شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

ایران باج نداد مذاکرات بی نتیجه ماند

ایران دراسلامبول با اقتدار مذاکره کرد اما اشتباه های محاسباتی سنگین ریشه دوانده در ذهن طرف غربی اجازه شکل گیری هیچ توافقی را نداد و این مذاکرات به دلیل امتناع ایران از پذیرفتن هرگونه درخواست باج خواهانه بی نتیجه ماند.
ایران و گروه 1+5 روز های جمعه و شنبه اول و دوم بهمن 1389 (21 و 22 ژانویه 2011) 3 دور مذاکره فشرده و سنگین در اسلامبول برگزار کردند اما در پایان دور سوم مشخص شد که 1+5 قادر به هیچ توافق منطقی نیست و لذا نتیجه مشخصی از این مذاکرات بیرون نیامد.
استفاده از این تعبیر که مذاکرات اسلامبول شکست خورد شاید چندان صحیح نباشد. تامل دقیق و مبتنی بر جزئیات در آنچه طی این 2 روز مذاکره گذشت نشان می دهد آنچه در واقع اتفاق افتاده این است که اعضای 1+5 در تحمیل دیدگاه های زیاده خواهانه خود به ایران شکست خورده اند و ایران که در مذاکرات ژنو توانسته بود دیدگاه خود را درباره فرمت تداوم مذاکرات، در قالب دستور کار «گفت وگو برای همکاری» به غرب تحمیل کند، در ژنو از پذیرفتن هرگونه بحثی فراتر از این چارچوب امتناع کرد.
ایران در دور اول مذاکرات اسلامبول که صبح جمعه برگزار شد پیشنهادهایی عملیاتی در چند حوزه کاملا مشخص به 1+5 ارائه کرد. ارائه این پیشنهادها شوکی قابل توجه به این گروه وارد آورد چرا که اولا به هیچ وجه انتظار نداشتند ایران با این رویکرد به مذاکرات ورود کند و ثانیا ایران با این پیشنهادها که همگی در قالب «نقاط مشترک همکاری» ارائه شده بود نشان داد که نه تنها به دستورکار توافق شده در ژنو پایبند است بلکه در فاصله مذاکرات ژنو تا اسلامبول روی این دستور کار به طور ویژه تامل کرده و آن را به پیشنهادهای عملیاتی تبدیل نموده است. این در حالی بود که گروه 1+5 در تمام دوران مذاکرات هیچ پیشنهاد عملیاتی که در چارچوب دستور کار «گفت وگو برای همکاری باشد» ارائه نکرد و به تکرار همان بحث های قدیمی پرداخت که بارها از جمله در ژنو تکرار شده و پاسخ گرفته بود. ایران در مقابل از 1+5خواست از تکرار این بحث های کهنه دست بردارند و به دستور کاری که توافق شده و ایران هم پیشنهادهایی روشن و عملی در چارچوب آن ارائه کرده، بپردازند.
1+5 پس از مواجهه با ابتکار ایران آن را رد نکرد و حتی پذیرفت که دستور کار دورهای بعدی مذاکرات یافتن نقاط مشترک باشد اما این اتفاقی بود که نهایتا رخ نداد.
ایران در دور دوم مذاکرات که غروب روز جمعه برگزار شد حتی یک گام فراتر رفت و یک مکانیسم عملیاتی برای اجرایی شدن پیشنهادهایی که در دور اول ارائه کرده بود روی میز گذاشت. اینجا بود که غافلگیری دوم برای 1+5 رخ داد. این گروه از قبل از مذاکرات اعلام کرده بودکه در اسلامبول به دنبال رسیدن به یک مدالیته با ایران خواهد بود که چارچوب یک سلسله گفت وگوهای گسترده و طولانی مدت را معین کند. با وجود این، 1+5 به دلیل عوامل متعدد از جمله اختلافات داخلی حاد که پس از دور اول مذاکرات حتی آشکار هم شده بود، در این مورد هم هیچ پیشنهاد یا پاسخ مشخصی ارائه نکرد. ایران مدالیته خود را در دور دوم در حالی روی میز گذاشت که دست 1+5 از این حیث خالی بود و اشتون و همکارانش جز تکرار درخواست هایی تاریخ مصرف گذشته از ایران مانند اینکه ایران باید در مورد برنامه هسته ای اش اعتماد سازی کندکار دیگری نمی کردند. علت هم شاید این بود که 1+5 به دلیل تکثر دیدگاه های درونی خود نتوانسته بود روی یک مدالیته مشخص برای ارائه به ایران تصمیم گیری کند.
این دو ابتکار ایران، یعنی ارائه پیشنهادهای مشخص همکاری در دور اول و روی میز نهادن یک مکانیسم اجرایی در دور دوم، انسجام درونی گروه 1+5 را کاملا از بین برد اما این پایان ماجرا نبود و ایران یک گام کلیدی دیگر هم برداشت که تاثیری قابل توجه بر فضای مذاکرات داشت.
گام نهایی ایران تبیین منطق گفت وگو در چارچوب دستور کار «گفت وگو برای همکاری حول نقاط مشترک» برای اعضای 1+5 بود که پیدا بود هیچ درک درستی از آن ندارند. همانطور که آقای دکتر جلیلی در کنفرانس مطبوعاتی پایانی خود گفت ایران عقیده داشته است که تنها گفت وگو در چارچوب همکاری می تواند پیشرفت داشته باشد. به عبارت دیگر، اگر غرب خواهان پیشرفت در مذاکرات و رو به جلو بودن آن است باید به آنچه در ژنو تعهد کرده پای بند باشد و موضوعات مورد بحث را در محدوده «نقاط مشترک همکاری» نگه دارد.
علاوه بر این، باز چنان که در سخنان دکتر جلیلی هم بود ایران تاکید کرده است که گفت وگو برای همکاری الزاماتی دارد که مهم ترین آن دو چیز است: 1- احترام به حقوق ایران که غنی سازی اورانیوم تنها یکی از آنهاست و 2- متوقف کردن مسیر فشار و بی احترامی به حقوق ایران که مواردی مانند قطعنامه های شورای امنیت و تحریم ها از جمله آن است. ایران در این مرحله تاکید کرد که مسئول اشتباهات طرف مقابل نیست و اگر 1+5 در گذشته هم اشتباهی کرده که به این مسیر لطمه می زند باید آن را جبران کند. این نکته بسیار مهم است که این موارد به عنوان پیش شرط مطرح نشده است بلکه به عنوان الزامات منطقی گفت گو برای همکاری برای 1+5 تبیین شده است.
متقابلا طرف غربی در مذاکرات تمام تلاش خود را کرد که ادبیات قدیمی اعتماد سازی را زنده کند. منابع غربی نوشته اند 1+5 خواهان آن بوده است که ایران ابتدا یک گام اعتمادساز (مثلا مبادله به شکلی غیر از پیشنهاد وین) بردارد و سپس بحث های دیگر آغاز شود. طبیعی است این ادبیات که متهم بودن ایران را پیش فرض می گیرد، هرگز نمی توانست مورد قبول قرار گیرد. به عنوان نمونه منابع غربی از طرح بحث مبادله سوخت از جانب 1+5 در مذاکرات خبر داده اند. این موضوع از دید ایران تنها در صورتی که به عنوان یک نقطه مشترک همکاری -در کنار بسیاری نقاط دیگر-عرضه می شد قابل بحث بود و تقاضاهای فراتر از این چارچوب به طور طبیعی نمی توانست توجهی در طرف ایرانی برانگیزد. مبادله یا هر موضوع دیگر از دید ایران فقط در صورتی که در قالب یک نقطه مشترک مطرح می شد می توانست در دستور کار مذاکرات باشد اما ظاهرا طرف غربی به این اصل پایبند نبوده است.
و نکته نهایی اینکه ایران در اسلامبول به وضوح از موضع قدرت مذاکره کرد و درحالی که غرب باز هم گرفتار اشتباه های محاسباتی جدی بود و تصور می کرد می تواند از ایران امتیاز بگیرد، یک بار دیگر نشان داد تنها راه رو به جلو «همکاری منطقی» است. ایران مشخص حرف زد، روش هایی عملی برای اجرای پیشنهادهای خود ارائه کرد، از دستور کار توافق شده در ژنو کوتاه نیامد، الزامات مسیر همکاری را برای 1+5 تبیین کرد و از 1+5 خواست به این الزامات پایبند باشند و نهایتا هم گفت مذاکرات می تواند ادامه پیدا کند اما فقط در همین چارچوب.

رودست هوشمندانه دکتر جلیلی به جرزنی کاترین اشتون

دست برتر ایران در ژنو3 چگونه حاصل شد؟

جمهوری اسلامی ایران در حالی وارد مذاکرات با 1+5 شد که طرف غربی همه تلاش خود را به کار گرفته بود تا پیش از ورود به این دور از مذاکرات، "دست برتر" را در برابر ایران داشته باشد.
دست برتر، موقعیتی است که پیش از مذاکرات نصیب یکی از طرف‌های مذاکره می‌شود و همه کشورها در هر مذاکره‌ای که می‌خواهند وارد می‌شوند، سعی می‌کنند دست برتر را در برابر طرف مقابل داشته باشند تا نتایج مذاکرات به نفع آن‌ها تمام شود.
این‌که دانشمندان هسته‌ای ما تنها یکی دو روز مانده به برگزاری مذاکرات ترور می‌شوند، موضوعی تصادفی نیست بلکه در راستای تلاش غرب برای به دست آوردن دست برتر در مذاکرات است؛ موضوعی که از سوی رسانه‌های دوست و دشمن ایران، به آن اذعان شده است.
به زعم کشورهای غربی، کشته‌شدن اساتید علوم هسته‌ای در ایران، بهترین راه توقف پیشرفت هسته‌ای ایران است و آن‌ها تصور می‌کردند این ترور، می‌توانسته با در موضع ضعف قرار دادن برنامه هسته‌ای ایران، پشتوانه مذاکره‌کنندگان ایرانی را سست کند.
* خون شهید، جلسه مذاکره را به محاکمه تبدیل کرد
کشورهای غربی منتظر بودند که ایران از موضع ضعف، با موضوع شهادت دکتر مجید شهریاری برخورد کند و چه بسا فکر می‌کردند ایران در جریان این مذاکرات، غرب را تهدید به مقابله‌به مثل هم خواهد کرد.

اما تیم ایرانی مذاکره‌کننده به سرپرستی دکتر جلیلی، به جای این‌که به خاطر شهادت نخبه دانشگاهی خود، دچار ضعف شود اتفاقاً از این منظر جنایت مذکور را به رخ 5+1 کشید که ایران همواره در معرض حملات تروریستی و رویکردهای "قرون وسطایی" غرب نسبت به خود بوده است؛ همان دوره‌ای که غربی‌ها انسان‌ها را به خاطر عقاید علمی و دینی‌شان به بدترین وجه ممکن شکنجه و سر به نیست می‌کردند.
تیم ایرانی همچنین  در ابتکاری موثر و کمتر دیده‌شده در جریان مذاکرات رسمی، تصویر شهید شهریاری را طی مذاکرات روبروی طرف غربی گذاشتند و دکتر جلیلی بخش اعظم دور اول مذاکرات را به مماشات غرب اختصاص داد.

اما در این میان نکته ای که جلیلی آن را مورد اشاره قرار داد و اتفاقاً اثبات آن، نیازی به ارائه سند و مدرکی از سوی ایران نداشت، این بود که چرا طرف غربی این حادثه تروریستی را حتی محکوم هم نکرده است؟! این نشان می‌داد که غرب به نوعی با سکوت خود، جنایت مبتنی بر تفکرات قرون وسطایی صورت گرفته را تایید می‌کند. این موضوع،‌ دیپلمات‌های غربی حاضر در مذاکرات را بیش از پیش منفعل می‌کرد چرا که شاه بیت غزل حملات دیپلماتیک و نرم غرب به ایران این روزها علاوه بر موضوع هسته ای ، ادعای نقض حقوق بشر بوده است.
* تدابیر هوشمندانه مقامات ایرانی، طرف غربی را منفعل کرد

فایل صوتی مذاکرات ژنو 3 قابل انتشار است !

بر این مبناست که کارشناسان معتقدند آن‌چه باعث دستیابی ایران به دست برتر در مذاکرات اخیر بود، مظلومیت شهید شهریاری بود که باعث بر هم خوردن معادلات 1+5 در جریان این مذاکرات شد.

مقامات ایران در اقدام موثر دیگری، تنها ساعاتی مانده به برگزاری مذاکرات، از دستیابی کشورمان به نحوه تولید انبوه کیک زرد خبر دادند؛ موضوعی که از سوی روزنامه گاردین به عنوان ضربه‌ای بزرگ به طرف غربی حاضر در مذاکرات تلقی شد.

 چرا که "کشورهای غربی همواره تصور می‌کردند می‌توانند با تحریم صدور کیک زرد به ایران، برنامه هسته‌ای این کشور را مختل کنند." به همین خاطر، اعلام دستیابی ایران به نحوه تولید انبوه کیک زرد، به مثابه آب سردی بود که ناگهان بر سر اعضای 1+5 ریخته شد.

اتفاق قابل توجه دیگر این‌که، به رغم تاکید ایران بر مواضع اصولی خود، مذاکرات بی‌نتیجه هم پایان نیافت و طرف ایرانی توانست از طفره‌رفتن و فرار اعضای 1+5 از جریان مذاکرات و نتایج آن و اعلام بی‌نتیجه بودن مذاکرات جلوگیری کند.
شاید بهترین نشانه برای اثبات این ادعا،تعیین موضوع و مکان دور بعدی مذاکرات براساس آنچه ایران همواره بر آن تاکید داشت، بود.

بر این مبنا موضوع و مکان مذاکرات دور بعد انتخاب و قرار شد طرفین در دور بعدی مذاکرات که در "استانبول" برگزار می‌شود، "گفت‌وگو برای همکاری حول نقاط مشترک" را مورد پیگیری قرار دهند. 

این دست برتر تیم ایرانی حتی با آخرین حربه کاترین اشتون برای تحریف نتایج مذاکرات از طریق بیانیه پایانی هم خنثی نشد و این رفتار غیرصادقانه او با واکنش هوشمندانه سعید جلیلی روبرو شد تا بار دیگر اثبات شود ایران از حقوق خود آگاه است و عزتمندانه آن‌ها را پیگیری می‌کند.

در این زمینه حتی مقامات ایرانی، در رودستی قابل توجه به طرف غربی، تهدید کردند در صورتی که بار دیگر، اشتون بر بیانیه تحریف‌آمیز خود تاکید کند، ایران فایل صوتی مذاکرات را منتشر می‌کند تا بازی مذاکرات ژنو3 به جای آنکه یک بر یک مساوی به پایان برسد، دو بر صفر به سود تیم ایرانی تمام شود.
شبکه ایران

درباره هر موضوعی که ایران بخواهد مذاکره می‌کنیم

به گزارش خبرگزاری فرانسه، فیلیپ کراولی، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا همزمان با نشست شورای حکام و در آستانه نشست ایران و گروه 1+5 گفت: نماینده آمریکا در گفتگوهای ژنو آماده است با طرف ایرانی در خصوص موضوع هسته‌ای و هر مسئله دیگری که تهران مطرح کند، به مذاکره بنشیند.
وی افزود: ما به ژنو می‌رویم تا درباره موضوع هسته‌ای و هر مسئله دیگری که دولت ایران مطرح کند، گفتگو کنیم‏.‏ 
کراولی تصریح کرد: سال گذشته "ریچاد برنز" در ژنو فرصتی داشت تا در حاشیه مذاکرات گروه ‏1+5‏ با جلیلی گفتگو کند‏.‏ 
در همین حال ایرنا از نیویورک گزارش داد؛ کراولی ادامه داد: من گزارشی از این که چیزی شبیه به این ممکن است رخ بدهد ندارم، هر چند تقریبا مطمئن هستم که چنین ملاقات رسمی دوجانبه در کار نخواهد بود‏.‏  
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت‏:‏ در مجموع باید بگویم که در ژنو آماده‌ایم مذاکره کنیم و می‌بینیم که ایرانیان هم برای مذاکره آماده هستند‏.‏ 
وی در جواب سئوالی پیرامون محدودیت‌های احتمالی "ریچارد برنز" برای ملاقات با مقام‌های ایرانی در ژنو گفت: ما قبول کردیم که از این فرصت استفاده و با ایران ملاقات کنیم‏.‏
خبرنگاری پرسید‏:‏ آیا برنز پیامی از طرف والدین این دو آمریکایی که در ایران زندانی هستند، دارد؟ و وی پاسخ داد‏:‏ پیام روشن از طرف دولت آمریکا داده شده که این دو باید آزاد شوند‏.‏ اگر فرصتی پیش بیاید، مطمئن هستم که این را تاکید می‌کنیم‏.‏

تغییر قواعد بازی یا جابجا شدن تیرهای دروازه؟

در حالی که به زودی مسابقه ای آغاز خواهد شد، خبرها حاکی از آن است که غربی ها درحال جابجا کردن مکان تیرهای دروازه هستند. نمایندگان ایران و گروه 1+5 روز 14 آذر (5 دسامبر) احتمالا جایی در سوییس یا ترکیه ملاقات خواهند کرد. اینکه در این مذاکرات چه اتفاقی خواهد افتاد و چه نتیجه ای از آن بیرون خواهد آمد، مستقیما وابسته به این است که دو طرف با چه استراتژی وارد آن خواهند شد. یکی از مهمترین مشغولیت های دو طرف این روزها تعقیب و تحلیل دقیق کدهایی است که از جانب طرف مقابل ارسال می شود. کدهایی که تا حالا غربی ها فرستاده اند عمیقا ناامیدکننده است چرا که همچنان در چارچوب همان استراتژی ارائه می شود که شکست آن از نظر ایران یک «پیش فرض» برای هرگونه مذاکرات آتی است.
این چارچوب استراتژیک همان چیزی است که غربی ها آن را «استراتژی دو مسیره فشار و مذاکره» می نامند و مبتنی بر این اصل است که هر گونه مذاکره باید همراه با فشار، و هر گونه فشار باید همراه با مذاکره باشد و فشار بدون مذاکره، یا مذاکره بدون فشار، بی فایده است. هیچ نشانه ای وجود ندارد که امریکا به عنوان موتور محرکه اصلی در گروه 1+5 تجدیدنظری در این راهبرد کرده باشد. در حالی که مقام های ایران مکررا گفته اند تا وقتی غرب تصور کند می تواند از طریق اعمال فشار ایران را به سمت مذاکرات مطلوب خود سوق بدهد، جز اینکه ایران در پیمودن یک مسیر برعکس مصمم تر شود، هیچ نتیجه دیگری به دست نخواهد آمد، نشانه ای از تغییر راهبرد در آن سوی میز مشاهده نمی شود. حالا و حدودا 20 روز مانده به مذاکرات، همه چیزی که با تحلیل کدهای ارسالی از جانب غربی ها می توان دید این است که غرب حداکثر در حال جابجا کردن مکان تیرهای دروازه است و قصد ندارد قواعد جدیدی را برای بازی بپذیرد.
2 مسئله هست که تحلیل دقیق آنها موضوع را روشن تر می کند.
اول- آیا چیزی به نام راهبرد دو مسیره وجود دارد؟ طرف های غربی ادعا می کنند در حال آزمودن یک استراتژی هستند که تلاش می کند دائما فشارها بر ایران را افزایش بدهد و بعد از هر مرحله افزایش فشار، بسته ای از مشوق ها را به ایران عرضه کند. رابرت گیتس به عنوان یکی از طراحان اصلی این راهبرد عقیده دارد تنها به این روش است که می توان ایران را در دراز مدت به این نتیجه رساند که پی گیری برنامه هسته ای امنیت آن را به جای افزایش کاهش می دهد و وقتی ایران با نتایج این راهبرد روبرو شود آن وقت در یک محاسبه مجدد درباره هزینه ها و فایده های برنامه هسته ای به این نتیجه خواهد رسید که سرجمع در حال ضرر کردن است و لذا می پذیرد که اهداف خود را تعدیل کند. این استراتژی دو اشکال مهم دارد که طرف غربی هرگز آنها را به دقت بررسی نکرده است. اشکال اول این است که وقتی به تاریخ واقعی ماجرا نگاه می کنیم اساسا خبری از یک راهبرد دو مسیره نیست و هر چه هست تلاش امریکا برای عمیق تر شدن مسیر فشار است بدون اینکه اراده ای جدی برای ایجاد تحول در مسیر مذاکره مشاهده شود. به عبارت ساده تر امریکایی ها در این مدت سعی کرده اند به طور جدی به ایران فشار بیاورند -که البته حالا خودشان هم می گویند شکست خورده اند- اما هیچ وقت به طور جدی مذاکره نکرده اند. شاهد روشن این ادعا هم آن است که هر وقت یک روش مذکراتی نقد و قدرتمند برای حل مسئله ایجاد شده، آمریکایی ها در لحظه آخر به آن پشت پا زده اند و با سر و صدا راه انداختن سراغ مسیر فشار رفته اند. این دقیقا اتفاقی است که درباره بیانیه تهران رخ داد. امریکا بیش از 3 ماه ترکیه و برزیل را تشویق کرد که با ایران وارد تعامل شوند و وقتی آنها ریسک این کار را پذیرفتند و در عین ناباوری اوباما از تعامل 3 کشور یک پیشنهاد کاملا منطقی بیرون آمد، به یکباره امریکا برآشفت و فریاد زد که هیچ کدام از این کارها را قبول ندارد و اصلا ترکیه و برزیل چرا با ایران توافق کرده اند(!) و... واقعا اگر امریکا به دنبال یافتن یک راه حل مذاکراتی بود، چرا اساسا وارد گفت وگو درباره بیانیه تهران نشد. اگر حرف آن تحلیلگر امریکایی (هیلاری من لورت، عضو سابق شورای امنیت ملی امریکا) راست باشد که اوباما از ابتدا به لولا و اردوغان دروغ گفته بود و قصد پذیرش هیچ نتیجه ای را نداشت، آیا دیگر جایی برای حرف زدن از مذاکره باقی می ماند؟ اشکال دوم هم این است که امریکایی ها هنوز قادر به تحلیل صحیح این موضوع نیستند که فشار به جای اینکه مسیر مذاکره را تقویت کند، آن را مختل می کند. فرض کنید -فرض محال که محال نیست- ایران تصمیم گرفته باشد یکی از پیشنهادهای امریکا را بپذیرد. آیا وقتی امریکایی ها 6 ماه قبل قطعنامه ای داده اند که هیچ هدفی جز فشار آوردن به مردم ایران و به هم ریختن نظام زندگی آنها نداشته، عملی کردن چنین تصمیمی از حیث آبرو و اعتبار ملی امکانپذیر است؟ واضح است که پاسخ این سوال منفی است. وقتی مسیر فشار فعال می شود، روحیه ایرانی -که ظاهرا غربی ها هنوز نتوانسته اند حتی یک درک ساده از آن داشته باشند- خود به خود به این سمت گرایش پیدا می کند که فشار را باید با فشار جواب داد و در اولین گام تصمیم می گیرد همه پیشنهادهایی را که غربی ها روی میز می گذارند رد کند چرا که پذیرش هر نوع پیشنهاد به معنای تسلیم شدن در مقابل فشار و در نتیجه تشدید فشارها ارزیابی خواهد شد. اگر طرف غربی بتواند این دینامیسم را درک کند، خواهد فهمید که راهبرد اعمال فشار خود به تنهایی مطلقا قادر به تاثیرگذاری بر ایران به منظور حل مسئله از این طریق نیست و بدتر از آن، مسیر مذاکره را هم که امیدی اگر به حل مسئله باشد در آنجاست، نیست و نابود می کند. با این استدلال است که می توان نتیجه گرفت راهبرد دو مسیره فشار -مذاکره، در دل خود دارای تناقض و به اصطلاح پارادوکسیکال است و هر چه جلوتر برود ناکام تر خواهد ماند.
دوم- نکته دوم این است که وقتی غرب می گوید می خواهد محاسبات ایران را تغییر بدهد، سوالی که مطرح می شود این است که آیا اساسا درک درستی از محاسبات ایران دارد؟ گاه خبرها و تحلیل هایی از جانب منابع رسمی غربی منتشر می شود که نشان می دهد درک غربی ها از الگوی رفتار و محاسبات طرف ایرانی تا حد خنده داری غیر دقیق و ابتدایی است. یک نمونه بسیار شاخص -که مدتی است ذهن نگارنده را به خود مشغول کرده- این است که غربی ها- در سطوح بسیار بالا- می گویند هدفشان از بستن حساب ها و ممنوع کردن مسافرت مقام های کلیدی دخیل در برنامه هسته ای و موشکی ایران این است که آنها را به این نتیجه برساند که تداوم برنامه هسته ای و موشکی ایران «منافع آنها» را به خطر انداخته و زندگی شان را دشوار تر می کند و در نتیجه فضایی بوجود بیاورد که در آن، این مقام ها احساس کنند بهتر است پی گیری برنامه هسته ای و موشکی متوقف شود تا بیشتر از این ضرر نکنند!! شاید باور نکنید ولی تعداد قابل توجهی از مقام های غربی مرتبط با موضوع وقتی از آنها خواسته شده توضیح بدهد که چطور عقیده دارند قرار دادن نام چند فرد در فهرست تحریم ها می تواند برنامه ای را که با هویت ملی ایرانیان گره خورده متوقف کند، دقیقا به همین شکل استدلال کرده اند! این نوع نگاه به مسئله از یک کودنی بسیار حاد و مهلک حکایت می کند. واقعا آیا کسانی که در واشینگتن نام خود را استراتژیست گذاشته اند تصور می کنند که با ممنوع المعامله یا ممنوع المسافرت شدن مدیر پروژه UCF اصفهان او به این نتیجه می رسد که باید فتیله کار در این تاسیسات را پایین بکشد؟! یا مثلا وقتی نام 6 سردار و مقام ایرانی را به دلیل جهادی که برای مهار فتنه 88 کرده اند در فهرست به اصطلاح ناقضان حقوق بشر می گذرند، انگیزه آنها برای مهار فتنه بعدی کمتر می شود؟! وقتی حال و روز تحلیل های راهبردی و سیاست ساز امریکایی ها درباره ایران این باشد دیگر تعجبی ندارد که نتوانند محاسبات کلان ایران درباره برنامه های هسته ای و منطقه ای ایران را دریابند.
محاسبات ایران اگرچه ذهن مادی گرا و تنبل غربی نمی تواند آن را بفهمد، بسیار روشن و در عین حال عمیق و دقیق است و اگر طرف غربی نتواند تکلیف خود را با آن روشن کند ورود به هرگونه مذاکره از همین حالا بی حاصل خواهد بود. اگر بخواهیم فقط فهرستی از این محاسبات عرضه کنیم می توان قضیه را اینطور خلاصه کرد: ایران بدون سلاح اتمی هم قدرت اول منطقه خاورمیانه است و هر گونه ثبات یا بی ثباتی در منطقه حد فاصل کرانه مدیترانه تا مرزهای هند مستقیما به اراده و تصمیم آن بستگی دارد. ایران بنای آغاز هیچ جنگی را ندارد و باور ندارد کس دیگری هم جرئت آغاز یک جنگ را با آن داشته باشد. ایران به هیچ قیمتی دست از غنی سازی برنخواهد داشت چرا که هر دولتی که در ایران این کار را بکند با یک ننگ ابدی و اتهام فروختن آینده ایران مواجه خواهد بود و دیگر هرگز قادر به بلند کردن سر خود در فضای سیاست داخلی ایران نخواهد بود.
آیا غربی ها می توانند در این 20 روز تکلیف خود را با این گزاره های راهبردی روشن کنند؟

مهدی محمدی

آمریکا مقابل ایران «فریز» شده است

محافل رسانه ای آمریکا پیش بینی کردند مذاکرات آتی ایران و 1+5 هیچ دستاوردی برای واشنگتن نداشته باشد.
مجله تایم در این زمینه نوشت: هیچ کس انتظار ندارد ایران در مذاکرات ماه جاری به دست و پای آمریکا بیفتد. در واقع مقامات آمریکایی انتظار چندانی از این مذاکرات ندارند. آنها مراقب هستند موافقت ایران برای دور تازه مذاکرات در ژنو یا وین را به عنوان نشانه ای از پیروزی استراتژی تحریم نشان ندهند چرا که ایران همچنان از حجم بالایی از روابط تجاری با کشورها و از جمله همسایگان و کشورهایی چون چین بهره مند است. از جمله مواردی که ایرانی ها اصرار به بحث و گفت وگو درباره آن دارند، موضوع توانمندیهای هسته ای اسرائیل است و این نشانه ای آشکار از تصمیم آنها برای به رخ کشیدن استانداردهای دوگانه غرب تلقی می شود.
این مجله آمریکا همچنین درباره بن بست گزینه تحریم و ناکارآمدی تهدید نظامی نوشت: راه نظامی راه حلی برای خروج از بن بست فعلی نیست چرا که مقامات تصمیم گیر آمریکایی کاملا از عواقب آغاز یک جنگ دیگر آگاهند.
همچنین تهدید نظامی هیچ مبنای حقوقی ندارد و تمام قطعنامه های سازمان ملل با چنان دقتی تنظیم شده اند که بهانه ای برای حمله به آمریکا داده نشود. بنابراین تهدید نظامی صرفا می تواند توافقات شکننده فعلی را هم از هم بپاشد و این به نفع ایران خواهد بود.
تایم درباره انفعال فعلی دولت آمریکا نوشت: نظیر چنین انفعالی در دولت بوش نیز رخ داد و نتیجه آن عبور از خطوط قرمز و دستیابی به برنامه غنی سازی بود.
نشریه فارین پالیسی هم با اشاره به بن بست و بی فایدگی تحریم ها نوشت: هر نوع تهدید نظامی، اتفاق نظر موجود بر سر تحریم هایی را که به سختی روی آن کار شده، به هم می ریزد و به منافع استراتژیک آمریکا لطمه می زند. چنین ایده ای همچنین فرصت می دهد تا مذاکره در فضای تهدید را بی معنا و ریاکارانه بخواند.
روز گذشته سناتور لیندسی گراهام خواستار حمله نظامی با هدف انهدام نیروی نظامی ایران شده بود. این گزافه گویی در حالی است که آمریکا پس از 9 سال هزینه و تلفات سنگین، از عهده گروهک طالبان برنیامده و بی کفایتی نظامی خود را نشان داده است، همچنان که در قمار پرهزینه عراق هم بازنده مطلق محسوب می شود.
ناامیدی محافل آمریکایی از اثرگذاری تحریم ها در حالی است که روزنامه آلمانی هندلزبلات به تازگی در گزارشی تصریح کرد: با وجود تحریم های اقتصادی برخی کشورهای همسو با واشنگتن، مناسبات تجاری آلمان و ایران گسترده تر از گذشته شده است.
به نوشته این روزنامه «تحریم ها علیه ایران کارایی ندارند و ارتباطات تجاری ایران و آلمان طی یک سال اخیر 6/11درصد رشد داشته است. شرکت های آلمانی فارغ از مباحث سیاسی به تجارت با جمهوری اسلامی سرگرم هستند تا از رقابت با شرکتها و کشورهای دیگر باز نمانند.»

لس آنجلس تایمز: ایران یک کلمه هم تغییر موضع نداده است

یک ارزیابی استراتژیک در آمریکا این است که تحریم ها موضع ایران را حتی به اندازه ای اندک تغییر نداده است.
به گزارش پایگاه اینترنتی «ایران هسته ای» پال ریشتر در مقاله ای به تاریخ 13 آبان 1389 در لس آنجلس تایمز نوشت: «تحریم های سهمگین قدرت های غربی تاکنون نتوانسته است رهبران تهران را به سازش بر سر برنامه هسته ای آن کشور مجبور کند.» ریشتر این موضوع را از یک دیپلمات آگاه نقل کرده است.
وی در ادامه مقاله خود ارزیابی این دیپلمات را «تکان دهنده» خوانده و نوشته است: «هرچند تنبیهات اقتصادی سبب بروز مشکلاتی برای ایران شده است، اما هیچ نشانه ای از سوی رهبران آن کشور مبنی بر ابراز تمایل برای کاستن از این فشارها به چشم نمی خورد. هرچند ایران به طور رسمی خواهان آغاز مذاکرات جدید بر سر پرونده هسته ای شده است، اما من حتی یک جمله مبنی بر تغییر در دیدگاه های سیاسی رهبران ایران در خصوص پرونده هسته ای نشنیده ام.»
به نوشته لس آنجلس تایمز، این دیپلمات سپس می گوید که ظاهرا تحریم ها نتیجه معکوس داده است: «برعکس، برخی از صداهایی که از دولت محمود احمدی نژاد به گوش می رسد، بر این اصرار دارند که هیچ امکانی برای تسلیم نیست و حتی لزومی برای برگزاری دیدار هم وجود ندارد.» لس آنجلس تایمز ادامه داد: دیپلمات یاد شده که در جمع گروهی از خبرنگاران سخن می گفت و به دلیل حساسیت موضوع نخواست نامش فاش شود، گفت «ما هنوز هیچ چیزی مشاهده نکرده ایم.»
این دیپلمات در ادامه حتی تاثیر تهدید نظامی بر تغییر محاسبات ایران را هم زیر سوال برده است. لس آنجلس تایمز می نویسد: وی گفت هیچ دلیلی وجود ندارد که تهدید به اقدام نظامی سبب تغییر دیدگاه تهران شود. صحبت از گزینه نظامی «رژیم ایران را به هیچ سویی نرانده است.»
یک سایت غربی:تنها راه موفقیت بر روند مذاکرات آینده پذیرش حق غنی سازی ایران توسط آمریکاست
سایت خبری دیپلمات طی گزارشی تنها راه موفقیت دور تازه مذاکرات میان ایران و گروه 1+5 را پذیرش حق غنی سازی ایران دانست.
رابرت دریفاس تحلیلگر این پایگاه اینترنتی با اشاره به اینکه احتمالا اواسط نوامبر دور جدید مذاکرات میان ایران و گروه 1+5 در ژنو یا وین آغاز خواهد شد نوشت: به نظر می رسد با توجه به استراتژی که دولت اوباما در این نشست پیش خواهد گرفت شکست این نشست تضمین شده است.
این گزارش افزود: تا زمانی که آمریکا اعتراف نکند ایران که از امضاکنندگان پیمان ان.پی.تی به شمار می رود حق دارد در خاک خود اورانیوم غنی سازی کند هیچ شانسی نمی توان برای موفقیت این گفت وگوها پیش بینی کرد.
دیپلمات با بیان اینکه تنها راه حل پذیرش حق غنی سازی ایران است یادآور شد: اوباما به رغم اینکه در بدو فعالیت خود به عنوان رئیس جمهور آمریکا در ژانویه 2009 چنین نشان داد که قصد دارد به ایران نزدیک شود هیچ گاه اعلام نکرده است که ایران حق دارد برنامه غنی سازی اورانیوم داشته باشد.
این گزارش در عین حال اضافه کرد: ژوئن گذشته سناتور «جان کری» که از افراد نزدیک به اوباما به شمار می رود و از سال 2004 زمانی که اوباما به عضویت سنای آمریکا در آمد مشاور وی بوده است، اخیرا در اظهاراتی گفته است ایران در حقیقت این حق را دارد.
این گزارش در پایان خاطرنشان کرده است: آنچه نگران کننده به نظر می رسد در حقیقت این است که آمریکا هیچ چیز جدیدی برای ارائه به ایران در دور جدید گفت وگوها آماده نکرده است.

سبد آرزوها !

 

گام نهادن در یک فرایند جدید مذاکراتی با غرب -که احتمالا به زودی رخ خواهد داد- بدون مطالعه دقیق تجربه گذشته و استخراج درس های کلیدی آن، دارای مخاطرات بزرگی است. اگر فرض کنیم ایران مذاکره را برای مذاکره نمی خواهد، که دقیقا همینطور است به این دلیل که ایران استراتژی خود را «دست یابی به راه حل» قرار داده نه «خرید زمان»، آن وقت درس آموختن از گذشته اهمیتی صدچندان پیدا می کند چرا که تجربه 7 سال مذاکره هسته ای به خوبی نشان داده برخی از طرف های مذاکراتی ایران اصلا نمی خواهند مسئله حل شود و برخی دیگر راه حلی برای آن در نظر می گیرند که معنایی جز پاک شدن صورت مسئله ندارد. به طو رمشخص آمریکایی ها در پی آن هستند که انتهای مذاکرات با ایران ایجاد رویه ای جدید در مناسبات بین المللی باشد که با نفی تمامی معانی صلح آمیز غنی سازی اورانیوم، آن را صرفا به مثابه «بخشی از مسیر سلاح» تعریف و لذا ممنوع می کند. در نتیجه، برای آمریکا تا زمانی که توان تحمیل چنین موضوعی را به ایران ندارد، بهترین حالت آن است که مذاکرات را آنقدر کش بدهد تا شاید امکان آنچه می خواهد فراهم شود. مورد دیگر مربوط به روس هاست. رویه روس ها در 5 سال گذشته -از سال 2006 به این سو- همواره این بود که تلاش کند هیچ کدام از دو طرف (ایران و آمریکا) برنده نباشند. خاصیت این وضعیت برای روس ها این است که می توانند به چانه زنی با هر دو طرف بپردازند و از هر دو طرف بابت انعطاف هایی که به خرج می دهند -یا نمی دهند- امتیاز مطالبه کنند. به این ترتیب، روس ها هم درکش پیدا کردن موضوع نفع دارند و تا همین جا توانسته اند از طریق «بازی در گسل های مذاکراتی» برخی از مهم ترین مسائل خود را با غرب را اگر نگوییم حل کنند، لااقل مسکوت بگذارند.
تحت این شرایط و تا زمانی که موقعیت طرفین به طور راهبردی تغییر نکند، انتظار دست یابی به راه حل و متقاعد شدن همه بازیگران به اینکه این بازی دیگر تمام شده، کار آسانی نخواهد بود. با این حال به نظر می رسد نشانه هایی هست که تغییراتی در این روند طولانی در حال وقوع است.
پس از حوادث سال 88 در ایران، آمریکا، چنانکه پیش از این به تفصیل گفته ایم، راهبرد «ترکیب گزینه ها» را در مقابل ایران در پیش گرفت. پیش فرض این راهبرد آن است که 1- هیچ راهبرد تک گزینه ای قادر به تاثیر بر ایران، آنطور که غرب می خواهد، نیست. معنی این جمله آن است که آمریکا پذیرفته ایران نیرومندتر از آن است که بتوان محاسبات استراتژیک آن را صرفا با اعمال -ولو قدرتمند- یک گزینه مانند تحریم یا ایجاد ناآرامی داخلی در کوتاه مدت تغییر داد. 2- پیش فرض دوم آن است که غرب احساس می کند در موقعیتی است که گزینه های مختلفی علیه ایران در اختیار دارد یا به عبارت بهتر سبد گزینه های آن خالی نیست. تحت این شرایط، آمریکایی ها به این تحلیل رسیدند که بهتر است به جای استفاده از یکی از این گزینه ها، ترکیبی از همه آنها را با هم به کار بگیرند. کدهایی وجود دارد که نشان می دهد نتیجه تیم مسئول پرونده ایران در دولت اوباما به این تحلیل رسید که در پیش گرفتن یک استراتژی ترکیبی می تواند اولا باعث شود که گزینه های مختلف همدیگر را تقویت کرده و بر تاثیر یکدیگر بیفزایند و ثانیا تنها در صورتی که چند اهرم فشار همزمان بر ایران فشار بیاورد، این احتمال وجود دارد که ایران بازنگری در محاسبات خود راجع به برنامه های هسته ای و منطقه ای اش را آغاز کند!
کل آنچه را که از بهار 88 به این طرف در محیط امنیت ملی ایران بویژه در بحث هسته ای رخ داده می توان با این مدل توصیف کرد. ابتدا با استفاده از روش های رسانه ای، اطلاعاتی و مالی فتنه ای سیاسی در داخل ایران ایجاد شد، بعد ابزارهای سیاسی، اطلاعاتی، مالی و دیپلماتیک به کار گرفته شد تا این فتنه در زمانی کوتاه هر چه نیرومندتر شود. به محض اینکه سرویس های اطلاعاتی غربی به این نتیجه رسیدند فتنه داخلی در ایران برای تیره کردن روابط مردم با نظام در ایران بی تاثیر بوده است، اعمال تحریم های جدید در دستور کار قرار گفت. درست است که غربی ها همواره با ریاکاری و حتی باید گفت بی چشم و رویی ادعا کرده اند که در تحریم ها نظام را هدف گرفته اند نه مردم را، با این حال نگاهی ساده به محتوای تحریم ها نشان می دهدکه هدف اصلی مردم ایران بوده اند. این البته عجیب هم نیست چرا که آمریکا یی ها و صهیونیست ها تا امروز هم بارها گفته اند مشکل اصلی در ایران مردم ایران هستند و همه انرژی که در پس استراتژی مقاومت نظام جمهوری اسلامی وجود دارد از ایمانی نشأت می گیرد که در جان های تک تک مردم جای گرفته است. فتنه88 در آغاز این توهم را برای غرب بوجود آورد که توان تدبیر متقابل نظام و انگیزه مقاومت مردم ایران در مقابل فشار خارجی همزمان کاهش پیدا کرده است. به تعبیر یکی از استراتژیست های صهیونیست در کنفرانس سال گذشته هرتزلیا، غرب به این نتیجه رسیده بود که «نظام در ایران درست تصمیم نمی گیرد، مردم هم درست عمل نمی کنند». این نوع نگاه به وضع داخلی ایران، باعث شد غربی ها در کنار گزینه ایجاد ناآرامی در داخل ایران، گزینه تحریم را هم وارد صحنه کنند. تیم امنیت ملی اوباما تصور می کرد اگر تحریم ها در زمان مناسب اعمال شود و محتوای آن هم زندگی روزمره مردم را هدف گرفته باشد، آن وقت ترکیب دو گزینه تحریم و ناآرامی داخلی -که انتظار داشتند اولی دومی را هم تقویت کند- به همراه تشدید دو گزینه عملیات اطلاعاتی و رسانه ای، می تواند وضعیتی در داخل ایران بوجود بیاورد که یا کنترل به طور کامل از دست نظام خارج شود و یا اینکه لااقل اوضاع آنقدر به هم بریزد که که ایران برای جمع و جور کردن حاضر به واگذار کردن امتیازهایی در پرونده های هسته ای و منطقه ای باشد. علت اینکه بنیامین نتانیاهو دوست اسراییلی سران فتنه، آن همه اصرار می کرد که «اگر الان وقت تحریم نیست، پس کی وقت تحریم است» (؟!) دقیقا همین بود که اسراییلی ها فکر می کردند دوستان داخلی شان در ایران فرصتی طلایی بوجود آورده اند که به هیچ قیمتی نباید آن را از دست داد. گزینه بعدی که با صحنه گردانی اسراییل و بازی البته نه چندان ماهرانه آمریکایی ها به این فرایند تزریق شد، تهدید به حمله نظامی بود که تقریبا به یک باره از جانب برخی آمریکایی ها آغاز شد. برای کسانی در داخل ایران که کل این وقایع را از یک منظر راهبردی رصد و تحلیل می کردند، وارد شدن این گزینه جدید به صحنه اصلا غیر منتظره نبود؛ بلکه باید گفت آن را پیش بینی هم کرده بودند. اسراییلی ها از مدت ها قبل گفته بودند که ترکیب 4 گزینه تحریم، ناآرامی داخلی، عملیات رسانه ای و عملیات اطلاعاتی بدون روی میز بودن یک «تهدید نظامی» قادر به تحت تاثیر قرار دادن ایران نخواهد بود. تعبیر اوزی آراد مشاور امنیت ملی اسراییل این است که ایران تنها زمانی که تصور کند گزینه های فعلی ممکن است منجر به بالفعل شدن یک گزینه نظامی شود، ممکن است از این گزینه ها تاثیر بپذیرد! اکنون ظاهرا نوبت آن رسیده که حلقه آخر این زنجیره به آن متصل شود و آن گزینه مذاکره است. آمریکایی ها از قبل گفته اند این گزینه را زمانی فعال خواهند کرد که احساس کنند ایران آمادگی نشستن پشت میز مذاکره « آنطور که آنها می خواهند» را پیدا کرده باشد. تیم اوباما علی رغم ناکامی های آشکاراصرار دارد به متحدانش بقبولاند که حالا آن زمان فرا رسیده است!
کل این فرایند را باید نه به عنوان مجموعه ای از واقعیات بلکه به عنوان مجموعه ای از آرزوها در نظر گرفت. ما در اینجا استراتژی آمریکا را به شکلی مجمل تصویر کردیم تا فاصله ای که بین طراحی و واقعیت وجود دارد، خود را به خوبی نشان دهد. آمریکایی ها در 2 سال گذشته اولا نتوانستند گزینه هایی از آن نوع که توقعش را داشتند ایجاد کنند و مهم تر از آن، در ترکیب این گزینه ها با هم شکست های روشنی خوردند. وقتی تحریم ها اعمال شد، توقع غربی ها این بود که نخبگان و مردم یکپارچه روبروی نظام بایستند و با تحریک امثال موسوی و کروبی ناآرامی های خیابانی دوباره احیا شود. انصافا موسوی و کروبی همه سعی شان را کردند اما تحریم ها به جای اینکه مردم را مقابل نظام قرار دهد اجماع داخلی در ایران در مورد ریشه های آمریکایی سران فتنه را کامل کرد و فرصتی دیگر بوجود آورد تا نظام توانایی های مهار بحران خود را به رخ جهانیان بکشد.
مورد بنزین را در نظر بگیرید. می توان کتاب ها نوشت درباره امیدی که آمریکایی ها و دوستانشان چه امیدهایی به فشار ناشی از تحریم بنزین ایران بسته بودند. در میان طیف های رادیکال ضد ایرانی دراروپا و آمریکا اجماع وجود داشت که تحریم بنزین تنها ابزاری است که در زمانی بسیار کوتاه «مسئله ایران» را «به طور ریشه ای» حل خواهد کرد. اکنون نتیجه پیش چشم همه است. ایران با یک تاکتیک صنعتی، همه بنزین مورد نیاز خود را در داخل تولید می کند در عین حال که واردات بنزین به هیچ وجه صدمه جدی ندیده است.
اکنون آمریکایی ها پای میز می آیند در حالی که همه گزینه های خود را سوزانده اند و به همین دلیل ایران هم تصور می کند که حالا بهترین وقت مذاکره است. واقعا غرب دیگر می خواهد با چه چیزی ایران را تهدید کند؟ آیا گزینه دیگری هم باقی مانده؟ مذاکره، نه آخرین حلقه از یک زنجیره به هم پیوسته بلکه ابزاری از سر ناچاری است که آمریکا تصور می کند می تواند با آن از هم گسیختگی های استراتژی «ترکیب گزینه ها» را رفو کند.

مهدی محمدی