شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

کتاب‌هایی که کروبی از نمایشگاه خرید! ( طنز )

به گزارش خبرنگار "سحم من نیوز" ، لیست کتب های خریداری شده توسط شیخ اصلاحات بشرح زیر است :

قصه های "من و نن جون"
چگونه مردان جمهوری اسلامی حریف آرای باطله نشدند ؟
سفر خوش؛ آقای صدام
دلبرکان غمگین من ؛ در کهریزک *
معمای حاکمیت قانون در جمهوری اسلامی **
قلعه های ی پرتغالی ، عبای شکلاتی
مناظره با دانشمندان
رویاهای نن جونم (dreams from my nanjon)
جسارت و وقاحت
دیوان ایرج میرزا
صد سال تن هایی
پدر نا خوانده
اطلس گیتارشناسی
صرف میر
نحو میر
هدایته فی النحو
خودآموز جامع المقدمات
المنجد الطلاب
آواره و سایه اش
اصول روانپزشکی کاپلان ***
آیا تو آن گم و گور شده ام هستی ؟
خودآموز ریلکسیشن و تن آسایی
خداحافظ رومن گاری چی ****

____________
* نظارت استصوابی در اداره کتاب تا به کی ؟ اسم اصلی کتاب ؛ روسپیان سودازده من در کهریزک هست .
** نوشته عباس عبدی
*** رفرنس متخصصین اعصاب و روان
**** اثر گری کوپر (!!!!)

174 نماینده مجلس:سران فتنه را سریعا محاکمه کنید

به گزارش برنا، نامه ای خطاب به آیت الله صادق لاریجانی رییس حوزه قضاییه که به امضای 174 نماینده رسید، در صحن علنی مجلس قرائت شد.

در این نامه آمده است، خبر محاکمه حسین شریعتمداری، مدیر مسوول روزنامه کیهان به دلیل شکایت یک عنصر فرقه ضاله و همکار صهیونیست ها و سپس محاکمه مدیر مسوول روزنامه جوان در روزهای اخیر و قبل از آن، در ماه های گذشته خبر به دادگاه خواندن روزنامه های ایران، وطن امروز ، خبرگزاری ایرنا، خبرگزاری فارس، و برخی سایت ها و رسانه های انقلابی دیگر به دلیل شکایت سران فتنه و کودتاگران موجب امضای 174 تن از نمایندگان برای آماه شدن این نامه شده است. اکنون در حالی که بیش از یک میلیون تن از مردم و هزار تن از استادان حوزه علمیه و جمع کثیری از وکلا و بیش از 140تن از نمایندگان ملت در سال گذشته با ارایه شکواییه های حقوقی درخواست محاکمه سران فتنه و کودتا را کرده اند، نباید بر رسیدگی به این درخواست های قانونی امروز و فردا در این نامه تسریع در رسیدگی به شکایات سران فتنه تایید شده است و آمده است در شرایطی که به درخواست نمایندگان برای رسیدگی به وضعیت سران فتنه امروز و فردا می شود، کشاندن حامیان ولایت به دادگاه ها جای تاسف دارد.

به یقین اگر این افراد و رسانه های انقلابی در ایام فتنه به وضیفه انقلابی خود عمل نمی کردند، باید مورد بازخواست ومواخذه قرار می گرفتند. آقای لاریجانی که در خط ولایت هستند، و مدافع نیروهای انقلاب می باشند، به خوبی آگاهند که این نوع برخوردها باعث تنفس مصنوعی به جریان فتنه خواهد شد هر چند که در ادامه مسیر این دادگاه ها حکم به برائت رسانه های انقلابی صادر کنند. قطعا این اقدام دستگاه قضا بر اساس دیدگاه مقدس نظام جمهوری اسلامی که به راحتی حتی به عناصر داخلی همراه و همسو با دشمنان خارجی اجازه شکایت می دهد، قابل تأمل است ولی آیا مگر این جماعت اساسا به جمهوری اسلامی اعتقاد دارند که به رای صادره از دستگاه قضایی گردن نهند و اگر چنین بود چرا رای 85 درصدی مردم که با حضور پای صندوق های رای رییس جمهور خود را انتخاب کردند، تسلیم نشدند.

در ادامه این نامه آمده است شکایت سران فتنه از رسانه های انقلابی به دلیل نیاز آنها به تنفس مصنوعی است و جای طرح در دستگاه قضا را ندارد. نشانه این ادعا هم اعتراض اخیر این افراد به حکم صادره برای اعدام پنج نفر از محاربان و بمب گذارانی است که دستشان به خون مردم بی گناه آلوده بوده است. سران فتنه دستگاه قضایی ما را فقط برای زنده نگه داشتن خود می خواهند و ما بر این باوریم که شکایت سران فتنه و کودتا گران مورد حمایت دشمنان انقلاب به دلیل نیاز آنها به تنفس مصنوعی است.

این نامه خاطرنشان می سازد: به همین دلیل معتقدیم این شکایت ها اساسا جای طرح و رسیدگی در دستگاه قضا را ندارد، و الا بیم آن می رود که کودکتا گران نوژه هم سر از خاک برآورند و برای شکایت از نیروهای انقلاب قلم بر دست گیرند، بیم آن می رود که گروهک های ضد انقلاب با وقاهت تمام برای محاکمه قضات و روسای دادگاه هایی که محکومشان کرده اند به دستگاه قضا روی آورند.

نمایندگان مجلس در ادامه در این نامه آورده اند ا عتقاد ما و مردمی که از اعطای فرصت به سران فتنه ابرودر هم کشیده اند برای آن است که این اتفاقات در حالی در گوشه ای از دستگاه قضا و آن هم به دلیل عدم توجه به این نکات در حال رخ دادن است به حضرتعالی با درایت و ورود به هنگام ضمن صدور دستور تسریع در محاکمه سران فتنه و رسیدگی به شکایات ملت ایران ازآنها قبل از فرا رسیدن کودتای انقلاب تقلب از این روند غیر مدبرانه نیز جلوگیری کنید.

مقام فاطمه (س) بزرگترازمقام برخی انبیاء

...بحثی که مربوط به جریان روز است وهمه ما باید از این بحث به عنوان بزرگداشت بی بی، مخصوصاً نسل جوان استفاده بکنیم این است که زن های عالم، زن های کامل، برجسته، بزرگ و بزرگوار خیلی اند؛ مثل اینکه مردان خیلی اند، امّا کسی که مثل علیّ بن أبیطالب بشود، کم است. زن های بزرگ و بزرگوار هم زیادند، امّا کسی مثل بی بی فاطمه بشود، کم است. یک وقتی امام (رض) می فرمود: جبرئیل برای هر پیغمبری که نازل نمی شد ! برای انبیای خاص نازل می شد. این که مرحوم کلینی (رض) در کتاب شریف اصول کافی نقل می کند: جبرئیل بر وجود مبارک فاطمه (س) نازل می شد، این نشانه آن است که مقام آن حضرت نسبت به برخی از انبیاء، بزرگتر و برجسته تر است. این نه برای آن است که زن های بزرگ در عالم کم اند ! اگر از علیّ بن أبیطالب تجلیل می شود، نه برای آن است که مرد های بزرگ در عالم کم اند ! مردان بزرگ در عالم خیلی اند، امّا علی خیلی بزرگ است. زنهای بزرگ هم در عالم خیلی اند، امّا فاطمه خیلی بزرگ است.
همین ابن أبی الحدید معتزلی که به حسب ظاهر سنّی است، در شرح نهج البلاغه می گوید: تاریخ قبل از طوفان نوح در دسترس نیست، ما نمی توانیم درباره قبل از طوفان سخن بگوئیم، ولی از طوفان به بعد تاریخش مدوّن است؛ تاریخ کافران، تاریخ مسیحی ها، تاریخ زرتشتیان، تاریخ یهودیان، تاریخ مسلمانها،تاریخ مردان با دین، تاریخ مردان بی دین، همه مشخّص است. نه در بین بی دین ها مردی به بزرگی علی آمد، نه در بین یهودی ها، نه در بین مسیحی ها، نه در بین زرتشتیها مردی به بزرگی علی آمد ! بعد هم می گوید: ما علی را از منظر جهانی وانسانی می بینیم. کاری کرد که نه مسلمان کرد، نه یهودی کرد، نه مسیحی کرد، نه زرتشت کرد، نه بی دین کرد، نه با دین کرد. علی، علی است !! در مورد علی یک چنین حرفی است که از طوفان نوح به بعد کسی همتای علی نیامد در هیچ ملّتی.
عظمت استثنائی فاطمه (س) در همتائی با امیر مؤمنان (ع)
در همه شئون و مراتب
این علی،هم سنگ و هم طراز فاطمه است. اگر کسی خواست ببیند فاطمه چه قدر مقام دارد، باید بگوید: همتای علی است. اگر درباره این بی بی سخن مطرح هست، برای آن است که او خیلی بزرگ است. جبرئیل برای هر پیغمبری نازل نمی شود و این بی بی وقتی مقام علمی اش روشن می شود که این دو تا خطبه ای که یکی در مسجد، یکی در منزل ایراد کرده اند، آن خطبه ها را ببینند، بعضی خطبه های نهج البلاغه را ببینند؛ خطبه های نهج البلاغه هم یکسان نیستند. بعضی ها عرشی اند، بعضی متوسطند. آن خطبه های عرشی نهج البلاغه را هم ببینند، عمیق ترین جمله های خطبه های عرشی نهج البلاغه را ببینند، آنگاه می فهمند آن بخش های عرشی خطبه های عمیق نهج البلاغه قبل از اینکه علیّ بن أبیطالب (ع) آن خطبه ها را بفرماید، لاأقل 25 سال قبلش همین بانو فرمود. یک خ طابه ای دارد که قابل درک است برای خیلی ها،اما یک خطبه ای دارد که آن به این زودی ها درک شدنی نیست.
مرثیه جگر سوز امیر مؤمنان (ع) پس از دفن حضرت زهرا (س)
خطاب به رسول خدا (ص)
وجود مبارک امیرالمؤمنین در مراسم تجهیز زهرا اشک ریخت. گفتند: چرا می نالی ؟ فرمود: من محرم ترین مرد نسبت به این بانو بودم. او تا الآن به من نگفت پهلویم یا بازویم ورم کرده است ! من الآن که زیر لباس داشتم غسلش می دادم، دستم به آن برآمدگی رسید !! در هنگام دفن آنطوری که در نهج البلاغه هست، رو کرد به قبر مطهّر پیغمبر (ص)؛ گفت: یا رسول الله ! برای من بسیار گران و سخت و تلخ است که این مصیبت را تحمّل بکنم: قلّ عن صف یّت ک صبر ی. ستنبّ ئک ا بنتک النّاز له ب ک السّر یعه اللحائ ق (1). یا رسول الله ! این دخترت که زود به شما ملحق شدند، تمام جریان سقیفه و غیر سقیفه را به عرض شما می رساندکه من هیچ کوتاهی نکردم، هرچه دستور دادی عمل کردم؛ فاحف ها السّئوال و استخب ره الحال(2). شما هم جریان را یکی پس از دیگری از این بانو سئوال بکنید. انسان که دردمند است، دردش را می گوید؛ یک مقداری سبک می شود.
بعد عرض کرد: یا رسول الله ! برای کوبیدن فاطمه (س) تنها هیئت حاکم قیام نکرد ! اینها مردم را هم شوراندند. همه جمع شدند، اجماع کردند تا زهرا را منزوی کنند. آن گزارشی که دخترت به عرض شما می رساند این است که: ل تضافر الامّه علی هضم ها (3). تنها از دولت بر نمی آمد که زهرا را منزوی کند، تنها از ملّت ساخته نبود که زهرا را منزوی کند. این دولت با آن ملّت، این ملّت با آن دولت؛ اینها اجماع کردند که زهرا را منزوی کنند. می بینید سخن از فدک نیست ! شخصیّت فاطمه کسی بود که تا همه جمع نمی شدند، نمی توانستند او را منزوی بکنند. گرچه نتوانستند، ولی بالأخره برای انزوای او همه تلاش کردند. یکی گفت: آتش بیاور، یکی گفت: آتش بزن، یکی گفت غ لاف شمشیر بیاور، یکی گفت غ لاف شمشیر بزن، یکی گفت فدک را بگیر. یکی گفت ... ؛ همه جمع شدند:ب تضافر الامّه علی هضم ها.
آگاهی جامعه پس از روشنگری های حضرت زهرا (س)
این که به حضرت امیر (ع) پیشنهاد دادند که فاطمه یا شب گریه کند یا روز، این نه برای آن است که مثلاً گریه حضرت زهرا (س) نمی گذاشت کسی بخوابد و باعث اذیّت است، اینها نبود. اینها چون مکرر از پیغمبر شنیدند که رضای زهرا، رضای خداست؛ غضب زهرا، غضب خداست. رضا و غضب فاطمه (س) رضا و غضب پیغمبر است؛ رضا و غضب پیغمبر، رضا و غضب خداست. اینها می گفتند: این همه گریه آن حضرت نشانه آن است که از ما ناراضی است. برای اینکه زن های مهاجر و انصار بعد از جریان سقیفه وقتی رفتند، حضرت خطبه دوّم را خواند. این خطبه دوّم خیلی فولادین است. ببینید برای هر کلمه اش باید به لغت مراجعه کنید؛ این زن های مهاجر و انصار آمدند به مردهایشان گفتند، آنها دوباره برگشتند جبران کنند، فرمود: گذشت ! این خطبه دوّم و خطبه اوّل؛ که خطبه اوّل در مسجد، خطبه دوّم در منزل، این ها را بیدار کرد؛ فهمیدند که حضرت از آنها ناراضی است. گفتند: یک قدری نارضایتی اش را کم کند. سخن از گریه نبود ! می دانستند مقام این بی بی چیست.
نفرین فاطمه (س)، سبب نزول بلائی غیر قابل جبران
ظاهراً مرحوم شیخ مفید نقل می کند وقتی بی بی (س) آمد و علیّ بن أبیطالب رابا آن وضع، با سر برهنه، زیر منبر، بالای سرش یک شمشیر دید؛ فرمود: خلّ ابن عمّی أو لأکش فنّ رأس ی ب الدّعاء، فرمود: دست از پسر عموی من بردارید وگرنه سرم را برای نفرین کردن برهنه می کنم؛ سخن از لرزش ستون مسجد نبود ! مرحوم شیخ مفید نقل می کند که وجود مبارک علیّ بن أبیطالب به سلمان فرمود: یا سلمان ! نّی أری جنبتی المد ینه علی تکف ها، سلمان ! همین که زهرا تصمیم به نفرین گرفت، من می بینم دو طرف مدینه دارد می لرزد، نه ستون مسجد !. اگر این عذاب بیاید، چه کنیم ؟ ! اگر این شهر زیر و رو بشود، چه کنیم ؟!اگر شما خطبه زینب کبری (س) را در کوفه قرائت کنید، می بینید بسیاری از جمله های بلند خطبه در بازار کوفه از خطبه نورانی فاطمه زهرا (س) گرفته شده.
مصیب های تلخ زهرا (س)، آغاز حوادثی ناگوار برای معصومان (ع)
اگر مرحوم صدرالمتألّهین (رض) در آن رساله شریفش می گوید: حسین بن علی را در سقیفه بنی ساعده شهید کردند، همین است: قت ل الحس ین بن علی ف ی سق یفه. او می گوید: اگر نبود آن آتش زدن یا آتش آوردن در خانه فاطمه، هرگز خیمه های بچّه های أبی عبدالله را به آتش نمی زدند.


سخنرانی آیت الله جوادی آملی (مدظلّه) در جمع اساتید و دانشجویان شرکت کننده در طرح ولایت و اقشار مختلف مردم دماوند به مناسبت سالروز شهادت حضرت فاطمه (س) مسجد جامع دماوند ؛ 21/ 5/ 1381

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) نهج البلاغه/ خ 202 -اصول کافی/ 2/ کتاب الحجّه/ باب مول د الزّهراء (س)
(2) نهج البلاغه/ همان،اصول کافی/همان (3) نهج البلاغه/ خ 202
خوان حکمت روزهای دوشنبه وپنج شنبه منتشر می شود

عاقبت این عشق...


سینه ریحانه پیامبر(ص) و میخ در؟ لطافت گل و خشونت درفش؟ نه، هیچ تناسبی نبود اما کینه و حسادت و نفاق که فوران کند، تنها میل عقده گشایی دارد. گویا انتقام همه کفر را یکجا از پیامبر اعظم و فرزند و جانشین او گرفتند. میخی که سینه ریحانه النبی را آزرد و فریاد او را تا عرش برد، میخ دیانت و ولایت بود که تا ابد محکم کوبیده شد. و فاطمه خود چنین اراده کرده بود که با وجود داغ داری رحلت پیامبر(ص)، یکجا برای رسالت و ولایت سینه سپر کند. فاطمه(س) می خواست فدیه و فدایی ولایت باشد وگرنه او را با فدک چه کار؟! مگر نه اینکه مولای متقیان فرمود «و ما اصنع بفدک و غیرفدک... مرا به فدک و غیرفدک چه کار حال آن که جایگاه نفس، فردا گور است که در تاریکی آن نشانه های وجودش از بین می رود» (نامه 45نهج البلاغه)
آیا باید از یهودی سند آورد که چون دید علی(ع) را دست بسته و کشان کشان می برند، به حقانیت او شهادت داد. و چون پرسیدند که تو را چه می شود، گفت «این علی که امروز چنین دست بسته می برند، صاحب ذوالفقاری است که همین چند سال پیش پهلوانان عرب را یکی پس از دیگری بر زمین زد و کسی از عرب و عجم جرئت ایستادن در برابر بازو و شمشیر او را نداشت. او عمرو بن عبدود را بر زمین کوبید و در قلعه خیبر را از جا کند که چهل تن نمی توانستند. او اکنون هم اگر اراده کند می تواند کل مدینه را به هم بریزد و حکومت را به دست گیرد اما سکوت کرده است.» حقانیت و اخلاص از این بالاتر؟! از جناب عایشه دختر ابوبکر سند می آورم که گفت «من روی زمین کسی را راستگوتر از فاطمه جز پدرش ندیدم.» آیا فاطمه و فدک و اقامه دلیل و ارائه سند؟! عایشه تو بگو آیا این گل رنجور را که امروز بین در و دیوار با تازیانه می نوازند، همان نیست که گفتی «من در میان مردم کسی را شبیه تر از فاطمه به پیامبر از نظر کلام و گفتار ندیدم؛ چون بر رسول خدا وارد می شد، پیامبر خوشامد می گفت و او را به سینه خود می چسباند و دستش را می بوسید و او را جای خود می نشاند»؟ نه، اینها که عایشه می گوید مربوط به روزگار اصحاب کهف نیست که 309 سال از آن گذشته و غبار گرفته باشد. عایشه، همین چند ماه پیش را می گوید.
عشق آسان نبود چندان که در آغاز می نمود. البلاء للولاء. رنج و بلا برای دوستان و عاشقان است. طلای ناب باکی از فرو رفتن در آتش ندارد که این بر عیار و تابندگی او فزاید. هم برای فاطمه این گوهر مکنون و محجوب خلقت تلخ بود در خانه یکایک صحابه را زدن و به یاری علی(ع) فراخواندن. و هم برای علی این مظهر قدرت و غیرت الهی، که گوشه نشین شود و خار در چشم و استخوان در گلو صبر کند و پای خدا بنویسد- صبرت و احتسبت حتی أتاک الیقین- تا بدانجا که از زهرای رنجور بشنود «چرا مانند جنین به خود پیچیده ای»؟ اما «راضیه» و «مرتضی» شدن که بی بلا و ابتلا نمی شود. و گویا لسان غیب حافظ، فقط برای فاطمه و علی سروده است:
در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود
کان شاهد بازاری، وین پرده نشین باشد!
علی، خدا را برگزیده بود و فاطمه، علی را. که خدا، علی را برگزیده بود. شمع وجود فاطمه در آن دو سه ماه، در فرقت مصطفی سوخت و با غربت مرتضی ساخت. که آن میزبان جبرئیل باور داشت «انّ السعید کل السعید من احبّ علیاً فی حیاته و بعد موته. خوشبخت تمام، کسی است که به علی در حیات و مماتش عشق بورزد». فاطمه باید می سوخت و می ساخت. شمع و گل و پروانه ای را دیده ای که یارای دو ماه سوختن و ساختن داشته باشد؟! به قول شاعر؛ عاقبت این عشق هلاکم کند- در گذر کوی تو خاکم کند.
نگاه نکن که فاطمه به مولا می گفت چرا مانند جنین به خود پیچیده ای. از سر دریغ و افسوس بود نه اعتراض. آن روز فاطمه را ببین که به خشم آمد و دست به آسمان گشود تا نفرین کند. و مگر، رد خور داشت غضب و نفرین دردانه خلقت که پیامبر اعظم در توصیف او فرموده بود «هر کس فاطمه را خشنود کند، خدا را خشنود ساخته و هر کس او را به غضب آورد، خداوند را غضبناک ساخته است». آن روز که مولای مظلوم را به مسجد بردند و تیغ کشیدند که یا بیعت کن یا گردنت را می زنیم، باز زهرا بود و زهرا، تنهای تنها. طاقتش طاق شد و به یکی از همان ها گفت اگر دست از علی برندارید، به شکایت کنار مرقد رسول خدا می روم. سپس دست حسنین علیهماالسلام را گرفت و کنار مرقد پیامبر رفت تا جماعت را نفرین کند. «سلمان فاطمه را دریاب، گویی دو طرف مدینه را می نگرم که به لرزه درآمده است. به خدا سوگند اگر فاطمه در کنار قبر پیامبر نفرین کند، مهلتی باقی نمی ماند و زمین همه آنها را در کام خود فرو می برد». علی بود که سلمان را پی فاطمه می فرستاد. اما مگر فاطمه در برابر قصد جان علی کردن صبوری تواند؟ «سلمان! آنها قصد جان علی را دارند و من بر این صبر نتوانم، مرا به حال خود واگذار تا جانب مرقد پدرم روم، مو پریشان کنم، گریبان چاک دهم و به درگاه خدا فریاد سر کنم».
سلمان که فاطمه را برای نفرین مصمم یافت، گفت علی مرا فرستاد و فرمود که بگویم به خانه بازگردید و از نفرین خودداری کنید. «حال که چنین است برمی گردم و صبر می کنم و می شنوم- به جان می خرم- سخن او را و اطاعت می کنم». و دیگر بار که این اتفاق تکرار شد، فاطمه(س) به سلمان فرمود «وای بر آنها سلمان! آنها می خواهند فرزندانم حسن و حسین را یتیم کنند. به خدا سوگند از مسجد خارج نمی شوم تا علی را به چشم سالم ببینم». و چون مهاجمان دست از امام کشیدند و حضرت جانب دختر پیامبر بازگشت، فاطمه محبت خود به امیرمؤمنان را چنین باز گفت «روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء یا اباالحسن... روحم فدای روح تو و جانم سپر بلای جان تو یا اباالحسن! اگر در خیر و نیکی به سر بری، با تو خواهم بود و اگر در سختی و محنت سرکنی با تو سرخواهم کرد».
بار غم عشق او را گردون نیارد تحمل
چون می تواند کشیدن این پیکر لاغر من
این راز سوختن فاطمه با علی و برای علی است. و راز حیرت من و تو و تاریخ که نازکی طبع گل و ریحان را چه نسبت با میخ و تازیانه و آتش؟ محبت مولا را بر سینه فاطمه ضرب نمی کردند، پس بر کدام سینه می زدند؟ و میخ ایمان بر سینه او نمی کوبیدند تا به ابد محکم و استوار بماند، بر کدام سینه می کوبیدند؟ وگرنه فاطمه را با فدک و غیرفدک چه کار آنجا که فرشته وحی را جواب کرده بود، فرشته ای که پیغام آورده بود هر چه می خواهی بگو تا بشود. «لذت خدمت پروردگار، مرا از هر خواسته ای بازداشته. لا حاجه لی غیر النظر الی وجه الکریم. هیچ حاجتی ندارم جز نظر به جمال کریم پروردگار.»
فاطمه از جنس این قوم نبود. جان او برای علی می رفت و رفت. مگر نشنیدی که به زنان عیادت کننده می گوید «به خدا صبح کردم در حالی که بی میل به دنیای بی وفای شما و غضبناک از مردانتان هستم. آنان را آزمودم و همه را دور انداختم. و چه قدر زشت است سستی عقیده و تباهی سخن... به خدا سوگند که دنیا ریسمان بندگی بر گردن آنها انداخت و دام خود را برای آنان گسترد. پس مرگ و ذلت برای قوم ستمکار باد! وای بر آنان! از علی به کجا روی برگرداندند؟ سوگند به خدا که دشمنی آنها با علی تنها به خاطر برندگی شمشیر و استواری و پایداری در راه حق و ثبات قدم او علیه باطل است... همانا نطفه فتنه و فساد بسته شد و اکنون منتظر بارور شدن آن باشید و پس از این به جای شیر، از شتران خود خون کثیف و سم سوزان بدوشید و هر روز شاهد فتنه و آشوب و ستم ظالمان باشید... شما را به استبداد ستمگرانی بشارت می دهم که جمعتان را درو خواهند کرد». و با ام سلمه بود که فرمود «صبح کردم در میان حزن و غم و اندوه غوطه ور. پیامبر رفت و بر جانشین او ستم شد. به خدا سوگند آن کس که بر امام او ستم شود و نه به دستور خدا و نه توصیه رسول با او عمل نکند، حجاب حرمت او دریده و هتک می شود. اما آنچه با علی کردند، کینه های جنگ بدر و میراث جنگ احد بود که در قلب های منافقان تا به حال مخفی بود و هر لحظه احتمال این فتنه می رفت و اکنون که پیامبر رحلت کرده، آن کینه ها بیرون ریخته است.»
صحابه ای که مسموم نفاق بودند، ایمان را بالا آوردند چندان که حضرت فرمود «خداوند اطاعت ما را مایه نظام دین و امامت ما را امان از تفرقه و جهاد را مایه عزت اسلام قرار داد... آنگاه که خداوند، خانه پیامبران و آرامگاه اولیا را برای پیامبرش برگزید، نفاق پنهان در شما ظاهر شد و جامه دین کهنه گردید... و شیطان سر از مخفیگاه به در آورد و شما را فراخواند، دید که پاسخگوی دعوت باطل او هستید و برای فریب خوردن آماده اید... پس به کجا برمی گردید با آن که راه را شناخته اید؟ و چه چیز را کتمان می کنید پس از آن که حقیقت را دریافته اید؟ آیا پس از آن که ایمان آوردید دوباره مشرک می شوید؟... همانا شما را می بینم که به عیش و نوش و رفاه چسبیده اید و آن را که شایسته بود به عنوان مولا و مقتدای خود برگزینید، از خود دور ساخته اید و به خیال خود از سختی به آسایش رهنمون شده اید. پس آب]ایمان[ را که در دهان خود جمع کرده بودید، یکباره همه را بیرون ریختید و هر چه را خورده بودید، بالا آوردید و برگرداندید (و البته به فرموده قرآن) کفر شما و تمام انسان های روی زمین زیانی به خدا نمی رساند...»
او از جنس این قوم نیست، پس با گریه وصیت می کند که امیرمؤمنان، دردانه پیامبر را شبانه و غریبانه غسل و کفن کند و به خاک بسپارد؛ گمنام و بی نشان. اندوه بر جان فاطمه حاکم شده است. «جانم محبوس آه و اندوه است و کاش که به همراه آه از تن خارج شود». علی دلداریش می دهد «گریه نکن، به خدا سوگند این سختی ها در راه خدا برای من ناچیز و کوچک است». اما امشب که خلوت و تاریکی، همراز مولا شود، گریه است که بی امان بر علی هجوم خواهد آورد.
- سلام بر تو ای رسول خدا از جانب من و دخترت که در جوارتو فرود آمد. و چه زود به تو پیوست! ای پیام آور خدا در فراق برگزیده تو طاقتم کم شد و تاب و توانی نمانده، مگر اینکه به سختی مصیبت فراق تو تأسی کنم... امانت به صاحبش بازگشت... اما غم من همیشگی و شبم به بیداری است تا آن که خداوند همان جایگاه را که تو در آن اقامت داری برای من برگزیند. و به زودی دخترت تو را باخبر خواهد ساخت که چگونه امتت برای از بین بردن حقوق او اجتماع کردند. به اصرار از او بپرس و از حال او خبر بگیر. این در حالی است که روزگاری نگذشته و یاد تو هنوز فراموش نشده است. و سلام بر شما، سلام کسی که وداع کند نه سلام کسی که رو گردان و آزرده خاطر است. پس اگر باز گردم نه به جهت ملال و خستگی است و اگر بمانم نه به جهت بدگمانی به آن وعده ای است که خداوند به صابران داده است.
فردا که آفتاب بدمد، اول ماجراست.تا آن مبارک سحری که فریاد فزت و رب الکعبه به آسمان برخیزد، 92 سال پرماجرا در پیش است، تا آن روز که مشتاق مهجور فاطمه شهادت دهد «به خدا سوگند، با مرگ و شهادت چیزی به سراغ من نیامد که ناخوش داشته باشم، من مانند جوینده ای هستم که ناگهان به مطلوب خود دست یابد و تشنه ای که در ظلمت بیابان ناگهان به آب رسد».
فدیه و صبر و وفا را امشب و فردا باید آموخت. شب قدر فاطمه است و علی امشب. شب قدر حبیبه خداست که فرمود «هرکس عمل خالص خود را نزد خدا فرستد، خداوند بهترین مصلحت را برای او نازل می کند».


محمد ایمانی

خانواده مهدی هاشمی از کشور خارج شدند


همسر و دو فرزندش مهدی هاشمی با هدف دور شدن از فضای سیاسی جامعه از کشور خارج شدند. 

خروج خانواده مهدی هاشمی از کشور در حالی است که دستگاه انتظامی همچنان حکم جلب مهدی هاشمی فرزند آقای هاشمی را در دست دارد . 
گفته می شود خروج مهدی هاشمی از کشور اولین بار به دلیل و بهانه ادامه تحصیل بوده این در حالی است که وی در ایران در دوره دکتری دانشگاه آزاد مشغول تحصیل بوده است. 
در همین راستا شبکه ایران نیز نوشت که خانم "فرشته هاشمی" همسر مهدی هاشمی به همراه دو فرزندش به لندن رفته و قبل از پیوستن به همسر، به برخی اطرافیان خود اعلام کرده است که قصد بازگشت به ایران را ندارد. 

گفتنی است، عروس آقای هاشمی رفسنجانی در جریان ناآرامی های روز 12 مرداد سال 88، در اطراف میدان ونک دستگیر شده بود. البته‌ وی اندکی بعد و با وساطت های صورت گرفته آزاد شد.
اما اخبارتاییدنشده درباره مهدی هاشمی برای سکونت همیشگی در لندن در حالی منتشر شده که حدود یک ماه پیش، قوه قضائیه حکم جلب وی را صادر کرده است.

با این حال افکار عمومی در انتظار پاسخ مناسب مسئولین انتظامی و قضائی به این خبر هستند.

رمزگشائی از یک عرض تسلیت؛

آرتیست خیالی اکبر گنجی در مجلس ترحیم پدر دادستان+عکس


اکبر خوش کوش که در داستان های خیالی اکبر گنجی با نام عنصر اطلاعاتی فرنگی کار معرفی شده بود ،پس از آخرین فعالیت سیاسی اش در ستاد میرحسین موسوی دیگر در هیچ مراسم رسمی و محفل سیاسی حضور پیدا نکرد تا اینکه روز گذشته در مراسم ترحیم پدر دادستان کشور حاضر شد و ناخواسته در مقابله دوربین قرار گرفت. 

اکبر گنجی از وی با داستان سرایی و مهمل بافی با عنوان کسی که قتل های زنجیره ای را در خارج از کشور هدایت می کند نام برده بود.

      
حضور بی سر و صدای یک فعال سابقه دار امنیتی و اطلاعاتی در ستاد موسوی، در زمان خود سوال های زیادی ایجاد کرد و حوادث سازماندهی شده پس از انتخابات نیز دهها برابر به این پرسش ها افزود. 

برخی فعالان سیاسی معتقدند که اکبر خوش کوش نیز همپای خیلی های دیگر برای پاسخ گویی به برخی از اتهامات حوادث سال گذشته باید از سوی دادستان احضار شود. 

اکبر خوش کوش که نام او با قتلهای زنجیره ای بر سر زبان ها افتاد در ستاد موسوی و وقایع پس از انتخابات نقش محوری داشت.

اخبار  ما حاکی از آن است که وی برای دیدار با برخی مقامات قضائی در این مراسم شرکت کرد، که البته توفیقی هم در این رابطه کسب نمی کند. 

لازم به ذکر است محسنی اژه ای یکی از سه عضو کمیته پی گیری و افشاگری دروغ های جریان فتنه پس از انتخابات بود.این کمیته موفق شد سرنخ های سازمان دهنده حوادث پس از انتخابات را شناسائی کند.

در حال حاضر نباید حضور چنین افرادی در مراسم و جلسات رسمی مسئولین کشور باعث شود که سوابق آنها به فراموشی سپرده شود.هرچند که اگر مسئولین هم فراموش کنند نقش آفرینان اصلی حوادث پس از انتخابات به سادگی از ذهن تاریخی مردم حذف نخواهند شد؛ هر چند به به ظاهر پشت پرده باشند.

کروبی هم هفته گذشته در مراسم ترحیم پدر وزیر ارشاد شرکت کرد و خوش بش برخی مسئولین با وی مورد اعتراض مردم و نمایندگان مجلس و رسانه های اصولگرا قرار گرفت.برخی از نمایندگان مجلس شرکت کروبی در این مراسم را تلاش برای "بازگشت بدون هزینه" ارزیابی کردند.

مرگ موج دوم

آنچه برخی سران نیمه جان فتنه در محافل داخلی خود «موج دوم» خوانده بودند، به دنیا نیامده مرد. موج دوم فتنه بنا بود با تمرکز روی دو موضوع 1- مطالبات و اعتراضات طبقات محروم و 2- تشدید اختلاف های درون نظام بویژه اختلافات میان قوای 3 گانه شکل بگیرد اما اکنون اعتراف های واضحی از جانب دوستان آن طرف آب فتنه گران وجود دارد که نشان می دهد آن به اصطلاح موج، جان نگرفته جان داده است.
از حیث تاریخی، داستان موج دوم مربوط به ایام مابعد از 22 بهمن است. جریان فتنه اگرچه در درک پیام های 22 بهمن کودنی نمایانی از خود نشان داد با این حال این نکته ساده را توانست دریابد که آن روز نقطه پایان قطعی همراهی طبقه متوسط شهری با فتنه های پس از انتخابات بوده است. طبقه متوسط در تهران -بویژه آن عده که به موسوی رای داده بودند- پس از بیش از 7 ماه نه سندی در باره تقلب مشاهده کردند و نه نشانی از آن اسلام، انقلاب و قانون اساسی دیدند که موسوی می گفت برای بازگشت به آنها تلاش می کند. همین آگاهی باعث شد تا آرام آرام هر یک زمانی و به طریقی راه خود را از فتنه گران جدا کنند تا اینکه در 9 دی و بعد 22 بهمن 88 همه آنها که در 22 خرداد رو در روی هم ایستاده بودند در یک صف ایستادند و اندک جماعت فتنه گر در صفی دیگر مقابل آنها. وقتی صف بندی ها روشن شد، استراتژی ها هم تغییر کرد.
ناامیدی از طبقه متوسط در تهران که از 16 آذر آغاز شد و در 22 بهمن به اوج رسید، حامیان بیرونی جریان فتنه را به فکر واداشت که دیگر قادر نخواهند بود کف خیابان کاری از پیش ببرند و اصرار بر فراخوانی مردم به خیابان جز آبروریزی ناشی از بی اعتنایی مردم نتیجه ای نخواهد داشت. این نتیجه گیری البته هیچ گاه آشکارا بیان نشد ولی در عمل نشانه هایی وجود داشت که بر مبنای آن برنامه ریزی های جدید در حال انجام است. جریان داخلی هم به سرعت خود را با آنچه «اتاق فکر» های تشکیل شده در خارج توصیه می کردند تطبیق داد و به این ترتیب سال 89 در شرایطی آغاز شد که سران داخلی فتنه تصور می کردند دستورالعمل هایی جدید برای احیای خود در اختیار دارند.
دستور العمل های موج دوم بر مبنای دو اصل کلیدی طراحی شده بود: 1- جریان فتنه تصمیم گرفت با استفاده از معدود حلقه های فعالی که هنوز داخل حاکمیت داشت دو کار انجام بدهد. اول اینکه به هر شکل ممکن امتیازی از نظام بگیرند تا بدنه اجتماعی احساس نکند که حاصل 7 ماه تلاش «هیچ» بوده و باقی مانده انگیزه خود را هم به کلی از دست بدهد. و دوم ؛ بنا بود با استفاده از همین ابزارها حداکثر میزان اختلاف و بد اخلاقی میان قوای 3 گانه ایجاد شود تا کار به جایی برسد که مردم احساس کنند شیرازه کشور از هم پاشیده و دیگر هیچ چیز و هیچ کس به وظیفه خود عمل نمی کند. 2- اصل دومی که سران فتنه مبنای رفتار خود قرار دادند فاصله گیری تدریجی و البته اعلام نشده از طبقه متوسط و گرایش به سمت بخش هایی از جامعه بود که عموما سختی زندگی آنها را بیش از دیگر طبقات آزار می دهد.
همه این پروژه ها یک به یک پیاده شد (و توجه کنید که اگر نبود برخی بازوهای متاسفانه همچنان فعال فتنه درون برخی نهادها نمی توانست پیاده شود). تلاش ها برای امتیازگیری از نظام روی دو مسئله خاص تمرکز یافت. اول تلاش برای آزادی زندانیان دستگیر شده پس از انتخابات و دوم پیش بردن طرحی در مجمع تشخیص مصلحت درباره سیاست های کلی انتخابات که عملا اختیارات انتخاباتی شورای نگهبان را از بین می برد و مکانیسمی جدید به جای آن می نشاند که در هیچ کجای قانون اساسی نمی شد پایه و اساسی برای آن یافت. تحلیل جریان فتنه در آن مقطع این بود که هر کدام از این دو پروژه به نتیجه برسد می توانند آن را به عنوان امتیازی معرفی کنند که «جنبش از نظام گرفت» و بعد دور جدیدی از فعالیت های خود را با محوریت تلاش برای حضور دوباره درون جامعه سیاسی کشور آغاز نمایند. تلاش های فراوانی چه به شکل نامه نگاری های پنهان و چه به صورت پیغام دادن و واسطه فرستادن آغاز شد تا شاید یکی از این دو پروژه بالاخره ثمری بدهد. با این حال خیلی زود معلوم شد که این تلاش ها دستاوردی نخواهد داشت و نظام نه فریب می خورد و نه باج می دهد. در مورد زندانیان هیچ اتفاقی نیفتاد چون اساسا این امکان وجود نداشت که با آسان گرفتن بر بانیان فتنه حق مردمی که تنها انتظار آنها از نظام برخورد با خائنان به انقلاب بود پایمال شود. در مورد قانون انتخابات هم هشدار به موقع و مستند کیهان که از موضوع مطلع شده بود به سرعت جامعه سیاسی و مسئولان نظام را حساس کرد و در حالی که بسیار تلاش می کردند تا می توانند موضوع را عادی سازی کنند (در حالی که در مجمع موضوع را به عنوان یک اولویت مطرح کرده بودند) روشنگری های صورت گرفته نهایتا اجازه نداد داستان به همان شکلی جلو برود که آقایان منجی فتنه می خواستند و می پسندیدند.
وقتی معلوم شد باجی در کار نیست و از آن طرف سرمایه اجتماعی هم به سرعت در حال ریزش بود، زمزمه برخی اختلاف ها درون جریان فتنه بلند شد. برخی از تیپ های عاقل تر در حلقه های درونی این بحث را مطرح کردند که آیا بهتر نیست تا بیش از این آبروریزی نشده همه چیز همین جا تمام شود؟ همین عده بودند که می گفتند همین که موضوع انتخابات به مجمع تشخیص رفته برای معترضان یک دستاورد است بنابراین باید روی همین ایستاد و آن را به عنوان یک پیروزی قلمداد کرد و دنبال چیزی بیش از آن نبود چه تلاش بیشتر مصداق طلب روزی ننهاده کردن است. باز همین افراد بودند که پس از 22 بهمن بیانیه هایی آماده کردند تا اعلام کنند همه داستان های رخ داده پس از انتخابات را پایان یافته می دانند و آماده اند که به دامان نظام بازگردند. در مقابل این افراد، کسانی مانند موسوی و کروبی قرار گرفتند که همچنان متوهمانه تصور می کردند راهی برای جلو رفتن هست.
راهی که طرف خارجی از طریق واسطه های پنهان و آشکار خود پیش پای این جماعت گذاشت -همانطور که در بالا اشاره شد- آن بود که به جای طبقه متوسط برای مدتی روی طبقه محروم تمرکز کنند. علت امر دو چیز بود: نخست اینکه برای مدتی خود را از رنج مواجه شدن با طبقه متوسط که تازه در حال پی بردن به خدعه ای بود که این جماعت با آن کرده بودند برهاند و دوم این تصور در بین کانون های خارجی تغذیه کننده فتنه وجود داشت که اگر بتوانند طبقات محروم را حتی اندکی با خود همراه کنند آن وقت ناآرامی های خیابانی دوباره آغاز خواهد شد و می توان پس از مدتی همه چیز را به حال و هوای روزهای اول پس از 22 خرداد بازگرداند.
تمرکز فریبکارانه کروبی و موسوی بر مطالبات معلمان و کارگران در آستانه روزهای 11 و 12 اردیبهشت دقیقا ناشی از همین پروژه بود که البته گفتیم صفر تا صد آن را جایی بیرون از مرزهای ایران نوشته و به عنوان یک دستور العمل لازم الاجرا به داخل منتقل کرده بودند. طبقه محروم و رنج کشیده ملت ایران اما به خوبی نشان داد که این قشر از ملت ایران چقدر باهوش و از حیث توان تشخیص سره از ناسره تا چه اندازه تیزبین و با بصیرت هستند.
این طبقه میان خود و جریان فتنه هیچ احساس علقه ای نمی کرد و حتی به جرئت می توان گفت شلوغ کاری های آنها را حتی پی گیری هم نکرده بود. همین موضوع که پس از حدود یک سال آقایان تازه به فکر طبقات زحمتکش افتاده بودند خود دلیل روشنی بود بر اینکه کاسه ای زیر نیم کاسه است و الا اگر واقعا مطالبات این مردم ارزشی داشت حتما در ایام انتخابات و روزهای پر هیجان پس از آن کسی از آنها سراغ می گرفت. مهم تر از اینها آنچه فتنه گران محاسبه نکرده بودند این بود که طبقات مستضعف جامعه به سبب توهین های مکرر سران فتنه و اراذل و اوباش اجاره ای آنها به ارزش های انقلابی و دینی خصوصا حادثه روز عاشورا تنفری بی مانند از فتنه گران به دل دارد و در نتیجه نه فقط خود را به خاطر آنها به زحمت نخواهد انداخت بلکه به دنبال فرصتی است تا بغض فروخورده خود از آنها را بگشاید و انتقام آن همه پرده دری ها را بستاند.
درست به همین دلایل در روزهای 11 و12 اردیبهشت هیچ اتفاقی که مطلوب فتنه گران باشد نیفتاد و می توان با قاطعیت پیش بینی کرد از این به بعد در هیچ زمان دیگری هم نخواهد افتاد. سران فتنه و خصوصا دوستان امنیتی آنها در خارج از ایران امید فراوان داشتند که در این دو روز خونی از دماغ کسی بریزد تا بتوانند آن را مقدمه ناآرامی های جدید در سالگرد انتخابات قرار دهند. وقتی این اتفاق رخ نداد برخی با ساده اندیشی انتظار داشتند که این بار دیگر سران فتنه خردمندی پیشه کنند و به دامان نظامی که تا امروز آنها را مهربانانه تحمل کرده بازگردند ولی این امید چندان بجا نبود. حمایت دیروز سران فتنه از تروریست هایی که دستشان به خون مردم بی گناه و فرزندان ملت آلوده است نشان داد که برای این افراد بازگشتی در کار نیست و امید اصلاح خام اندیشی است.
اکنون همه چیز پایان یافته است و برای سران فتنه هیچ توصیفی زیبنده تر از این نیست که بگوییم چند نفر به خیل ضد انقلاب و تروریست ها اضافه شده اند. مبارک آقایان باشد!


مهدی محمدی