شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

شفاف نیوز

شفاف سازی مسایل سیاسی

سبد آرزوها !

 

گام نهادن در یک فرایند جدید مذاکراتی با غرب -که احتمالا به زودی رخ خواهد داد- بدون مطالعه دقیق تجربه گذشته و استخراج درس های کلیدی آن، دارای مخاطرات بزرگی است. اگر فرض کنیم ایران مذاکره را برای مذاکره نمی خواهد، که دقیقا همینطور است به این دلیل که ایران استراتژی خود را «دست یابی به راه حل» قرار داده نه «خرید زمان»، آن وقت درس آموختن از گذشته اهمیتی صدچندان پیدا می کند چرا که تجربه 7 سال مذاکره هسته ای به خوبی نشان داده برخی از طرف های مذاکراتی ایران اصلا نمی خواهند مسئله حل شود و برخی دیگر راه حلی برای آن در نظر می گیرند که معنایی جز پاک شدن صورت مسئله ندارد. به طو رمشخص آمریکایی ها در پی آن هستند که انتهای مذاکرات با ایران ایجاد رویه ای جدید در مناسبات بین المللی باشد که با نفی تمامی معانی صلح آمیز غنی سازی اورانیوم، آن را صرفا به مثابه «بخشی از مسیر سلاح» تعریف و لذا ممنوع می کند. در نتیجه، برای آمریکا تا زمانی که توان تحمیل چنین موضوعی را به ایران ندارد، بهترین حالت آن است که مذاکرات را آنقدر کش بدهد تا شاید امکان آنچه می خواهد فراهم شود. مورد دیگر مربوط به روس هاست. رویه روس ها در 5 سال گذشته -از سال 2006 به این سو- همواره این بود که تلاش کند هیچ کدام از دو طرف (ایران و آمریکا) برنده نباشند. خاصیت این وضعیت برای روس ها این است که می توانند به چانه زنی با هر دو طرف بپردازند و از هر دو طرف بابت انعطاف هایی که به خرج می دهند -یا نمی دهند- امتیاز مطالبه کنند. به این ترتیب، روس ها هم درکش پیدا کردن موضوع نفع دارند و تا همین جا توانسته اند از طریق «بازی در گسل های مذاکراتی» برخی از مهم ترین مسائل خود را با غرب را اگر نگوییم حل کنند، لااقل مسکوت بگذارند.
تحت این شرایط و تا زمانی که موقعیت طرفین به طور راهبردی تغییر نکند، انتظار دست یابی به راه حل و متقاعد شدن همه بازیگران به اینکه این بازی دیگر تمام شده، کار آسانی نخواهد بود. با این حال به نظر می رسد نشانه هایی هست که تغییراتی در این روند طولانی در حال وقوع است.
پس از حوادث سال 88 در ایران، آمریکا، چنانکه پیش از این به تفصیل گفته ایم، راهبرد «ترکیب گزینه ها» را در مقابل ایران در پیش گرفت. پیش فرض این راهبرد آن است که 1- هیچ راهبرد تک گزینه ای قادر به تاثیر بر ایران، آنطور که غرب می خواهد، نیست. معنی این جمله آن است که آمریکا پذیرفته ایران نیرومندتر از آن است که بتوان محاسبات استراتژیک آن را صرفا با اعمال -ولو قدرتمند- یک گزینه مانند تحریم یا ایجاد ناآرامی داخلی در کوتاه مدت تغییر داد. 2- پیش فرض دوم آن است که غرب احساس می کند در موقعیتی است که گزینه های مختلفی علیه ایران در اختیار دارد یا به عبارت بهتر سبد گزینه های آن خالی نیست. تحت این شرایط، آمریکایی ها به این تحلیل رسیدند که بهتر است به جای استفاده از یکی از این گزینه ها، ترکیبی از همه آنها را با هم به کار بگیرند. کدهایی وجود دارد که نشان می دهد نتیجه تیم مسئول پرونده ایران در دولت اوباما به این تحلیل رسید که در پیش گرفتن یک استراتژی ترکیبی می تواند اولا باعث شود که گزینه های مختلف همدیگر را تقویت کرده و بر تاثیر یکدیگر بیفزایند و ثانیا تنها در صورتی که چند اهرم فشار همزمان بر ایران فشار بیاورد، این احتمال وجود دارد که ایران بازنگری در محاسبات خود راجع به برنامه های هسته ای و منطقه ای اش را آغاز کند!
کل آنچه را که از بهار 88 به این طرف در محیط امنیت ملی ایران بویژه در بحث هسته ای رخ داده می توان با این مدل توصیف کرد. ابتدا با استفاده از روش های رسانه ای، اطلاعاتی و مالی فتنه ای سیاسی در داخل ایران ایجاد شد، بعد ابزارهای سیاسی، اطلاعاتی، مالی و دیپلماتیک به کار گرفته شد تا این فتنه در زمانی کوتاه هر چه نیرومندتر شود. به محض اینکه سرویس های اطلاعاتی غربی به این نتیجه رسیدند فتنه داخلی در ایران برای تیره کردن روابط مردم با نظام در ایران بی تاثیر بوده است، اعمال تحریم های جدید در دستور کار قرار گفت. درست است که غربی ها همواره با ریاکاری و حتی باید گفت بی چشم و رویی ادعا کرده اند که در تحریم ها نظام را هدف گرفته اند نه مردم را، با این حال نگاهی ساده به محتوای تحریم ها نشان می دهدکه هدف اصلی مردم ایران بوده اند. این البته عجیب هم نیست چرا که آمریکا یی ها و صهیونیست ها تا امروز هم بارها گفته اند مشکل اصلی در ایران مردم ایران هستند و همه انرژی که در پس استراتژی مقاومت نظام جمهوری اسلامی وجود دارد از ایمانی نشأت می گیرد که در جان های تک تک مردم جای گرفته است. فتنه88 در آغاز این توهم را برای غرب بوجود آورد که توان تدبیر متقابل نظام و انگیزه مقاومت مردم ایران در مقابل فشار خارجی همزمان کاهش پیدا کرده است. به تعبیر یکی از استراتژیست های صهیونیست در کنفرانس سال گذشته هرتزلیا، غرب به این نتیجه رسیده بود که «نظام در ایران درست تصمیم نمی گیرد، مردم هم درست عمل نمی کنند». این نوع نگاه به وضع داخلی ایران، باعث شد غربی ها در کنار گزینه ایجاد ناآرامی در داخل ایران، گزینه تحریم را هم وارد صحنه کنند. تیم امنیت ملی اوباما تصور می کرد اگر تحریم ها در زمان مناسب اعمال شود و محتوای آن هم زندگی روزمره مردم را هدف گرفته باشد، آن وقت ترکیب دو گزینه تحریم و ناآرامی داخلی -که انتظار داشتند اولی دومی را هم تقویت کند- به همراه تشدید دو گزینه عملیات اطلاعاتی و رسانه ای، می تواند وضعیتی در داخل ایران بوجود بیاورد که یا کنترل به طور کامل از دست نظام خارج شود و یا اینکه لااقل اوضاع آنقدر به هم بریزد که که ایران برای جمع و جور کردن حاضر به واگذار کردن امتیازهایی در پرونده های هسته ای و منطقه ای باشد. علت اینکه بنیامین نتانیاهو دوست اسراییلی سران فتنه، آن همه اصرار می کرد که «اگر الان وقت تحریم نیست، پس کی وقت تحریم است» (؟!) دقیقا همین بود که اسراییلی ها فکر می کردند دوستان داخلی شان در ایران فرصتی طلایی بوجود آورده اند که به هیچ قیمتی نباید آن را از دست داد. گزینه بعدی که با صحنه گردانی اسراییل و بازی البته نه چندان ماهرانه آمریکایی ها به این فرایند تزریق شد، تهدید به حمله نظامی بود که تقریبا به یک باره از جانب برخی آمریکایی ها آغاز شد. برای کسانی در داخل ایران که کل این وقایع را از یک منظر راهبردی رصد و تحلیل می کردند، وارد شدن این گزینه جدید به صحنه اصلا غیر منتظره نبود؛ بلکه باید گفت آن را پیش بینی هم کرده بودند. اسراییلی ها از مدت ها قبل گفته بودند که ترکیب 4 گزینه تحریم، ناآرامی داخلی، عملیات رسانه ای و عملیات اطلاعاتی بدون روی میز بودن یک «تهدید نظامی» قادر به تحت تاثیر قرار دادن ایران نخواهد بود. تعبیر اوزی آراد مشاور امنیت ملی اسراییل این است که ایران تنها زمانی که تصور کند گزینه های فعلی ممکن است منجر به بالفعل شدن یک گزینه نظامی شود، ممکن است از این گزینه ها تاثیر بپذیرد! اکنون ظاهرا نوبت آن رسیده که حلقه آخر این زنجیره به آن متصل شود و آن گزینه مذاکره است. آمریکایی ها از قبل گفته اند این گزینه را زمانی فعال خواهند کرد که احساس کنند ایران آمادگی نشستن پشت میز مذاکره « آنطور که آنها می خواهند» را پیدا کرده باشد. تیم اوباما علی رغم ناکامی های آشکاراصرار دارد به متحدانش بقبولاند که حالا آن زمان فرا رسیده است!
کل این فرایند را باید نه به عنوان مجموعه ای از واقعیات بلکه به عنوان مجموعه ای از آرزوها در نظر گرفت. ما در اینجا استراتژی آمریکا را به شکلی مجمل تصویر کردیم تا فاصله ای که بین طراحی و واقعیت وجود دارد، خود را به خوبی نشان دهد. آمریکایی ها در 2 سال گذشته اولا نتوانستند گزینه هایی از آن نوع که توقعش را داشتند ایجاد کنند و مهم تر از آن، در ترکیب این گزینه ها با هم شکست های روشنی خوردند. وقتی تحریم ها اعمال شد، توقع غربی ها این بود که نخبگان و مردم یکپارچه روبروی نظام بایستند و با تحریک امثال موسوی و کروبی ناآرامی های خیابانی دوباره احیا شود. انصافا موسوی و کروبی همه سعی شان را کردند اما تحریم ها به جای اینکه مردم را مقابل نظام قرار دهد اجماع داخلی در ایران در مورد ریشه های آمریکایی سران فتنه را کامل کرد و فرصتی دیگر بوجود آورد تا نظام توانایی های مهار بحران خود را به رخ جهانیان بکشد.
مورد بنزین را در نظر بگیرید. می توان کتاب ها نوشت درباره امیدی که آمریکایی ها و دوستانشان چه امیدهایی به فشار ناشی از تحریم بنزین ایران بسته بودند. در میان طیف های رادیکال ضد ایرانی دراروپا و آمریکا اجماع وجود داشت که تحریم بنزین تنها ابزاری است که در زمانی بسیار کوتاه «مسئله ایران» را «به طور ریشه ای» حل خواهد کرد. اکنون نتیجه پیش چشم همه است. ایران با یک تاکتیک صنعتی، همه بنزین مورد نیاز خود را در داخل تولید می کند در عین حال که واردات بنزین به هیچ وجه صدمه جدی ندیده است.
اکنون آمریکایی ها پای میز می آیند در حالی که همه گزینه های خود را سوزانده اند و به همین دلیل ایران هم تصور می کند که حالا بهترین وقت مذاکره است. واقعا غرب دیگر می خواهد با چه چیزی ایران را تهدید کند؟ آیا گزینه دیگری هم باقی مانده؟ مذاکره، نه آخرین حلقه از یک زنجیره به هم پیوسته بلکه ابزاری از سر ناچاری است که آمریکا تصور می کند می تواند با آن از هم گسیختگی های استراتژی «ترکیب گزینه ها» را رفو کند.

مهدی محمدی

نظرات 1 + ارسال نظر
REZA 1389/07/24 ساعت 08:56 ق.ظ http://mohajereshiraz.blogsky.com

داداش ای ول! این روزها نون تو وبلاگ زدن و ........ است! راستی منم استعداد خوبی تو این کار دارم جون من بگو از کجا گرفتی؟ وبلاگی چند میدن؟ قول میدم طوری از مقام عظمی تعریف کنم که هر کی بخونه زار زار گریه کنه تو نشر اخبار و شایعه و .... هم حسابی کار بلدم! جون تو ثواب داره تنها خوری نکن! بابا منم پول لازم هستم

سایت جرس برای نشر اکاذیب و شایعه آگهی کرده فکر کنم برا تو آگهی استخدام داده !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد