیک به هم هستند.
مسیحیان
توسل جستن به مباهله را از مختصات پیامبر اسلام به شمار نیاورده بودند و او
را در این جهت دنبالهروى انبیاء الهى مىدانستند.
این معنا در
عرف عرب و نزد پیروان ادیان آسمانى معنایى کاملا شناخته شده بود و دعوت
پیامبر اسلام از مسیحیان به مباهله دعوت به کارى بدیع و فتح بابى جدید براى
اثبات حق و ابطال باطل نبود. از این رو مىبینیم که مسیحیان نجران خیلى
طبیعى با آن برخورد کردند و حتى وقتى پیامبر اسلام بر سر زانوان خود نشست و
دست به دعا برداشت ابوحارثه اسقف بزرگ مسیحیان گفت :
«جثى والله کما جثى الانبیاء للمباهلة ؛ او همانند انبیا براى مباهله نشسته است » (5)
از
اینجا معلوم مىشود که مسیحیان توسل جستن به مباهله را از مختصات پیامبر
اسلام به شمار نیاورده بودند و او را در این جهت دنبالهروى انبیاء الهى
مىدانستند.
در حقیقت «مباهله » واژه ای عربی است و معنای آن رها
کردن و قید و بندی را از چیزی برداشتن است. یکی از معانی آن به حال خود
گذاشتن حیوان مادّه و نبستن پستان اوست تا بدین وسیله نوزادش بتواند به
راحتی شیر بنوشد. در زبان عربی به این حیوان مادّه «باهل» گفته می شود(6)
امّا
این واژه در اصطلاح به معنای نفرین کردن دو نفر یا دو گروه به یکدیگر است ؛
به گونه ای که افرادی که با هم درباره یک مسئله مهم دینی، مذهبی و... با
یکدیگر گفت وگو و اختلاف دارند، در یک جا جمع شوند و به درگاه الهی تضرع
کنند و از خداوند بخواهند که فرد دروغگو یا ظالم را رسوا سازد و یا بر او
عذابی نازل فرماید. مقطع زمانى واقعه مباهله
سیدبن
طاووس در تعیین روز مباهله بیست و یکم و بیست و چهارم و بیست و هفتم ماه
ذىحجة را نقل یاد کرده واصح آنها را بیست و چهارم ذىحجة دانسته است(7) و
سپس همین روز را به عنوان روز خاتم بخشى امیرالمؤمنین و نزول آیه ؛ «انما
ولیکم الله....» معرفی می کند . مناظره ی مسیحیان با پیامبر (ص)
مسیحیان نجران با آن حضرت به بحث و مناظره نشستند و مسائلى چند از آن حضرت پرسیدند .
از
آن حضرت پرسیدند نظر شما درباره بزرگ ما حضرت مسیح چیست ؟ پیغمبر فرمود :
او بنده خدا بود که او را برگزید و بهخود مخصوص گردانید .
پرسیدند
: آیا براى او پدرى سراغ دارى که از او به وجود آمده باشد ؟ حضرت فرمود :
وجود او به سبب زناشویى نبوده تا پدرى داشته باشد .
پرسیدند پس چگونه
مىگویى که او بنده آفریده شده خدا بود با این که تو تاکنون بنده آفریده
شدهاى ندیدهاى جز این که از راه زناشوئى به وجود آمده و داراى پدر
مىباشد ؟
اینجا بود که خداوند پاسخ آنها را داد و آیاتى از سوره
آلعمران بر پیغمبر نازل شد که « ان مثل عیسى عندالله کمثل آدم خلقه من
تراب ثم قال له کن فیکون * الحق من ربک فلا تکن من الممترین * فمن حاجک...
على الکاذبین » پس پیغمبر خدا آنان را به مباهله دعوت کرد و فرمود که
خداوند به من خبر داد که پس از مباهله هر کسى که بر باطل است عذاب بر او
نازل خواهد شد و بدین وسیله حق از باطل جدا خواهد شد. (8)
سرانجام
قرار مباهله گذاشته شد و چنان که ظاهر آیه مباهله نشان مىدهد و بیشتر
منابع نیز تصریح دارند دعوت به مباهله از سوى پیامبر بود نه از سوى
مسیحیان(9) و در برابر این پیشنهاد آنان به مشورت نشستند و نظرشان بر آن شد
که تا صبح روز دیگر از آن حضرت مهلت بگیرند پس چون به نزد همراهان خود
بازگشتند اسقف آنان گفت فردا به محمد صلى الله علیه وآله وسلم بنگرید اگر
با فرزندان و خاندان خود آمد از مباهله با او بپرهیزید ولى اگر با اصحاب و
یاران خود آمد با او به مباهله برخیزید که او بر چیزى نیست. (10) روز موعود
دست
حسن در دست پیامبر و حسین در آغوش او و فاطمه پشت سر آن حضرت و على پشت سر
فاطمه قرار داشت و رسول خدا بدانان فرمود که چون من دعا کردم شما آمین
بگویید.(11)
مسیحیان نجرانی وقتی حقانیت رسول را مشاهده کردند ، از مباهله خودداری کرده و به مصالحه راضی شدند .
------------------------------------------------------------------------------
پىنوشتها:
1- احمدى میانجى / على / مکاتیب الرسول / ج 2 / ص 492
2- الطریحى / شیخ فخرالدین / مجمعالبحرین / ماده «بهل»
- جزائرى / سید نورالدین و ابوهلال عسکرى/ معجمالفروق اللغویة / ص 466
4- الطوسى / التبیان فى تفسیر القرآن / مجمعالبیان
5- شیخ طبرسى / مجمعالبیان / ذیل آیه مباهله
6- راغب الاصفهانی / مفردات الفاظ القرآن / ص149(مادّه بهل)
7- الارشاد / ج 1 / ص 515
8- شیخ مفید / الارشاد / ج 1 / ص 222
9- سیدبن طاووس / اقبال الاعمال / ص 511
10- همان / ص 612
11- زمخشرى / الکشاف / ذیل آیه مباهله ؛ تفسیر ثعلبى / ذیل آیه مباهله
منبع: پایگاه اطلاع رسانی استاد جاودان
حضرت آیت الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در خجسته عید سعید غدیر
خم، عید ولایت و امامت، و در آستانه 5 آذر سالروز تشکیل بسیج، در اجتماع
110 هزار نفری بسیجیان، مضمون حقیقی واقعه عظیم غدیر را، تجلی امامت و
پیشوایی عادلانه و سعادت بخش همه جوامع بشری در طول تاریخ دانستند و با
اشاره به درخشندگی بی نظیر بسیج افزودند: بسیجی ماندن و تقویت اخلاص و
بصیرت و استقامت، رمز تحقق وعده تخلف ناپذیر الهی درباره پیروزی نهایی ملت
مؤمن ایران است.
به گزارش بولتن، حضرت آیت الله خامنه ای با تبریک
عید سعید غدیر خم به همه ملت ایران و دلدادگان عدالت و آزادگی افزودند:
حقیقت و مضمون غدیر، متعلق به همه مسلمانان و همه کسانی است که برای بهروزی
انسان، دل می سوزانند.
رهبر انقلاب اسلامی ، اعتقاد راسخ شیعیان به
جانشینی امیرمؤمنان بعد از پیامبر را، متکی بر دلایل متقن و غیرقابل تردید
دانستند و با اشاره به حدیث متواتر غدیر که همه محدثین بزرگ اسلام نقل
کرده اند افزودند: همان معنایی که در ولایت پیامبر گرامی اسلام وجود دارد
با معرفی و نصب الهی امیرمؤمنان با ابلاغ نبی مکرم، درباره امام علی (ع)
نیز محقق است.
ایشان، امیرمؤمنان علی (ع) را در همه دوران زندگی از
جمله جوانی، ستاره درخشان و بی نظیر «عرصه های مختلف تقوا، شجاعت، استقامت،
بصیرت و دفاع از اسلام و پیامبر» خواندند و افزودند: همه مردم بویژه
جوانان در لحظه لحظه زندگی وجود پرعظمت مولای متقیان، نور هدایت و سعادت را
دریابند.
دانشش بر همه چیز احاطه دارد و حال آنکه او در مقام خوش است و آفریدگان، همگی مقهور قدرت اویند. بزرگی که پیوسته بوده و ستودهای که همیشه خواهد بود. پدید آورنده آسمانهای بلند و گستراننده گستره شدهها و فرمانروای مطلق زمینها و آسمانهاست و بیاندازه پاک و بینهایت پاکیزه است. پروردگار فرشتگان و روحالقدس و نسبت به هر آنچه آفریده، فزونبخش است و چه ساخته و پرداخته، غرقه عطا و فضل اویند. هر دیدهای را میبیند، و هیچ دیدهای را توان دیدار او نیست.
بزرگوار و بردبار و بخشنده ایست که رحمتش همه چیز را فرا گرفته و منعمی است که بر همه مخلوقات منت دارد.
در اجرای کیفر مجرمان شتاب نمیکند و به عذابی که در خور آنند تعجیل نمینماید. به اسرار نهان و به سویداء سینهها آگاه است و هیچ رازی از او پوشیده نیست و هیچ امر پنهانی او را به اشتباه نمیافکند.
بر همه اشیاء، محیط و بر همه چیز، چیره و بر هر نیرویی غالب و بر هر کاری تواناست. نیست مانندی برایش و حال آن که او پدید آورنده همه موجودات است از نیستی. جاودانی که به عدل، پایدار است و خدایی جز او نیست. سرافراز و حکیم و والاتر از آنکه به دیدهها مشهود گردد و لیکن او هر دیدهای را در مییابد و بر هر چیز دقیق و آگاه است.
به دیده هیچ بیننده در نیامده تا وصفش ممکن شود و احدی را از چگونگی پیدا و پنهانش آگاهی نیست مگر به همان مقدار که خود (عزّوجلّ) از خویشتن خبر داده است.
و گواهی میدهم: او خدایی است که هستی، آکنده قداست اوست و آغازِ بی آغاز و انجام بی فرجام (همه هستی) به نور او احاطه شده است.
فرمانش بی مشورت مستشاری جاری و نافذ است و قضا و تقدیرش بی مدد همکاری، بر کائنات حکومت دارد و در تدبیر امر خلقش، هیچ نقص و بی نظمی نیست.
موجودات را بی آنکه نمونهای از پیش داشته باشد، ابتکار و خلقت فرمود و بدون کمک هیچ یاوری آنها را بیافرید و در این هنگامه نه او را رنجی و نه نیازی به چاره سازی بود. به ایجاد خلق اراده نموده پس خلق، خلعت هستی یافتند و (به نور وجودش) آشکار شدند. پس اوست خدایی که معبودی جز او نیست، آن (خدایی) که به صنع خود، اتقان و استواری داد و در مصنوع خود، حسن و زیبایی نهاد. دادگریست که هرگز ستم نکند و بزرگواریست که کلیه امور به او باز میگردد.
و گواهی میدهم اوست که هستی در برابر قدرتش فروتن و در مقابل هیبتش سر افکنده و تسلیم است.
اوست سلطان سلاطین و مالک همه ملکها و گرداننده افلاک و فرمانروای مهر و ماه که هر یک تا زمانی مقدّر در کار گردشند. اوست که چادر شب بر رخسار روز کشد و شب را در نور روز فراگیر کند که هر یک شتابان در جستجوی یکدیگرند. اوست شکننده ستمکاران و زورگویان و نابود کننده شیاطین پست و پلید.
نه او را ضدّی است و نه شریکی. یکتای بی نیاز است. نه کسی زاده اوست و نه او زاده کسی و نه احدی همتا و مانند وی است معبودی یکتا و پروردگاری ارجمند است هر چه خواهد کند و ارادهاش بر جهان فرمانرواست. او بر هر چیز و به شمار همه چیز آگاه است. مرگ و زندگی، نیازمندی و بی نیازی به اراده او و خنده و گریه و منع و عطا به خواست اوست.
ملک و سلطنت، از آن او و ثنا و ستایش، ویژه او و خیر و نیکی به خواست اوست و اوست که بر هر کاری تواناست. شب را در روز، و روز را در شب فرو میبرد و خدایی جز او نیست. خدایی بس ارجمند و بسی بخشاینده. به خواهش بندگان، پاسخ میدهد و صاحب بخشش و عطای بزرگ است. به شمار نَفَس جانداران آگاه و پروردگار پری و آدمی است.
کاری بر او دشوار نیست و ناله فریاد خواهان او را به کاری وادار و ناگزیر نمیسازد به ستوه نیاورد او را اصرار اصرار کنندگان. نگهبان نیکان و توفیق بخش رستگان و سَروَر جهانیان است و آفریدگان را سزد که به هر حال، در خوشی و سختی و در شدت و راحت سپاس او گویند و ستایش او کنند.
و اینک من، در هر دشواری و راحت و در هر سختی و سستی ستایشگر اویم و به او و فرشتگان و فرستادگان و کتب آسمانیش، ایمان دارم.
فرمانش را به جان شنوده و فرمان بردارم و در هر کار که او را خشنود و راضی سازد، شتابندهام. به قضا و حکمش سر تسلیم دارم و به اطاعت فرمانهایش مشتاق و از عقوبت و مجازاتش سخت در هراسم که اوست خداوندی که از حیلهاش، ایمن نتوان نشست با آنکه از ستمش جای هیچ بیم و نگرانی نیست. اعتراف میکنم که بنده اویم و گواهی میدهم که او پرورنده و پروردگار من است و آنچه را که به من وحی فرموده، به مردم ابلاغ خواهم کرد. مبادا که به سبب مسامحه در انجام وظیفه تبلیغ، کوبه عذاب حق بر من فرود آید، عذابی که هیچ قدرتی را توانایی دفع آن نباشد که چه بزرگ است نیرنگ او.
فرمان الهی
نیست معبودی جز او که دستورم داده و اعلام کرده که: << اگر در ابلاغ آنچه اینک بر تو فرو فرستادهام کوتاهی کنی، در حقیقت ، به هیچ یک از وظایف رسالت و ابلاغ من عمل نکردهای >> و هم او - تبارک و تعالی - حفظ و نگهداری مرا در برابر مخالفان تعهد و تضمین کرده و او مرا کفایت کنندهای بزرگوار است. و اینک این است آن پیام که بر من نازل فرموده: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، یا أیُّها الرَّسولُ بَلِّغ ما أنزلَ إلَیکَ مِن ربک (فی عَلیٍ) و إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَک وَاللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاسِ ¤. ای مردم! من در ابلاغ آنچه که بر حق بر من فرو فرستاده است، کوتاهی نکردهام و هم اکنون سبب نزول آن آیه را برایتان باز خواهم گفت: فرشته وحی خدا - جبرئیل u - سه بار بر من فرود آمده و از سوی حق تعالی، پروردگارم، فرمان داد تا در این مکان به پا خیزم و سپید و سیاه مردم را رسماً آگاهی دهم، که علی بن ابیطالب، برادر و وصی و جانشین من و امام پس از من است که نسبتش به من، همان نسبت است که هارون به موسی داشت، با این تفاوت که رسالت به من خاتمه یافته است و بعد از خداوند و رسولش، علی، ولیّ و صاحب اختیار شماست و پیش از این هم خداوند در این مورد آیهای دیگر از قرآن را نازل فرموده:
إنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُهُ وَالَّذینَ امَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکوةَ وَ هُم راکِعونَ
علی بن ابیطالب، همان کسی است که نماز به پای داشت و در حال رکوع، به نیازمند، صدقه داده است و او در هر حالی رضای خدا را میجوید.
از جبرئیل u خواستم که از خداوند متعال معافیّت مرا از تبلیغ این مأموریت تقاضا کند؛ ای مردم چون میدانستم که در میان مردم پرهیزگاران، اندک و منافقان، بسیارند و از مفسده جویی گنه آلودگان و نیرنگ بازی آنان که دین اسلام را به تمسخر و استهزاء گرفتهاند، آگاهی داشتم؛ همانها که خداوند، در قرآن کریم، وصفشان کرده است:
یَقُولُونَ بِألسِنَتِهِم ما لَیسَ فی قُلُوبِهِم وَ یَحسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِندَ اللهِ عَظیمً ¤ هنوز آن آزارها که این گروه بارها بر من روا داشتند، از خاطر نبردهام، تا آنجا که به دلیل ملازمت و مصاحبت فراوان علی با من و توجهی که به او داشتم، به عیب جویی من برخاستند و مرا زود باور که هر چه میشنود، بیاندیشه میپذیرد، خواندند تا آنکه خداوند عزّوجلّ، این آیه را نازل فرمود:
وَ مِنهُمُ الَّذینَ یُؤذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أذُنٌ قُل أذُنُ خَیرٌ لَکُم یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنینَ
من هم اکنون میتوانم یک یک از این گروه را به نام و نشان، معرفی کنم؛ لیکن به خدا سوگند که من در مورد این افراد بزرگوارانه رفتار کرده و میکنم.
ولی اینها همه خدای را از من راضی نمیسازد مگر آنکه وظیفه خود را در مورد مأموریتی که از آیه شریفه ((یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أنزِلَ إِلَیکَ ...)) یافتهام، به انجام برسانم.
ای مردم! بدانید که خداوند، علی بن ابیطالب را ولیّ و صاحب اختیار شما معیّن فرموده و او را امام و پیشوای واجبالاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پیروان ایمانی ایشان و بر هر بیابانی و شهری و بر هر عجم و عربی و هر بنده و آزادهای و بر هر صغیر و کبیری و بر هر سیاه و سپیدی و بر هر خداشناس موّحدی، فرض و واجب فرموده و اوامر او را مطاع و بر همه کس نافذ و لازمالاجرا مقرر فرموده است. هر کس با علی (ع) به مخالفت برخیزد، ملعون است و هر کس که از او پیروی نماید، مشمول عنایت و رحمت حق خواهد بود.
مؤمن کسی است که به علی (ع) ایمان آورد و او را تصدیق کند. مغفرت و رحمت خداوند شامل او و کسانی است که سخن او را بشنوند و نسبت به فرمان او مطیع و تسلیم باشند.
ای مردم! این آخرین بار است که مرا در این موقعیّت، دیدار میکنید، پس گوش فرا دارید و به سخنانم دل سپارید و دستور پروردگارتان را فرمان برید.
خداوند عزّوجلّ، پروردگار و ولیّ و صاحب اختیار و خداوندگار شماست و گذشته از او و پیامبرش - محمّد (ص) - همین من که اکنون به پا خاسته و با شما سخن میگویم سپس بعد از من علی(ع) به امر خدا بر شما سمت ولایت و صاحب اختیاری دارد و پس از او امامت و پیشوایی تا روز واپسین و تا آن هنگام که خدا و پیامبرش را دیدار خواهید کرد، در ذرّیه و نسل من که از پشت علی(ع) هستند، قرار خواهد داشت.
جز آنچه خداوند، حلال کرده، حلال نیست و جز آنچه خداوند حرام فرموده حرام نیست و پروردگار، هر حلال و حرامی را به من معرفی کرده است و من نیز تمام آنچه خداوند از کتاب خود و حلال و حرامش، تعلیم نموده است، به علی(ع) آموختهام.
ای مردم! دانشی نیست که خداوند به من تعلیم نکرده باشد، و من نیز هر چه که تعلیم گرفتهام به علی(ع)، این امام پرهیزگاران و پارسایان آموختهام و دیگر دانشی نیست مگر آنکه به علی(ع) تعلیم کردهام و اوست امام و راهنمای آشکار.
ای مردم! مبادا که نسبت به او راه ضلالت و گمراهی سپرید و مبادا که از او روی برتابید و مبادا که از ولایت و سرپرستی او و از اوامر و فرمانهایش به تکبّر، سر باز زنید. اوست که هادی به حق و نابود کننده باطل است و از نا پسندیدهها بازتان میدارد. اوست که در راه خدا از سرزنش هیچ کس، پروا نمیکند و اوست نخستین کسی که به خدا و پیامبرش ایمان آورد و جان خویش را فدای رسول الله کرد، در آن هنگامهها که هیچ کس در کنار پیامبر باقی نماند، همچنان از او حمایت کرده و تنها رها ننمود و هم او بود که در آن روزگار که کسی را اندیشه پرستش و اطاعت خدا نبود، در کنار پیامبر، پروردگار خود را پرستش و عبادت میکرد.
ای مردم! علی را برتر و والاتر از هر کس بدانید که خدایش از همه، والاتر و برتر دانسته است! و به ولایت او تمکین کنید که خدایش به ولایت بر شما منصوب فرموده است.
ای مردم! علی(ع)، امام و پیشوا از جانب حق تعالی است و خداوند توبه منکران ولایت او را هرگز نخواهد پذیرفت و هرگز آنان را مشمول عنایت و مغفرت خویش، قرار نخواهد داد و خداوند، بر خود حتم و لازم فرموده که با آن کسان که از فرمان علی(ع) سر بپیچند، چنین رفتار کند و پیوسته تا جهان، باقی و روزگار، در کار است، ایشان را در شکنجه و عذابی سخت و توان فرسا معذّب دارد.
پس مبادا که از فرمانش معصیت کنید که به آتشی گرفتار خواهید شد که آدمی و سنگ، هیزم آنند و برای کافران فراهم گردیده است.
ای مردم! همه پیامبران پیشین و رسولان نخستین، مردم را به آمدن من بشارت دادهاند. من، خاتم پیامبران و رسولان خدایم و بر همه خلق آسمانها و زمینها حجّت و برهانم، هر کس در این امر، تردید کند، همچون کفّار جاهلیّت نخستین است و هر کس در سخنی از سخنان من شک نماید، در حقیقت، به تمام سخنان من شک کرده است و چنین کس، مستحق بلا و مستوجب آتش خواهد بود.
ای مردم! خداوند متعال با این فضیلتها که بر من، مرحمت فرموده، بر من منّت نهاده و احسان کرده است (آری) خدایی جز او نیست و تا جهان، برقرار و روزگار پایدار است در هر حال ستایش و سپاس من، ویژه اوست.
ای مردم! علی(ع) را برتر از همه بدانید که گذشته از من، از هر مرد و زنی، برتر و والاتر است. (بدانید) که خداوند، به خاطر ماست که به جهانیان، روزی میدهد و آفرینش بر پای و برقرار است؛هر آن کس که این سخن مرا انکار کند، ملعون و ملعون و مغضوب و مغضوب درگاه حق است.
هان. آگاه باشید که این سخنان را، به یقین، جبرئیل از سوی حق تعالی به من خبر داده و گفته است که: ((هر کس با علی(ع) به عداوت و دشمنی بر خیزد و ولایت و محبت او را در دل نگیرد، لعنت و خشم مرا نسبت به خود، فراهم کرده است))؛ پس هر کس باید که در کار خود بنگرد که برای فردای خود، چه آماده نموده است؛ پس باید که از مخالفت با علی(ع) سخت بر حذر باشید و مبادا که پس از ثابت قدمی، پایتان بلغزد که خداوند به هر چه کنید، آگاه است.
ای مردم! علی(ع) همان کس است که خدا در کتاب مجید خود، به عنوان ((جنب الله)) از او یاد کرده و از زبان مبتلایان به دوزخ، فرموده است: ((یا حَسرَتا عَلی ما فرَّطتُ فی جَنبِ الله.))
ای مردم! در قرآن به تدبر و تفکر، نظر کنید و در درک و فهم آیات آن بکوشید، و به محکمات آن توجه کنید و از متشابهاتش، پیروی می نمایید.
به خدا سوگند، غیر از این مرد که هم اکنون دست او را گرفته و او را بر کشیدهام هرگز دیگری نیست که بتواند دستورات قرآن را برای شما روشن کند و تفسیر آیات آن را بیان نماید، همین مردی که اکنون بازوی او را گرفتهام و به شما اعلام میکنم که:
هر کس را من مولا و سرپرست و صاحب اختیارم، علی(ع) مولا و سرپرست و صاحب اختیار اوست؛ این مرد، علی بن ابیطالب است، برادر و وصی من است، که فرمان دوستی و ولایت او از جانب حق متعال بر من نازل گردیده است.
ای مردم! علی(ع) و آن پاکان از فرزندانم، ثقل اصغرند و قرآن، ثقل اکبر است، که هر یک، از دیگری خبر میدهد و هر کدام، دیگری را تأیید و تصدیق میکند؛ میان این دو ثقل و این دو امر گرانقدر، جدایی نخواهند بود تا آنکه، قیامت در کنار حوض، به من برسند. ایشان امنای حق در میان خلق و فرمانروایان او بر روی زمیناند.
به هوش باشید که من، آنچه لازم بود، گفتم. به هوش باشید که مطلب و مقصود را ابلاغ کردم و به گوش شما رساندم. توضیح دادم که این امر، به دستور خداوند بود و من نیز از سوی او (عزّوجلّ) به شما ابلاغ نمودم. به هوش باشید که عنوان (امیرالمؤمنین) بر کسی جز برادر من روا نیست و این سمت و مقام و فرمانروایی بر مسلمانان، پس از من، برای هیچ کس جز وی مجاز و حلال نیست.
معرفی علی بن ابیطالب(ع)
(رسول خدا (ص) در این هنگام، بازوی علی(ع) بگرفت و او را بالا برده و به مردم نشان داد، تا آنجا که پاهای وی، محاذی زانوی پیامبر (ص) میرسید و پس از آن، به سخن ادامه داد):
ای مردم! این علی(ع) ، برادر و وصی من و مخزن علم و خلیفه و جانشین من است بر امّت. علی(ع) مفسّر قرآن، کتاب خداست اوست که مردم را به حق دعوت میکند و اوست که به هرچه موجب رضا و خوشنودی خداست، عمل کننده است.
اوست که دشمنان حق، در پیکار و ستیز و به فرمانبرداری و اطاعت از خدا، سخت کوش و باز دارنده مردمان از معاصی و نا فرمانیهاست. اوست خلیفه و جانشین رسول خدا، اوست امیر مؤمنان و پیشوا و هادی خلق خدا. اوست که به امر خدا قاتل ((ناکثین)) و ((قاسطین)) و ((مارقین)) است.
(ای مردم!) آنچه میگویم به فرمان پروردگارم میگویم و این خواست و دستور حق است که هیچ سخنی از او، به دست من تغییر و تبدیل نپذیرد؛ حال میگویم: خداوندا! هرکس که علی(ع) دوست میدارد، دوست بدار و هر کس که با وی دشمن است، دشمن دار. خداوندا! هر کس که علی(ع) انکار کند، لعنت کن و آن کس که پذیرای حق او نباشد، به خشم و غضب خود، گرفتار ساز. خداوندا! اگر اکنون، علی(ع)، ولیّ تو را به خلافت و جانشینی خود معیّن کردم و امری که موجب اگمال دین و اتمام نعمت تو بر این مردم است، بیان کردم، همه و همه به فرمان تو بود اینک تو پسندیدهای برای ایشان و فرمودی: (( وَ مَن یَبتَغِ غَیرَ الإسلامِ دیناً فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وَ هُوَ فی الآخِرۀِ مِنَ الخاسِرینَ))
خداوندا! تو را گواه میگیرم و کافیست گواهی تو که من به وظایف تبلیغ و رسالت خود عمل کردم.
اهمیّت مسأله امامت
ای مردم! خداوند عزّوجلّ، کمال دین شما را در امامت و پیشوایی علی(ع) قرار داده است؛ پس هر کس که از او و جانشینان او از فرزندان من که از صلب اویند تا واپسین روز جهان پیروی و اطاعت نکند، به حبط و نابودی اعمال گرفتار گردیده و در آتش دوزخ، جاودانه، معذّب خواهد بود، نه دیگر عذابش تخفیف یابد و نه مهلت و فرصت نجاتی به او داده شود.
ای مردم! این علی(ع) است که مرا بیش از هر کس یاری کرده و از همه بر من سزاوارتر است. از تمام مردم به من نزدیکتر و از همه کس، نزد من محبوبتر و گرامیتر است.
خداوند عزّوجلّ و من از او راضی و خوشنودیم. آیهای در قرآن مُشعِر به رضایت حق از بندگان، نازل نشده مگر آن که در شأن علی(ع) است و هر جا که خداوند مؤمنین را مخاطب قرار داده، در درجه نخست، نظر به او داشته است. آیه مدحی نیست مگر آنکه در مورد اوست و بهشتی که در سوره (( هَل أتی علی الانسان یاد شده، برای اوست، و در نزول آن دیگری جز او منظور نشده و دیگری جز او مدح و ستایش نشده و دیگری جز او مدح و ستایش نشده است.
ای مردم! علی(ع)، ناصر دین خدا و حامی پیامبر خداست، اوست پارسای پرهیزگار و طیّب و طاهر و رهنما و ره یافته.
پیامبرتان، بهترین پیامبر و وصیّ او بهترین وصیّ و پسرانش بهترین اوصیاءاند.
ای مردم! ذریّه و نسل هر پیامبری از صلب خود اویند امّا ذریّه و نسل من از صلب علی(ع) هستند.
ای مردم! شیطان به حسادت، آدم را از بهشت بیرون کرد، پس مبادا که نسبت به علی u حسد ورزید که اعمالتان یکسره باطل شود و به لغزش و انحراف درافتید؛ که آدم صفوت الله تنها به سبب یک معصیت، به زمین فرو افتاد؛ پس بر شماست که مراقب احوال خویشتن باشید. شما که در میانتان، دشمن خدا نیز هست.
(ای مردم!) جز شقیِ واژگون بخت کسی با علی u کینه نمیورزد و جز پارسای پرهیزگار، مِهر علی(ع) در دل نمیگیرد و جز اهل ایمان و مخلصان بی ریا به علی(ع) ایمان نخواهند آوردو به خدا سوگند سوره/ وَالعَصر إِنَّ الإِنسانَ لَفی خُسرٍ ... ¤ در شأن علی(ع) نازل شده است.
ای مردم! خدا را گواه میگیرم که در انجام وظایف رسالت فروگذار نکردم و بر پیامبر، جز ابلاغ فرمان حق، وظیفهای دیگر نیست.
ای مردم! نسبت به خداوند آنچنان که شایسته است پرهیزگار باشید مبادا که جزء مسلمانی دیده از جهان فرو بندید.
ای مردم! به خدا و پیامبرش باور آرید و به نوری که با او نازل شده ایمان آورید، پیش از آنکه خشم خدای شما را فرو گیرد و به مجازات، رخسارتان به عقب باز گردانده شود.
ای مردم! این نور از جانب حق تعالی در من سرشته شده و بعد از آن در طینت علی(ع) و سپس در نسل او قرار داده شده تا آنگاه که نوبت به امام قائم، مهدی(عج) رسد و اوست که سرانجام، حق خدا و حقوق ما را از خواهد ستاند؛ که خداوند عزّوجلّ ما را بر تمام مقصران و دشمنان و مخالفان و خائنان و معصیت کاران و ستمگران حجت قرار داده است.
ای مردم! به شما اعلام خطر میکنم، به هوش باشید که من فرستاده خدا به سوی شمایم و پیش از من رسولانی آمده و رفتهاند، آیا اگر من نیز از جهان بروم و یا کشته شوم، به راه پیشینیان خود، باز میگردید؟! ولی هر آنکس که به عقب باز گردد و به جاهلیت اسلاف خود روی کند، زیانی به خداوند نخواهد رساند، امّا پروردگار، سپاسگذاران را پاداش نیکو مرحمت خواهد کرد ای مردم! بدانید که علی(ع) همان کسی است که متّصف و موصوف به سپاسگذاری و شکیبایی است و پس از او فرزندان من که از صلب اویند، به این صفات مزیّن و ممتازند.
ای مردم! مسلمانیِ خود را بر خداوند منّت منهید، که موجب خشم و غضب پروردگار بر شما گردد و عذابی از سوی او به شما رسد، زیرا که حق در کمین است.
ای مردم! چیزی نمیگذرد که پس از من امامان و سردمدارانی پدید آیند که خلق را به آتش و دوزخ فرا خوانند اما این گروه را در روز قیامت یار و مددکاری نخواهد بود.
ای مردم! خدا و پیامبرش از این کسان، متنفّر و بیزارند.
ای مردم! اینان و پیروان و یارانشان، جملگی، در پستترین دوزخ گرفتار خواهند شد، و چه بد جایگاهی است دوزخ، برای این گروه که به تکبر گراییدهاند. هشدار باشید که اینان همان ((یاران صحیفه)) اند (اما هر یک از شما باید که در نامه اعمال خود بنگرد گر چه مردم جر تنی چند، نامه عمل خود را از یاد بردهاند). ای مردم! من این ولایت را به عنوان امامت و ارث تا روز قیامت، در ذریه و نسل خود قرار دادم و با این کار وظیفهای را که به آن مأمور بودم، به پایان بردم تا بر هر حاضر و غایب و بر هر کس که شاید در این انجمن بوده و یا در این اجتماع حضور نداشته است و حتی بر آنان که هنوز از مادر متولد نشدهاند، حجّت تمام باشد. باید که ماجرای امروز را حاضران به غائبان گزارش کنند و پدران به فرزندان تا واپسین روز خبر دهند. گر چه مدتی نخواهد گذشت که (عدهای) این امر را با غصب و ستم، از آن خود قرار خواهند داد و خدا آن غاصبان را لعنت کندو از رحمت خود، دور و مهجورشان سازد و در چنین حال، سزاوار این عذاب گردند که فرمود:
(( سَنُفرِغُ لَکُم أیُّهَا الثَّقَلانَ یُرسَلُ عَلَیکُما شُواظٌ مِن نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنتَصِران.))
ای مردم! خداوند شما را به حال خود رها نخواهد کرد تا آنکه پاک و پلید از یکدیگر ممتاز گردند و خدا شما را بر اسرار پنهان، آگاهی نداده و نخواهد داد.
ای مردم! سرزمینی نیست مگر آنکه خداوند، مردم آن را در اثر تکذیب حق، هلاک کرده و چنانکه خود به این معنی اشاره فرموده است:
((وَ کَذلِکَ نُهلِکَ القُری وَ هِیَ ظالِمَۀٌ))
و این علی(ع) امام و پیشوای شما و ولیّ و صاحب اختیار شماست. که خداوند، در مورد او تهدیدها و وعدهها کرده و خدا وعدههای خود را انجام خواهد داد.
ای مردم! پیش از شما، اکثر مردم نخستین به گمراهی رفتند و خداوند ایشان را هلاک نمود و هم اوست هلاک کننده گروههائی که از این پس میآیند، همچنانکه فرمود: ألَم نُهلِکِ الأوَّلینَ، ثُمَّ نُتبِعُهُمُ الاخِرینَ، کَذلِکَ نَفعَلُ بِالمُجرِمینَ، وَیلٌ یَومئذٍ لِلمُکَذِّبینَ ¤ .
ای مردم! خداوند، مرا به پارهای از امور امر کرده و از پارهای دیگر نهی فرموده است و من نیز علی(ع) را به آن امور، امر و نهی کردهام؛ پس در حقیقت، او اوامر و نواحی حق را از پروردگار خود اخذ نموده است؛ پس باید که گوش به فرمان او کنید تا از سلامت برخوردار گردید و دستورش را به اجرا گذارید تا به راه هدایت رفته باشید و از آنچه نهی میکند حذر کنید تا به رشد و کمال رسید و خویشتن را بدان گونه که خواست اوست، باز سازید و مبادا که راههای دیگر شما را از پیمودن راه و رویه او باز دارد.
ای مردم! صراط مستقیم خداوند منم و شما به رعایت آن مأمور شدهاید و پس از من، علی(ع) و سپس فرزندانم که از صلب اویند امامان و پیشوایان شمایند که خلق را به راه راست هدایت میکنند و پیوسته روی به سوی حق دارند. (پس از آن سوره حمد را تا پایان تلاوت کرد و به ادامه سخن پرداخت:)
ای مردم! این سوره (= حمد) در شأن من و علی(ع) و فرزندانش فرود آمد و شامل ایشان میگردد همچنین مخصوص آنهاست، ایشان، اولیای خدایند که نه خوفی در دل دارند و نه اندوهی آزارشان دهد، بدانید که حزب الله پیروز است و در برابر، دشمنان علی، گروهی اهل شقاق و نفاق و کینه ورزانی متجاوز و برادران اهریمنند که به منظور فریب و نیرنگ، سخنان بی مغز و آمیخته به رنگ و ریا با یکدیگر نجوا میکنند.
معرفی دوستان و دشمنان
ای مردم! دوستداران علی(ع) و فرزندانش، مردمی اهل ایمانند که خداوند در کتاب خود از آنان بدینگونه یاد کرده است:
لا تَجِدُ قَوماً یُؤمِنونَ بِاللهِ وَالیَومِ الاخِرِ یُوادُّونَ مَن حادَّ اللهَ وَ رَسُولَهَ ... ¤ (سوره مجادله، آیه 22) دوستداران علی و فرزندانش کسانی هستند که نوشته شده در دلهایشان ایمان، و مدد نموده خداوند ایشان را بوسیله فرشتهای از سوی خودش و او وارد فرماید ایشان را در باغهائیکه جاریست از زیر آنها نهرهائی برای همیشه در آنجا میمانند. خداوند از ایشان راضی و ایشان از خداوند خوشنودند.
ایشان حزب خدا و آگاه باشید که حزب خدا رستگارانند!
خداوند عزّوجلّ در توصیف ایشان چنین فرموده است:
الَّذینَ آمَنُوا وَ لَم یَلبَسُوا ایمانَهُم بِظُلمٍ أولئِکَ لَهُمُ الأمنُ وَ هُم مُهتَدُونَ ¤.
و نیز میفرماید: ((اینان در امن و امان، به بهشت داخل شوند و فرشتگان با فروتنی، سلامشان دهند و گویند: پاک و پاکیزهاید شما؛ پس جاودانه در بهشت ساکن شوید)).
آگاه باشید دوستان ایشان کسانی هستند که خداوند در توصیفشان در جای دیگر فرماید:
((ایشان، در امن و سلامت و بی حساب به بهشت وارد میشوند)).
(و در مورد دشمنان ایشان فرموده است:)
((آگاه باشید دشمنان آنها کسانی هستند که به دوزخ در میافتند و غریو جهنم را که میجوشد و میخروشد و صدایی که از سوخت و سوز آن بر میخیزد، میشنوند)).
و نیز در قرآن آمده:
کُلَّما دَخَلَت أمَّۀٌ لَعَنَت أختَها ¤.
همچنین درباره دشمنان آنها فرموده است:
کُلَّما ألقِیَ فیها فَوجُ سَألَهُم خَزَنَتُها ألَم یأتِکُم نَذیرٌ، قالوا بَلی قَد جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبنا وَ قُلنا ما نَزَّلَ اللهُ مِن شَیءٍ إِن أنتُم إِلّا فی ضَلالٍ کَبیرٍ ¤
آگاه باشید که دوستداران علی(ع) و فرزندانش به غیب ایمان دارند و از پروردگار خود در خشیت و هراسند. این گروه را اجر و پاداشی عظیم خواهد بود.
ای مردم! میان دوزخ و بهشت، تفاوتی بزرگ است.
دشمن ما همان است که خداوند او را مذمّت و لعنت فرموده و دوستدار ما مورد مدح و ستایش و محبّت پروردگار است.
ای مردم! من، منذر و ترسانندهام و علی هادی و رهنماست.
ای مردم! من، پیامبرم و علی، وصی من است.
معرفی حضرت مهدی (عج)
آگاه باشید البتّه! آخرین امام زمان قائمِ ((مهدی)) است.
آگاه باشید او یاری کننده دین خداست. آگاه باشید او انتقام گیرنده از ستمکاران است. آگاه باشید او گشاینده دژهای استوار و ویرانگر قلعههای مستحکم است. آگاه باشید او نابود کننده طوایف مشرک است. آگاه باشید او منتقم خونهای ناحق ریخته اولیاء خداست. آگاه باشید او حامی دین خداست. آگاه باشید او جرعه نوش دریای ژرف حقایق و معانی است. آگاه باشید او معرِّف هر صاحب فضیلتی است به برترینش و هر نادان بی فضیلتی است به نادانیش. آگاه باشید او برگزیده خدا و منتخب پروردگار عالم است. آگاه باشید او وارث همه دانشها و محیط به همه علوم است. آگاه باشید او خبر دهنده شئون خداوند و مراتب ایمان است. آگاه باشید او رشید و رهسپار صراط مستقیم و استوار است. آگاه باشید او آن کسی است که امور خلایق به او واگذار شده است. آگاه باشید او آن کسی است که گذشتگان به ظهور وی بشارت دادهاند. آگاه باشید او حجّت پایدار خداوند است که حجّت دیگری بعد از او نیست؛ زیرا حقّی نیست، که با او نباشد و نوری نیست که همراه او نباشد. آگاه باشید اوست آنکه کسی بر او پیروز نمیشود و کسی را در برابر او نصرت نتوان کرد.
آگاه باشید که او ولّی خداست در گستره زمین و فرمانروای حق است در میان خلایق و امین خداست در پیدا و پنهان.
ای مردم! آنچه لازم بود به شما فهماندم و برایتان توضیح دادم و این علی(ع) است که پس از من، تعلیم و تفهیم شما را به عهده خواهد گرفت. آگاه باشید از شما میخواهم که پس از پایان خطابه (به نشان قبول و تمکین) نخست با من و سپس با علی(ع)، دست بیعت دهید و میثاق خود را استوار کنید.
بدانید که من به خداوند تعهّد سپرده ام و علی(ع) در برابر من تعهّد و بیعت نموده است و من، اکنون، از سوی حق تعالی از شما میخواهم که با علی(ع) بیعت کنید و بدانید که هر کس بیعت خود را بشکند، به زیان خویش اقدام کرده است:
فَمَن نَکَثَ فإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ ¤.
ای مردم! حج و صفا و مروه از شعائر الهی است
فَمَن حَجَّ أوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ أن یَطَّوَّفَ بِهِما¤.
ای مردم! حج خانه خدا کنید که هیچ خاندانی نیست که به ان خانه وارد شود مگر آنکه بی نیاز گردد و هیچ خانوادهای از این خانه، رخ نتابیده، مگر آنکه به فقر و تهیدستی گرفتار آمده است. ای مردم! مؤمنی نیست که در آن موقف کریم بایستد مگر آنکه خداوند از معاصی گذشته او چشم پوشی میکند. پس آنگاه که حجَّش تمام شد زندگی و اعمال را از نو آغاز میکند.
ای مردم! زائران خانه خدا از سوی حق تعالی، مدد و نصرت میشوند و هزینه سفرشان در دنیا جبران و نیز اندوخته روز واپسین ایشان خواهد شد که خداوند، پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد فرمود.
ای مردم! خانه خدا را با اعتقاد کامل و با دقت و فهم درست زیارت کنید و مباد که بدون توبه و ترک گناهان گذشته خود، از آن مواقف شریف باز گردید.
ای مردم! اقامه نماز و پرداخت زکات، باید بر طبق دستور پروردگار و به همان روش که او فرمان داده است، به عمل آید و چنانچه با گذشت زمان، کوتاهی کنید یا مسائل و معارف دین را فراموش نمائید، این علی(ع) ولیّ و سرپرست شما، مبیّن آن معارف و احکام برای شماست. همان که خداوند عزّوجلّ، او را پس از من برای شما منصوب کرده و هم امامانی که به جانشینی من و او از سوی حق تعالی تعیین گردیدهاند، پاسخگوی مسایل و مشکلات شما خواهند بود و بر آنچه نمیدانید آگاهتان خواهد کرد.
آگاه باشید! حلال و حرام خدا، بیش از آن است که بتوانم یک به یک بر شمارم و معرفی نمایم؛ چون چنین است، در یک کلام میگویم که به حلالها امر میکنم و از حرامها نهی مینمایم و به منظور توضیح و تبیین آنها، مأمور شدهام که از شما بیعت گیرم و دست تعهد و پیمان بفشارم که آنچه از سوی حق تعالی درباره امیرالمؤمنین، علی(ع) و امامانی که از نسل من و علی(ع) به جهان خواهند آمد، پذیرفته باشید.
و مهدی(عج)، قائم امامان و قاضی به حق تا روز واپسین خواهد بود.
ای مردم! هر عمل حلالی که به شما معرفی کردم و هر کار حرامی که از آن نهی نمودم، از گفته خود باز نمیگردم و آن را تغییر نخواهم داد. این امر را به خاطر بسپارید و هرگز فراموش مکنید و به دیگران نیز سفارش کنید، مباد احکام مرا دیگرگون سازید.
آگاه باشید من سخن خود را مجدداً تأکید میکنم که: نماز را به پای دارید و زکات بدهید، امر به معروف و نهی از منکر کنید اما بدانید که سر آغاز هر امر به معروف و نهی از منکری این است که فرامین مرا بپذیرید و حاضران، آن را به غائبان، اطلاع دهید و به اطاعت از اوامر من وادارشان کنید. و از مخالفت با آنها بر حذرشان سازید؛ زیرا که اینها دستور خداوند عزّوجلّ و فرمان من است، و بدانید که بدون امام معصوم (و بی معرفت او) امر به معروف و نهی از منکر امکان پذیر نیست.
تنها راه هدایت
ای مردم! این قرآن است که امامان پس از علی(ع) را از فرزندان و از نسل او معرفی کرده و من نیز به شما توضیح دادم که علی از من و من از اویم. خداوند در کتاب خود فرموده است:
وَ جَعَلَها کَلِمَۀً باقِیَۀً فی عَقِبِهِ ¤.
و من نیز گفتم: ((تا آن زمان که دست تمسک به دامن این دو امر گرانسنگ (یعنی کتاب خدا و عترت و خاندان من) زدهاید، هرگز به گمراهی و ضلالت دچار نخواهید شد)).
ای مردم! تقوی را پیشه خود کنید و از قیامت بیندیشید که خداوند متعال فرمود:
إِنَّ زَلزَلۀَ السّاعَۀِ شَیءٌ عَظیم¤.
ای مردم! به مرگ بیندیشید و از حساب و میزان و محاکمه در پیشگاه پروردگار جهانیان غافل مباشید و ثواب و عقاب و پاداش و کیفر رستاخیز را از خاطر مبرید، که هر کس نیکی کند، پاداش یابد و هر کس دامن به بدی آلوده سازد، بهرهای از بهشت نخواهد داشت.
بیعت گرفتن
ای مردم! شما را از آن حد فزونتر است ک بتوانید یک یک، با من دست بیعت دهید در حالی که به فرمان خدا، مأمورم که از زبان هر یک از شما اعتراف گیرم که منصب فرمانروایی و امارت بر مؤمنان را که برای علی(ع) قرار دادهام پذیرفتهاید و نیز (مأمورم که) در مورد قبول امامت و ولایت امامانی که از نسل من و صلب علی(ع) میباشند، اقرار و بیعت گیرم. حال که چنین است، همگان یک صدا و به زبان، بگویید: (ای رسول خدا!) آنچه که در ولایت و رهبری مطلق علی(ع) و امامان پس از وی که از صلب اویند از جانب حق تعالی به ما ابلاغ کردی، شنیدیم و در برابر آن مطیع و تسلیمیم و به آن امر راضی و خوشنودیم! اینک ما به دل و جان و به زبان و دستمان، نسبت به قبول ولایت با تو بیعت میکنیم و پیمان میبندیم که با این اعتقاد، زندگی کنیم و با آن بمیریم و تا آن زمان که سر از خاک برداریم، به آن پایبند بوده و هرگز در آن تغییر و تبدیلی ندهیم و شک و تردیدی ننماییم و از سر پیمان خود بر نخیزیم و از خدا و پیامبرش و امیرالمؤمنین، علی(ع) و فرزندانش حسن و حسین و امامان دیگر که از صلب علی(ع) به جهان آیند، فرمان بریم.
ای مردم! مقام و منزلتی که حسن و حسین نزد خدا و رسول او دارند، گوشزدتان کرده و ابلاغ نموده و متوجهتان ساختم که این دو تن سرور جوانان اهل بهشتند و پی از من که جدّ ایشانم و بعد از علی(ع)، منصب امامت خواهند داشت.
و (ای مردم!) بگویید: ((در این امر، مطیع خدا و پیامبرش و علی(ع)، و حسنین و امامان پس از ایشانیم. تو (ای پیامبر) در مورد ولایت امیرالمؤمنین از دل و جان با ما عهد و میثاق بستی؛ از کسانی که توفیق مصافحه یافتند به دست، و از آنها که توفیق این کار نیافتند، از زبانشان بیعت گرفتی. پیمان نمودیم که دیگری را به جای این امر نگیریم و دل و جانمان به جانب دیگر روی ننماید. خدا را در این کار شاهد گرفتیم او به شهادت، کافی است و تو نیز (پیامبر) و همچنین همه مطیعان فرمان حق از حاضر و غائب و فرشتگان و جنود خدا و همه بندگان او را همگی را گواه و شاهد این امر کردیم و خدا از هر شاهدی بزرگتر است.))
ای مردم! چه میگویید؟ خداوند، هر آوازی را میشنود و از سرّ و پنهان همه آگاه است. (بدانید) آن کس که به راه هدایت رود، به سود خود رفته و آن کس که به گمراهی گراید، تنها به زیان خویش اقدام کرده است. چرا که دست خدا فوق هر دستی و قدرتش برتر از هر قدرتی است.
ای مردم! از خدا بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید و پیمان خود را با علی(ع) امیرالمؤمنین و با حسنین و امامان دیگر که کلمه طیبه باقیهاند، استوار نمایید. هر که در ین امر، مکر پردازد خدایش به هلاکت در افکند و آنکس که بر عهد خود پای فشرده خدایش رحمت کند / فَمَن نَکَثَ فَإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ.. .¤
ای مردم! آنچه به شما گفتم، باز گویید و بر علی(ع)، با عنوان رسمی امیرالمؤمنین سلام دهید. بگویید: ((پروردگارا دستورت را شنیدیم و اطاعت کردیم تا از مرحمت و مغفرت تو بهرهمند شویم که بازگشت همه به توست)) و بگویید:
((سپاس خدای را که به این امر ما را هدایت و دلالت فرموده و اگر راهنمائیمان نمیکرد، ما، خود، به راه هدایت دست نمییافتیم))
ای مردم! فضایل و امتیازات علی بن ابیطالب و قدر و منزلتش نزد خداوند، که در کتاب خدا نازل شده، بیشتر از آن است که بتوانم در یک جلسه برایتان بر شمرم؛ پس هر کس که از مناقب و فضایل او نزد شما مطلبی گوید، از او بپذیرید.
ای مردم! هر کس از خدا و پیامبر او و از علی(ع) و امامان و پیشوایانی که معرفی کردم، فرمان بَرَد، به رستگاری بزرگی نایل آمده است.
ای مردم! رستگاران، کسانی هستند که در بیعت با علی(ع) و پذیرش ولایت او و در ادای سلام بر وی به عنوان امیرالمؤمنین، مبادرت و سبقت جویند، اینان در بهشتِ نعمتها متنعّم خواهند بود.
ای مردم! سخنی گویید که موجب رضای خدا باشد:
فَإِن تَکفُرُوا أنتُم وَ مَن فِی الأرضِ جَمیعاً فَلَن یَضُرَّ اللهَ شَیئاً ¤.
خداوندا! مردان و زنان با ایمان را بیامرز و کافران را به غضب خود گرفتار ساز و ستایش، خدای راست که پروردگار جهانیان است.
(در این هنگام مردم، فریاد بر آوردند:)
فرمان خدا و پیامبر خدا را شنیدیم و با دل و زبان و دست مطیع و فرمانبرداریم. چون سخنان پیامبر، تمام شد، مردم بر گرد آن حضرت و امیرالمؤمنین(ع) سخت ازدحام کردند و هرکس میخواست با ایشان، مصافحه و بیعت کند.
گویند نخستین کسی که موفق به مصافحه و بیعت شد، ابوبکر بود و پس از وی عمر و سپس عثمان بیعت کردند و به دنبال ایشان باقی مهاجران و انصار و دیگر مردمان، اقدام به بیعت کردند تا آنگاه که وقت نماز مغرب رسید. پیامبر در آن شب، نماز مغرب و عشا را پیوسته و در یک زمان به جای آورد.
در روایت است که پیامبر (ص) با هر گروه که به عنوان بیعت، مصافحه میکرد، میگفت:
((ألحَمدُ للّهِ الَّذی فَصَّلَنا عَلی جَمیعِ العالَمینَ)).
یعنی: ((ستایش خدای را که ما را بر همه جهانیان امتیاز مرحمت فرمود)).