شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

شیخ اصلاحات چرا دستپاچه شد؟!

ترس از افشاگری های سردبیر سایت سحام نیوز، باعث دستپاچگی و عکس العمل عجولانه کروبی شد.
نفر پنجم انتخابات ریاست جمهوری با ارسال نامه ای برای دادستان تهران، ضمن تکرار ادعاهای واهی خود علیه نظام خواستار آزادی «محمد داوری»-سردبیر سحام نیوز- شد.
کروبی در نامه خود به جعفری دولت آبادی، ضمن تکرار ادعاهای بی اساس قبلی درباره تجاوز به زندانیان هرگونه اعتراف احتمالی سردبیر بازداشت شده سحام نیوز درباره تهیه فیلم های ساختگی و داستان سرایی جعلی را پیشاپیش تکذیب کرد! و خطاب به دادستان تهران نوشت؛ «برای اطلاع شما و دیگران اعلام می کنم که مسئولیت تمام اسناد و مدارک و فیلم هایی که من از تجاوزها و شکنجه ها ارائه کرده ام تنها با خودم است و نه آقای داوری و نه هیچ کس دیگری دخیل در این ماجرا نبوده است که اکنون ضرورتی برای اعتراف گیری از آنها وجود داشته باشد؛ و بدین ترتیب اعتراف گیران زحمت خود می برند و بر خستگی خود می افزایند.»
گفتنی است چند ماه پس از انتخابات، شیخ اصلاحات با ارسال نامه ای برای هاشمی رفسنجانی(؟!) مدعی شد عده ای از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات مورد تجاوز قرار گرفته اند. با علنی شدن این نامه از سوی کروبی، قوه قضاییه با تشکیل گروهی پیگیر ماجرا شده و پس از تحقیق و بررسی مشخص شد هیچکدام از ادعاهای کروبی حقیقت نداشته است. کروبی در واکنش به انتشار گزارش قوه قضاییه و در راستای ماستمالی کردن دروغ هایش گفت او نگفته است چنین اعمالی انجام شده، بلکه طبق خبرهایی که به او رسیده چنین حدسی زده و باید درباره آن تحقیق کرد!
اکنون پس از چند ماه کروبی در نامه جدیدش به دادستان تهران ادعاهای بی پایه خود را تکرار کرده است.
ظاهرا داستان سرایی کروبی درباره تجاوز به زندانیان، از مراکزی به وی دیکته شده است که افشای آن همراه با اسنادی که احتمالا ارائه خواهد شد، دستپاچگی شیخ دروغگوی اصلاحات را در پی داشته است، وگرنه اینهمه دستپاچگی از اعترافات احتمالی سردبیر بازداشت شده سحام نیوز، طبیعی به نظر نمی رسد.

«هاآرتص» مدعی شد؛

ریاض با حمله اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران موافقت کرد!


یک روزنامه صهیونیستی فاش کرد که مقامات عربستان سعودی با حمله این رژیم به تأسیسات هسته‌ای ایران موافقت کردند. شبکه خبری «العالم» در گزارشی با استناد به خبر روزنامه «هاآرتص» نوشت: مقامات ارشد رژیم صهیونیستی گفتند، به تازگی مقامات سعودی به اطلاع آنها رسانده‌اند که با حمله اسراییل به ایران مخالفتی ندارند.

در خبر افشاگرانه هاآرتص اضافه شده است که محافل امنیتی اطلاعاتی را از مانورهای هوایی گسترده ماه سپتامبر گذشته اسراییل در دریای مدیترانه و حریم هوایی یونان فاش و خاطرنشان کردند که هدف این مانور، بمباران اهداف دور و سوختگیری هوایی جنگنده‌های اسراییلی بوده است.

بر پایه این گزارش، در همین باره روزنامه «نیویورک تایمز» نیز هدف از برگزاری این مانور را بررسی مشکلات و نقاط ضعف فنی دانست تا اطمینان حاصل شود که جنگنده‌های اسراییلی هنگام بمباران اهدافی در ایران با مشکلی در زمینه سوختگیری روبه‌رو نمی‌شوند.



دیگر مشکلات احتمالی مربوط به وزن و نوع موشک‌های سنگرشکنی است که احتمال می‌رود از آنها در حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران استفاده شود.

جنگنده‌های رژیم صهیونیستی برای حمله به اهدافی در ایران، باید مسافت 1600 کیلومتری پایگاه «هاتزریم» در صحرای نقب تا خاک ایران را پشت سر گذارند.

این در حالی اسنت که پیشتر هواپیماهای رژیم صهیونیستی از این پایگاه برای حمله به نیروگاه ادعایی سوریه استفاده کرده‌اند.

بنا بر اطلاعات منتشره، اسراییل از موشک‌های سنگرشکن در جنگ تابستان سال 2006 به لبنان به ویژه هنگام حمله به حومه جنوبی بیروت محل اقامت احتمالی سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان بهره برده است.

وزن غیرعادی این موشک‌ها، مشکلاتی را برای جنگنده‌های رژیم صهیونیستی هنگام اجرای مأموریت با سرعت بسیار بالا و در مسافت‌های طولانی در این جنگ ایجاد کرد و به همین علت، تل آویو مجبور شد رسما از عربستان بخواهد تا پایگاه هوایی «القیسومه» را برای فرود اضطراری در اختیار این رژیم قرار دهد.

پایگاه هوایی القیسومه در شمال عربستان و 80 کیلومتری جنوب شرق منطقه «حفرالباطن» است؛ این پایگاه تقریبا در میان راه پایگاه هاتزریم اسراییل و تأسیسات هسته‌ای نطنز است.

این گزارش می‌افزاید، رژیم صهیونیستی همزمان از اردن خواسته بود تا پایگاه هوایی «شاهزاده حسن» در 40 کیلومتری شمال شرقی پایگاه «الازرق» در مرکز این کشور را در اختیار این رژیم قرار دهد.

گفتنی است، هم‌اکنون ارتش آمریکا، از این پایگاه برای حمایت لجستیکی از نیروهای خود در عراق بهره می‌برند.


به نقل از تابناک

نامه اعتراضی نمایندگان مجلس فردا در قوه قضاییه !



عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شکایات سران فتنه از مطبوعات اصولگرا را حرکتی از قبل طراحی شده دانست و از آماده شدن نامه اعتراضی نمایندگان مجلس در این باره خبر داد که فردا به رئیس دستگاه قضا تحویل می‌شود.

به گزارش شبکه ایران، در ادامه انتقادات فعالان سیاسی و دانشگاهی از اقدام قوه قضائیه مبنی بر "اولویت دادن به شکایت سران فتنه از مطبوعات اصولگرا" به جای "بررسی شکایت نمایندگان مجلس از سران فتنه"، نمایندگان مردم در خانه ملت نامه ای را خطاب به رئیس قوه قضائیه تهیه کرده اند که قرار است فردا به آیت الله آملی لاریجانی تحویل شود.

ستار هدایت خواه، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، در گفت و گو با شبکه ایران در این زمینه گفت: قطعا شکایات سران فتنه از مطبوعات اصولگرا حرکتی از قبل طراحی شده و در ادامه برنامه های قبلی است.

وی اقدام آنها نوعی "فرار به جلو برای منحرف ساختن اذهان عمومی از مجرمیت خود و مشغول کردن دستگاه قضایی" دانست و ادامه داد: این اقدام فتنه گران همچنین می تواند نوعی انتقام جویی از رسانه های اصولگرا که در جریان فتنه دست به اطلاع رسانی و روشنگری زدند، باشد.

هدایت خواه در توضیح بیشتر پروژه شکایت از مطبوعات اصولگرا گفت: آنها قصد حاشیه سازی دارند، تا دستگاه قضایی را مشغول و را از پرداختن به زوایای جریان فتنه غافل کنند.

عضو کمیسیون فرهنگی مجلس در ادامه با انتقاد از عملکرد دستگاه قضایی در عدم برخورد با سران فتنه افزود: متاسفانه این دستگاه به جای اینکه به جرم های مشهودی که سران فتنه مرتکب شده اند، رسیدگی کند به آنها این فرصت را می دهد که بتوانند از رسانه هایی که به وظیفه انقلابی خود عمل کرده اند، به دادگاه شکایت کنند.

استقلال دستگاه قضا نباید به معنی غفلت از مجرمان باشد

وی تاکید کرد:هر چند قوه قضائیه نهاد مستقلی است اما این استقلال نباید به این معنی باشد که مجرمان مورد غفلت و نیروهای انقلابی تحت فشار باشند. 

هدایت خواه همچنین به نامه نمایندگان مجلس در اعتراض به نوع برخورد با سران فتنه که روز گذشته در مجلس تهیه شده اشاره کرد و افزود: این نامه فردا به رئیس قوه قضائیه تحویل داده می شود.

بر پایه آخرین خبری که دیروز منتشر شده، حدود 80 نماینده مجلس پای این نامه انتقادی را امضا کرده اند که به گفته هدایت خواه تعداد امضاها در حال افزایش است.

گفتنی است که سال گذشته حدود 150 نماینده از میرحسین موسوی شکایت کرده اند که تاکنون در نوبت رسیدگی قرار گرفته است.

بازدید آقای دروغگواز لوکیشن شکنجه و تجاوز

میرحسین موسوی و همسر وی به دیدار خانواده جعفر پناهی کارگردان نشان شده ناتوی فرهنگی و از شایعه سازان جریان فتنه رفتند. این همان خانه ای است که پناهی با سفارش خارجی، در زیرزمین آن، لوکیشن شکنجه و تجاوز را برای فیلم برداری آماده کرده و 18 نفر مشغول صحنه سازی بودند.
«کلمه» سایت وابسته به موسوی خبر بیشتری از این ملاقات منتشر نکرد اما به دوبار سابقه دستگیری پناهی، یکبار در 8 مرداد 88 و بار دوم در 10 اسفند 88 به همراه 18 نفر دیگر در خانه خود اشاره کرد.
پناهی بار دوم در حالی دستگیر شد که در پوشش پارتی و مهمانی، زیرزمین خود را تبدیل به کارگاهی برای تهیه و مونتاژ فیلم های جعلی با مضمون القای شکنجه و تجاوز کرده بود. یکی از بازداشت شدگان در خانه پناهی پس از آزادی به «تابناک» گفته بود: پناهی مشغول تهیه فیلم در زیرزمین خانه خود بود. او از اعتماد ما سوءاستفاده کرد. سناریو و داستان این فیلم روایت زندگی خانواده چهار نفره ای بود که درگیر اتفاقات بعد از انتخابات می شوند و فرزند خانواده مورد تجاوز در بازداشتگاه قرار می گیرد. پناهی قصد داشت «شکنجه و تجاوز» را در بازداشتگاه های ایران برجسته کند. من و دیگر دوستانم در این مدت هزینه برداشت های یک طرفه، غیرمنصفانه و اشتباه پناهی از موضوعات سیاسی و بلندپروازی های وی در این زمینه را پرداخت کردیم و این در حالی است که پناهی به اعضای گروه فیلم سازی توصیه می کرد اکیداً با کسی در خصوص ساخت فیلم صحبت نکنند و موضوع را حتی با نزدیک ترین افراد خود طرح نکنند. شأن سینما و هنر بالاتر از سیاست است و درست نیست برای «مقاصد سیاسی» و یا «دیده شدن در مجامع بین المللی»، زندگی، فعالیت هنری و آینده عده ای را که اعتماد کرده اند نادیده گرفت و با سوء استفاده از اعتماد آن ها علیه مردم و سرزمین خود برای خوشایند خارجیان فیلم شکنجه ساخت. ما در قالب گروهی 18 نفره حدود 2 هفته مشغول فیلم برداری در لوکیشنی واقع در منزل شخصی پناهی بودیم و حدود نیمی از فیلم را فیلم برداری کردم که همگی عوامل سرصحنه بازداشت شدیم.
برخی اعضای ستادهای موسوی و کروبی با چراغ سبز این دو تن سراغ القای شکنجه و تجاوز رفتند و این پس از آن بود که سران فتنه دریافتند دروغ تقلب در انتخابات کارایی خود را از دست داده است. کروبی و موسوی مدتی است از سر درماندگی، به خانه برخی از بازداشت شدگان می روند اما خبرها حاکی است شماری از خانواده ها در این ملاقات ها اعتراض های تندی را متوجه کروبی و موسوی کرده اند.

دستور مدیریت دانشگاه آزاد برای همکاری با ستاد موسوی + سند

به گزارش سرویس سیاسی جهان، در این جلسه که اساتید دانشگاه و نماینده جاسبی و برخی از مسئولین تشکلهای دانشجویی حضور دارند، پس از بحث های مفصل، در نهایت تصمیم گرفته می شود که دانشگاه آزاد از طریق اساتید و تشکل ها به طور رسمی با ستاد موسوی همکاری کنند.

همچنین در این جلسه برنامه ریزی می شود که از میرحسین موسوی در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات که فائزه و فاطمه هاشمی در آن حضور دارند دعوت بعمل آید.

جهان پیش از این هم اسناد و گزارش هایی را در خصوص نقش برخی از مدیران ارشد دانشگاه آزاد در حوادث پس از انتخابات منتشر کرده بود. انتظار این است که مدیریت دانشگاه آزاد حداقل برای پاسخ به برخی از این ادعاها به دادگاه احضار شود.

 در روز های آینده اسناد دیگری از نقش تعدادی از مدیران دانشگاه آزاد در حوادث پس از انتخابات و هزینه کرد شهریه دانشجویان در جهت اهداف سیاسی منتشر می شود.


http://jahannews.com/vdcj8vevtuqevxz.fsfu.html

گاف سیا در حمایت از آقای تقلب

سازمان سیا در عملی ناشیانه میرحسین موسوی را از جایگاه صد و نودم یک نظرسنجی به رتبه اول ارتقاء داد. در حالی که در آخرین نتیجه نظرسنجی مجله تایم درباره 200 چهره مشهور دنیا در سال 2010، موسوی در جایگاه صد و نودم- زیر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی- قرار داشت، این مجله در مدت چند ساعت ناگهان او را به عنوان موثرترین چهره دنیا معرفی کرد!
این گاف مشترک تایم و سیا در بالا کشیدن آقای تقلب، آنقدر ناشیانه بود که سایت جرس- ارگان رسمی فتنه سبز و مواجب بگیر سیا- هم نتوانست آن را ماله کشی کند و دراین باره نوشت؛ «آراء ثبت شده نهایی در آخرین لحظات از آخرین روز این نظرسنجی که از میان مخاطبین این نشریه صورت گرفت، نشان از آن دارد که میرحسین موسوی از جنبش دموکراتیک سبز مردم ایران، با تعداد آرایی بالغ بر یک میلیون و چهارصد و نودهزار رای، و با فاصله 600 هزار رای بالاتر از نفر دوم قرار گرفته است.»
هرچند تایم و جرس توضیح نداده اند چگونه طی چند لحظه چند صدهزار نفر به نامزد صد و نودم رای داده اند اما ظاهراً اوضاع اسفبار اردوگاه فتنه علت این تقلب بوده است. البته معلوم نیست اول شدن در لیستی مجعول که توسط کارشناسان سیا تهیه می شود و همجنس بازها و خوانندگان مبتذل پای ثابت آن هستند، چه افتخاری دارد؟!
سایت ضدانقلابی بالاترین، پیش از این گاف درباره میزان اهمیت این نظرسنجی و رابطه آن با ساده لوحی سبزها نوشته بود؛ «خیلی ها چند هفته گذشته تلاش کردند با رای دادن به سایت تایم، عکس موسوی را روی این مجله بیاورند. دوستان این قدر بر این حرکت های بی فایده که تنها سبب سرگرم شدن به کارهای بی نتیجه می شود، ارزش ندهیم. گیریم همه مجله تایم را با مطالب خود تا آخرین برگ پر می کردید. که چی؟ چه چیزی را تغییر می دادید. واقعیت این است که ما فقط انرژی خود را نابود می کنیم و بس. همین ها ما را بر این بدبختی و بیچارگی انداختند و آن وقت ما می خواهیم با امضای سایت آنها، توجهشان را جلب کنیم؟ آخر ساده لوحی تا کجا؟! ما سوراخ دعا را گم کرده ایم! ما داریم روز به روز از اهداف اصلی مان فاصله می گیریم و در یک سردرگمی گیج کننده گیر کرده ایم. دلمان را هم به این خوش کرده ایم که در رسانه هایی مانند بی بی سی و صدای آمریکا از جنبش سبز سخن گفته شده و در اخبار کم و بیش چیزهایی از آن شنیده می شود. بدانیم، نه مجاهدین و نه کمونیست ها هیچ کدام نمی توانند ما را آزاد کنند.»
گفتنی است برخی از رسانه های آمریکایی با انتقاد شدید از اقدام مجله تایم به سردبیر این مجله اعتراض کرده اند که «چرا برای مخالفت با ایران تا آنجا پیش می رود که باعث بی اعتبار کردن رسانه های آمریکایی در افکارعمومی شود.

جنبش بیانیه

وضعیت شاخص های امنیت ملی ایران در زمانی کوتاه بهبودی قابل ملاحظه یافته است. در سال 88 وقتی جرقه های فتنه زده شد، بسیاری از تحلیلگران امور ایران در سرویس های اطلاعاتی و موسسات تحقیقات استراتژیک در غرب تصور کردند آرزوهای دیرینه آنها درباره ایران در زمانی کوتاه محقق خواهد شد، آن هم توسط جریانی درون ایران که هدف گذاری هایی کاملا مشترک با آنها دارد.
بر این مبنا، طرف های غربی تقریبا مجموعه ارزیابی های خود درباره ایران را بازنویسی کردند. در نخستین گام مذاکرات هسته ای با ایران که در آستانه دستیابی به یک راه حل بود، متوقف شد. با وجود اینکه برآوردهای اطلاعاتی اسراییل و امریکا به آنها می گفت نباید فرصت را از دست بدهند، مجموعه طرف های مذاکره ایران در غرب تصمیم گرفتند کمی صبر کنند تا ببینند دوستان داخلی شان قادر به مهار ایران از داخل خواهند بود یا نه. پیشنهاد وین در آن مقطع دقیقا به این دلیل روی میز قرار گرفت که غربی ها تصور می کردند حلقه اول تصمیم سازی استراتژیک نظام دچار پراکندگی و تفرقه شده و در امور مهم مربوط به امنیت ملی قادر به تصمیم گیری نیست. تحلیل مقام های غربی در ماه های میانی سال 88 که گوشه و کنار آن را بیان هم می کردند این بود که اگر گزینه هایی سخت در مقابل ایران بگذارند -که پیشنهاد وین نمونه ای از آن بود- آن وقت این به هم ریختگی و تشتت در ایران بیشتر هم خواهد شد تا جایی که شکاف های موجود آنقدر عمیق شود که نظام ایران به اصطلاح زیر بار خود بشکند.
آنچه طرف غربی محاسبه نکرده بود این بود که ایران بتواند در زمانی کوتاه مشکلات داخلی خود در 3 حوزه سیاسی، امنیتی و اجتماعی را حل و فصل کند و نه فقط قدرت پیشین را بازیابد بلکه بر اقتدار خود به گونه ای معجزه گون نیز بیفزاید.
در حوزه سیاسی سرمایه گذاری غربی ها بیش از هر چیز روی این بود که اختلافات خواص سیاسی در ایران را تبدیل به نزاع هایی آشتی ناپذیر کنند یا اگر نشد لااقل در محیط رسانه ای به افکار عمومی ایران چنین القا کنند که نظام همبستگی درونی و انسجام خود را از دست داده است. با وجود انرژی فراوانی که روی این پروژه گذاشته شد نظام در زمان کوتاهی توانست انسجام سیاسی خود را حتی بهتر از قبل بازیابد با این تفاوت که دیگر بخش اعظم خواص فهمیده بودند مشکل کجاست و فریب خوردگان چرا فریب خوردند. این تنبه زودهنگام دو نتیجه داشت. اول اینکه نظام توانست ماهیت ضد مردمی بخشی از مدعیان را یک بار برای همیشه پیش چشم مردم آشکار کند و شرایط را برای برخورد قاطع با آنها مهیا سازد. جالب است که فتنه گران با وجود اینکه می دانستند رفتارهای رادیکال آنها تا چه حد می تواند برای آینده سیاسی شان خطرناک باشد و حتی آن را نابود کند فقط به این دلیل که نسبت به وجود حمایت های قوی داخلی و خارجی از خود دچار سوء تفاهم بودند، به این رفتارها ادامه دادند. نتیجه دوم تنبه خواص، آماده شدن نظام برای ارائه یک پاسخ قاطع و اجماعی به گزینه هایی بود که غربی ها می خواستند با تمرکز بر آنها اختلاف های داخلی را تشدید کنند. این موضوع را بهتر از هر جای دیگر می توان در پاسخی دید که ایران نهایتا به پیشنهاد وین داد. شاید اگر غربی ها این مقدار روی اختلاف های داخلی ایران تاکید نکرده و ذوق زدگی خود از احتمال تشدید آن را ابراز نداشته بودند ایران پاسخی چنین سخت گیرانه به پیشنهاد وین نمی داد. اما رفتارهای کودکانه مقام های امریکایی و ابراز امیدواری آنها به اینکه «ایران نتواند تصمیم بگیرد» نظام را بر آن داشت که حداکثر سخت گیری را در پاسخ خود به پیشنهاد وین اعمال کند. اکنون و پس از چند ماه علائمی وجود دارد که نشان می دهد غربی ها به این دلیل که اساسا راه دیگری ندارند در حال پذیرفتن شروط ایران برای مبادله مواد هسته ای هستند و از جمله، شرط همزمانی مبادله را کاملا پذیرفته اند؛ اگرچه تا آنجا که به ایران مربوط می شود مبادله ای صورت نخواهد گرفت مگر اینکه تمام شروط ایران تمام و کمال پذیرفته شود.
در سطح امنیتی تلاش غربی ها این بود که به هر قیمت ممکن ثابت کنند نظام ایران دچار «بحران سلطه» شده، توان جمع کردن شرایط کشور را از دست داده و به اصطلاح کار از دست آن در رفته است. برنامه ریزی برای بزرگ نمایی رسانه ای تحرکات کوچک، جنگی نشان دادن وضعیت روابط اشخاص و نهادهای درون نظام با یکدیگر و سرانجام تشدید ناآرامی ها و به خشونت کشاندن آنها از جمله اقداماتی بود که غربی ها برای پیش بردن پروژه خود در سطح امنیتی به آن متوسل شدند. این پروژه زمانی متوقف شد که سرویس های غربی و دوستان داخلی شان یک اشتباه استراتژیک کردند و آن به خشونت کشاندن تحرکات خود و جایگزین کردن تلاش برای براندازی به جای مبارزه سیاسی بود. این اشتباه از یک سو بخش بزرگی از مردم را از این جریان جدا کرد و مطالبه برخورد با فتنه را در میان آنها فراگیر نمود و از سوی دیگر باعث شد تا بسیاری از خواص که تا آن موقع در مرزبندی با فتنه مردد و درباره ماهیت و هدف حقیقی آن دچار اشتباه بودند، صف خود را از سران فتنه جدا کنند. در واقع به این معنا می توان گفت که اشتباه امنیتی طراحان فتنه در این مورد خاص، یعنی به خشونت کشاندن تحرکات، یک نتیجه سیاسی فوری داشت و آن هم این بود که همه سوء تفاهم ها درباره ماهیت واقعی این جریان را از بین برد.
در سطح اجتماعی اما موضوع بسیار عمیق تر است. مهم ترین هدف گذاری طراحان فتنه در این سطح آن بود که شکاف های سیاسی عینا به محیط اجتماعی منتقل شود و با رویارو ایستادن مردم در مقابل یکدیگر، نوعی فروپاشی اجتماعی در خرد ترین سطوح از جمله خانواده ها رخ بدهد و در واقع نظام جمهوری اسلامی در سطوحی کاملا بنیادی فلج شود. بسیار جالب است که توجه کنیم اتفاقا عمیق ترین ناکامی غربی ها هم در همین جا بوده است یعنی جایی که تصور می کردند خواهند توانست عمیق ترین ضربه را به نظام بزنند. دو حماسه بزرگ و حیرت آور 9 دی و 22 بهمن نشان داد که جامعه ایرانی نه فقط دچار فروپاشی نشده بلکه وحدت خود را حول عواملی کاملا انقلابی بازسازی کرده است. بعداز 31 سال انقلاب با حوادث 9 دی و 22 بهمن به نحوی وصف ناپذیر جوان شد، جامعه قدر نعمت ولایت را دریافت و بهتر از هر زمان دیگری معلوم شد چه کسانی دشمن آرامش و رفاه مردمند. درست است که غربی ها و دوستان داخلی شان اصرار دارند بگویند پیام آن حوادث را درنیافته اند اما در سطح سیاست گذاری کاملا پیداست که طرف غربی امید خود را به هر نوع فروپاشی اجتماعی در ایران از دست داده است و به همین دلیل است که سرمایه گذاری خود را به نقاطی دیگر منتقل کرده که می توان آن را در جدیدترین برنامه ریزی های سران فتنه مشاهده کرد.
جریان فتنه که اکنون در محافل داخلی خود مرگ را به طو رکامل پذیرفته تلاش می کند در سال 89 با یک برنامه ریزی جدید لااقل در بخش رسانه ای خود را احیا کند. مجموعه اطلاعات موجود نشان می دهد این جریان اکنون روی 3 پروژه متمرکز است: 1- تلاش برای حرکت به سمت طبقه محروم 2- بهره برداری از اختلافات قوای 3 گانه و 3- تبدیل شدن به بخشی از استراتژی جدید امریکا در ایران. درباره مورد اول نشانه روشن همین است که فتنه گران پس از ماه ها آتش افروزی ناگهان به یاد کارگران و معلمان -که در هیچ دولتی به اندازه دولت فعلی خدمات دریافت نکرده اند- افتاده اند و برای سوء استفاده از مطالبات آنها تلاش می کنند. در مقطع فعلی به 3 دلیل می توان استدلال کرد که این سرمایه گذاری به جایی نخواهد رسید. 1- طبقه محروم در ایران عموما بسیار متدین و انقلابی است و ارزش های دینی خود را پای هیچ جریان سیاسی خصوصا جریانی که دروغ گویی و ریاکاری آن آشکار شده ، قربانی نمی کند. 2- این طبقه اکنون بیشتر از هر زمان دیگری احساس می کند که مورد توجه نظام و دولت است و در اولویت دریافت خدمت بی منت قرار دارد. به طور طبیعی مردم رنج دیده ایران نمی توانند خدمت رسانی نقد دولت را با ادعاهای کسانی معامله کنند که تا دولت را به دست داشتند به صراحت می گفتند هیچ مسئولیتی در حوزه معیشت مردم ندارند. و 3- این طبقه اساسا در انتخابات سال 88 به هیچ کدام از سران فتنه رای نداده است که اکنون نسبت به آنها احساس همبستگی یا تعلق کند. در مورد دو گزینه سرمایه گذاری روی اختلاف میان قوا و تبدیل شدن به بخشی از استراتژی امریکا در ایران بحثی جداگانه و مفصل لازم است اما در اینجا به بیان همین یک نکته اکتفا می کنیم که جریان فتنه در شرایط فعلی هیچ راهی برای ادامه حیات خود نمی بیند و با جرات می توان گفت غرب گرایی ایرانی برای دهه ها از صحنه رقابت سیاسی حذف شده است.
جنبش به اصطلاح سبز اکنون فقط جنبش بیانیه های خنک و سخنرانی های بی حاصل است. حرف هم که می دانید گفته اند «باد هواست»!


مهدی محمدی