شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

وقتی نفاق جدید یاد قرآن و امام زمان(عج) می افتد

سازمان مجاهدین (انقلاب) و مجمع روحانیون، اعتراض مردم ارادتمند امام خمینی به سوءاستفاده سران فتنه از سیدحسن خمینی را به امام زمان(عج) تسلیت گفتند!
در بیانیه های متحدالشکلی! که از سوی این گروه ها و همچنین «مجمع محققین» و برخی عناصر نفوذی در مرکز تنظیم و نشر آثار امام به همراه کروبی و موسوی و... صادر می شود، تنظیم کنندگان بیانیه ها ضمن استفاده از آیه استرجاع، مدعی اهانت به سیدحسن خمینی شده اند حال آن که بهتر از هر کس می دانند ملت ارادتمند امام با وجود دلخوری از برخی مواضع سیدحسن، میان او و سران فتنه فاصله گذاشته و اتفاقاً و صرفاً علیه سران فتنه شعار داده اند که طبیعتاً این حریم نگاه داشتن برای نوه امام و شعار علیه رئوس فتنه، برای جماعت نفاق جدید سنگین آمده است.
سازمان مجاهدین در بیانیه خود ضمن به کار بردن آیه استرجاع نوشت «سازمان این فاجعه مؤلمه و این هتک حرمت ساحت مقدس بنیانگذار جمهوری اسلامی را به آستان مقدس ولی عصر(عج) و بیوت شریف مرجعیت و روحانیت تسلیت عرض می کند». مجمع روحانیون هم با لحنی مشابه، ماجرای اعتراض مردم به سوءاستفاده فتنه گران از نوه امام را به ساحت بقیه الله الاعظم تسلیت گفت!
این تظاهر کاملاً حرفه ای به سوگمندی و تاثر در حالی است که در روزگار دولت و مجلس اصلاحات، هنگامی که هاشم آغاجری عضو منحط سازمان مجاهدین دین را افیون توده ها خواند و تقلید از مرجعیت را به میمون نسبت داد و رذیلانه تر از آن علناً به ساحت ائمه معصومین جسارت کرد، سازمان مجاهدین و نه اعضای مجمع روحانیون (از خاتمی و موسوی خوئینی ها و کروبی گرفته تا انصاری و محتشمی و موسوی لاری و...) هیچ کدام نه غیرتشان جنبید، نه آیه استرجاع خواندند و نه عناصر افراطی را از خویش راندند. همچنین زمانی که گنجی در برلین به ساحت امام خمینی اهانت روا داشت، کسی از این حضرات معترض نشد تا اینکه این یار غار آغاجری و تاج زاده، اخیراً در آمریکا منکر امام زمان(عج) هم شد و باز هم از اردوگاه نفاق جدید صدایی بلند نشد!
جریان نفاق جدید به دنبال رسوایی زنجیره ای یک سال گذشته در خوش خدمتی به آمریکا و رژیم صهیونیستی، ایجاد آشوب و مقابله دیکتاتورمآبانه با جمهوریت و رأی مردم، میدان دادن به گروهک ها برای شعار به نفع شیطان بزرگ و رژیم اشغالگر قدس، حذف اسلام از جمهوری اسلامی، آتش زدن عکس امام و اهانت به ولایت فقیه، و سرانجام جنایت بی سابقه حرمت شکنی امام حسین علیه السلام در روز عاشورا که منجر به تودهنی بزرگ 9دی و 22 بهمن شد، قافیه را کاملاً باخته می بیند و از این جهت خیال می کند آن همه رسوایی را می توان با پنهان شدن پشت سر نوه امام و سوءاستفاده از حرمت وی به فراموشی بسپارد.

مالیخولیای استدلالی!

فتنه 88 برکت زیاد داشته است از جمله آن که در آن روزهای اول، این سوال در ذهن بسیاری وجود داشت-و در مواردی هنوز هم وجود دارد- که چرا سران فتنه دستگیر نمی شوند؟ بویژه پس از حماسه های 9 دی و 22 بهمن این پرسش به طور جدی تری مطرح شد که تا کی باید منتظر ماند تا خیانتکارانی که دیگر شبهه ای در ماهیت و غایت قول و فعل آنها باقی نمانده، مجازات شوند. امروز اما به نظر می رسد این پرسش پاسخی واضح دارد. به راستی کدام مجازات می توانست چنین پرده از نقاب منافقین جدید برکشد و آنچه در نهانخانه دل آنها می گذرد را برای مردم - مردمی که برخی از آنها به حساب سابقه این افراد بنا را بر نیک اندیشی درباره آنها گذاشته بودند- آشکار کند؟ زمانی انتظار بود که دستگاه قضایی برای این افراد کیفرخواست بنویسد، امروز این مردم هستند که برای آنها کیفرخواست می نویسند. همان که یک نمونه اش را در واقعه روز جمعه و حضور میلیونی مردم در اعلام پیروی از حضرت امام(ره) و رهبرمعظم انقلاب و محکومیت فتنه گران شاهد بودیم. ماجرای استحاله و دگرگونی کسی مانند میرحسین موسوی از دیدار با نهضت آزادی، فمینیست ها و تجزیه طلبان بروز کرد، با شعار علیه فلسطین در روز قدس، شعار به نفع آمریکا در 13 آبان و جسارت به امام در 16آذر ادامه یافت، با هتک حرمت حضرت سیدالشهدا و خداجو خواندن هتاکان به اوج رسید و اکنون با حمایت از تروریست ها و دست نهادن در دست آمریکا و اسرائیل در حال اتمام است. اگر مردم و مسئولان مومن شکیبایی نمی ورزیدند و صبر پیشه نمی کردند، به راستی معلوم نبود مدعیان در زمانی کوتاه چنین بی محابا آبروی خود را نزد مردم بریزند و کار به جایی برسد که سر و صدای ضدانقلاب را هم برای خود فرصتی بدانند و بگویند که نباید از آن گذشت. آیا مجازاتی از این بزرگتر وجود دارد؟ آیا حال و روز بدتری از هم پیاله شدن با دشمنان خدا و افتخار کردن به آن هم می توان یافت؟ جالب است که جماعت فتنه جو این را که هنوز باقی مانده و نفس می کشند، به نشانه زنده بودن جنبش تفسیر می کنند و هیچ نمی پرسند که بر سر آن سرمایه ای که در سبد خود انباشته بودند چه آمده است. یاد حکایتی می افتم که بزرگی در مجلسی محترم نقل می کرد. حکایت این است که روزی حضرت موسی(ع) به عبادتگاه خویش می رفت. رندی او را دید و گفت به خدایت بگو فلانی گفت تا کی تو را نافرمانی کنم و مجازاتم نکنی؟! موسی(ع) پیام را رساند. ندا آمد به آن مرد پاسخ بده تا کی تو را مجازات کنیم و تو درنیابی؟!
گذشته از این، فتنه 88 محصولات و برکات جانبی هم کم نداشته است. یک مورد جالب این است که فتنه مفاهیم و گزاره های جدیدی به دانش روان شناسی اجتماعی افزوده است که جا دارد هرچه بیشتر درباره آنها تامل شود. یکی از ارکان فتنه 88 بی گمان این بوده است که میرحسین موسوی در مقطعی خاص تحت تاثیر یک بمباران روانی هدفمند دچار توهم خود پیروز پنداری شد و البته دیگر هم هرگز مجال خروج از آن نیافت. اساساً یکی از دلایلی که فردی مانند خاتمی کنار گذاشته شد و میرحسین موسوی را به جای او کاندیدا کردند همین بود که خاتمی ظرفیت لازم برای مقابله براندازانه و ستیزه جویانه با نظام را نداشت. به همین دلیل خاتمی برای کودتای مخملی گزینه مناسبی نبود چرا که طراحان این نوع از عملیات براندازی همواره عقیده داشته اند تنها کسی را می توان وارد این بازی کرد و درون بازی نگهداشت که اولا سخت متوهم و ثانیاً لجوج باشد. در غیر این صورت با گزینه حاضر در صحنه نمی توان پروژه کودتای مخملی را کلید زد چه رسد به اینکه به فرجام هم برسد.
نکته مدنظر این نوشته اکنون این است که سندروم توهم نزد سران فتنه ظاهراً به مراحل حادی رسیده است. حاد شدن توهمات ریشه دوانده در ذهن این عده را بهتر از هر جای دیگر در گزاره های کلاسیکی می توان دید که این جماعت صبح تا شام در حال تکرار آنها هستند. اجازه بدهید یک نمونه را بررسی کنیم.
گزاره این است: مردم با ما هستند ولی بروز نمی دهند! جریان فتنه در جریان حوادث سال 88 و خصوصاً در نیمه دوم آن دچار یک ریزش اساسی در سرمایه اجتماعی خود شده اما همچنان مایل نیست حتی به این قضیه نگاهی بیندازد(درست مثل قبل از انتخابات که نظرسنجی های دارای نتیجه منفی را «دور می ریختند!») استدلال کلاسیک در این مورد این است که مردم با ما هستند اما چون خطر برخورد و سرکوب هست ما فی الضمیر خود را آشکار نمی کنند. به روش های مختلفی می توان ثابت کرد که این نگاه تا چه حد ساده لوحانه و وارداتی است. واقعیت این است که اگر مردم به راستی به حقیقتی برسند و به آن گرایش پیدا کنند، اولا از سرکوب نمی ترسند و ثانیاً اساساً هیچ حکومتی توانایی سرکوب اکثریت مردم خود را ندارد. پس مسئله ترس از سرکوب نیست، مسئله این است که آیا واقعاً سرمایه اجتماعی ته سبد آقایان باقی مانده است؟ کسانی که تحولات سیاسی داخل ایران را پی گیری کرده اند خوب می دانند که در سال گذشته جریان فتنه دائماً تاکید می کرد هرگونه تجمع مردمی در مناسبت های ملی و مذهبی را فرصتی برای حضور خود می داند. مشخصاً در روزهای 13 آبان و روز قدس این اتفاق رخ داد و جماعتی که تعداد آنها از چند صد نفر فراتر نمی رفت کف خیابان های تهران چهره حقیقی خود را نشان دادند. اندکی بعد، یا به طور دقیق تر از 16 آذر به این سو این استراتژی یک باره کنار گذاشته شد و فتنه گران اعلام کردند برای تجمعات خود به دنبال مجوز خواهند رفت.سوال این است: اگر واقعا جریان فتنه همچنان توان بسیج داشت، آیا باز هم به فکر درخواست مجوز - که می دانند داده نخواهد شد و نباید هم بشود - می افتاد؟ نکته دقیقا اینجاست که بازی بی مزه درخواست مجوز فقط یک تاکتیک برای پوشاندن ناتوانی فتنه گران در جلب توجه مردم است وگرنه آقایان نشان داده اند اگر توان و قوتی داشته باشند، بی ارزش ترین چیز برای آنها قانون است. واقعیتی که فتنه گران دائما از آن می گریزند این است که جریان فتنه هرگز نتوانست با طبقات محروم پیوند بگیرد و طبقه متوسط را هم به دو دلیل از دست داد. دلیل اول آن است که طبقه متوسط همانطور که روزی که تصور می کرد رأیش را نخوانده اند به تحرک افتاد، روزی هم که فهمید موسوی و دوستانش درباره تقلب دروغ گفته اند در جدا شدن از آنها تردید نکرد. اساس ویژگی طبقه متوسط این است که بر مبنای محصولات آگاهی خود تصمیم می گیرد. آقای موسوی و یاران پس پرده اش بهتر است بالاخره یک بار هم شده این سوال را از خود بپرسند: آیا طبقه متوسط در تهران همچنان به تقلب باور دارد؟ (یا می توانند به دوستان آن طرف آبشان بگویند نتیجه نظرسنجی هایی را که دائما به طور مخفیانه در تهران می کنند در اختیار آنها قرار بدهند.) علت دوم هم این است که بخشی از طبقه متوسط رو به بالا در تهران که تا مقطعی پای کار فتنه بود دریافت که تحرکات خیابانی نه فقط بی نتیجه است بلکه منافع اقتصادی اش را هم که همواره در گرو آرامش و ثبات است به خطر می اندازد. به این ترتیب بود که خیزش طبقه متوسط تبدیل به افسانه شد و آنها که ماندند فقط کینه توزان از امام و انقلاب بودند که هیچ وقت اهمیتی نداشته اند اکنون هم ندارند.
دقیقا به همین دلایل است که تجمعات مردمی - مانند آنچه روز جمعه دیدیم - نه فقط دیگر برای فتنه گران یک فرصت نیست بلکه بدل به تهدیدی خوفناک شده است. از این به بعد فتنه گران باید از هر تجمعی که در آن تعداد زیادی از مردم گرد آمده باشند بترسند چرا که محتملا مهم ترین هدف آنها انتقام گرفتن از کسانی است که از جسارت به هیچ یک از ارزش های این مردم فروگذار نکردند. آقای موسوی خوب است یک بار به نمازجمعه بیاید.یا نه، یک بار شب هنگام اتفاقی برای نماز به مسجدی در تهران برود. خواهد دید که مردم متدین چگونه می اندیشند. نمازگزاران مساجد تهران را که دیگر سازماندهی نکرده اند!
البته باید به بانیان فتنه حق داد که از واقعیت بگریزند. همه آنچه اکنون برای این جماعت مانده همین توهمات است. با همین ها زندگی می کنند، با همین ها برای این و آن نطق می کنند، با همین ها خود را پیش خارجی ها بزک می کنند و با همین ها رسانه های ناامیدشان را سرپا نگه می دارند. با این حال حسرت دستگیر شدن همچنان به دل فتنه گران مانده است. برای نظام بهترین کار این است که به فتنه گران مجال ادامه دادن مسیری را که در پیش گرفته اند و انتهای آن از همین حالا پیداست، بدهد.
در واقع چون برگشتی وجود ندارد عجله ای هم نیست. برای یک انسان غنی بارترین لحظات وقتی است که یک راه بیشتر پیش پا نداشته باشد و همان یک راه هم به فاجعه ختم شود.
مهدی محمدی

از که بریدی و با که پیوستی؟!

مردمی که نه در سر سودای سود داشتند و نه در دل، غم بود و نبود، از اقصی نقاط میهن اسلامی آمده بودند تا عهدی را که با امام راحل(ره) و خلف حاضر او بسته بودند و هرگز نشکسته بودند، تازه کنند و بصیرت خویش را به رخ مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس بکشند که نه فقط از ماهیت پلید این مثلث شوم باخبرند، بلکه مزدوران و ماموران آنها را نیز در هر لباسی که باشند و با هر پوششی که به میدان فرستاده شده باشند، می شناسند و آنان را با همان سرنوشتی روبرو می کنند که سران فتنه 88 را روبرو کردند و....
اما، در جریان حضور حماسی و بی نظیر 14 خرداد، رخداد دیگری نیز اتفاق افتاد. این رخداد، اگرچه به ظاهر، در حاشیه بود ولی عبرت انگیز و درس آموزتر آن بود که بیرون از متن تلقی شود و آن، اعتراض یکپارچه، خودجوش و پرخروش توده های میلیونی حاضر در مراسم به جناب آقای سیدحسن خمینی، نوه حضرت امام(ره) بود. این اعتراض به اندازه ای فراگیر بود که نوه حضرت امام(ره) را نه فقط از ادامه سخن بازداشت، بلکه فرصتی برای سخنان ایشان باقی نگذاشت و آقای سیدحسن خمینی را ناچار به قطع سخن و ترک تریبون کرد. اقدام به موقع و حرفه ای صدا و سیما در پیشگیری از پخش شعارهای مردم، درخور تقدیر است، چرا که شعارها هرچند علیه نوه حضرت امام(ره) بود ولی به نظر می رسد که پخش آن از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران به مصلحت نبود، اما از آنجا که جمعیت چندمیلیونی روز 14خرداد، تقریباً از تمامی نقاط ایران اسلامی آمده بودند، ماجرای آن روز را به اقصی نقاط این مرز و بوم مقدس بردند و یادداشت امروز در پی انتشار خبر آن روز، ضرورت یافته است و دراین باره گفتنی هایی هست.
1- ابتدا باید گفت آرزوی همه مردم- و از جمله نگارنده- این بوده و هست که کاش جناب سیدحسن خمینی حرمت رابطه نسبی خود با حضرت امام(ره) را پاس می داشت و رابطه معنوی خویش با آن مراد به حق پیوسته را حفظ می کرد و کار به آنجا نمی کشید که کاسه صبر عاشقان امام(ره) لبریز شود و برای حفظ حریم مراد و مقتدای راحل خویش علیه نوه ایشان خروش بردارند و... امید است جناب سیدحسن خمینی به خود آیند و این هشدار را در وجدان خویش به ارزیابی بنشینند که؛
به قول دشمن، پیمان دوست بگسستی
بین که از که بریدی و با که پیوستی؟!
2- برخلاف آنچه که سایت های وابسته به سران فتنه و رسانه های بیگانه ادعا می کنند، اعتراض به آقای سیدحسن خمینی از سوی «یک اقلیت تحریک شده»! نبوده است، بلکه به گواهی اسناد صوتی و تصویری موجود و میلیون ها نفر از افراد حاضر در صحنه، اعتراض به ایشان یک خروش سراسری، خودجوش و همگانی بوده است و اگر غیر از این بود و تنها یک اقلیت به جدایی ایشان از خط مبارک حضرت امام(ره) و همراهی وی با فتنه گران و دشمنان تابلودار امام راحل(ره) اعتراض داشتند بایستی بقیه مردم با سر دادن آن شعارها علیه نوه حضرت امام(ره) مخالفت می ورزیدند اما نه فقط کمترین صدایی به مخالفت با آن شعارها از کسی شنیده نشد، بلکه میلیون ها نفر از جمعیت حاضر در صحنه، با تمامی وجود و از ژرفای دل علیه مواضع جناب آقای سیدحسن خمینی به خروش آمده بودند. آیا غیر از این بود؟!
3- این ادعا که اعتراض به آقای سیدحسن خمینی از سوی عده ای قلیل بوده است، اهانت به شعور مردم و دستکم گرفتن آگاهی و بصیرت آنان نیز هست. آیا جناب سیدحسن خمینی طی یک سال گذشته و در تمامی مراحل فتنه 88، با سران فتنه و عوامل میدانی آنها همراه و همصدا نبوده است؟! و آیا اهانت به ساحت مقدس حضرت امام حسین(ع)، نفی وجود مبارک حضرت بقیه الله الاعظم(عج)، توهین آشکار و بی پرده به حضرت امام(ره)، همکاری با سازمان های جاسوسی آمریکا و اسرائیل و انگلیس و... از نگاه نوه حضرت امام، جرم و خیانت و جنایت نیست؟ اگر هست- که هست- چرا ایشان در مقابل تمامی این خیانت ها نه فقط سکوت کرده بلکه با سران فتنه همراهی نیز داشته است؟!
به یقین نوه حضرت امام(ره) انتظار ندارد مردم این مرز و بوم که به قول امام راحل(ره) از مردم حجاز در زمان رسول خدا(ص) و از مردم کوفه در دوران حضرت امیر علیه السلام برترند، همه این بی حرمتی های ایشان به اسلام و انقلاب و امام را شاهد باشند و باز هم آقای سیدحسن خمینی را نوه معنوی حضرت امام(ره) بدانند! احترام نوه امام به خاطر رابطه نسبی ایشان با وجود مبارک حضرت امام است، بنابراین، بسیار بدیهی است که وقتی نوه حضرت امام را در مقابل آن حضرت و همراه و همگام با دشمنان او می بینند، هرگز حضرت امام(ره) را فدای نوه ایشان نمی کنند، بلکه با انگیزه احترام به حضرت امام - تاکید می شود که با همین انگیزه- نوه امام را از خود می رانند تا خدای نخواسته، مواضع و عملکرد آقای سیدحسن خمینی به حساب امام راحل(ره) نوشته نشود و بر دامن کبریایی آن حضرت گرد و غبار مخالفت با انقلاب و همراهی با دشمنان مردم ننشیند.
4- نگارنده، پیش از این هم علی رغم میل خویش و تنها به عنوان ادای وظیفه درباره مواضع و عملکرد آقای سیدحسن خمینی به این آیه شریفه از کلام خدا که روشنگر و راه گشاست اشاره کرده بود. آنجا که می فرماید: «ان اولی الناس بابراهیم، للذین اتبعوه... نزدیکترین مردم به حضرت ابراهیم(ع)، کسانی هستند که از او تبعیت می کنند»، بنابراین، و با پوزش از آقای سیدحسن خمینی باید گفت؛ از پیروان حضرت ابراهیم(ع) پسندیده و پذیرفته نیست که عموی بت پرست آن پیامبر عظیم الشأن را تنها به این علت که با حضرت ابراهیم(ع) رابطه نسبی داشت، گرامی بدارند! و یا فرزند خداناشناس حضرت نوح علیه السلام را فقط به دلیل آن که پسر پیامبر خداست، قابل احترام بدانند!
نگارنده هرگز و خدای نخواسته قصد مقایسه مثل به مثل ندارد بلکه در پی اشاره به مستنداتی است که به مردم حق می دهد، رابطه نسبی با حضرت امام(ره) را در صورتی قابل احترام و تجلیل بدانند که با رابطه و پیوند معنوی نیز همراه باشد و چنانچه احساس کنند و به وضوح ببینند که از رابطه نسبی برای مقابله با حضرت امام(ره) -خواسته یا ناخواسته- سوءاستفاده می شود، علیه سوءاستفاده کنندگان خروش بردارند و از خدشه احتمالی به خط مبارک حضرت امام(ره) جلوگیری کنند، آیا، این اعتراض نه فقط حق، بلکه تکلیف اسلامی و انقلابی و نیز، وظیفه ملی و میهنی مردم نیست؟ معلوم است که هست.
5- بلافاصله بعد از اعتراض گسترده و فراگیر مردم به جناب سیدحسن خمینی، سایت های وابسته به سران فتنه و رسانه های بیگانه- مخصوصاً رسانه های آمریکایی و صهیونیستی- در اقدامی - مانند همیشه هماهنگ- از یکسو، اعتراض کنندگان را یک «اقلیت اندک و تحریک شده» معرفی کردند که به دلایل پیش گفته، دروغی بزرگ است و تمامی شواهد و اسناد غیرقابل تردید از اعتراض سراسری، میلیونی و یکپارچه مردم در آن روز حکایت می کند و از سوی دیگر تلاش کرده و می کنند که اعتراض مردم را «اهانت به حضرت امام(ره)» وانمود کنند و این در حالی است که سایت ها و رسانه های یاد شده، به دشمنی و کینه توزی آشکار و علنی با امام راحل(ره) زبانزد هستند. به عنوان مثال و فقط یک نمونه و یک مثال، آیا می توان پذیرفت که بهایی ها و منافقین و سایت های وابسته به اسرائیل و آمریکا و انگلیس نگران اهانت به حضرت امام(ره) باشند؟! کاش آقای سیدحسن خمینی نگاهی به گردانندگان این سایت ها و برخی از اطرافیان خود می انداخت. آن یکی «اسلام» را عامل عقب افتادگی می داند! این یکی معتقد است خط امام(ره) باید به موزه تاریخ برود، دیگری می گوید اصلی ترین مشکل دموکراسی در ایران اسلامی، آن است که در ایران، هنوز خدا نمرده است! آن دیگری از این که موسوی و خاتمی و کروبی در مبارزه با بینش و منش امام ناکام مانده اند ابراز تاسف می کند و... آیا نوه امام باور می کند که دل سیاه این جماعت نگران ساحت حضرت امام است.
و اما، از سوی دیگر اعتراض مردم به آقای سیدحسن خمینی از اوج ارادت آنان به حضرت امام(ره) و ژرف اندیشی و بصیرت آنها حکایت می کند و نشان می دهد که وقتی پای حفظ و پاسداری از بینش و منش حضرت امام(ره) در میان باشد، رابطه نسبی را به رابطه معنوی و پیروی افراد از آن بزرگوار ترجیح نمی دهند. یعنی دقیقاً همانگونه که امام(ره) بود و به آن توصیه فرموده بود.
... و بالاخره، یکی از شعارهای آن روز مردم بسیار عبرت انگیز و درس آموز بود و حکیمانه و هوشمندانه... آن شعار این بود؛

«نواده روح الله، سیدحسن نصرالله».

توهین علی مطهری به مردم و رئیس جمهور!

علی مطهری در یادداشتی که در اختیارسایت حامی رضایی قرار داد نسبت به ممانعت از سخنرانی سید حسن خمینی، واکنش نشان داده و از آن بعنوان «حادثه تلخ» یاد کرده است.

مطهری با مقصر دانستن رئیس جمهور در این مراسم که اشاره به آن نمی کند گفته است که حادثه ممانعت از سخنرانی حجت الاسلام سید حسن خمینی در مجلس سالگرد رحلت امام خمینی (ره) یک حادثه تلخ و مخالف آرمانهای انقلاب اسلامی از جمله آزادی بیان بود و البته یک حادثه از پیش طراحی شده بود که شخص رئیس جمهور!  در آن نقش اساسی داشت و می توان گفت از سنخ مناظره انتخاباتی ایشان بود که زمینه فتنه را فراهم کرد.

وی با توهین به رئیس جمهور می نویسد: اگر قوه قضاییه عوامل فتنه انتخاباتی 88 یعنی آقایان موسوی، کروبی و احمدی نژاد را به طور همزمان محاکمه می کرد و مجازات هریک را به نسبت جرم آنها اعلام می نمود در 14 خرداد89 این اتفاق نمی افتاد .احمدی نژاد مانند کودک یک خانواده شده است که هرچه دیگران را اذیت می کند مورد تشویق قرار می گیرد.

وی در بخش دیگری از نوشته خود نیز با تشبیه مردم نمازگزار با سپاه عمر سعد در روز عاشورا نوشت:دآقایانی که اصرار بر شبیه سازی حوادث امروز با حوادث صدر اسلام دارند آیا صحیح می دانند که آنها و دار و دسته شان را به سپاه عمر سعد و ابن زیاد تشبیه کنیم که در روز عاشورا با ایجاد سر و صدا اجازه نمی دادند نوه پیغمبر سخن بگوید؟

واکنش جالب رئیس جمهور به شعار مردم علیه سران فتنه

واکنش جالب رئیس جمهور به شعار مردم علیه سران فتنه

بیست و یکمین سالروز رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در حرم مطهر آن حضرت، پر از حاشیه هایی داغ بود.

یکی از این حاشیه ها، شعارهای یکپارچه مردم علیه سران فتنه بود که با واکنشهای متفاوتی از سوی دو سخنران مراسم(رئیس جمهور و حجت الاسلام سیدحسن خمینی) همراه شد.

سید حسن خمینی، به عنوان سخنران دوم، در پاسخ به اصرار جمعیت میلیونی حاضر در صحن حرم برای موضع گیری علیه سران فتنه سخنی نگفت و شعار یکپارچه "مرگ بر موسوی"و "مرگ بر منافق" را بی جواب گذاشت.

 اما واکنش رئیس جمهور به این شعارها متفاوت و در عین حال جالب بود.

دکتر احمدی نژاد، به عنوان سخنران اول مراسم،‌ در اواسط سخنانش به موضوع انتخابات رسید و گفت که "در طول 30 سال گذشته برخی خودخواهان بوده‌اند که خود را برتر و مالک کشور می‌دانستند و اگر رای ملت به آنان بود، آن را محترم می‌دانستند اما اگر کس دیگری رای مردم را به دست می‌آورد آن رای احترام نداشت و باید لگدمال می‌شد برخی از اینان کسانی بوده‌اند که خود با همین سیستم و روش بارها بر مناصب حکومتی تکیه کرده‌اند."

در همین زمان بود که شعار "مرگ بر موسوی" در حرم مطهر امام راحل فریاد زده شد و مردم یکپارچه سعی در تکرار آن داشتند.

پاسخ رئیس جمهور اما، متفاوت از سیدحسن خمینی بود. احمدی نژاد پس از تکرار چندین باره این شعار از سوی جمعیت میلیونی مراسم، در پاسخ به ابراز احساسات آنان گفت که صبر کنید، "هرچه فریاد دارید در ادامه بر سر مستکبران بکشید."

وی این موضوع را چندین بار با تکان دادن دست هم بیان کرد.

اشاره او به ادامه سخنانش بود که به موضع گیری قاطع علیه رژیم صهیونیستی و سران استکبار معطوف شد.

همزمان با مراسم سالروز رحلت امام راحل؛

محمد خاتمی به شمال کشور سفر کرده است
در حالی که جمعیت میلیونی مردم به همراه مسئولان کشور برای عزاداری و بزرگداشت سالروز رحلت امام راحل به حرم مطهر ایشان آمده بودند، سید محمد خاتمی به شمال کشور سفر کرده است.

بنا بر این گزارش تاکنون از علت سفر وی به شمال کشور خبری رسمی منتشر نشده اما گفته می شود که "تفریح و گردش" علت اصلی حضور رئیس بنیاد باران در مناطق شمالی و خوش آب و هوای کشور بوده است.

گفتنی است که همزمان با  بیست و یکمین مراسم سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره)، جمعیت میلیونی مردم به همراه مسئولان کشور از صبح امروز در حرم بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی ایران حاضر شده و به عزاداری پرداختند.

درب‌های مترو به روی عزاداران امام خمینی بسته بود

 درب‌های مترو در ایستگاه مرقد مطهر امام(ره) برای بازگشت عزاداران بسته بود و با تاخیر زیاد بازگشایی شد.

 با توجه به خیل عظیم و میلیونی مردم در نماز جمعه مرقد مطهر حضرت امام(ره) در متروی تهران دربهای مترو را به روی مردم بسته نگاه داشته بودند.
فارس گزارش داد، انتظار می رفت متروی مرقد امام خصوصا برای بازگشت عزاداران و پس از فرمایشات رهبری باز باشد.

رجانیوز هم نوشت که بر اثر سوء مدیریت مترو مردم نسبت به نوع عملکرد مسئولان در مترو،  علیه آقای قالیباف، شهردار تهران دست به شعار زدند.

حرکت مابین قطارها به حدی آرام بود که مردم در گرمای تابستان در ایستگاه ها با ازدحام جمعیت مواجه بودند.

این اتفاق در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم هم در متروی تهران روی داده بود.