شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

دستاورد جدید ایران در زمینه فیلترینگ ! + بروز شد

فیلترینگ در ایران و بسیاری از کشورها از سابقه طولانی برخوردار است . باید قبول کرد که این موضوع طبیعی است که هر کشوری از نفوذ و دخالت در امور داخلی خود عصبانی و از آن ممانعت به عمل آورد .

اما پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم کشورهای مداخله گر و جریان داخلی وابسته به آنها انتشار انواع و اقسام فیلتر شکن ها را در دستور کار خود قرار دادند . یکی از این نرم افزار ها ، U نام داشت که تحت نسخه های متعدد (95،96،996و997) ،شمارگان بالا  و با حجم کم در کشور توزیع شد . حتی سایت جرس ، رادیو زمانه ، روزنت ، رادیو فردا و.... لینکهایی جهت دانلود در وبسایتهای رسمی خود قرار دادند . این نرم افزار به سرعت تبدیل به فراگیرترین فیلتر شکن در کشور شد و حتی در برهه ای نزدیک به 22 بهمن در متروها  بلوتوث می شد !

اما چند ساعتی از درج این پست در وبلاگم نمی گذرد که این نرم افزار توسط ارتش سایبری ایران (وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) از کار افتاد .


خبر به روز شده  : متاسفانه گویا دوباره فیلتر شکن با تغییر سرور فعال شده !

مادرمان مریض بود... پدرمان مرده بود دفترمان را جوی آب برد...!

2 زن و مرد کلاهبردار و شایعه ساز که با داستان تخیلی «ترانه موسوی» پناهندگی گرفتند، به دنبال اعتراف یک همدست خود به دروغ بودن کل داستان در مخمصه شدید قرار گرفته اند.
رضا والی زاده- همکار فعلی بی بی سی- و لیلا ملک محمدی که از چند ماه پیش از کشور گریخته اند، شایعه شکنجه و تجاوز و سوزاندن ترانه موسوی را برای اولین بار از طریق امید حبیبی نیا(روزنامه نگار ضد انقلاب خارج نشین) منتشر کرده و کمیته تحقیق وابسته به کروبی و موسوی(الویری و بهشتی) را نیز بازیچه خود قرار داده بودند.
چند روز پیش امید حبیبی نیا با انتشار گزارشی مفصل، روند این شایعه سازی و انتشار آن را روایت کرد و توضیح داد که با پیگیری های متعدد چند ماهه باخبر شده که تمام ماجرای ادعایی والی زاده و ملک محمدی از اساس دروغ بوده است. او البته از انتشار نام این دو نفر خودداری کرده و صرفا به عنوان «ر.و» و «ل.م» از آنها یاد کرده بود. وی توضیح داده بود که به شیوه های مختلف با افراد گوناگون و دوستان خود در تهران تماس گرفته بود تا ابعاد شایعه منتشره را بررسی کند اما سرانجام معلوم شده که نه محل سکونت ادعا شده از سوی والی زاده و ملک محمدی واقعیت دارد و نه هیچ نشانه ای از خانواده، دوستان و بستگان «ترانه موسوی» ادعایی وجود دارد. حبیبی نیا تاکید کرد «من اعلام می کنم فریب منابعم را خوردم و ماه هاست مطمئنم ترانه موسوی وجود خارجی ندارد».
به دنبال انتشار این گزارش مفصل، والی زاده و ملک محمدی که همه رشته های خود برای کلاهبرداری و دریافت پناهندگی را پنبه شده می دیدند، مجبور به واکنشی جالب توجه شدند. آن دو در توجیه فقدان سند نوشته اند: گروهی از کسانی که در خبر تردید کرده اند، مسئولانه خبر را کالبدشکافی و اجزاء آن را تحلیل می کنند اما چنان به تئوری های تولید و انتشار خبر متکی هستند که نمی توانند فرایند تولید یک خبر در شرایط خاص]!؟[ را از تئوری های خبر که در دانشکده های خبر گفته می شود جدا کنند. ماجرای ترانه موسوی نخستین بار توسط هم بندان او]!؟[ برای ما روایت شد و این خبر به شهادت شاهد دیگری]!؟[ نیز موکد شد. کامپیوتر ترانه پر بود از عکس های تجمعات انتخاباتی و راهپیمایی های اعتراضی؛ خانواده او هیچ یک از این عکس ها را جز همان یک عکس در اختیار ما قرار ندادند. پس از انتشار خبر، ارتباط ما با خانواده سه نفره او قطع شد. از این خانواده 3 نفره تنها مادری سال خورده مانده بود چرا که پدرش دو هفته پس از کشته شدن ترانه درگذشت]![ تماس های تلفنی ما با یکی از نزدیکان این خانواده کم کم از صراحت گفتار تهی شد و به کلمات رمز آمیخته به دلهره گرایید تا آن که کاملا و به صورت یکطرفه قطع شد]![
گفتنی است همکاری رضا والی زاده با شبکه BBC پس از فرار از کشور خود می تواند سرنخ گویایی درباره ریشه های پردازش پروژه سراسر دروغ ترانه موسوی باشد.

شاه سلطان حسین ها !

مدتی پیش مقاله ای رو میخوندم از سایت فارین پالسی ، با عنوان " چرا گزینه حمله نظامی به ایران به روی میز برگشت ؟ "

در این مقاله آمده که  که دلیل اصلی برگشتن گزینه نظامی و تقویت موضع طرفداران جنگ علیه ایران درآمریکا و اسرئیل  ، اینست که ایران ضعیف تر شده. و یکی از دلایل اصلی این ضعیف تر شدن ایران  ، حوادث پیش آمده بعد از انتخابات سال گذشته و تبعات داخلی و خارجی اونه.

یادم نمیره که  از چند سال پیش که وبلاگ  آقای محمد علی ابطحی رو میخوندم ، بارها این نکته رو در نوشته هاش میدیدم که مسئله هسته ای و ماجراجویی های این دولت باعث شروع جنگ خواهد شد و  اینکه دریغ است که ایران ویران شود و ...  وبارها عاملین حوادث پارسال - نظام رو به عقب نشینی از منافع ملی تشویق میکردند مثل  نامه مجلس ششم به رهبری برای نوشیدن جام زهر و...

نکته  جالب اینکه در دوران بوش که اوج تهدیدات نظامی بر علیه ایران بود بالاخره جنگی اتفاق نیفتاد ونظام عقب نشینی های هسته ای را جبران کرد. ولی همون کسانی که ته دل ملت را از ترس جنگ خالی میکردند و حاضر بودند از منافع بلند مدت واستراتژیک ملت بگذرند ،در انتخابات پارسال  به خاطر منافع شخصی ،تهدیدی را که مدتی بود حتی کنایه ای  هم مطرح نمیشد ، دوباره مطرح ساختند.

در حالی که واشنگتن پست  به محض اعلام خبر سوخت رسانی به نیروگاه بوشهر ، از حمله اسرائیل به ایران  طی دوروز آینده خبر داده بود ، ولی نیویورک تایمز دیروز خبر داده بودکه ایران تا یکسال دیگر امکان دستیابی به سلاح هسته ای رو نداره . اکثر تحلیلگران این مقاله نیویورک تایمز رو به معنای پس گرفتن تهدیدات قبلی ارزیابی کردند. دو روز تا یکسال خیلی توفیر داره .

تهدید به حمله دوروزه از سوی واشنگتن پست قبل از سخنان رهبری بود ومقاله نیورک تایمز بعد از صحبتهای رهبری. صحبتهایی که بمب خبری چند روز اخیر بود. اینکه محدوده درگیری فقط ایران نخواهد بود .

رهبری در صحبت هاشون گفتند که چطور مسئولین دولت قبل ، از تهدیدات نظامی دچار رعب شده بودند و اینکه رئیس دولت ایران در زمان کلینتون ، چند بار اعلام نگرانی کرده بودند که مبادا جنگی صورت بگیرد و سازندگی های کشور خراب شود .

شاه سلطان حسین ها ،شجاع ترین ملت ها را ذلیل خواهند کرد !


منبع :

وبلاگ شخصی اسحاق رهنما

فواحش فرانسه هم وارد داد و قال حقوق بشر شدند!

پس از چندماه غوغای سیاسی و رسانه ای بی ثمر از سوی محافل غربی و ضدانقلابی، شیرین عبادی اعتراف کرد هیاهو بر سر پرونده «س-م» (متهم به زنای محصنه و مباشرت در قتل همسر) بی فایده بوده است. این سلطنت طلب خارج نشین حتی ادعا کرد بزرگ نمایی این پرونده، کار وزارت اطلاعات ایران برای انحراف ذهن جریان معارض با جمهوری اسلامی بوده است!
رادیو فردا که خود سرکردگی هوچیگران درباره پرونده مذکور را به عهده داشته با شیرین عبادی گفت وگو کرد و گفت: برای اینکه حواس ها از زندانیان پرت شود، دولت با طرح مسائلی چون دعوای زرگری یا مجازات های غیرمنطقی برای مجرمین عادی، توجه بین المللی را جلب کرده است. به عنوان مثال حکم سنگسار خانم ]...[ از این جنس است. چگونه است که این خانم به یکباره تبدیل به کمپین بین المللی می شود و توجه افکارعمومی را به خود جلب می کند تا حدی که ما فراموش می کنیم بر سر زندانیان و آن 17 زندانی که اعتصاب غذا کردند و تا پای مرگ رفتند، چه می آید. اما متاسفانه نه در سطح ملی و نه در سطح بین المللی آن گونه که باید به این مسئله توجه نشد چون داستان این خانم را وزارت اطلاعات به نحوی جلو انداخت که توجه همگان جلب شود و مسئله بزرگ تر را فراموش کنیم. به جای آن همه داد و قال و جنجال که برای این خانم به پا کردیم، آیا جا نداشت برای آن زندانی ها که تا پای مرگ رفتند، حداقل به همان میزان حساسیت نشان می دادیم؟
از خواب بیدار شدن ارگان رسمی سازمان سیا و به میدان آوردن مهره ای چون عبادی در حالی است که پیش از وزیر خارجه آمریکا، وزارت خارجه انگلیس و برخی مقامات فرانسوی و آلمانی با هیجان زدگی به میدان آمدند و مدعی حمایت از کسی شدند که در کنار ارتکاب عملی غیراخلاقی، مرتکب مباشرت در قتل همسر خود هم شده است.
به غیر از گروهک های ضدانقلاب نظیر سلطنت طلبان و... که خیانت به همسر را عادی می شمارند و خود نیز بعضاً به آن خیانت پایبندند، به تازگی کارلا برونی همسر بدنام نیکولا سارکوزی و آجیوانی بازیگر فاسدالاخلاق فرانسوی طی اظهارنظرهایی، از «س-م» حمایت کردند. برونی، هنرپیشه و خواننده فاسدالاخلاق ایتالیایی اگرچه توانست خانواده سارکوزی را از هم بپاشد و همسر رئیس جمهور فرانسه شود اما به تازگی اخبار جدیدی از ارتباطات وی با یک خواننده منتشر شد. وی در دفاع از «س-م» گفته است: حکم صادره ناعادلانه است. من واقعاً از اینکه او به خاطر دوست داشتن یک نفر محکوم به مرگ شده، واقعاً متعجب شدم. خانم ]...[ از همان جا در قعر سلولتان بدانید که همسر من آزادی شما را دنبال می کند و هرگز شما را فراموش نخواهد کرد(!) آجیوانی بازیگر بدسابقه فرانسوی هم در حمایت از س-م گفت: نام او ]...[ در قلب من حک شده و هر روز بر زبانم جاری است. تو سرشار از توانایی های سرکوب شده ای(!)
یادآور می شود وزیر خارجه فرانسه روز گذشته خواستار تحریم ایران در حمایت از «س-م» شد.

100پایگاه آمریکایی زیر آتش موشک‌های زلزال ایران است

یک فرمانده سپاه در گفت‌وگو با الرأی‌العام:
100پایگاه آمریکایی زیر آتش موشک‌های زلزال ایران است

خبرگزاری فارس: یک فرمانده سپاه پاسداران با بیان اینکه در صورت حمله به ایران، "شب اسرائیل را با آتش موشکی خود به روز تبدیل می‌کنیم " تاکید کرد که 100پایگاه نظامی آمریکا در منطقه زیر آتش موشک‌های زلزال ایران قرار دارد.

به گزارش فارس، یکی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در گفت‌وگو با روزنامه کویتی "الرأی العام " اعلام کرد که ایران برای مقابله با تهدیدهای احتمالی برنامه کاملی برای جنگ فراگیر آماده کرده است.
این فرمانده سپاه پاسداران که خواست نامش فاش نشود، به الرأی العام اعلام کرد: اگر اسرائیل یا آمریکا یا هر دو با هم اهداف اقتصادی و نظامی ایران را هدف بگیرند، واحدهای ویژه ایران بویژه واحدهای موشکی که برای مقابله با این تهدیدها آماده شده‌اند، به همراه نیروی هوایی به صورت خودکار همه اهدافی را در همه کشورهایی خواهند زد که خاک خود و پایگاه‌های خود را در خلیج فارس برای حمله به ایران در اختیار [دشمن] گذاشته‌اند و در کشورهایی که ایران آنان را دشمن خود محسوب کند.
بنا بر این گزارش، در صورت حمله احتمالی به ایران، تهران منطقه خلیج فارس، عراق، اردن و اسرائیل را میدان جنگ خود می‌داند و بیش از 100 پایگاه آمریکا در کشورهای خلیج فارس تحت آتش ایران قرار خواهد گرفت. ایران هزاران موشک زمین به زمین پیشرفته و جدید بخصوص از نوع زلزال2 و همچنین موشک‌های فاتح 110 دارد که شهرهای نفتی و تاسیسات و زیرساخت‌های نفتی هر یک از کشورهایی را خواهد زد که اجازه استفاده از خاک خود را به دشمن ایران بدهند.
این فرمانده سپاه با بیان اینکه گذشته از این که حمله از چه جایی باشد، کوچک‌ترین حمله یا نخستین حمله به ایران، واکنش موشکی شدیدی علیه رژیم صهیونیستی به همراه دارد، تاکید کرد که "شب اسرائیل را با آتش خود به روز تبدیل می‌کنیم و موشک‌های ما همه شهرهای آن را خواهد گرفت و البته تاسیسات ‍[اتمی] دیمونا نیز مستثنی نخواهد بود ".
الرای العام به نقل از این فرمانده سپاه، سامانه دفاع ضدموشکی "گنبد آهنین " رژیم صهیونیستی را "شوخی " توصیف و اعلام کرد که این سامانه مقابل کلاهک‌های خوشه‌ای موشک‌های ایران بیشتر شبیه شوخی است.
وی با بیان اینکه بهتر است کشورهای خلیج فارس بی‌طرفی خود را اعلام و آن را عملا نشان دهند، تاکید کرد که این اقدام خوب است انجام بشود تا ایران آنان را دشمن خود به حساب نیاورد همانطور که کویت این را اعلام کرده است.
الرأی العام نوشت: این فرمانده بلندپایه سپاه پاسداران در خصوص اخباری مبنی بر اقدام آمریکا در تجهیز کویت به موشک‌های پاتریوت اظهارنظری نکرد ولی تصریح کرد که چه پاتریوت چه سامانه‌های موشکی دیگر در مقابل موشک "قائم 1 " ایران که "بدون بال و دارای قدرت مانور بسیار است " و به لطف فناوری و جنس فلزی که دارد قادر است امواج رادار را جذب کند، این سامانه‌های در مقابل سکوت حرارتی آن هیچ کارایی ندارد.
به گزارش الرأی به نقل از این مقام سپاهی، ایران بدون غفلت از قدرت نیروی هوایی خود برای دفاع از جمهوری اسلامی ایران، پیشاپیش موشک‌های پیشرفته‌ای را برای حمایت از تاسیسات خود به کار گرفته است.

کروبی: پتک نزنید، ما فندقیم!

رقیب ناکام آرای باطله در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته گفت فکر نمی کرد کار حوادث سال گذشته به اینجا بکشد که عده ای را بازداشت و در زندان ها نگهداری کنند.
کروبی در ملاقات محمدرضا جلایی پور پسر حمیدرضا جلایی پور که به تازگی آزاد شده، نگرانی خود از حضور در مجالس عمومی نظیر ختم- به خاطر هراس از اعتراض و انزجار مردم- را به نظام نسبت داد و مدعی شد: این به چالشی برای نظام تبدیل شده است(!)
وی که در حوادث سال گذشته تمام آبروی خود را صرف ورشکستگان ضدانقلاب کرد و به یک مالباخته تمام عیار سیاسی تبدیل شد، درباره قاطعیت نظام در برابر فتنه گران گفت: قسم خورده اند که فندق را پتک بشکنند(!)
کروبی توضیح نداده که اگر خود و جریان آشفته متبوع خویش را قد فندق می داند، با چه ادعا و داعیه ای به معارضه با نظام برخاست تا سرش به سنگ بخورد. از طرف دیگر باید گفت پتک نظام بر سر آمریکا و اسرائیل در جای جای منطقه کوبیده می شود و فتنه گران- به عنوان عمله های میدانی جبهه استکبار- در قواره هایی نیستند که به پتک نیاز داشته باشند. فتنه گرانی از این دست را ملت رشید ایران سال گذشته با چند ساعت قدرت نمایی در خیابان جارو کردند و به زباله دان تاریخ ریختند.
کروبی در انتخابات سال گذشته مجموعاً 330 هزار رأی از 30 استان کشور کسب کرد که در نوع خود رکورد کم نظیری بود!

مناظره خواندنی محمد نوری زاد با خودش !

به کوشش ؛ روح الله امین آبادی                                                

چندی پیش ششمین نامه محمد نوری زاد به رهبر معظم انقلاب منتشر شد. لحن این نامه به مراتب هتاکانه تر ازنامه های پیشین بود و شاید بتوان این نامه را مانیفست نوری زاد برای نشان دادن جدایی کامل از اعتقادات پیشین دانست.
نوری زاد در آخرین نامه خود به رهبر عزیز انقلاب از مبارزه نظام اسلامی با آمریکای جهانخوار گلایه کرده و سیاست های نظام اسلامی را شعارهایی دانسته که با الفاظی تند و گزنده بیان شده اند :
«درهمه این سالها... فرهنگ شعارگویی و شعارخواری در جامعه ما به اعلا درجه رسید... با الفاظی تند و گزنده، و با ادبیاتی که دوره اش سپری شده بود، با قدرت های برتر جهان سخن گفته شد این ادبیات، از گنجینه دارایی های خود، فرد منطبقی چون احمدی نژاد را برگزید و برکشید و بر مسند نشاند تا بلندگوی شعارگویی فعال تر شود، و سفره شعارخواری عوام، با همه فلاکتی که گرفتارش بودند، آذین یابد. این شعارها، کشور ما را بر صدر جدول نفرت مردمان جهان نشاند. هرکجا در هر نقطه از جهان فهم، تا اسم ما ایرانیان شنیده می شد، ای خدا، بی آنکه دیرینگی چند هزارساله ما، و دارایی های علمی و فرهنگی ما متبادر شود، تندی و عبوسی و هیمنه تروریستی ما تبلیغ می شد.»
به هرحال رجوع به نوشته های پیشین نوری زاد و مقایسه آنها با نوشته های امروزی وی انسان را در بهت و حیرت فرو می برد گویی اوکمتر از یک دهه پیش برعلیه امروز خویش می نوشته و خود را نقد می کرده است.
سایت های خبری را که نگاه می کنی به اخباری برمی خوری که بر بهت و حیرتت می افزاید، دیدار محمد نوری زاد با عبدالله نوری، دیدار نوری زاد با اعضای نهضت آزادی و همه وهمه آدمی را درمقابل این پرسش قرار می دهد که چه شد نوری زاد که تا دیروز سایه نهضت آزادی را با تیر می زد و در مبارزه با این گروه کم مانده بود که قالب تهی کند به ناگاه درمقابل همان ها تا کمر خم شده و عرض ارادت می کند.
آنها انقلابی شده اند یا نوری زاد قالب عوض کرده است؟
اسدالله بیات یکی از اشخاصی است که نوری زاد امروز و برای دیدن او سر و دست می شکند. فرزند وی در مورد این دیدار سخنی برزبان می راند که ناخواسته به هدف پنهان ضدانقلاب اشاره دارد یعنی استفاده ابزاری از نوری زاد!
«تا به امروز توفیق دیدار آقای محمد نوری زاد را پیدا نکرده بودم و البته تا پیش از انتخابات هم آرزو نمی کردم که هیچ وقت این توفیق را پیدا کنم ولی امروز که این دیدار انجام شد، فهمیدم که شاید یکی از افرادی که حقیقتا برای دیدنش مشتاق بودم، همین بزرگوار بود. باید اعتراف کنم و آنهم این که آن شخصی که من دیدم، بسیار با آن چیزی که تصور می کردم متفاوت بود. خلاصه اینکه بسیار انسان نازنینی است این آقای نوری زاد.»
جالب است بدانیم که بیات زنجانی کسی است که پیامبراکرم(ص) و امیرالمؤمنین را منصوب برای حکومت نمی داند (روزنامه اعتماد 8/6/88) شبهه ای که زمانی رگ گردن نوری زاد با شنیدن آن متورم می شد و می گفت:
«یک چند وقتی است که عده ای از خارج، و عده ای نیز در داخل، به یاد بیست و پنج سال سکوت حضرت امیر افتاده اند و یک ساز همگن و اما تمرین شده ای را می نوازند که اگر مردم علی(ع) را انتخاب نکنند چاره ای جز خانه نشینی برای علی نیست سرنخ چنین احتجاجی اول بار با دست اسلام شناسان رادیو بی بی سی تابیده شد..» (نوری زاد، محمد، پنج اتوبوس و راز جمجمه ها، کیهان 10/4/1380)
انحراف به ناگاه حریم اعتقادات را مورد هجوم قرار نمی دهد، آدمی ابتدا از لحاظ اقتصادی دچار مشکلات ریز و درشت می شود، سپس برای توجیه این مشکلات دچار شبهات اعتقادی می شود و در نهایت حریمی برای مقدسات نمی گذارد.
باید منتظر ماند و دید نوری زاد با چه سرعتی این مسیر را طی خواهدکرد، کارگردانی که دید فیلم هایش در سیما و سینما شاهدی برای خود پیدا نمی کند عقده های فروخفته اش بیدارشد و مسیرش را از انقلاب جدا کرد و این تازه ابتدای راه است.
آری! دیگران عوض نشده اند و این نوری زاد است که قالب عوض کرده است.
این کارگردان و نویسنده متعهد دیروز و روشنفکر امروز تاکنون فرصتی برای نمایان کردن ذات خود نداشته است و چه زیبا در آخرین نوشته خود که در سایت های ضدانقلاب و پس از نامه اش به رهبر عزیز انقلاب منتشر شد بر این صحه می گذارد و می گوید:
«باید این ذهن معیوب؛ در زندان ترمیم می شد. در جایی که آدمها ذات خود را «رو» می کنند. و یا فرصت برای ابراز آن ذات پنهان؛ نسبت به بیرون از زندان؛ فراهم تر است.»
بی شک نوری زاد با واقعیات و فراتر از آن با حقیقت آشناست، او فرصتی برای نشان دادن ذات خود نداشته است، ذاتی که با حضور چند روزه در محیط زندان نه تنها بر وی که بر همگان روشن شد.
آنچه روشن است این تغییر ذائقه نوری زاد را نباید زشت شمرد و افسوس خورد، چه بسا حضور شخصی که به آرمانها معتقد نیست در یک مکتب مترقی ازهمه چیز خطرناکتر است.
عبور از نفاقی خائنانه به کفری عاشقانه بهترین هدیه ای است که نوری زاد به انقلاب تقدیم کرد. او دیگر با نام انقلاب و برای امیال خویش نمی نویسد. او مستقیم به سرچشمه وصل شده است. سرچشمه ای که او را به همه آن چیزهایی که در جبهه انقلاب جسته و نیافته بود می رساند هرچند ملک ری باشد و به صاحبش وفا نکند.
نوری زاد درست یک دهه پیش و زمانی که در روزنامه کیهان قلم می زد مقاله ای نوشت و در آن مناظره سرداری را تصویرگر شد که در دفاع از نظام اسلامی متهم گشته و توسط همین نظام به زندان افتاده و از قضای روزگار با عبدالله نوری که درست به علت مبارزه با نظام اسلامی به زندان افتاده هم سلول گشته است.
نوشته ای که در ادامه به آن اشاره شده است در واقع مناظره نوری زاد آن روز با نوری زاد 89 است. وی در این نوشتار به همه سؤال ها و شبهاتی که امروز دامنگیرش شده پاسخ می دهد و تو می پنداری که حدیث نفس می کند.
او در این نوشتار به نکات ظریف بسیاری اشاره می کند گویی نوری زاد یک روانشناس خبره است که می داند چرا یک مبارز باید به جایی می رسد که شعارهای ضدانقلابی می دهد.
او از سوت و کف هواداران سخن می گوید و از عبدالله نوری- بخوانید نوری زاد89- می پرسد آیا جرأت هجمه به استکبار جهانی در میان هوادارانش را دارد؟
او از عبدالله نوری می خواهد تا حق و حقوق ملت ایران را از چنگال آمریکا بگیرد تا پشت سر وی راه افتاده و مقلدش شود.
امروز ده سال از آن مناظره می گذرد، نه تنها عبدالله نوری عوض نشده بلکه بر عقاید پیشین خود ثابت قدمتر و در مبارزه با نظام اسلامی استوارتر از پیش گشته است و اما چرا نوری زاد مقلد نوری شده را باید از خود او پرسید.
سؤالی که در این نوشتار با زبانی شیوا پاسخ آن را می یابی.
مناظره دو زندانی
مدتی است که محاکمه فرماندهان و پرسنل نیروی انتظامی در جریان است. چندی قبل نیز برخی از روزنامه ها با خوشحالی خبر از قطعی بودن محکومیت سردار نقدی داده بودند. ما به خاطر علاقه ای که به اساس نظام داریم، هرگز برای فشار بر دادگاه در آن حوالی اجتماع نمی کنیم. شعارهای تند و بودار نمی دهیم، بر دهانمان چسب نمی زنیم، عکس این و آن را بالا نمی گیریم. همایش و اجلاسی برای محکومیت دستگاه قضایی به پا نمی کنیم. در روزنامه هایمان زیر و بالای کسانی را که حادثه کوی دانشگاه را طراحی کردند برنمی شماریم. چرا؟ چون ما برخلاف آنانی که نانشان را در قاتق آشوب فرو می برند، هر اقدام اینچنینی را به کام اهریمنان پیشانی سفید می دانیم. از زندانی شدن سربازانی چون سردار نقدی در خود می گدازیم اما چون پای قانون و دستگاه قضایی در میان است، دست بر چشم خود می نهیم و مثل خود نقدی می گوئیم، سمعا و طاعتا! با این وجود خیلی علاقمندیم سردار نقدی را در همان سلول آقای عبدالله نوری زندانی کنند. چرا؟ چون به هرحال این همجواری خالی از فایده نیست. می شود یک میکروفون مخفی در همانجا کار گذاشت و صحبتهای این دو را شنید و ضبط کرد. اولین کسی که به حرف می آید، آقای نوری است:
- عجب تو هم که به زندان افتادی!
¤ سلام
- بفرما! اینهمه سنگ این نظام را به سینه زدی آخرش چی؟
¤ راضیم به رضای خدا.
- اما من راضی نیستم. من مبارزه می کنم.
¤ با کی؟
- با همین کسانی که دوزار قبولشان ندارم!
¤ می دانم منظورتان اسرائیل و آمریکا نیست.
- تو نمی خواهی از این کله شقی ات دست برداری؟ دنیا عوض شده! تا کی مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل؟
¤ تا قیام قیامت!
- راستی تو چرا گذرت به اینجا افتاد؟ تو که نور چشمی بودی!؟
¤ من در گرفتن حق مردم شتاب کردم.
- حالا حق مردم را گرفتی یا نه؟
¤ همه اش را نه، اما مفتضح شان کردم.
- تو بچه ای. تو آداب مبارزه را نمی دانی. تو جهت مبارزه را گم کرده ای!
¤ اگر این که شما می گویی بچگی است، من می خواهم همیشه بچه باشم. و اگر آنچه شما کرده ای، بزرگی است، من از آن بیزارم.
- مگر من چه کرده ام؟
¤ هیچ!
- نه بگو. من بابت حرفی که زده ام، کاری که کرده ام، روسفیدم. سرفرازم.
¤ پیش کی روسفیدی؟
- پیش مردم. پیش همه.
¤ پیش خدا چی؟
- پیش خدا هم روسفیدم. مگر نه این که خدا را در بین مردم باید جست؟
¤ من آن خدایی را که بین مردم گم شده باشد قبول ندارم. می دانم که شما هم با من همعقیده اید.
- بی جهت پای خدا را وسط نکش.
¤ مگر جایی هست که پای خدا وسط نباشد؟
- راستی عجیب نیست؟ من و تو را زندانی کرده اند. کسانی را که برای برپایی همین نظام، سالها مبارزه کرده ایم. قبل از انقلاب، بعد از انقلاب
¤ اما جنس زندان ما دو تا متفاوت است. شما را به خاطر دشمنی با نظام اینجا آورده اند و مرا به خاطر شدت علاقه به آن.
- راستی راستی فکر می کنی من با نظام دشمنم و تو دوستدار آنی؟
¤ دوستی و دشمنی آدابی دارند. شما، اگر هم خیال دشمنی نداشته باشی، حداقلش این است که بازی خورده ای!
- بازی! من خودم عالم را بازی می دهم!
¤ بله، اینهم خودش یکجور مشغله است.
- مشغله نیست. من هرکاری می کنم از سر اعتقادم است.
¤ اعتقادی که سال به سال از این رو به آن رو می شود. عیب ندارد. شما اسمش را اعتقاد بگذارید، اما ایکاش می فهمیدید که دارند همه شما را بازی می دهند!
- من بازی خور نیستم.
¤ خوب نباشید. بالاخره اعمال آدم، گفتارش، اطرافیانش، ذات آدم را لو می دهند. شما فریب خوردی.
- فریب چی؟ از کی؟
¤ از هوادارانت! مرد می خواهم که در برابر سوت و کف و هورای ممتد و مکرر، دست و دلش نلرزد و اراده خودش را مهار کند. شما از زندان که بیرون رفتی، من باب امتحان، در یکی از آن مجالس داغ و فحش آلودت، یکبار و فقط یکبار، از ذات استکباری آمریکا بگو. اگر همان هواداران هوراکشت گذاشتند به حرفت ادامه بدهی! جوری اخم و پچ پچ می کنند که فورا برگردی به همان مسیر مشخص. در حقیقت آنها شما را با سوت و کفشان دقیقا به راهی می برند که می خواهند.
- این آنها که می گویی کیانند؟ من که هرچه دلم بخواهد می گویم. هر موضعی که دلم بخواهد اتخاذ می کنم.
¤ اشتباه شما همین جا است و شما دل خودت را با خواست آنها موافق کرده ای. اگر نه آنها، زیرک تر از آنند که مستقیم و رودررو، اسرار آمریکایی بودن خود را کف دست شما بخوابانند.
-یعنی می خواهی بگویی من توسط آدمهای دست چندم آمریکا دارم کوک می شوم؟
¤ حالا کوک یا غیرکوک، فقط به آرایش آدمهایی که برایت متن دفاعیه را نوشتند، دقت کن. آنها مستقیم و صریح، حرفهای خودشان را توی دهان شما گذاردند. منظم و طبق برنامه، با هدایت همان سوت و کف و هورا، شما را به راهی انداختند که می خواستند. آنها خود شهامت فحش دادن به مقدسات این انقلاب را نداشتند، پس این ماموریت را از حنجره شما بیرون کشیدند. کی فکر می کرد شما، یک روز پیش آمریکا و اسرائیل سرخم کنی؟
- کجا من سر خم کرده ام؟ اولا همه آن حرفها را که زده ام و خواهم زد از خودم است، درثانی من اگر حرفی از رابطه با آمریکا، یا به رسمیت شناختن اسرائیل می زنم، اینقدر صداقت دارم که دلایلش را هم بگویم.
¤ شما حق و حقوق به غارت رفته ما را از آمریکا بگیر، من خودم اولین کسی خواهم بود که پشت سر شما راه می افتم. مگر نه این که شما تحلیل های نابی از ذات استکباری آمریکا داشتید و به امثال ما آموزش می دادید که این ذات، همواره بر غارت و سلطه اصرار دارد.
- دنیا عوض شده بنده خدا!
¤ خدا که عوض نشده! خوبی و بدی فطرت ما که عوض نشده اند!
- ببین جوان، این آمریکا و اسرائیلی که تو مثل آب خوردن مرگشان را آرزو می کنی، امروز یک واقعیتند. یک واقعیت! آمریکا اراده بکند ما را می بلعد! حرف می زند، نظم دنیا به هم می ریزد! موضع می گیرد، کشورهای دنیا مطیعش می شوند! بر قیمت نفت انگشت می گذارد، همه سرخم می کنند! سازمان ملل، با همه کارشناس و حساب و کتابی که دارد، موم دست آمریکا است! آمریکا، سرزمین عقل است! سرزمین ابتکار و قانون و تکنولوژی است! این همه واقعیت را مگر می شود نادیده گرفت؟ با یک مرگ بر آمریکا که آمریکا متلاشی نمی شود. در حقیقت ما با این شعارهای بچه گانه، عرض و آبروی خودمان را می بریم. عقل می گوید با یک واقعیت، متناسب شانس باید مواجه شد.
¤ من همه این واقعیت هایی را که شما اسم بردید، قبول دارم. اما مگر می شود جای واقعیت را با حقیقت عوض کرد؟ اگر اینگونه بود، هیچ پیامبری از پیامبران خدا، با غول ها و فرعون ها و مشرکین قدرتمند عصر خودشان درنمی افتادند!
- تو داری حرفهای سابق مرا به من برمی گردانی؟!
¤ من کاری به شما ندارم. آدمها ممکن است امروز در قله باشند و فردا در کف دره. این به خودشان مربوط است. اما آنچه که تغییر نمی کند، حقیقت است. این حرف خود شما هم بود. ما منبرهای شما را دنبال می کردیم. شما یک روز از شدت ضدیت با استکبار و همین نهضت آزادی، کم مانده بود قالب تهی کنید. چرخش یکصد و هشتاد درجه ای امروز شما، هیچ تغییری در ماهیت حقیقت ایجاد نمی کند. به قول امام علی(ع): ما باید مردان را به حق بسنجیم، نه اینکه حق را به مردان. همین امروز که ما به شکل تمثیلی و در حیطه قلم این نویسنده، داریم با هم گفتگو می کنیم، مردم لبنان، پیروزی سالهامبارزه شان را با اسرائیل جشن گرفته اند. اگر مردم لبنان و مردم فلسطین، می خواستند با طناب شما در چاه مذاکره و تنش زدایی و رفتار غیرخشن بروند، حالا اسرائیل بر گرده شان درخت کاج و زیتون کاشته بود.
- من و تو اگر صدسال هم درکنار هم باشیم، نه تو حرف مرا می فهمی، و نه من حرف تو را قبول می کنم، پس چه بهتر که سکوت کنیم. سکوت بهترین پاسخ من به تو است.
¤ ادب من اقتضا می کند که در پاسخ به سکوت معنادار شما به شما سلام بگویم و حال آنکه اطمینان دارم شما اهل سکوت نیستید. بقای شما در حنجره فعال شما است. مگر می توانید سکوت کنید؟
- من دلم ازاین می سوزد که ما داریم فرصت ها را از دست می دهیم. این نسل جوان دیگر تحمل شعارهای انقلاب و آدمهای عهد عتیق را ندارد. آدمهایی که در امروز زندگی می کنند و ذهنشان در هزار سال پیش متوقف مانده.
¤ بنده هم از آدمهای متوقف بیزارم. اما با شما در تحلیلتان از نسل جوان موافق نیستم. جوان امروز که نه، جوان هزار سال بعد هم مگر می تواند به فطرت خودش پشت کند؟ مگر با پیشرفت ظاهری انسان در عرصه تکنولوژی، انسان عصر فضا می تواند بگوید از دروغ و زشتی و دزدی خوشش می آید و از محبت و عشق ورزی و صداقت و پاکی بیزار است؟ اجازه بدهید راز حضور شما و خودم را در اینجا بگویم. شما به این دلیل اینجائید که فکر می کنید حکومت با اعتقاد مذهبی، ما را متوقف می کند و از خردورزی و پیشرفت و توسعه و همراهی با سایر ملل پیشرفته باز می دارد و بنده حقیر به این دلیل اینجایم که معتقدم در کویر وحشت و برهنگی و بی ایمانی هم می شود، و باید به آن روح فطری مراجعه کرد و گل کاشت و گل داد. اینها حرف نیست. شعار نیست. نهضت انبیا این را می گوید. همه آنها بر تمدن ظاهری و فاسد عصر خود شوریدند و از تمسخر هیچ مسخره کننده ای نهراسیدند.
- خوب حالا با همه این حرفها، آینده را چطور می بینی؟
¤ آینده با حق است. اگر ما اهل حق باشیم، آینده از آن ما است، اگر نه، حق اهل خود را پیدا می کند و خودش را به او عرضه می کند. آینده به لیاقت ما بستگی دارد. لیاقت هم حتما در نزدیکی ما به آمریکا و اسرائیل نیست. در نزدیکی ما به حق و حقیقت است.¤
¤ محمدنوری زاد، کیهان، 4/3/1379