محسن سازگارا که 4 سال قبل برای عمل جراحی قلب به آمریکا رفت امروز در مرکز
جنگ سایبری علیه نظام جمهوری اسلامی ایران قرار دارد.
به گزارش
سرویس بین الملل "جهان" سایت صهیونیستی "تابلت" در مقاله
ای تحت عنوان "برخلاف انقلابیون" به معرفی "محسن سازگارا" از سردمداران
"جریان سبز" پرداخت.
به ادعای این سایت ، سازگارا علی رغم ظاهر
پروفسور مآبانه اش، یکی از موثرترین چهره های تاثیر گذار در سیاست خارجی
سازمانهای جاسوسی آمریکا علیه ایران و موثرترین فرد در سازماندهی و هدایت
آشوب های خیابانی در بعد از انتخابات ریاست جمهوری در تهران بود.
این
سایت صهیونیستی بروز آشوب های خیابانی و تلاش برای استحاله نظام جمهوری
اسلامی ایران را نتیجه هوشیاری و سیاست های هوشمندانه "رئالیست ها" به
رهبری "ریچارد هاس " رییس شورای روابط خارجی آمریکا که نفوذ زیادی در شکل
گیری سیاست خارجی دولت اوباما دارد دانسته و به نقش محسن سازگارا در پیش
برد سیاست خارجی دولت اوباما در استحاله نظام جمهوری اسلامی پرداخته و می
نویسد : سازگارا یکی از رهبران اصلی "جنبش مخالفان ایران" است و وب سایت او
مرکز فرماندهی آشوبگران خیابانی در ایران است.
"ریچارد هاوس" و هم
فکرانش در شورای روابط خارجی با سیاست های جنگ طلبانه جورج بوش رییس جمهور
اسبق آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران مخالف بودند و پس از پیروزی باراک
اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا جریان سیاست گزاری در سیاست خارجی
آمریکا را در دست گرفتند و در خصوص مقابله با جمهوری اسلامی ایران قائل به
استحاله نظام از درون می باشند و نه توسل به زور.
نویسنده برای
اثبات اینکه " رئالیست ها" به دنبال شروع مجددی هستند به اظهارات ماه
ژانویه "ریچارد هاوس" درنیوزویک اشاره استناد می کندکه گفته بود:
ما
باید بر حقیقتی دیگر متمرکز شویم و آن حقیقت این است که ایران امروز پس از
30 سال بی از زمان سقوط شاه بیش از هر زمان دیگری در آستانه یک تغییر
سیاسی است. امروز باید از معترضین در داخل ایران حمایت کرد و شکاف بین
حاکمان ایران را تعمیق کرد .پروسه ای که در جریان است اما پیروزی آن کمی
زمان بر خواهد بود.واین یعنی فرصتی برای تغییر در ایران و یا حذاقل اینکه
دیگر ایران یک کشور الگو برای دیگران نخواهد بود. واین فرصتی است که نباید
آن را از دست داد.
«گزارش کمیته صیانت از آرای آقای موسوی که دیروز 13 تیرماه منتشر شد، با ذکر جزئیات موارد جدیدی از... و تقلبات نجومی در انتخابات رژیم... را برملا کرده و بهدرستی آن را «یک دسیسه نظامیافته برای تقلب» خوانده است.»
این جملات در عین حال که مهر تأیید سرکرده
گروهک منافقین بر ادعای واهی تقلب از سوی میرحسین موسوی است، حکایت از راه
ورودی دارد که مدعیان تقلب برای احیا و به میدان کشیدن گروهک مرده منافقین
باز کردند.
مروری بر سیر مواضع و اظهارنظرهای سرکردگان گروهک منافقین مجموعهای از
حمایتهای آشکار و پنهان آنها از میرحسین موسوی و مهدی کروبی، همپوشانی در
شعارها و مواضع با آنها، شعارسازیهایی که در نهایت بر زبان اغتشاشگران
حامی ایندو کاندیدای شکستخورده در خیابانها جاری میشود، تزریق ضدیت با
ولایت فقیه به آشوبگران خیابانی و دعوت به شورش را به نمایش میگذارد. کاری
که در امتداد تحرکات ساختارشکنانه غیرقانونی کسانی است که در داخل با
صدور بیانیههای پیاپی و تحریک اغتشاشگران و حرمتشکنان دنبال میکنند.
حمایت صریح از عالیجنابان آشوب
مسعود رجوی که در بیانیهها عنوان «رهبر انقلاب دموکراتیک ایران» را برای خود انتخاب کرده، یک روز پس از انتشار گزارش تفصیلی کمیته صیانت از آرای موسوی به ریاست علیاکبر محتشمیپور، طی پیامی هرگونه تعرض و تهدیدهای ولیفقیه به محاکمه و مجازات موسوی را محکوم کرده و نسبت به امنیت موسوی ابراز نگرانی کرده است. سرکرده این گروهک تروریستی در بیانیه خود نوشته است: ولی فقیه... در ارگان خود موسوی را به ارتکاب «جنایت» انجام «مأموریت دیکته شده بیرونی» و ایفای نقش «ستون پنجم» دشمن کرد که یا باید «توبه» کند و «عذر تقصیر» بخواهد و یا «مجازات قطعی به جرم قتل انسانهای بیگناه، برپایی آشوب و بلوا و اجیر کردن اراذل و اوباش برای تعرض به جان و مال و ناموس مردم، همکاری آشکار با بیگانگان و ایفای نقش ستون پنجم امریکا» را بپذیرد.
سرکرده منافقین که دستش به خون هزاران ایرانی آلوده است در یکی از اولین پیامهای حمایتی خود از موسوی پرده از سناریویی برداشت که در روز عاشورا با ترور خواهرزاده موسوی به اجرا درآمد. در پیام مسعود رجوی که پی درپی از رسانه های بیگانه پخش می شد نسبت به تعرض به موسوی و خانواده وی ابراز نگرانی شده بود. رجوی در پیام خود نوشته بود: «محکوم کردن هرگونه تعرض و ستمی که بر موسوی و خانواده و اطرافیان او در چارچوب همین رژیم جریان دارد. همچنین اخطار به رژیم درمورد محاکمه و مجازات وی با تأکید بر اینکه مسئولیت هرگونه تعرض، دستگیری یا اقدام تروریستی بر عهده شخص... است.» آنها حتی پا را فراتر گذاشته از شورای امنیت سازمان ملل هم خواستهاند تا برای حفظ امنیت موسوی هیأت نظارتی را به تهران بفرستند. حمایت از موسوی به عنوان یکی از کلیدیترین سران آشوبهای پس از انتخابات در بیانیهها و پیامهای بعدی این گروهک تروریست نیز دیده میشود.
در پیام دیگری که مسعود رجوی در 10 تیر صادر کرد نیز این عبارات اینگونه بیان شد: «موسوی به روشنی اذعان کرد که در ابتدا هدفش از شرکت در انتخابات این بوده است که «عقلانیت دینی» را به «فضای مدیریت» همین رژیم بازگرداند. اما در میانه راه «به اهدافی بسیار بلندتر هدایت شده و اکنون میخواهد به ارکان نظام یادآوری کند که در هر رأی تمامی آنان و مافوقشان میزانی به نام رأی و عزم مردم وجود دارد که آنها نه حق دارند و نه میتوانند آن را نادیده بگیرند. بله، جان کلام که در قیام شعلهور سراسری از چشم آقای موسوی دور نمانده در همین جاست. در رأی و عزم جزم و حاکمیت مردم که مافوق و در ورای همه دست و پا زدنها برای حفظ دیکتاتوری دینی و رژیم نامشروع ولایت فقیه است که اکنون باید همچون دیکتاتوری سلطنتی به زبالهدان تاریخ انداخته شود.»
استناد به مواضع ساختارشکنانه و رادیکال موسوی در شرایط پس از انتخابات در جای دیگری اینگونه حلول مییابد: «آقای موسوی هم خوشبختانه اکنون بر سر سختی دشمنان این رژیم یعنی دشمنان فاشیسم پلید مذهبی که همان اکثریت مردم ایران و فرزندان آزادیستان آن هستند، گواهی میدهد.»
منافقین حمایت از عالیجنابان آشوبها را وظیفه خود میدانستند چرا که تحرکات و اقدامات آنان پس از انتخابات توانسته بود جسارتی دوباره به آنها بدهد و به همین دلیل بود که آنها در هر اظهارنظر و موضعی نام و یادی از موسوی و کروبی به میان آوردهاند. در 8 دیماه همزمان با حرمتشکنی عدهای در روز عاشورا بار دیگر سرکرده منافقین دست به نوشتن برد و از موسوی به خاطر بازگشت در همراهیاش با نظام اسلامی تقدیر و تصریح کرد: «بهرغم هر آنچه موسوی یا دیگران علیه مجاهدین و مقاومت ایران [منافقین] گفته باشند یا بگویند هرگونه تعرض به آنها و خانواده و اطرافیانشان را قویاً محکوم میکنیم و به ولی فقیه ارتجاع اخطار میکنیم که مسئولیت دستگیری و محاکمه و مجازات موسوی و هر گونه اقدام تروریستی مشخصاً و مستقیماً به عهده شخص... است.»
رونویسی از ادعای تقلب در داخل
آنچه بیش از همه موجب شد تا گروهک تروریست منافقین پای از گلیم خود بیرون نهاده و سراب ناآرامی و ناامنی در جمهوری اسلامی ایران را نزدیک به خود ببیند ادعاهای دروغی بود که موسوی و کروبی تحت عنوان تقلب مطرح ساخته بودند. مستنداتی که «گرگها» با تکیه بر آن زوزه شبانه کشیدند، در واقع تکرار همان مواضعی بود که موسوی و کروبی در بیانیههای متعدد بیان داشتند و همچنین کمیته غیرقانونی صیانت از آرای موسوی در قالب گزارش تقلب ارائه کرد. یک روز پس از انتشار گزارش کمیته صیانت از آرای موسوی به ریاست علیاکبر محتشمیپور، منافقین گزارش یاد شده را در 10 بند خلاصه کرده و برای اثبات ادعای تقلب در انتخاباتی که آنها از اساس با آن مشکل دارند در قالب بیانیهای منتشر کردند . « دستور ولی فقیه به سپاه پاسداران برای رأی به کاندیدای پیروز» اولین ادعای تقلبی بود که منافقان مستمسک قرار دادند. این موضوع در گزارش کمیته صیانت از آرای موسوی در فصلی با عنوان مداخله نظامیان در انتخابات مطرح شد و همکاران موسوی مدعی شدهاند که نماینده ولی فقیه در سپاه با استناد به نظر رهبر انقلاب، رأی به احمدینژاد به فرماندهان نیروی زمینی سپاه و توجیه پرسنل در این زمینه را واجب دانسته است،
«مهره چینی استانداران، فرمانداران و بخشداران» دیگر ادعای منافقین است که نسخه ایرانی با عناوینی همچون تبلیغات غیرقانونی با استفاده از منابع و امکانات دولتی و عمومی، سازماندهی یکپارچه و بسته وزارت کشور، ستاد انتخاباتی و هیأتهای اجرایی و ... از آن یاد شده است.
منافقین که سالیان درازی است با سازمان های جاسوسی همکاری نزدیک دارند همچنین مدعی شدند که 22 تا 32 میلیون برگ رأی مازاد بر نیاز در اختیار مجریان قرار گرفته است. موسوی و همفکرانش نیز در فصلی با عنوان «تقلب و تزویر در تعرفهها و آرا» ادعای مشابهی را مطرح ساختند و در عین حال در تمامی بیانیهها و اظهارنظرها این ادعا را علیرغم پاسخهای صریح و دقیق مجریان و ناظران انتخابات تکرار کردند.
«پرداخت 80 هزار تومان به عنوان سود سهام عدالت» دیگر اتهامی بود که گروهک منافقین با توسل به آن ادعای تقلب را تکرار میکرد. این مورد نیز رونویسی از نسخه داخلی ادعای تقلب بود. کمیته غیرقانونی یاد شده این مورد را شاهدی بر ادعای تطمیع و خرید رأی در گزارش خود معرفی میکرد. «یکدستی تمام عیار مدیران سیاسی و انتخاباتی در سلسله مراتب وزارت کشور، حذف تمامی مدیران با سابقه، یکدستی کامل اعضای هیأت اجرایی و حتی یکدستی اعضای شعبههای اخذ رأی برای حذف افراد «نامحرم»، همراه با تغییر یکباره تمامی کارکنان و کارشناسان دفتر انتخابات وزارت کشور، تغییر عوامل سایت شمارش آرا در وزارت کشور.» نیز دقیقاً جملات مشترکی است که بیانیههای منافقین در خارج و آشوبگران در داخل به آنها مزین گشته است!
گویا ادله واهی تقلب در انتخابات که نتوانسته بود در داخل به خود جایگاه قابل قبولی اختصاص دهد، پس از سالها، ابزاری بود که به دستان همیشه خالی منافقین افتاد و امید بستند تا در حرکت در این مسیر جایی برای خود در فضای سیاسی ایران بیابند.
علاوه بر ادله مدعیان تقلب که حکم تقلای جان بر پیکر مرده منافقین را داشت برخی مواضع و اظهارنظرها نیز آنچنان با خواستههای آنان همخوانی داشت که بدون هیچ دخل و تصرفی در بیانیههای آنها تکرار میشد. در بیانیه مسعود رجوی در 14 مرداد 84 نامه کروبی به وزیر اطلاعات مورد اشاره قرار گرفته و آمده است: «کروبی نوشته بود: «من از شما میپرسم آیا زندان در جمهوری اسلامی تعریف مشخصی دارد یا این که میتوان مردم را در مسجد، مدرسه، زیرزمین ادارات و وزارتخانهها ... روزها نگه داشت و شکنجه روحی کرد؟» این هم از موارد مصرف مسجد و مدرسه و زیرزمین ادارات و وزارتخانهها در «مردمسالاری» ولایت فقیه است که از مسجد و مدرسه و دانشگاه تا دین خدا و کتاب خدا، شکنجه و شکنجهگاه میسازد.
و در جای دیگری به هاشمی رفسنجانی استناد
میکنند و مینویسند: «وحشیگری و خشونت با زنان دلیر و مقاوم برای خارج
کردن آنان از میدان نبرد اثر معکوس داشته است، آنقدر که رفسنجانی با اشاره
به حضور چشمگیر زنان در دانشگاهها گفت: «در تجمعها و تظاهرات نمیشود با
خشونت با زنان برخورد کرد و ترس من این است که این تجمعها به جمع خانمها
هم سرایت کند.»
در عین حال در پیام دیگری که رجوی به مناسبت نماز جمعه 26 تیرماه به امامت هاشمی رفسنجانی اشاره داشته، و نوشته است: «رفسنجانی امروز با صراحت به بحران و وخامت اوضاع رژیم و به ضرر و زیان تمامیت رژیم در جریان انتخابات اذعان و تأکید کرد.»
اما با این همه اشتراکات مواضع و همپوشانی بیانیهها، منافقین در بیانیه دیگری تأکید میکنند: «متهم کردن آقای موسوی به این که راه مجاهدین را میرود، کذب محض و زمینهسازی برای ارعاب و اسکات و یا دستگیری است.»
شعارسازی منافقین، سردادن حامیان موسوی
از جمله اتفاقاتی که برای آشوبگران حامی موسوی طی حرکتهای ساختارشکنانهشان در هفت ماه گذشته رخ داد، رادیکال شدن روز به روز شعارها بود تا آنجا که مدعیان اعتراض به نتیجه انتخابات به شعارنویسی و عربدهکشی علیه مردم و اصل نظام جمهوری اسلامی روی آوردند و در نهایت پس از آنکه شعارهایی همچون «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و حرمت شکنی عاشورا را در کارنامه خود ثبت کردند، از سوی میرحسین موسوی لقب «مردم خداجو» را گرفتند. واکاوی بیانیهها و پیامهایی که امضای دو عنصر معلومالحال منافقین یعنی مریم و مسعود رجوی با عنوان مضحکی همچون رهبر و رئیس جمهور برگزیده مقاومت پای آنهاست نشان میدهد برخلاف آنچه سران آشوب در تهران تصور میکنند چندان هم سرنخ آشوبها دیگر دستشان نیست و پلاکاردها و شعارها و عربدهها با خودکار سبز منافقین نگاشته میشود.
تحریک به سردادن شعار علیه رهبر معظم انقلاب به دلیل عناد بارز این گروهک تروریست با اصل ولایت فقیه از همان ابتدا در بیانیههای آنان پیگیری میشد. مریم رجوی در بیانیه 18 تیرماه خود سرنخ این شعار را به حامیان موسوی داد و این گروهک در مقاطع دیگر از جمله 26 تیرماه شعارهای تند دیگری را با محوریت رهبری و ولایت فقیه به آشوبگران در داخل القا کردند.
آنها برای روز قدس شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» را برای مقابله با ابتکار تاریخی امام خمینی (ره) درباره حمایت از فلسطین ساختند و برای 13 آبان روز جهانی مبارزه با استکبار جهانی، شعارهای «مرگ بر دیکتاتور»، «میجنگیم، میمیریم ایرانو پس میگیریم». «تجاوز، جنایت – مرگ بر این ولایت» را تدارک دیدند و به درستی در بیانیهها از آنها به عنوان شعارهای «اشرف نشان» یاد کردند.
«مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «... لعنتی، تو
دشمن ملتی»، «بسیجی
این مورد نیز در بیانیه مسعود رجوی در 16 آذرماه اینگونه مورد تأیید قرار گرفت: «در آستانه محرم و عاشورای حسینی، یکبار دیگر میخواهم به آنها که شبانه بر فراز بامها علیه آخوندهای حاکم بانگ «اللهاکبر» سر میدهند، تهنیت بگویم.»
اما حوادث روز عاشورا که در میانه بهت و ناباوری مردم مسلمان ایران رخ داد، پرده دیگر از سناریوی نفاقآلودی بود که با همکاری مشترک سران آشوبها در داخل و منافقین در خارج از کشور رقم خورد. سردادن شعارهایی همچون: «میکشم، میکشم، آنکه برادرم کشت» «بسیجی یزیدی، خشم ما رو ندیدی»، تجاوز توی زندان، این هم بود توی قرآن»، «ابوالفضل علمدار، ... رو بردار.»، «پول نفت چی شده، خرج بسیجی شده»، «یا حجتابن الحسن، ریشه ظلمو بکن» و ... آرزوی منافقین بود که در بیانیه خود به همین مناسبت مورد تأکید قرار دادند و از زبان کسانی جاری شد که موسوی آنها را «خداجو» نامید.
به موازات 17 بیانیهای که موسوی بعد از انتخابات برای اردوکشی خیابانی صادر کرد و همچنین تقلای کروبی برای سهیم شدن در آشوبها، بیانیهها و پیامهای سران گروهک منافقین بود که دعوت به آشوب و اغتشاش در آنها به وضوح دیده میشد. مریم رجوی در بیانیهای به مناسبت 18 تیر با دعوت به تداوم آشوبها تأکید کرد: فریاد امروز جوانان ایرانی از میدان آزادی تا میدان انقلاب از شمال تا جنوب تهران این واقعیت را باز هم اثبات کرد که پایان حکومت منحوس ولایت فقیه آغاز شده است.
او درخصوص حوادث دانشگاهها نیز گفته است: «تدابیر امنیتی رژیم برای کنترل دانشگاهها که در سراسر تابستان گذشته در کار بود، به جایی نرسید و آنچه مایه وحشت بزرگ بود، یعنی روشن شدن موتور اعتراضها در دانشگاهها و مدارس محقق شد.» او خطاب به دانشجویان و دانشآموزان گفت: در برابر توطئهها و سرکوبگریهای این رژیم به بنبست رسیده برای ارعاب جامعه، بر همبستگی خود بیفزایید و به خواهران و برادران خود در( اردوگاه )اشرف بنگرید که در برابر وحشیانهترین و سختترین حملهها و دسیسههای این رژیم الگوی درخشانی از پایداری خلق کردهاند. مسعود رجوی هم در پیام مشابهی در 18 تیر گفته است: «درس بزرگ برای آینده این است که وقتی دشمن میخواهد با... سرکوبگر لباس شخصی یا قلادهوار هیچ امکانی برای تجمع و تظاهرات بزرگ باقی نگذارد و سایرین هم عدم صدور مجوز قانونی را بهانه میکنند اصلاً در فکر کثرت و کمیت نباشید.»
او در جای دیگر میگوید: «حتی در شرایطی که هیچ گونه امکان تجمع نیست هستههای 9 نفره، 5 نفره و حتی هستههای مقاومت 3 نفره جوانان انقلابی میتوانند نیروهای سرکوبگر دشمن را تجزیه، خسته و فرسوده کنند.»
مسعود رجوی در پیامی به مناسبت 16 آذر مقابله با نظام با سنگ و چوب را توصیه کرده است. مریم رجوی هم در پیامی موازی، «مردم را به همبستگی و همراهی با قیامآفرینان و تداوم خیزشها و اعتراضهای ضدحکومتی» فرا خوانده است.
هدف نفاق، فقط ولایت فقیه
سوق دادن حوادث پس از انتخابات به سمت ضدیت با ولایت فقیه، از دیگر خواستهای منافقین است که هیچ تلاشی هم برای انکار و اختفای آن در مواضع صورت نمیدهند و جالب آن که بازیگران داخلی آشوبها خواسته یا ناخواسته در مسیر دشمنی جریان نفاق با اصل ولایت فقیه که از دشمنی با امام خمینی(ره) آغاز شده و اینک مقام معظم رهبری را هدف قرار دادهاند، قرار گرفتند و به همین دلیل خشنودی منافقین زمانی صدچندان میشود که موفق میشوند شعارهای خود در این زمینه را بر موج یاران موسوی سوار کنند. مسعود رجوی در 18 تیرماه میگوید: «شیوه و چراغ راهنما، تظاهرات برقآسا، با شعار کلیدی «مرگ بر... ولی فقیه... است» چنین رویکردی موجب شده تا از موضعگیریهای علنی و گستاخانه علیه ولایت فقیه بشدت حمایت کنند. در 19 تیرماه مسعود رجوی در بیانیهای میگوید:سلطنت مطلقه... روی ساواک شاه را در شکنجه و کشتار و جرم و جنایت سفید کرده است، محکوم به فنا و نابودی و لعنت ابدیست.
در عین حال برداشت آنها از نماز جمعه 26 تیرماه به امامت هاشمی رفسنجانی نیز مشابه همین است و میگویند: «نخستین درس قیام امروز 26 تیر 1388، شدت یافتن تضاد بین مردم با تمامیت حاکمیت... و رژیم ولایت فقیه است.» اهانت به امام خمینی(ره) و حضرت آیتالله خامنهای نه تنها در این موارد بلکه اولین چیزی است که به ذهن بیمار منافقین خطور میکند و به زبان میآورند و در جایی میگویند: «واقعیت همچنان که در 30 سال گذشته بارها تکرار کردهایم، این بود که خمینی در همان سال اول، حق حاکمیت مردم را بالا کشید. خبرگان ارتجاع را به جای مجلس مؤسسان تحمیل کرد و از طریق آن ولایت فقیه را رسمیت داد و لباس قانون پوشاند.» و اوج عصبانیت خود را در 8 دیماه با این جملات بیان میکند: «درد... و گماشته در محاق رفته او (احمدینژاد) و سه رأس لاریجانی که اکنون شقه دیگری را در باند... نمایندگی میکنند، یک چیز بیشتر نیست. 20 سال حاکمیت بادآورده انحصاری بعد از... در سایه جنگ کویت و...» آنها برای خالی کردن عقدههای خود به شعارسرایی علیه سران نظام نیز روی آورده و برای مثال علیه رئیس قوه قضائیه در بیانیه خود نوشتهاند: «حامی هر چی جانیه... صادق لاریجانیه.» به نظر میرسد برخلاف موسوی و کروبی و برخی از کسانی که اقداماتشان مورد تأیید منافقین و مستمسکی برای سر از گور برداشتن آنها میشود، آنها خود قائل به ایجاد مرزبندی هستند و حمایتهای آنها از سران آشوب، نشان و حکایت از همین دارد. آنها در بیانیههای خود در هفت ماه گذشته نشان دادهاند که هر جا روزنهای برای رد پا برجای گذاشتن یافتهاند، چنین کردهاند.
منبع : سایت محبوب رجا نیوز
چون رهبر ما شاگرد حضرت امام است، منحرف نمیشویم / همه باید از حزب الله دفاع کنند
آن روزها انگار نقطه نظراتش در مورد حزب الله و رهبری انقلاب با امروز تفاوت داشت. میرحسین موسوی در مصاحبه با نشریه"حوزه" سخنانی را بر زبان آورد که بازخوانی آن در شرایط کنونی خالی از لطف نیست.
به گزارش رجانیوز، حکایت میرحسین نظیر حکایت انقلابیونی است که سرآغاز انقلاب را در صف خواص سپری کرده اند، اما به مرور زمان راه را به بیراهه سپرده اند. میرحسین موسوی آن روزها از رهبر انقلاب تجلیل می کرد و معتقد بود تا زمانی که او هست، انحرافی وجود نخواهد داشت. او همچنین معتقد بود که همه باید از حزب الله دفاع کنند و نگذارند که دستاوردِ بها دادن به حزب الله از بین برود. اکنون اما از پس این همه سال جای این پرسش باقی است که بسیجیان و حزب اللهی های میرحسین کجایند؟ آیا او عملا علیه اندیشه های سابق خود که روزی مدعی پایبندی به آنها بود، قیام نکرده است؟
موسوی در مصاحبه با "حوزه" ضمن تاکید بر اینکه مسئولین باید از حزب الله دفاع کنند، گفت:«نباید بگذاریم این دستاورد بزرگ یعنى بها دادن به حزب الله از بین برود. اگر حزب الله کنار زده شود ارزشهاى اسلامى انقلاب از پیکره نظام و مدیریت کشور رخت برخواهد بست. حضرت امام روى حاکمیت حزب الله والهى کردن انگیزه ها در نظام ادارى و اجرایى کشور حساسیت فوق العاده اى داشتند. اگر امام اسوه حسنه ماست که هست باید در حراست این مهم تلاش کنیم تبلیغ کنیم و از نیروهاى متدین و مومن به هیچ وجه نباید صرف نظر کنیم.»
او با اشاره به تصویر غلطی که ممکن است برای برخی پیش بیاید و در نتیجه آن مشى حزب الله را مرتجعانه لقب دهند، گفت:«مشى و سیره مملکت دارى و رهبرى امام براین اوهام خط بطلان کشید. اعتقادات امام هیچ تنافرى بااداره صحیح و مدرن جامعه نداشت. مى بینیم که: جناب ایشان بین سیستم علمى ادارى و ارزشهاى عمیق مذهبى پیوند ناگسستنى به وجود آورد و با این عمل خود تشکیلات و نظام نوى را به جهان عرضه کرد. در صدراسلام هم چنین بود. با وجود تمدن رم و ایران قدیم پیامبر اسلام آمد و طرحى نو را در شکل زندگى جوامع پى ریخت.»
نخست وزیر دهه شصت همچنین در پاسخ به سوالی در مورد احتمال کنار زده شدن حزب الله در آینده، به نقش رهبری اشاره کرده و گفت:«چون رهبر ما روحانى و شاگرد حضرت امام است و روحانیت در راس امور مى باشد به راحتى مى توان با این انحراف مقابله کرد. بى تردید حفظ روحانیت و آرمانهاى اسلامى بدون حفظ حزب الله امکان پذیر نمى باشد. ما اگر کارشناسان مذهبى خودمان را کنار گذاشته و به سراغ کارشناسان با عنوان اما بیگانه با ارزشهاى راستین مذهب برویم روحانیت به دست همین عناصر دوراز مذهب کنار زده خواهد شد و در نتیجه ارزشهاى اسلامى و الهى در جامعه رنگ خود را از دست خواهد داد.»
او معتقد بود بین حفظ نظام الهى و نیروى حزب الهى یک ارتباط ناگسستنى منطقى و عقلانى است. میرحسین می گفت:«ارزشهاى یک انقلاب را ارزشمداران حراست و حفاظت مى کنند. این یک مساله مبنایى و اساسى است که باید در زمینه آن کتابها نوشته شود. اگر این مساله درست براى مردم و مسئوولین ما روشن نشود ممکن است جمهورى اسلامى آهسته آهسته به سمت آمریکایى و ارزشهاى منبعث از آن که مورد تنفر و انزجار حضرت امام و ملت ماست برود.»
سوالی که وجود دارد این است که مواضع مدافع سابق حزب الله چه نسبتی با اکنون دارد؟ آیا او اکنون خارج نشینان و سلطنت طلب ها و آشوبگران را مصداق حزب الله می داند؟! یا اینکه در سیر روشنفکری اش مرزبندی های گذشته و سخن گفتن از حزب خدا و حزب شیطان را نادرست می داند؟ این همه هر چه باشد چه به واسطه تکثر طلبی نوین و چه به واسطه مصلحت سنجی های میدان سیاست، یقین با مواضع گذشته او سر ناسازگاری دارد.
میرحسین آن روزها از لزوم در صحنه بودن حزب الله سخن می گفت:«یکى از ارکان و اصول وصیت نامه شان توصیه و سفارش به حفظ نیروهاى مومن است. ایشان به خوبى رابطه حفظ نظام و در صحنه بود حزب الله را لمس کرده بودند و در زمان حیات خود دائما روى این مساله تکیه و بر همان اساس مشى مى کردند.»
او مطابق معمول پای خاطره ای از امام را پیش کشید:«در رابطه با یک وزارتخانه مشکل قانونى پیدا کردیم . عده اى از افراد متخصص غربگرا کارشکنى مى کردند و نیروهاى حزب الله و متدین را مورد اذیت و آزار قرار مى دادند. ایشان حکم دادند که ما خارج از حوزه قانونى و ادارى آنان را بر کنار کنیم. فرمودند: اینجا حیثیت اسلام در میان است و حرام است اینان در این وزارتخانه باشند. بعد دراجراى این حکم مشکلات و موانعى پیدا شد و اینان درصدد انکار این حکم و دستور از جانب امام برآمدند. حضرت امام به برادر گرامى آیه الله موسوى اردبیلى مطلب را فرمودند. ایشان به صدور این حکم از سوى حضرت امام شهادت دادند و کار به انجام رسید و مساله حل شد.»
سوال اینجاست که حزب اللهی های میرحسین اکنون کجایند و او چرا اکنون نگران هم جبهه شدن با کسانی که نه اینکه اندیشه های غربی دارند، بلکه وابستگی خود به استعمار را هم فریاد می کنند، نمی شود؟ آیا همنوایی با بی بی سی، voa، سلطنت طلب ها، بهایی ها و کمونیست ها جای نگرانی ندارد؟ چه کسانی حامی اویند و در صف مقابل او چه کسانی قرار دارند؟ چگونه است که او با سطنت طلب ها هم مرزبندی ندارد، اما با حزب اللهی هایی که پیشتر مدافعشان بود، مرزبندی دارد؟! آیا اکبر گنجی به حساب او یک حزب اللهی است؟!
نخست وزیر امام در مصاحبه اخیر خود به مناسبت 22 بهمن و در پاسخ به سوالی در مورد تجمعات و راهپیمایی ها می گوید:«جنبش سبز به کرامت ذاتی انسانی و حق تنوع عقاید و اندیشه و آزادی بیان احترام می گذارد و از همه جنبش هایی که اهداف آنها بهروزی و رشد ملت و تضمین حقوق شهروندی و آزادی های اساسی ملت ما و نیز عدالت اجتماعی است استقبال می کند و آنها را از خود جدا نمی داند.» و این یعنی تداوم همان عدم مرزبندی هایی که روزی گریبان گیر بنی صدر هم شد تا در نهایت او را در کام منافقین فرو برد.