رسانه انگلیسی اعلام کننده
اسم رمز کودتا در 2 مرداد 1332، گزارشی نوستالژیک درباره فرار محمدرضا
پهلوی و همسرش از ایران و پیروزی ناگزیر انقلاب اسلامی منتشر کرد.
سایت
بی بی سی در این مطلب که به قلم یکی از همکاران فراری روزنامه زنجیره ای
شرق تهیه شده، هرچند ادعا می کند قضاوت درباره محمدرضا پهلوی میان خوب و بد
نوسان دارد! اما در عین حال اذعان می کند «اگرچه انقلاب ایران در سالی به
وقوع پیوست که بالاترین رقم تورم را در میان سالهای سلطنت پهلوی داشت اما
آنچه میلیون ها ایرانی انقلابی شعار می دادند، رنگ و بوی اقتصادی نداشت.
شعار نان، آزادی و برابری که بیشتر از سوی نیروهای چپ مسلح به میان جمعیت
انقلابی آمد به سرعت محو شد و جای خود را به شعار برقرار باد حکومت اسلامی
داد.»
بی بی سی با اشاره به روز فرار شاه و فرح از ایران می نویسد:
خدمه گریه می کردند. فرح به رئیس تشریفات (کامبیز آتابای) گفت «به سر
اعلیحضرت، برخواهیم گشت، شما همین جا بمانید و همه چیز را حفظ کنید.»
اولین
کسی که به این جمله ها اعتمادی نداشت خود فرح بود. از همان پاییز سال 57
خدمه و کارکنان کاخ هر روز کمتر می شدند، یا سیل انقلاب آنها را می برد و
یا از کاخ لرزان نیاوران زودتر از شاه فرار کرده بودند. فرح می دانست که
این خروج مانند سال 1332 نیست و بازگشتی ندارد. شاه جوان سال کودتا، بختش
بلند بود که آمریکا و بریتانیا همدست شدند و در میانه آشوب حزب توده و
پاشیدن اتحاد محمد مصدق و ابوالقاسم کاشانی و دلسردی مردم بعد از سی ام
تیرماه، دوباره به تاج و تخت بازگشت. این بار اما آمریکایی ها هم مانده
بودند که با سیل بی وقفه و غیرمنتظره انقلاب ایران چه باید کرد. کاخ سفید
با نظرات متضاد «زبیگنیو برژنسکی» مشاور امنیت ملی و «سایروس ونس» وزیر
خارجه به سرگیجه ای رسیده بود که دست جیمی کارتر، رئیس جمهور را در هر
تصمیمی می لرزاند.
نویسنده بی بی سی همچنین با اشاره به تظاهرات
عاشورای پیش از پیروزی انقلاب نوشت: پاییز سال 57 خورشیدی عملا تهران در
دست انقلاب بود. تظاهراتهای میلیونی تاسوعا و عاشورای سال 57 که خود شاه از
فراز و با هلی کوپتر نظاره اش کرد، روح پهلوی دوم را که بعدها معلوم شد از
بیماری لاعلاج سرطان رنج می برده، درهم کوبید. این پاشیدگی روانی البته در
جان شاه انقلاب زده که مرداد سال 59 درگذشت، به پایان نرسید. خاندان پهلوی
میراث دار سرگیجه هایی بودند که از شب فرار 26دیماه مانده بود، لیلا پهلوی
ده سال پیش با خودکشی خود را رهانید و علیرضا پهلوی یک ماه پیش راه خواهر
رفت و به خودکشی تن داد. سلطنت پنجاه ساله پهلوی، یکساله بر باد رفت. شورش
دیماه سال 56 از میان طبقاتی که بورکراسی پهلوی تا لحظه سقوط، شناختی از
زیر و بمشان نداشت، برخاست و به انقلاب رسید.
بی بی سی اضافه می کند:
«بسیاری از هواداران سلطنت پهلوی که حالا به خاطره سر می کنند، معتقدند که
شاه ایران باید با شورش سال 57 قاطعانه برخورد می کرد و از هیچ گونه
خونریزی نمی هراسید. این تحلیل البته به هیچ روی در روزهای تاریخی سال 57
شدنی نبود.»
خاطرنشان می شود رادیو بی بی سی در شب کودتای 28 مرداد به
جای عبارت همیشگی «اکنون نیمه شب است» عبارت «اکنون دقیقا نیمه شب است» را
پخش کرد و بعدها براساس اسناد منتشره معلوم شده که طبق هماهنگی سازمان سیا
و ام آی 6 انگلیس، تکرار عبارت اخیر به معنای دستور آغاز کودتا به
کودتاچیان در ایران بوده است.
آقای سید محمود دعایی مدیرمسئول روزنامه اطلاعات در حالی با کنایه و لحنی نامناسب روزنامه تحت مدیریت خود را منشأ رحمانیت و صلح و صفا و در مقابل روزنامه کیهان را منشأ جباریت خوانده است که آخرین اخبار از تحرکات وی حاکی است جناب منشأ رحمانیت بهطور دائمی مشغول رایزنی با افراد و طیفهای مختلف برای تطهیر خاتمی و نوعی کارچاقکنی برای بازگشت طلبکارانه او به عرصه سیاست است.
به گزارش رجانیوز، دعایی روز گذشته در ابتدای سخنرانی خود در همایش نقش رسانهها در تعامل با ایرانیان خارج از کشور، گفت: احتمالاً دلیل اینکه مجری برنامه آقای شریعتمداری را با من اسم میبرند به خاطر این است که کیهان و اطلاعات را همه از قدیم دوقلوهای وابسته به نظام میدانستند منتها فراموش کردهاند که اکنون، یکی منشا رحمانیت و صلح و صفاست و دیگری منشا جباریت است.
اما فارغ از کنایه دعایی به کیهان و شریعتمداری و لحن نامناسب آن، اخبار متواتر از تحرکات مدیرمسئول روزنامه اطلاعات که خود وی نیز در محافل مختلف آنها را رد نمیکند، حاکی است وی بخش عمدهای از توان و ارتباطات خود را با تطهیر و احیای خاتمی بهکار گرفته است.
دعایی برای توجیه این اقدام خود، سابقه دیرینه دوستیاش با خاتمی از دهه 40 را یادآوری و بهنحوی وانمود میکند که وظیفه دارد آنچنانکه در اوج قدرت خاتمی از الطاف او بهرهمند بوده، اکنون نیز که وی جایی در قدرت ندارد، باید حق رفاقت 40 ساله را ادا کند.
مدیرمسئول روزنامه اطلاعات همچنین در جلسات مختلف تلاش میکند حساب موسوی و با تأکید بیشتر کروبی را از خاتمی جدا و تأکید کند که خاتمی در جریان حوادث سال گذشته نقشی نداشته است. وی در زمینه فعالیتهای شبه کارچاقکنی خود برای خاتمی نامهای را حدود هفت ماه قبل از خاتمی به دفتر رهبر انقلاب تحویل داده و مدعی است که خاتمی در آن نامه که حتی برای خود نیز نسخهای از آن برنداشته است، از محضر رهبری درخواست وقت ملاقات کرده است.
دعایی، بر خلاف ابلاغ رسمی به رسانهها در مورد بازتاب ندادن سخنان سران فتنه (موسوی، کروبی و خاتمی) کماکان در روزنامه متعلق به بیتالمال که از محل بودجه عمومی کشور اداره میشود، اظهارات وی را پوشش میدهد.
در نظر برخی از ناظران سیاسی، آقای دعایی فردی است که به چارچوبها معتقد است و از رفتارهای ساختارشکنانه خودداری میکند. در عین حال، برخی دیگر نیز معتقدند که مدیریت و رویکرد خنثی در مؤسسه اطلاعات، عملاً این مجموعه را که باید با توجه به ظرفیتهای فراوان آن، محملی برای تبیین و تقویت گفتمان انقلاب اسلامی باشد، از حیز انتفاع خارج کرده و بود و نبود بخش عمدهای از خروجیهای مؤسسه اطلاعات بهویژه روزنامه آن تأثیر خاصی ندارد.
در عین حال، جاده صافکنی برای جریانهای منحرف، منحصر به اقدامات فعلی و تلاشهای پیدا و پنهان آقای دعایی نیست، بهطوری که وی پیش از انتخابات نیز مؤسسه اطلاعات را که متعلق به اموال عمومی کشور است، به یکی از پایگاههای اصلی موسوی تبدیل کرده بود و وی از محل این مؤسسه اتهامات متعددی را علیه نظام و دولت مطرح کرد.
همچنین آقای دعایی که در واقع نماینده ولیفقیه در مؤسسه اطلاعات است، در طول 19 ماهی که از انتخابات سال گذشته و فتنه عمیق پس از آن میگذرد، هنوز حاضر نشده در این روزنامه در مقابل هجمه ضد انقلاب داخلی و خارجی علیه ولایت فقیه، موضعگیری جدی کند و در مقابل این فتنه بیسابقه وارد میدان شود، بلکه حتی بهدنبال تطهیر و احیای برخی سران فتنه است.
مدیرمسئول روزنامه اطلاعات در ماجرای استیضاح عطاءالله مهاجرانی در مجلس پنجم در حالی که خود او نقش مؤثری در معرفی وی بهعنوان وزیر داشت، در مقابل جنایتهای فرهنگی وزیر وقت سنگ تمام گذاشت و حتی گریه کرد که این استیضاح رأی نیاورد. البته سابقه اشک ریختن آقای دعایی برای تحمیل افراد و جریانهای منحرف حتی به قبل از انقلاب باز میگردد و این کار را حتی در حضور امام بهمنظور تأییدیه گرفتن از ایشان برای مجاهدین خلق (منافقین) کرده بود.
به هر حال، اگرچه شخصیت فردی آقای دعایی مانند بسیاری از افراد دیگر قابل احترام است و منشأ خدماتی در دوره مبارزه علیه رژیم طاغوت و پس از آن دوران انقلاب اسلامی نیز بوده اما رفتارهای او در مؤسسه اطلاعات و جاده صاف کنی در راستای پروژه بازگشت خاتمی و تطهیر او، در شأن نماینده ولیفقیه نیست.
یکی از دست اندرکاران فتنه
88 اذعان کرد این جریان بدیل جریان برانداز و ضدنظام است. خاتمی می گوید
«باید شخصیت های باسابقه ولو معترض سرمایه نظام به حساب آیند و تقویت شوند
در غیر این صورت خیزش بعدی ممکن است به طرف اسلام و نظام اسلامی نباشد»!
وی
در دیدار با چند تن از گروههای عضو جبهه اصلاحات، با وقاحت تمام به شبیه
سازی قیام های اسلامی 15 خرداد 42 و 19 دی 56 با آشوبگری جریان وابسته به
آمریکا در سال گذشته پرداخت و گفت: اگر خیزش خرداد 42 از خیابان جمع شد و
به کمون (کما!!) رفت ولی آثارش را 15-10سال بعد دیدیم که چگونه شد و به چه
نتیجه ای رسید.
وی اضافه کرد: خیال نکنیم وقتی جنبش هایی در جامعه به
وجود می آید به وسیله سرکوب از بین می رود بلکه زمینه هست تا چگونه بروز و
ظهور پیدا کند. نگرانی ام از این است ما در این موقعیتی که هستیم خدای
نکرده به خاطر رفتارهای نادرستی که هست خیزش بعدی که بروز و ظهور پیدا می
کند دیگر به طرف اسلام و نظام اسلامی نباشد. ممکن است با این محدودکردن ها و
مشکل درست کردن ها، کسانی از دور و بر و اطراف کسانی که به اصل نظام
اعتقاد دارند و از اصل نظام دفاع می کنند ولی نسبت به مسائل انتقاد دارند
پراکنده و مایوس بشوند، اما به دامن حکومت نخواهند افتاد بلکه به دامن
کسانی می افتند که اصل را قبول ندارند. باید شخصیت های باسابقه ولو معترض
سرمایه ای به حساب بیایند که پیرامون آنان بخش عظیمی از نیروهای جوان جامعه
که به هرحال اعتراضی هم دارند جمع شوند و در کنار اصل نظام و انقلاب و راه
امام بمانند. محدود کردن ها و تهمت زدن ها و نسبت دادن ها سبب خواهد شد
بخش جوان و نخبه جامعه اگر از این طرف مایوس شود به دامن کسانی بیفتند که
می گویند اصل نظام نباید باشد.
وی آنگاه مجددا به قیام 19 دی 56 بازگشت و
گفت: به هرحال اگرچه برای مدتی نهضت در حالت کمون بود ولی لحظه به لحظه
اعتراض جامعه به نفرت بدل می شد تا اینکه دوباره چون آتشفشانی بروز کرد و
جامعه هیچ راهی را جز سرنگونی رژیم در برابر خود ندید. اینها اشتباه
بزرگتری کردند یعنی بغض و کینه خود را از مردم به صورت مقاله ای علیه امام
در یکی از روزنامه ها منتشر کردند ظاهرا وزیر اطلاعات رژیم آن وقت با اسم
مستعار به امام اهانت کرد و آن وقت بود که انفجار رخ داد و مردم به پا
خاستند.
خاتمی همچنین برخلاف عملکرد جریان متبوع وی در زمینه مقابله با
جمهوریت نظام و رای اکثریت مردم در جریان فتنه سال گذشته، مدعی شد: ما از
حق مردم دفاع می کنیم، می گوییم محدودیت های بی جا نباشند؛ آزادی در چارچوب
قانون باشد، مردم بتوانند انتخاب کنند، حرفشان را بزنند؛ هرکس می خواهد
بیاید. صحبت از حق فردی و خواست فردی نیست... البته ممکن است همه اشتباه
کنند ولی چگونه می توان گفت یک طرف که قصد خدمت به نظام و مردم داشته و کار
کرده، گفته شود منحرف و خطاکار است ولی آن طرفی که خیلی کارهای بدی کرده
معصوم و مصون تلقی شود، این منصفانه نیست. بیایید فضای آزاد مناظره و بحث
بگذارید و اینها منتشر شود انتقاد شود و اگر اشتباهی هم بوده در یک فضای
باز همه هم به آن اعتراف کنند، اگر کسانی از این طرف و آن طرف اشتباهی
داشته اند بیان شود.
وی که بعد از 8 ماه تحریک به آشوب و فتنه گری برای
برهم ریختن قواعد مردم سالاری و قانون، مدتی است می کوشد دوباره به ژست
سابق قانونگرایی و دموکراسی خواهی برگردد، گفت: باید برای انتخابات در
چارچوب قوانین ساز و کاری تعیین شود که هر کسی نامزد خود را در صحنه داشته
باشد، بتواند رای بدهد و مطمئن باشد رأیش تعیین کننده است انتخابات آزاد و
سالم یعنی همین.
سخنان اخیر این مهره نشان شده محافل آمریکایی و
اسرائیلی برای فتنه و آشوب در ایران به ابهامات تازه تری دامن می زند از
جمله اینکه؛ اولاً چه نسبتی میان جریان فتنه و نفاق جدید با جریان های
برانداز برقرار است که جریان برانداز جایگزین و بدیل جریان نفاق جدید
معرفی می شود؟ ثانیاً مگر دو جریان نفاق جدید و برانداز سال گذشته به روشنی
کنار هم قرار نگرفتند آیا طی 19-18 ماه گذشته حتی یک کلمه از خاتمی در
تخطئه جریان برانداز فعال در فتنه و آشوب که کار را به هتاکی علیه امام
حسین(ع) و امام خمینی کشاندند، شنیده شده است؟! ثالثاً خاتمی با چه رویی و
در حالی که آفرین های متعددی از اوباما و کلینتون و شیمون پرز و رئیس موساد
و سلطنت طلبانی چون داریوش همایون (بانی اهانت به حضرت امام در دی ماه 56
و باعث خیزش الهی مردم قم در 19 دی) دریافت کرده، فتنه عناصر وابسته به ضد
انقلاب را با قیام 15 خرداد و 19 دی مقایسه می کند. آیا همان خروش چند
میلیونی مردم غیور تهران در 9 دی 88 و اقیانوس جمعیت از میدان امام حسین(ع)
تا میدان انقلاب و آزادی که شعار می دادند «لعن علی عدوک یا حسین(ع)-
خاتمی و کروبی و میرحسین»، کافی نیست تا این عنصر بازی خورده محافل غربی
یقین کند که جریان متبوع وی نه به کمون ]کما![ رفته بلکه مرده است؟ و
اساساً باید پرسید مگر مردم نستوه ایران و بانیان حماسه 9 دی مرده اند که
امثال خاتمی به پشتوانه آمریکا و انگلیس و اسرائیل کودتای 28 مرداد را
بازسازی کنند؟!
رابعاً اگر جریان همراه خاتمی و دیگر فتنه گران غم و
نگرانی نظام را داشتند که بساط بی قانونی، اردوکشی و آشوب خیابانی و اهانت
به مقدسات ملت ایران را فراهم نمی کردند. جای سؤال دارد که اگر به جای
منافقین فتنه گر جدید قرار بود جریان های ضد انقلاب محارب (منافقین قدیم)
مانند سال های اول انقلاب معرکه گیری کنند، جز همان حوادث سیاه و خیانت های
بی سابقه را رقم می زدند که امثال خاتمی و موسوی و کروبی تدارک کردند؟!
بله شما «سرمایه» بودید اما نه سرمایه ملت ایران بلکه همان طور که نتانیاهو
گفت: «سرمایه بزرگ اسرائیل بودید» اما سوخت شدید و روی دست سرمایه گذاران
باد کردید. نسل نخبه و جوانی هم که از آنها دم می زنید شعور و بصیرت خود را
هم در 22 خرداد و هم در 9 دی و 22 بهمن 88 به رخ خیانتکارانی چون شما
کشیدند و دشمن را ناامید کردند. خامساً در هیچ جای جهان با خائن و جاسوس و
وطن فروش «مناظره و مباحثه» نمی کنند و خیانت وطن فروشی را که حکمش اعدام
است، به حساب «اشتباه» نمی گذارند. اما درباره اعترافی که از آن دم می
زنید، هنوز هم دیر نیست، بسم الله بشمارید و بابت تک تک خطا و خیانت هایی
که در حق ملت نجیب و مظلوم ایران مرتکب شدید تا شاید از سوی مستکبران عالم و
رسانه های آنها مرحبایی بشنوید و تحویل گرفته شوید، عذر بخواهید و البته
مجازات شما به عنوان وطن فروش و ستون پنجم دشمن به جای خود باقی خواهد بود.
شکری در جریان فتنه ۸۸ معاون وزیر اطلاعات بود و بواسطه موقعیتش از زیر و
بم فتنه، جلسات محرمانه سران و مدیریت آن و اطلاعات محرمانه بسیاری آگاه
است.
او در مصاحبهای که با این شماره هفته نامه ۹ دی انجام داده،
بخشی از این اطلاعات خبرساز را افشا و ضمن ریشه یابی جریان فتنه پس از
انقلاب و نحوه و چرایی تقسیم کار سران فتنه ۸۸، هدف آقای هاشمی رفسنجانی از
نامه جنجالیاش به رهبر معظم انقلاب در خرداد ماه ۸۸ را هم به نقل از
برادر زاده او بیان کرده است.
* ریشه تاریخی جریان فتنه
معاون
سابق وزیر اطلاعات در ابتدا، به تشریح "ریشه تاریخی جریان فتنه " در سال
های پس از پیروزی انقلاب اسلامی می پردازد و می گوید: بعد از ریاست جمهوری
بنیصدر ملعون جریانی به نام خط سه در داخل شکل گرفت و با جسارت تمام آقای
منتظری را در مقابل حضرت امام علم کرد. در آن مقطع حساس وزارت اطلاعات با
شناخت دقیق و عمیق ماهیت این جریان فتنه وارد عمل شد و به شاخه نظامی و
عملیاتی آن را ضربه زد که مهدی هاشمی معدوم در راس آن بود. ولی بعدها بویژه
پس از ارتحال حضرت امام، متاسفانه شاخه سیاسی این جریان که به شدت از امام
کینه به دل داشت و با رهبری آیت الله خامنهای هم مخالف بود با جسارت
تمام به دلیل خوش خیالی برخی از مسئولان عالی رتبه به تدریج وارد دستگاه
اجرایی کشور شد و در لایههای حساس و استراتژیک سیاسی و اقتصادی کشور نفوذ
کرد.
وی چند علت را مانع از برخورد با شاخه سیاسی این جریان می داند
و عنوان می کند: نفوذ بخش موثر این جریان در بخشهایی از حاکمیت از یک سو و
همچنین نفوذ این جریان در راس برخی از مراکز حساس اجازه برخورد با شاخه
سیاسی این جریان را نداد و متاسفانه حمایتهای برخی از شخصیتها که اتفاقا
در فتنه ۸۸ نیز نقش محوری و در حقیقت رهبری فتنه را داشتهاند موجب در امان
ماندن آنان شد.
* دسته بندی عوامل موثر در فتنه ۸۸
شکری با
دسته بندی عوامل موثر در فتنه ۸۸، "خواص بیبصیرت " را یک دسته از این
عوامل می داند و درباره آنان می گوید: خواص بیبصیرت بودند که متاسفانه
سیاست نفوذ و رخنه سرویسهای اطلاعاتی در طول سالهای گذشته در بین نزدیکان
و بستگان درجه یک برخی از شخصیتها و رجال سیاسی مذهبی کشور، عامل اصلی
بازدارندگی ایشان در مقابله با جریان فتنه بود. از طرفی کینه جوییها و
حسادتهای سیاسی باعث شد تا این شخصیتها تحت تاثیر القات اطرافیانشان قرار
بگیرند و متاسفانه حتی در مواردی شاهد همراهی و حتی رهبری این شخصیتهای
با نفوذ توسط همین اعضای خانواده بودیم. شاید بسیاری از آنها ندانسته در
این حلقه قرار گرفتهاند ولی الان در حال بازی در زمین آنها هستند.
به
گفته معاون سابق وزیر اطلاعات "دشمن از بستری که در زمان سازندگی و
اصلاحات برایش در کشور فراهم شد طرح نفوذ و رخنه را در برخی خواص به اجرا
درآورده و متاسفانه بیشترین بهره را نیز در جنگ هوشمند از این گروه برد.
هدف مشترک این جریان داخلی و خارجی هم این بودکه بگویند احمدینژاد نه. "
* نحوه و چرایی تقسیم کار در جریان فتنه
به
اعتقاد وی در جریان فتنه "یک تقسیم کار " صورت گرفته است. شکری در این
باره استناداتی را ارائه و عنوان می کند: برای نمونه شما به این کد
اطلاعاتی که مربوط است به یکی از جلسات محفلی موسوی با عناصرش در تیرماه
امسال توجه کنید که چطور جریان فتنه در درون خودشان تقسیم کار کرده اند،
موسوی خطاب به این حلقه می گوید: "فرض کنید آقای کروبی ، آقای خاتمی، آقای
هاشمی و دیگران عین هم فکر کنند، عین هم عمل کنند و عین هم بیایند در صحنه
این چیز خوبی نیست. این به نفع ماست که آقای هاشمی در همین موقعیت خودش
باشد البته دوست دارم هاشمی بیاید کارهای دیگری هم بکند اما اگر نکرد همین
هم خوب است. ببنید ما به نماز آقای هاشمی هم نیاز داریم. "
* پشتپرده نامه جنجالی هاشمی به رهبر انقلاب از زبان علی هاشمی
زمانی
که آقای هاشمی دست به قلم شد و نامه تامل برانگیزش به رهبر معظم انقلاب را
همزمان با ارسال رسانه ای کرد، شکری هم معاون وزیر اطلاعات بود و از اخبار
پشت پرده زیادی از جمله درباره اقدامات آقای هاشمی خبر داشت.
آقای
شکری در این باره می گوید: برداشت بنده به عنوان یک عنصر امنیتی این است که
نامه جسارت آمیز هاشمی به مقام معظم رهبری نیز درست به مانند موسوی به
تصور وجود " موقعیت انقلابی " به نگارش درآمد و با اتکای به این موقعیت
انقلابی بود که مقام معظم رهبری را تهدید به اقدامات براندازی در جریان
انتخابات و پس از آن کرد! نامه قبل از رسیدن به حضرت آقا در سایتها منتشر
شد. علی هاشمی در ستاد قیطریه و در جمع شش نفر از اعضای اصلی ستاد موسوی با
هیجان وصف ناپذیری مطرح می کند: " این نامه حاج آقا خیلی تند است و ما
داریم آن را چاپ می کنیم، شما هم بگوید چاپ کنند. باید دست به دست هم بدهیم
تا موج ایجاد کند. حاج آقا گفته یا اینجا کار خراب می شود یا فضا
برمیگردد. "
او در ادامه به بخشی از نامه آقای هاشمی اشاره و آن را
تحلیل میکند: آقای هاشمی در نامه مورخ ۸۸.۳.۱۹ یعنی سه روز قبل از
انتخابات مینویسد: " بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه
دهم، بی شک بخشی از مردم، احزاب و جریانها، این وضع را بیش از این بر
نمیتابند و آتش فشانهایی که از درون سینه های سوزان تغذیه می شوند، در
جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه های آن را در اجتماعات انتخاباتی در
میدانها، خیابان ها و دانشگاه ها ، مشاهده می کنیم ... از جنابعالی انتظار
است برای حل این مشکل و برای رفع فتنه های خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم
اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هر گونه که صلاح می دانید، اقدام موثری
بنمایید و مانع شعله ور تر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن
شوید، سر چشمه شاید گرفتن به پیل / چو پر شد نشاید گرفتن به بیل "
ملاحظه
کنید که هاشمی در پایان از این فراز از نامهاش خبر از اغتشاشات پس از
انتخابات میدهد. بنابراین معلوم میشود که پشتوانه آقای هاشمی نیز برای
ارسال نامه تند و بدون سلام و حتی تهدید آمیز به مقام معظم رهبری، تصور او
مبنی بر وجود "موقعیت انقلابی " در جامعه است. این ادعای آقای هاشمی مبنی
بر وجود آتش فشانهایی که نمونه آنها را در اجتماعات انتخاباتی در خیابانها
مشاهده می کنیم موید این امر است.
به گفته معاون سابق وزیر اطلاعات
"حتی تهدید ناشیانه مقام معظم رهبری به شعله ورتر شدن آتش در جریان
انتخابات و پس از ان هم به دلیل امیدواری آقای هاشمی به استمرار موقعیت
انقلابی است که آن را به شکل آتشی که دودش در فضا قابل مشاهده است، بیان
میکند. "
شکری تصریح میکند که "نتیجه اینکه از مصاحبه موسو ی در
قبل از ۲۲ خرداد کاملا برمیآید که آنها به دلیل تصور وجود "موقعیت انقلابی
" در جامعه، تصمیم قطعی خود را برای اجرای عملیات نهایی براندازی چه در
صورت پیروزی، به صورت اجرای جشنهای ساختار شکنانه و چه در صورت شکست، به
صورت اغتشاشات براندازانه، اتخاذکرده بودند و صریحا نیز آن را بیان
میکردند. "
وزیر صهیونیست رژیم پهلوی و
قائم مقام حزب رستاخیز می گوید: جنبش سبز، سران خود را که از درون جمهوری
اسلامی بودند تغییر داده و ساخته است بنابراین از نگاه ما اشکال اساسی در
آنها دیده نمی شود!
داریوش همایون مدتی سخنگوی دولت جمشید آموزگار هم
بود و به اعتبار میزان سرسپردگی به رژیم دیکتاتوری و کودتای پهلوی، به قائم
مقامی حزب شاه ساخته رستاخیز منصوب شد. وی که طی چند ماه اخیر چندین بار
از فتنه گرانی چون موسوی و کروبی و خاتمی با ذکر نام ستایش و حمایت کرده،
در مصاحبه با سایت ضدانقلابی تهران ریویو می گوید: جنبش سبز توانست سران
خود را که از درون رژیم برخاستند، با این که بسیار سنتی هم بودند، تغییر
دهد و بسازد. جنبش سبز در جناح به اصطلاح اصلاح طلب نفوذ کرد که توانست آن
آبروریزی ها را برای رژیم راه بیندازد. البته به سران جنبش، رهبران نمی
گویند، بلکه می گویند راهبران(!) حتی خود آنها هم می گویند ما رهبر جنبش
سبز نیستیم. من اشکال اساسی در رفتار و گفتار سران جنبش سبز در داخل ایران
نمی بینم. وقتی از بیرون به اینها نگاه می کنم می بینم که آنها نسبت به
بسیاری از کسانی که در بیرون ادعای رهبری دارند یا دیگران سعی می کنند از
آنها رهبر جنبش بسازند، انحرافات بسیار کمتری دارند.
سانسورچی ارشد
رژیم طاغوت با بیان این که فتنه سبز «سعی کرده دو طیف مذهبی و سکولار را به
هم نزدیک کند» می گوید: به نظرم گروه های اپوزیسیون فعال در خارج کشور از
این مسائل دور هستند و خیلی متوجه این قضیه نیستند که ما با چه نیروهایی و
چه کسانی در داخل ایران سروکار داریم. ما بیرونی ها حرف هایی می زنیم اما
این حرف ها ممکن است با گفتمان درون ایران سنخیت نداشته باشد. ما باید با
تفاهم بیشتر به سران جنبش در داخل نگاه کنیم تا سران جنبش سبز بتوانند هم
رژیم را به چالش بکشند و هم توانایی مصالحه و سازگار شدن با عناصر مختلف را
که می توانند به ما خدمت کنند، داشته باشند.
این سلطنت طلب مدعی
جمهوری خواهی در عین حال درباره احتمال بازگشت سلطنت به ایران و پهلوی بودن
یا نبودن آن گفت: تنها احتمالی که برای برقراری پادشاهی هست، همین
پادشاهی پهلوی با سابقه 57 ساله است. اگر خانواده پهلوی را کنار بگذاریم،
پادشاهی تمام است دیگر. معنی ندارد ما شخص دیگری را بتراشیم به عنوان
پادشاه، چون خانواده پهلوی هست.
پریروز، روزنامه "شرق در گفتوگو با محمود علیزاده طباطبایی (وکیل خانواده هاشمی ) اعلام کرد که
"مهرداد بذرپاش" معاون سابق رئیس جمهور و مدیرمسئول وقت روزنامه وطن امروز و
"کاوه اشتهاردی" مدیرمسئول روزنامه ایران با شکایت دفتر مجمع تشخیص مصلحت
نظام به دادگاه مطبوعات احضار شدهاند و روز ۲۶ دی باید در دادگاه به دفاع
از خود بپردازند.
علیزاده طباطبایی در این گفتوگو از صدور
کیفرخواست توسط دادستان تهران علیه بذرپاش و اشتهاردی خبر داد و علت این
احضار را اتهام نشر اکاذیب علیه آقای اکبر هاشمی رفسنجانی عنوان کرد.
مطلب روزنامه شرق درباره شکایت "دفتر مجمع تشخیص مصلحت نظام" از بذرپاش و اشتهاردی به نقل از وکیل خانواده هاشمی
با این حال دیروز اداره کل روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام این موضوع را
رد کرده و آن را "ادعا و اصرار قابل تامل مدیرمسوولان دو روزنامه مبنی بر
شکایت شخص آیتالله هاشمی رفسنجانی از این دو نفر" خوانده است!
این
دفتر همچنین مدعی شده است: آیتالله هاشمی رفسنجانی در طول عمر خود تاکنون
از هیچ شخص حقیقی و حقوقی و یا رسانهای شکایت نکردهاند؛ لذا ادعاهای
مدیرمسوولان این دو نشریه به نقل از وکیل خانواده آیتالله هاشمی، نوعی
تحریف سخنان وی محسوب شده و خلاف واقع است.
این مطلب درحالی از سوی
اداره کل روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح شده که نامه شکایت "محسن
هاشمی رفسنجانی" به عنوان رئیس دفتر پدرش در مجمع تشخیص با سربرگ این دفتر
موجود است.
البته روابط عمومی مجمع تشخیص بازی با الفاظ را در دستور کار خود قرار داده
و اعلام کرده است که "شخص" اکبر هاشمی رفسنجانی از بذرپاش و اشتهاردی
شکایت نکرده است!
فعالان سیاسی معتقدند نگرانی از واکنش مردم و
نمایندگان مجلس نسبت به این موضوع سبب شده تا دفتر آقای هاشمی به صورت
ظاهری از این مساله عقبنشینی کند؛ مسالهای که با توجه به انتقادات گسترده
افکار عمومی از محکومیت مدیرمسئول روزنامه ایران به دلیل شکایت مهدی هاشمی
رفسنجانی از لندن، صورت گرفته است.
گفتنی است چند روز پیش، دادگاه
با وجود صدور رای تبرئه از سوی تمامی اعضای هیات منصفه مطبوعات درباره
پرونده شکایت مهدی هاشمی رفسنجانی از مدیرمسئول روزنامه ایران، اشتهاردی را
در حکمی عجیب به حبس و شلاق محکوم کرد؛ حکمی که با اعتراضات گسترده افکار
عمومی و فعالان سیاسی روبرو شده است.
مدیر مسؤول روزنامه ایران پیش
از این با شکایتهایی جداگانه از سوی فائزه، فاطمه، محسن، مهدی، یاسر، محمد
و اکبر هاشمی رفسنجانی و همچنین میرحسین موسوی، محمد خاتمی و عبدالله
جاسبی به دادگاه مطبوعات احضار شده است.
سایت منتسب به یکی از دست اندرکاران فتنه، سه روز پس از سالگرد حماسه ۹ دی از لکنت زبان درآمد.
سایت کلمه که در پوشش نام موسوی و از لندن مدیریت می شود، سه روز پس
از سالگرد حماسه بصیرت ملت ایران، در جملاتی مغشوش و سردرگم نوشت:
مدیرمسئول کیهان و سردبیر سابق این روزنامه در تلویزیون گفتند که «هیچ کدام
از شرکت کنندگان در تجمع ۹ دی هیچ عکسی از احمدی نژاد در دست نداشتند».
آنها این مسئله را نشان دهنده بصیرت برگزارکنندگان دانستند، عبارتی که
تعمیق ( تعمق!) در آن نه تنها هویت کسانی را که تجمع ۹ دی را برگزار کردند
افشا می کند بلکه به سازمان یافته بودن این تجمع نیز گواهی می دهد. تجمع ۹
دی به ظاهر مردمی بود. چند روز بیشتر از عاشورا نگذشته بود و امکان بسیج
مردم بر مبنای احساسات و تعلقات مذهبی بیش از پیش فراهم بود.
این پایگاه ضدانقلابی حامی موسوی توضیح نداده که کدام ماجرای خیانت بار و تلخ باعث شده بود «امکان بسیج مردم بر مبنای احساسات و تعلقات مذهبی بیش از پیش فراهم شود»؟! همچنین باید پرسید از این استدلال که جمعیت بیش از ۳ میلیونی مردم در روز ۹ دی ۸۸ فراتر از رقابت های انتخاباتی به خیابان آمده بودند و ترکیبی از همه رأی دهندگان ارادتمند حضرت اباعبدالله الحسین(ع) بودند که عکس احمدی نژاد را سر دست نگرفتند، چگونه می توان نتیجه گرفت که «پس تجمع ۹ دی سازمان یافته و دولتی» بود؟! اگر عکس نامزدها در دست مردم نبود، اما شعارهای انزجارآمیز روشنی بر زبان و دست آنها جاری بود از جمله «لعن علی عدوک یا حسین(ع)- خاتمی و کروبی و میرحسین». آیا آقای موسوی و مدیریت کنندگان سایت وی این شعارها را هم نشنیده اند؟! یقیناً آن خیزش عظیم مردم در سراسر کشور سازمان یافته بود؛ سازمان و جنبشی که محبت حضرت سیدالشهدا و تنفر از حرمت شکنان ساحت آن حضرت ایجاد کرده بود. و البته خود موسوی به خاطر جانبداری از حرمت شکنان گروهکی عاشورای ۸۸، در این سازمان دهی نقش کمی نداشت! یعنی او می تواند این نقش را انکار کند؟!