
نهضت علمی امام باقر (ع) زنگار از رخ آینه اسلام زدود
در میان تیرگیها و آشفتگیها، عظمت امام باقر (ع) چون خورشید درخشانی بود
که جهان اسلام از پرتو پرفروغش بهره میگرفتند، مهابتِ معنوی حضرت زبانزد
خاصّ و عام بود، هرجا سخن از والایی هاشمیان، عَلَویان و فاطمیان به میان
میآمد؛ آن وجود مقدّس را یگانه وارث آن همه کرامت، بزرگواری و شجاعت
میشناختند، راستگوترین اشخاص، جذّابترین چهرهها، بخشندهترین انسانها و
قویتر از همه به لحاظ معرفت، بصیرت به همراه هالهای از معنویت قدسی، از
مختصّات پنجمین پیشوای شیعیان در میان جوامع اسلامی بود.
امام باقر (ع) حدود 4 سال از دوران امامت جدش حسینبن علی (ع) و حدود
37 سال دوران امامت پدر بزرگوارش را درک کرد، دوران زندگی او با حکمرانی 10
تن از خلفای اموی، از معاویه تا هشام مقارن بود و مدت 19 ساله امامتش با 5
خلیفه اموی از ولید تا هشام معاصر بود،پس از استمرار امویان، سیاستهای
ضدعلوی و ضداسلامی آنان شدت بیشتری پیدا کرد.
* اقدامات شیعیان در زمان امامباقر (ع) بنیان حکومت اموی را سست کرد
در آن زمان گرایشهای مختلف مذهبی در جامعه وجود داشت و پیروان هر یک، داعیه حکمرانی و خلافت داشتند.
1ـ یاران امویان که بیشتر آنان را اهل سنت و جماعت تشکیل میدادند، مؤید و کمک کننده خلفای اموی بودند.
2ـ شیعه و علویان که خلافت را در فرزندان امام علی (ع) منحصر
میدانستند و برای احقاق حق از دست رفته، تلاشهایی انجام دادند؛ گرچه به
دلایل مختلفی همواره ناکام ماندند، اما اقدامات آنها، بنیان دولت و حکومت
اموی را سست میکرد.
3ـ خوارج، حکومت حاکمان و خلفای جور و فاسد را نامشروع میدانستند و برای سرنگونی آنان تلاش میکردند.
4ـ عباسیان، مقتدر ترین گروه مخالفانی بودند که با صبر و حوصله تمام،
در طول 34 سال مبارزه پنهانی در جغرافیای سیاسی وسیع از خراسان گرفته تا
عراق به تبلیغ پرداختند و با شعار گول زننده و زیبای « الرضا من آل محمد
(ص)» توانستند بخشی از گروههای مخالف را به خود جذب کرده و سرانجام، با
قیام سیاه جامگان بر دولت اموی غلبه کنند.
* پنجمین امام شیعه توانست خلاء فکری ـ فرهنگی جامعه را پر کند
در دوران امامت باقرالعلوم (ع)، رقابت افکار کلامی گمراه با مکتب اهل
بیت (ع) به شدت زیاد بود. این رقابت در خارج از مرزهای معرفتی اسلام شکل
گرفته بود و مقابله با آن، در جهت پاسخگویی به شبهههای وارده، به یک
انسجام فکری درونی و رهبری مقتدرانه فرهنگی نیاز داشت که وجود پنجمین امام
شیعه، توانست خلاء فکری ـ فرهنگی جامعه را پر کند، از طرف دیگر جریانهای
انحرافی، که در حوزه تشیع رخ می داد، آسیب و مانعی جدی به شمار میآمد.
هرچند که برخی از این جریانها با تدبیر امامان معصوم (ع) در همان
ابتدای راه در جا زدند؛ اما شیطنتهای آنها در مقابله با تشیع راستین، در
همان زمانهای کوتاه، باعث ایجاد ضربههایی به بدنه فکری جامعه شیعه شد،
حضور بهموقع امام باقر (ع) و امام صادق (ع) مانع گسترش و استحکام پایههای
فکری و اجتماعی آن فرقهها شد،همچنین بنیامیه نیز با دامن زدن به
انحرافات عقیدتی و سختگیریهای سیاسی علیه امام باقر (ع) عرصه را برای
انجام فعالیتهای ایشان تنگ کرده بود، در ذیل به معرفی هرچه بیشتر این
فرقهها میپردازیم:
* امامباقر (ع) با اتخاذ موضعی تند و آشکار با «مرجئه» مخالفت کرد
1ـ فرقه مرجئه:
این فرقه در پایان نیمه اول قرن اول هجری پدید آمد، آنان بر این باور
بودند که مرتکب گناهان کبیره، مخلّد در دوزخ نمیماند، بلکه کار او را به
خدا وا میگذاشتند و به این دلیل آنان را مرجئه میخواندند که آنان نیت را
کافی میدانستند و بر این باور بودند که خدا نیز بر آن بسنده میکند و
عذابشان نخواهد کرد.
این فرقه مرجئه از چهار گروه تشکیل شده که عبارت اند از: «یونسیه»،
«عبدیه»، «فسانیه» و «ثوبانیه» که هر یک اعتقادات خاص خود را دارند، این
فرقه در دوره امامت امام باقر (ع) نیز به فعالیت خود ادامه داد.
امام با اتخاذ موضعی تند و آشکار با آنان مخالفت کرد و هر جا سخنی از
آنان به میان میآمد، آنان را لعن و نفرین میکرد و میفرمود: «پروردگارا،
پیروان گروه مرجئه را از رحمت خود دور فرما که آنان دشمنان ما در دنیا و
آخرت هستند».
2ـ فرقه جبریه و قدریه:
جبریه بر این باور بودند که انسان از خویش هیچ گونه اختیاری ندارد و
مجبور است، در مقابل آن، فرقه قدریه بر این اعتقاد بودند که هر بندهای به
وجود آورنده فعل خود است و خدا، کار او را به خودش وا نهاده و انسان حتی در
اسباب کار یا انگیزه آن هم مختار است. این فرقه، درست در مقابل جبریه قرار
داشت.
این دو مسلک نیز در زمان خلافت امویان و در دوران حکمرانی معاویه به
وجود آمدند و نزاع این دو، در تاریخ، پیشینه ای دراز دارد و در دوران
حکمرانی «معاویةبنیزید» و «یزیدبنولید» به اوج خود رسید.
3ـ فرقه خوارج:
این گروه نیز پس از داوری بین امامعلی (ع) و معاویه در جنگ صفین پدید
آمد، هنگام بازگشت امامعلی (ع) از صفین به کوفه، عدهای از لشگریان بر او
شوریدند و حکمیت را بر خلاف اسلام دانستند و شعار «لا حکم الا لله» سر
دادند.
در دوران امامت امامباقر (ع) نیز مناظراتی بین آنها و امام در گرفت.
امام در رد مبانی و باورهای اعتقادی شان، آنان را «خُسرانزدهترین
آفریدگان خدا» دانسته که «دنیا و آخرت خود را تباه کردهاند» و به اصحاب
خود میفرمود: به این پیمانگریزان «خوارج» بگویید: چگونه بر جدایی از
علی(ع) گردن نهادید؛ با وجود این که خونتان را پیشتر در راه فرمانبرداری
از او ارزانی داشتید و در خشنود کردن خدا بر هم پیشی میگرفتید و اگر به
شما گفتند که ما بر حکم الهی گردن نهادهبودیم و شعار «لا حکم الا لله» سر
دادند، در پاسخ بگویید: مگر خدا حکمیت را در دین خود نپذیرفتهاست؟ و مگر
آن را به داوری دو نفر وانگذارده که فرموده: «فَابَعثوا حَکَماً مِن
أَهلِهِ وَ حَکماً مِن أهلها إن یُریدا اِصلاحاً یُوَفِّقِ اللهُ
بَینَهما»؛ [هرگاه میان زن و شوهر اختلاف افتاد] یک نفر از جانب شوهر و
یک نفر از جانب زن [به عنوان] داور برانگیزید تا اگر اصلاح را خواستند، خدا
آنان را بر آن موفق سازد، آیا رسولخدا (ص) در ماجرای «بنیقریظه»،
سعدبنمعاذ را داور معرفی نکرد تا بر آن چه مورد پذیرش خداست، حکم کند؟
آیا نمیدانید که امیرالمؤمنین (ع) با این شرط حکمیت را پذیرفت که آن دو
حَکَم بر اساس کتاب خدا حُکم کنند و از آن فراتر نروند؟ آیا نگفت که اگر
حکم آنها بر خلاف کتاب خدا باشد نخواهد پذیرفت؟ وقتی داوری به پایان
رسید، به علی (ع) گفتند: کسی را داور خود ساختی که بر ضد تو حکم داد، آیا
امیرالمؤمنین (ع) نفرمود: من به داوری کتاب خدا تن دادم، نه داوری یک شخص؟
حال باید گفت، در کجای این حکمیت انحراف از حکم قرآن است؟ و این در حالی
است که امامعلی (ع) فرموده بود که حکمی را که خلاف قرآن باشد؛ نخواهد
پذیرفت، اتهام آنان به امیرالمؤمنین (ع) پوچ و بیاساس است».
در مناظرهای دیگر، یکی از بزرگان خوارج که به برتری امیرالمؤمنین
اقرار داشت، او را به کفر پس از ایمان در فرمانبرداری از خدا و رسولش متهم
کرد، امامباقر (ع) به او فرمود: «آیا آن روز که خدا علی (ع) را دوست
داشت، نمیدانست که او روزی به دست یکی از اهل نهروان (خوارج) کشته
میشود؟» مرد خارجی پذیرفت.
امام پرسید: «آیا محبت خدا به علی (ع) از روی فرمانبرداری او از
دستورهای خدا بود یا از روی گناه و سرکشی او؟» مرد گفت: «پیداست که از روی
بندگی و اطاعت علی (ع) بوده». امام فرمود: [پس حال که علی (ع) از روی اطاعت
و فرمانبرداری مورد محبت خدا واقع شده و خدا او را دوست میداشته، واضح
است که تمامی اعمالش مورد پسند خدا بودهاست] اینک بر خیز و برو!» مرد
خارجی که در میدان بحث و مناظره با امام به سادگی شکست خورده بود، زیر لب
گفت: «الله أعلَم حیث یَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛ خدا بهتر میداند که رسالت خود
را بر دوش که نهد».
4ـ فرقه غُلات:
غلات به معنای «گزافهگویان» است. ایشان فرقهای از شیعه هستند که
درباره امامانِ خودگزافه گویی کرده و آنان را تا سرحد خدایی رسانیدهاند و
یا قایل به حلول جوهر نورانی الهی در امامان شدهاند یا به تناسخ قایل
گردیدهاند.
5ـ فرقه مغیریه:
آنان پیروان «مغیرة بن سعید عجلی» و فرقهای از غلات بودند که اعتقاد
به رؤیت و تجسیم و نیز امامت او (مغیره) پس از امامباقر (ع) داشتند و
میگفتند: او منجی آخرالزمان است؛ نمیمیرد و ظهور خواهدکرد. هنگامی که او
به قتل رسید، در بین یاران و پیروانش اختلاف افتاد و دستهای از آنان در
پندار انتظار ظهور او و رجعتش باقی ماندند و دستهای دیگر قائل به انتظار
ظهور امامباقر (ع) شدند، او فتاوی عجیبی در احکام دین از خود صادر کرد،
مغیره در ابتدا قایل به امامت امامباقر (ع) بود، ولی پس از مدتی، به غلو
روی آورد و به خداوندی امامباقر (ع) معتقد شد، گاه نیز به یارانش در مورد
امام میگفت: «منتظر ظهور او باشید که او باز خواهد گشت و جبرئیل و میکائیل
با او بین رکن و مقام بیعت خواهند نمود».
امامباقر (ع) در روایات بسیاری او را لعن کرده، فرمود: «خداوند و رسول
اکرم، مغیرة بن سعید را از رحمت و دوستی خود دور گردانند که او دروغهای
بسیاری بر ما اهل بیت بست».
6ـ فرقه جارودیه:
«جارودیه» یکی از فرق «زیدیه» است که رهبری آن را «ابوالجارود زیاد بن
منذر سرحوب» بر عهدهداشت، او از دانشمندان و شاگردان امامباقر (ع) بود؛
او نابینای مادرزاد بود و لقب سرحوب را امامباقر (ع) به او داد که نام
شیطانی نابیناست که در دریاها زندگی می کند، از این رو، نام دیگر این فرقه
را «سرحوبیه» نیز گفتهاند.
آنان پس از شهادت امامحسین (ع) امامت را در فرزندان او و امامحسن (ع)
میدانند و هر که از فرزندان آن دو امام به پا خیزد و قیام کند، پیرویاش
را در مقام امام، واجب میدانند.
امامباقر(ع) در دوران زندگانی خود، هر گاه ابوالجارود را می دید، او
را ارشاد میکرد و شیعیان را از نزدیک شدن به او باز میداشت و میفرمود:
«او شیطانی نابیناست. او کورچشم و کوردل است».
* تعدادی از مجموعه بزرگ «اصول اربعمأة» شیعه در زمان امامباقر (ع) تدوین شد
بررسی اوضاع این دوران، از لحاظ فرهنگی نیز در خور اهمیت است. یکی از
مسایل مهم فرهنگی آن روز، موضوع منع کتابت حدیث است. این موضوع از زمان
خلفای نخستین با انگیزه سیاسی و در پوشش انگیزه دینی و دلسوزی در مورد قرآن
و حفظ آن از آمیختگی با حدیث آغاز و در اجرای آن با شدت عمل رفتار شد.
بسته شدن راه دسترسی به احادیث نبوی، میدان را برای حدیثسازان و
دروغپردازان باز کرد و آنان با انگیزههای عمدتا سیاسی، مذهبی، شخصی و
مادی و از همه مهمتر به سفارش حاکمان و خلیفگان، حدیثهایی را جعل کردند و
پراکنده ساختند.
در دوره امام باقر (ع) با توجه به تعداد شاگردان و فراوانی موضوعها و
علوم تدریس شده و عنایت و توجه امام به احادیث پیامبر (ص) به ویژه در این
دوره که رفع ممنوعیت کتابت حدیث شده بود، شاهد تعداد فراوانی از کتابها و
رسالهها از شاگردان حضرت هستیم که تعدادی از آن مجموعه بزرگ، بخشی از اصول
اربعماة است، این اصول که در ابواب مختلف فقه و معارف اسلامی بود، بعدها
مرجع و مستند اربابان حدیث در تاریخ و فقه شیعه قرار گرفت.
فعالیتهای علمی و فرهنگی امام سجاد (ع)، زمینهساز تاسیس مکتب و
مدرسهای جامع و یا به تعبیر دقیقتر، دانشگاه اهل بیت (ع) در زمان امام
باقر (ع) شد؛ دانشگاهی که فقیهان دوران را تحت تاثیر خویش قرار داد و
شاگردانی تربیت کرد.
امامباقر (ع) که در شما شاگردان پدر بود، پس از شهادت آن حضرت (ع) به
جای وی بر کرسی استادی آن تکیه زد، تعداد فراوان دانشجویان و شاگردان و
معلمان در آن حوزه درسی و نیز تنوع چشمگیر علوم و دانشهای تدریس شده، از
اهمیت و گستردگی سیطره علمی و فرهنگی امام حکایت میکند.
* نهضت علمی امام باقر(ع) سنگرهای جهل و نادانی را یکی پس از دیگری فتح کرد
فعالیت فرهنگی امام، نهضت علمی مقدسی بود که در صحنه جهاد فرهنگی به
پرچمداری امام معصوم، آگاه و باقرالعلوم، سنگرهای جهل و نادانی را یکی پس
از دیگری فتح کرد و زنگار از رخ آیینه اسلام زدود.
امامباقر (ع) برای کسب موفقیت بیشتر در این جبهه، لازم دانست شیوه
تقیه را در مبارزات سیاسی پیشه سازد تا از این ناحیه آسیبی به آن جهاد مقدس
وارد نیاید.
برخی از رهاوردهای این نهضت علمی عبارت است از:
1- استوار کردن پایههای عقیدتی و باورهای دینی مردم و امت اسلامی
2ـ بسط و گسترش فرهنگ دینی و فقهی و تبیین احکام شرعی
3ـ تربیت شاگردانی کارآمد و نقشآفرین در صحنههای فقهی، کلامی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی.
4ـ حفظ تشکیلات شیعی از خطر نابودی کامل به دست امویان
5ـ نقد و بطلان اندیشههای انحرافی و شبهههای وارد شده در قلمرد عقاید مسلمانان
امام باقر (ع) پس از عمری با برکت و تلاشهای مستمر و پیگیری برای
احیای دین اسلام و ترویج علم و تبیین معارف اسلامی و تثبیت مبانی اعتقادی و
اندیشههای شیعی در روز هفتم ذیالحجه سال 114 قمری به وسیله سمی که به
دست ابراهیمبن ولیدبن عبدالمالک به حضرت خورانده شد، به شهادت رسید و در
قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
نویسنده: آزادهلرستانی